واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني پنجمين شهيد محراب/23مهربه بهانه 23 مهر؛ سالروز شهادت آيتالله اشرفي اصفهاني پنجمين شهيد محراب
گروه سياسي: شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني در كنار تحصيل در سنگر علم، سنگر دفاع از ارزشها را وظيفه خود ميدانست از اين رو كرمانشاه را براي اداي مسئوليت خود انتخاب كرد، اما او بيشتر از همه در جبههها شناخته شد.
شهيد آيتالله اشرفي اصفهاني پس از 80 سال زندگي پرافتخار و خدمت به اسلام و قرآن، توسط يكي از مزدوران آمريكا و منافقين كوردل در 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد و طومار زندگي پرافتخارش نه تنها بسته نشد بلكه ورقي ديگر خورد و نامش در صحنه گيتي مانند خورشيد براي هميشه ميدرخشد. اين نوشتار خلاصهاي از زندگينامه اين شهيد بزرگوار است.
آيتالله اشرفي اصفهاني در سال 1281ه ش در خمينيشهر اصفهان در خانوادهاي روحاني متولد شد. شهيد اشرفي تحصيلات ابتدايي مقدماتي را در خميني شهر گذرانده و در سن 12 سالگي جهت ادامه تحصيل راهي اصفهان شد و طي حدود ده سال از محضر علمايي چون آيتالله سيدمهدي درچهاي، آيتالله سيدمحمد نجفآبادي، مرحوم فشاركي و مرحوم مدرس استفاده كردند.
ايشان دوران طلبگي خود را با نهايت عسرت و مشقت اقتصادي گذراند و در مدتي كه در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله ميان اصفهان تا خميني شهر را كه دوازده كيلومتر بود طي ميكردند، خود ميفرمود: دوشنبه خوراكم تمام ميشد، سهشنبه دو ريال پولم را خرج ميكردم، چهارشنبه كه آخرين روز تحصيل بود بدون پول و غذا ميگذراندم.
ايشان در توصيف شرايط تحصيلاتش در اصفهان ميگويد:
در زماني در حجرهاي با سه نفر ديگر در مدرسه نوريه اصفهان زندگي ميكرديم. بسياري از روزها نه چاي داشتيم نه نفت و نه قند. براي مطالعه در شب از نور چراغ نفتي توالتهاي مدرسه استفاده ميكردم. در روزهاي جمعه به يكي از مساجد دورافتاده اصفهان ميرفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درسهاي يك هفته را دوره ميكردم در مدت دوازده ساعتي كه آنجا مطالعه ميكردم غذاي من فقط مقداري دانه ذرت برشته بود.
در سال 1302ش در سن بيست سالگي جهت ادامه تحصيل و نيل به مقامات عاليه و ديني رهسپار حوزه علميه قم شد. در تمام طول مدت بيست و سه سال اقامت در قم، تنها سه يا چهار ماه با خانواده خود بودند و بقيه اين سالها را تنها مجرد سپري كردند.
شهيد اشرفي با همه مشكلات و مسائل آن زمان، در تحصيل علوم اسلامي و ديني جديت به خرج ميداد. و پس از اندك زماني از فضلا و مدرسين نامي و برجسته حوزه علميه قم به شمار ميآمد و در سن 40 سالگي اجازه اجتهاد خود را از آيتالله خوانساري دريافت كرد.
لذا مدت دوازده سال كه آيتالله اشرفي در محضر ايشان حضور مييافت، تمام دروس آن مرحوم را مينوشت و اين نوشتهها هنوز موجود است.
در سال 1335 ش شهيد اشرافي بنا به دستور مرحوم آيتالله بروجردي جهت تبليغ و نشر معارف و احكام دين و تقويت بنيه ديني و مذهبي اهالي كرمانشاه به آنجا اعزام و رحل اقامت افكند. پس از ورود به كرمانشاه طلاب و شاگردان بسياري را تربيت كرد.
