واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به نمايش «فاوست» نوشته حافظ قهرمان زاده ؛نوري بر تاريكي هاي روح آدمي...
* مهدي نصيري
* فاوست
* نويسنده: حافظ قهرمان زاده (براساس نمايشنامه «فاوست» گوته)
* كارگردان: حافظ قهرمان زاده، مرتضي ميرمنتظمي
***
بي ارتباط با تاريخ اساطير يونان و فرهنگ حكمي و اشراقي شرق نيست، ارزشگذاري شده است. محتوا و معنا از مهمترين مشخصات «فاوست» است كه باعث تمايل و توجه بسياري از منتقدان و صاحبنظران ادبيات نمايشي اروپا به اين اثر گرديده است.گوته، «فاوست» را در دو مرحله نوشته، كه در فاوست اول، فضاي تيره و خرافي آلمان سده هاي مياني و در فاوست دوم به ادامه حضور و انديشه شاعر در اساطير يونان باستان پرداخته است.
در هر دو بخش كه بعدها به نمايشنامه كامل فاوست تبديل مي شود، انديشه و محتوا به بحث گذاشته مي شوند و سرنوشت انسان در ارتباط با خدا و شيطان به كشاكش ميان تن و جان تبديل مي شوند. مبحث اصلي در حوزه ژرف ساختي در «فاوست» همين كشاكش ميان تن و جان است كه به صورت چالش و درگيري ميان زندگي واقعي و جهان انديشگي شاعر (كه تمايل به اشراق نيز در كنكاشهاي ذهني آن وجود دارد) ظهور مي يابد و همين امر نمايشنامه گوته را در فضايي بينابيني از واقعيت و خيال قرار داده است.
نمايشنامه حافظ قهرمان زاده كه برداشتي آزاد از نمايشنامه «فاوست» است، با تكيه بر همين ويژگي درام، بينابيني و خيال را محور پرداخت قرار داده و با گريز از قصه پردازي به فضاسازي و نشانه پردازي براي رسيدن به مفهوم و انديشه اثر بهره گرفته است.اين برداشت آزاد چالش ميان قهرمان - فاوست - با دنياي واقعي و محيط را در تقابل با انديشه او در مورد خداوند و جهان ديگر قرار مي دهد و از برآيند همنشيني اين فضاها به نتيجه مي رسد.اين نوع پرداخت روايي به راحتي در قالب اجرا نيز خودش را نشان مي دهد و در واقع اجراي نمايش هم در كليت خود به اصول تداخل ميان دو جهان ذهنيت و واقعيت پايبند است؛ توجه كنيد به پلانهايي كه در آن نام «فاوست» مورد خطاب قرار مي گيرد و زماني كه بازيگر نقش او با باورهايش درگير است و در مركز صحنه قرار گرفته، بازيگران جهان خيال - اطراف مركز صحنه - به جاي او جواب مي دهند وآنجا كه «فاوست» به باورها و انديشه ذهني اش نزديك مي شود و قادر به درك حضور اشخاص خيالي اطراف است، خود او همراه با سه سياهپوش به خطاب كننده پاسخ مي دهند.
در واقع كارگردان براي نمايش دو جهان واقع و خيال، دو محدوده اصلي را در صحنه پردازي اش قرار داده است؛ مركز صحنه محل حضور «فاوست» و زندگي او با «مارگريت» و «واگنر» است كه كف پوش سفيد و چند چهار پايه آن را تشكيل داده اند و بخش واقعي و درگيريهاي انديشگي شاعر را شامل مي شود.
فضاي دوم كه به تخيل و ذهنيت اجرا تعلق دارد شامل اطراف محدوده مركزي است كه با خطوط سفيد عبور، سه طرف مركز را محدود كرده و نشانه هايي مثل چراغ سبز و قرمز آن را علامت گذاري كرده اند. براي نمايش تداخل ميان اين دو فضا، يعني آنجا كه «فاوست» به دنياي ذهني پا مي گذارد، كافي است كه سياهپوش ها - شخصيتهاي خيالي - خطوط عبور را پاره كنند و «فاوست» را به خارج از محدوده مركز راه بدهند.
در كنار اين دو محدوده، دو پنجره در انتهاي صحنه به محلي براي روايت تبديل شده اند؛ حضور «مارگريت» و «واگنر» در پشت اين پنجره ها و نمايش چهره آنها با نور در حالي كه اطلاعاتي در مورد روايت داستاني (و نه قصه) را به صورت بازجويي فاش مي كنند به اين بخش از صحنه نيز كاركرد لازم را مي بخشد.
در واقع صحنه «فاوست» به سه قسمت؛ «محدوده اطلاعات در پس زمينه»، «واقعيت و زندگي و چالشها در مركز» و «ذهنيت در اطراف» تقسيم شده است و كارگردان تنها با قراردادن قراردادها و تفاوتهاي روايت در هر سه بخش، به راحتي توانسته منطق و جايگاه آنها را تعيين كند.
نكته مهمي كه به درك درست و ايجاد نظامي هماهنگ در حوزه دريافت منجر شده و ارتباط مؤثر و مطلوب ميان نمايش و تماشاگر را ايجاد كرده، ضرباهنگ و ريتم خوب نمايش است كه در مدت كوتاه اجراي آن با تقطيع و بخش بندي هماهنگ و مناسب حاصل مي آيند. ارتباط ميان محدوده ها و فضاهاي روايت بدون اينكه هيچ وقفه و فاصله اي ميان آنها احساس شود براساس يك نظام هماهنگ روايي و با كمك و همراهي تغييرات نور و موسيقي در نمايش برقرار شده و كليت اجرا به مدد اين پرداخت مناسب اجرايي به وحدتي يكپارچه و هدفمند رسيده كه دست كم از نظر ساختار پيوسته ديداري كم نقص نشان مي دهد.طرح و پردازش تصاوير و تعابير مهمترين شيوه نمايشنامه «گوته» در بيان احساس و انديشه مورد نظر نمايشنامه نويس است.
در واقع «گوته» در نمايشنامه اش اين تصويرها و تعبيرها را از منظر نشانه شناختي و در قالب شاعرانگي نشانه ها و نمادهاي كلامي و زباني در معرض ارتباط با مخاطب قرار مي دهد و حافظ قهرمان زاده هم محوريت روايت نمايشنامه اش را بر پايه همين مؤلفه ها به اجرا مي گذارد. همين مؤلفه ها نيز به گونه اي كاربردي و هدفمند در اجراي نمايش مورد پرداخت قرار گرفته و كامل مي شوند.در مجموع مي توان توليد تصوير و تعبير را ابزاري براي بيان احساس و انديشه در «فاوست» گوته و به دنبال آن نمايشنامه و نمايش قهرمان زاده و ميرمنتظمي دانست، اما اينكه اين تصاوير و فضاهاي متعدد ديداري و نمايشي تا چه حد توانسته اند به بيان انديشه و احساس منجر شوند بحث ديگري است كه مي تواند در تحليل و سنجش اثر مورد توجه و تأكيد قرار گيرد.قهرمان زاده و ميرمنتظمي در برداشت از «فاوست» بيش از آنكه به دنبال محور قرار دادن ساختار و قصه باشند روايتي داستاني را مورد پرداخت قرار داده اند كه پايه و اساس آن عشق فاوست به مارگريت در جهان واقع است؛ اين همان علاقه اي است كه به ارتباط اسطوره اي فاوست با هلن در فاوست دوم منجر مي شود.
نويسنده و كارگردان فاوست، موضوعيت اين ارتباط كه كنايه اي از تعلقات واقعيت و ذهنيت قهرمان است - عشق به مارگريت و هلن تعبيري از عشقي ازلي و اسطوره اي است - راه محور روايت نمايش قرار داده اند و از آنجا كه در تأويل اين عشق به چالشهاي ذهني و ايدئولوژيك قهرمان چندان موفق عمل نكرده اند با وجود به بحث گذاشتن انديشگي نمايش نتوانسته اند آن را به بلوغ برسانند.
ژرف ساخت و انديشه در نمايش قهرمان زاده و ميرمنتظمي تحت تأثير ماجراي عشق و رابطه فاوست با مارگريت و رقابت و حضور واگنر در اين ماجرا به حاشيه رانده مي شود و جايگاه و اهميت آن را به طرح تعليق و بازجويي در مورد مثلث عاشقانه داستان مي دهند. در اين ميان مباحث ژرف ساختي تنها در آشفتگي و پريشاني فاوست و كشاكش كلامي مختصري در مورد زندگي و جان خلاصه شده و در ادامه با ماجراي عشق اساطيري اين قهرمان اشتباه گرفته مي شوند.
در واقع نمايش آنجا لطمه مي خورد كه در فرصت كوتاه اجرايش بيش از قهرمان به رابطه او و مارگريت اهميت مي دهد و تازه كار آنجا دچار كاستي كامل مي شود كه در همين محدوده اندك، يك رقيب - واگنر - را هم وارد جرياناتش مي كند.
در اين صورت تنها چيزي كه از چالشهاي انديشگي اثر باقي مي ماند، ابهام و پيچيدگي ناقص در كلام «فاوست» و پرداخت اندك به درگيريهاي ايدئولوژيك او توسط گفتار نمايشي است:
- مارگريت: اون پيش خدايي رفت كه بهش ايمان آورده بود!
نمايش «حافظ قهرمان زاده» و «مرتضي ميرمنتظمي» برداشتي آزاد از شاهكار ولفگانگ گوته است كه با يك دراماتوژي خوب و مناسب، به اجرايي مستقل و البته كامل تبديل مي شود. اما اثر با وجود همه محاسني كه به لحاظ اجرا و طرح مضمون دارد قادر به تكميل ژرف ساخت و بيان كافي محتوايش نيست.نمايش «فاوست» كه پيشتر به عنوان نمايش برگزيده دهمين جشنواره تئاتر تجربه انتخاب شده و جايزه اول كارگرداني، جايزه اول طراحي صحنه و جايزه سوم بازيگري زن را نيز دريافت كرد. با استقلال از متن اصلي قادر به بيان برخي مفاهيم محتوايي ژرف ساختي در ارتباط با مضمون مورد اشاره اش هست و مؤلفه هاي مناسبي را هم در ساختار اجرايي اش مورد پرداخت قرار داده و با وجود اين به رغم كاستي هايي كه در بيان انديشگي اش دارد نمايش خوبي است كه اين روزها در تالار كوچك مولوي به روي صحنه مي رود.
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]