با اوجگيري انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت آيتالله امام خميني (ره) شهيد اشرفي نيز حركتهاي وسيعي را در كرمانشاه پايهگذاري كرد. عمدهترين مراسم كه تا آن روز سابقه نداشت در واقع جرقهاي بود در جهت شعلهور شدن يك آتش عظيم در اين منطقه، مجلس بزرگداشت شهادت آيتالله سيدمصطفي خميني بود كه بنا به دعوت و اطلاعيه شهيد اشرفي اصفهاني در مسجد آيتالله بروجردي منعقد شد. در مجلس سخنرانيهاي پر هيجان و انقلابي مطرح شد و ساواك با وجود بسيج تمام نيرو و قواي خود براي دستگيري و كارشكني در مراسم موفق نشد و سخنرانان به طور مخفيانه از شهر خارج شدند.
تحصيلات:
شهيد آيتالله اشرفي از آغاز كودكي براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه آمد و ابتدا در يكي از مدارس قديمي به نام مدرسه نوريه به تحصيل مشغول شد و مدت 10 سال بطور متوالي در حوزه علميه اصفهان اشتغال به تحصيل داشتند. سپس در سن 22 سالگي جهت ادامه تحصيل و طي مدارج عاليه علوم اسلامي رهسپار حوزه علميه قم شد.
ايشان جمعا مدت 23 سال در حوزه علميه قم و 12 سال در حوزه علميه اصفهان بود و در اين مدتي كه در اين دو حوزه علميه اشتغال داشت ضمن كسب علم و دانش و نيل به درجات عاليه اجتهاد، مورد توجه خاص اساتيد بزرگ و علما بود و مرحوم آيتالله بروجردي و مرحوم آيتالله حاج سيدمحمدتقي خوانساري به ايشان عنايت خاصي داشتند. بطوريكه هر وقت به اصفهان ميرفت و سپس به قم مراجعت ميكرد اين دو بزرگوار و همچنين ديگر علما از ايشان ديدن ميكردند.
خدمات آن شهيد بزرگوار:
1- تاسيس حوزه علميه امام خميني در كرمانشاه و اداره اين حوزه با بيش از 60 نفر طلاب.
2- بازسازي مدرسه مرحوم آيتالله بروجردي.
3- توسعه كتابخانه مدرسه مرحوم آيتالله بروجردي كه قريب دو هزار جلد به كتابهاي آن اضافه كردند.
4- تاسيس حوزه علميه جهت خواهران، كه پس از شهادت ايشان به نام حوزه علميه شهيد محراب نامگذاري شد.
5- ايجاد وحدت كامل بين روحانيت شيعه و سني كه از بزرگترين خدمات آن شهيد است كه در طول تصدي مسئوليت بعنوان امام جمعه در اين رابطه سمينارهاي متعددي در شهرهاي مختلف بويژه با حضور برادران اهل سنت تشكيل داد كه اثرات بسيار مطلوبي داشته است.
6- بازسازي مسجد جامع كرمانشاه كه از بركت نماز جمعه اين مسجد بازسازي كامل شده است.
7- بازنمودن شماره حسابهاي متعدد به نام مهاجرين جنگي و جبهه جنگ و بازسازي مناطق جنگي و همچنين كمك به سيلزدگان خوزستان و زلزله كرمان و طبس كه تمام وجوه اين شماره حسابها جمعآوري و براي نجات برادران و خواهران آسيب ديده و برادران رزمنده صرف شده است.
نقش شهيد در دوران دفاع مقدس:
با آغاز جنگ تحميلي و بسيج همه جانبه مردم و قواي مسلح براي حضور در جبهه و پشتيباني جبهههاي جنگ، آيتالله اشرفي نيز با مهم توصيف كردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبههاي نماز جمعه و مصاحبهها و پيامهاي خود به حضور مردم در جبههها تأكيد ميورزيدند.
شهيد محراب، دائماً با حضور در جبههها به ديدار رزمندگان ميشتافت و مقيد بود كه براي آنان سخنراني كند و با يكايك رزمندگان مصافحه ميكرد و با آنان به گفتگو مينشست و ميفرمود: وقتي به جبهه ميروم تا مدتي روحيهام قوي ميشود.
عليرغم كهولت سن مسافتهاي طولاني و راههاي صعبالعبور را به عشق ديدار دلاورمردان جبهه توحيد، با وسايل نقليه نظامي در شرايط دشوار ميپيمود. بارها در جبهههاي ايلام، قصر شيرين و پادگان ابوذر، گيلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور يافت و با سخنرانيهاي دلنشين، به سپاهان اسلام روحيه بخشيد. پس از آزادي قصر شيرين به آن شهر سفر كرد و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد اين شهر، سپاسگزاري خود را به درگاه خداوند به جاي آورد.
وجود آن روحاني جليلالقدر در مناطق عملياتي سبب دلگرمي رزمندگان و باعث شور و شوق بسيار در آنها ميشد. يك بار پس از عزيمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان شد و زير بمباران وحشيانه دشمن وارد شهر و از آنجا عازم آبادان شد. هنگام آغاز عمليات فتحالمبين در دوم فروردين 1361، در قرارگاه حضور يافت و پيشنهاد كرد عمليات به نام حضرت زهرا سلامالله عليها نامگذاري شود.
در دومين سفر خود به خوزستان پس از آزادي خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم اين شهر نماز شكر را به امامت ايشان به جاي آوردند. بعداز ظهر همان روز عليرغم مخالفت فرماندهان، وي و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شدند و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور يافتند و فرمودند:
امروز يكي از روزهاي مهم اسلامي و يومالله است و از جمله آرزوهاي من فتح خرمشهر بود كه بحمدالله من زنده ماندم و اين روز را ديدم.
در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عمليات مسلم بن عقيل با حضور شهيد و تني چند از مقامات كشوري و لشكري آغاز شد. ايشان در آن شب حال عجيبي داشت و يك لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظهاي هم به استراحت نپرداخت. نزديكيهاي صبح بود كه يك عدد گلوله توپ در نزديكي چادر ايشان منفجر شد.
فرماندهان جهت ترك آن محل اصرار كردند،اما ايشان نپذيرفت و فرمود:
"من از اين محل نميروم و آماده هر گونه مسئلهاي هستم، زيرا خون من رنگينتر و جان من عزيزتر از اين عزيزان رزمنده نيست. من بايد تا پايان عمليات اينجا باشم. سرانجام شهيد محلاتي، عبا و عمامه ايشان را برداشت و بر سر و دوش ايشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم كرمانشاه كرد.
در پشت جبهه هم فعاليتهاي چشگيري داشت كه از جمله آنها افتتاح حسابي در بانك براي جمعآوري كمكهاي نقدي به جبههها بود. حساب ديگري نيز جهت كمك به مهاجران جنگ افتتاح كردند. حساب ديگري نيز جهت بازسازي منطقه گيلان غرب كه به استان كرمانشاه محول شده بود، اختصاص دادند.
شهيد به مسئله وحدت بين شيعه و سني اهميتي فوقالعاده ميداد و اقدامات ايشان در اين زمينه بسيار مؤثر واقع ميشد.
شهادت آن شهيد بزرگوار:
ايشان پس از 80 سال زندگي پرافتخار خود و خدمت به اسلام و قرآن توسط يكي از مزدوران امريكا و منافقين كوردل در ساعت 15/12 ظهر 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد و طومار زندگي پرافتخارش نه تنها بسته نشد بلكه ورقي ديگر خورد و نامش در صحنه گيتي مانند خورشيد براي هميشه مي درخشد، روحش شاد و نامش جاويدان باد.
منبع: سايت تبيان
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]