واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: اقتصاد آزاد، سونامي مالي را در پي دارد
گفت وگو:گابور اشتينگارت - ترجمه: سميه شيرافكن ـ نوام چامسكي زبان شناس و روشنفكر سياسي مدت هاست كه منتقد مصرف گرايي و امپرياليسم است. اشپيگل در مورد بحران فعلي سرمايه داري، شعارهاي تبليغاتي باراك اوباما و پذيرش و فرمانبري طبقه روشنفكر با وي گفت وگو كرده است.
---
¦ اين روزها مي بينيم كاخ عظيم سرمايه داري واژگون شده، دولت محافظه كار كه اكنون هفته هاي آخر كارش را از سرمي گذراند به سرعت قصد ارائه طرح هاي اقتصاد ملي دارد. نظر شما در اين مورد چيست؟
شرايط در حال حاضر دشوار تر و بحران ها سخت تر از آنند كه بتوان از شكست عده اي سرخوش بود. اگر عميق به اين مساله نگاه كنيم، اين واقعيت كه زماني بحراني مالي روي خواهد داد، با چنين تبعاتي كاملاً قابل پيش بيني بود. حتي اگر بزرگي و حجم آن هم قابل انتظار نباشد اما ازطبيعت و ذات آن اين اتفاق قابل پيش بيني بود. اكنون بازارها اغلب ناكارآمد شده اند.
¦ اما آيا اين وظيفه بانك ها نيست كه ريسك را تقبل كنند؟
بله، اين احتمال وجود دارد اما به شرط آنكه يك بانك به خوبي مديريت شود. مانند گلدمن ساكس كه توانست از سويي ريسك لازم در حوزه سرمايه گذاري را داشته باشد و از سوي ديگر زيان هاي خودش را جبران كند اما بايد اين نكته را هم در نظر گرفت كه در واقع هيچ موسسه مالي نمي تواند مخاطرات ساختاري را تقبل كرده و آن را مديريت كند. بنابراين ريسك ها با قيمتي كمتر از ارزش واقعي محاسبه مي شوند و ممكن است ريسك بيشتري، بسيار بيش از آنچه به لحاظ اقتصادي به احتياط نزديك است صورت گيرد. اساساً با اعمال روش ها يا سياست هاي اقتصاد آزاد از سوي دولت ها و احساس رضايت و برتري از اين ليبراليسم اقتصادي، خطر ريسك هاي ساختاري و كلان و همچنين امكان وقوع سونامي مالي به شدت افزايش مي يابد.
¦ اما آيا درست است كه تمامي مشكلات را به تنهايي به پاي مراكز مالي و مبادلات سهام نيويورك (wall street) بيندازيم؟آيا نمي شود اين گزاره را نيز در نظر گرفت كه طبقه متوسط اجتماع كه با وامهايي اموراتش را مي گذراند كه احتمال عدم پرداخت آن وجود دارد نيز در بروز چنين وقايعي سهيم بوده است؟
بار بدهي ناشي از وام به خريداران خانه ها هم اكنون بسيار هنگفت است اما من در اين زمينه به مسووليت فردي معتقد نيستم زيرا مصرف گرايي مبتني بر اين حقيقت است كه ما اساساً جامعه اي تحت تسلط منافع تجاري هستيم و هر مصرف كننده اي با حجم عظيمي از تبليغات مواجه است. بنابراين مصرف براي كسب سود و استقرار سياسي خوب است.
¦ چگونه اين به دولتمردان منفعت مي رساند، هنگامي كه توده مردم زياد رانندگي مي كنند، زياد مي خورند و زياد به خريد مي روند؟
بايد اين واقعيت را مد نظر قرار داد كه مصرف حواس مردم را پرت مي كند. شما نمي توانيد جمعيت تان را با فشار و زور كنترل كنيد.مطبوعات تجاري در مورد اين هدف نسبتا صريح بوده اند.
¦ اگر خاطرتان باشد شما چندي پيش به آمريكا لقب «بزرگ ترين كشور جهان» را داده بوديد. چگونه اين مطلب با سخنان امروز شما هماهنگي دارد؟
از خيلي جهت ها، ايالات متحده يك كشور موفق و مشهور است. آزادي بيان در اين كشور مورد حمايت قرار مي گيرد. همچنين يك جامعه بسيار آزاد است. در آمريكا، يك استاد با يك مكانيك صحبت مي كند و همه در يك رده جاي مي گيرند.
¦ الكسيس دوتكويل پس از مسافرت به ايالات متحده در 170 سال قبل گزارش كرد «مردم در ايالات متحده پادشاهي مي كنند همانگونه كه خدا بر زمين فرمانروايي مي كند.» آيا او يك فرد رويايي بود؟
ديدگاه جيمز مديسن در تدوين قانون اساسي بر اين اصل مبتني بود كه تمام برنامه ها و اهداف قدرت ايالتي بايد براين اصل مبتني باشد كه بتواند از اقليت در مقابل اكثريت حمايت كند.از آنجا كه سنا يكصد عضو بسيار ثروتمند دارد قدرت زيادي به آنها داده شده است. خانه نمايندگان، با چند صد عضو بيشتر از سنا دموكراتيك تر است و قدرت به مراتب كمتري به آنها داده مي شود. حتي ليبرال هايي چون والتر ليپمن، يكي از رهبران روشنفكر قرن بيستم بر اين باور بود كه در يك دموكراسي كاربردي، اقليت روشنفكر يعني همان افرادي كه قرار است فرمانروايي كنند، بايد در زير لگد و خروش جمعيت سردرگم حمايت شوند. اخيراً در ميان محافظه كاران، ديك چني معاون رياست جمهور آمريكا به تازگي برداشت خودش را از دموكراسي روشن ساخته است. هنگامي كه از او در مورد حمايت از ادامه جنگ در عراق سوال شد در شرايطي كه مردم به شدت مخالف آن بودند جواب او اين بود: خوب؟،،
¦ «تغيير» از جمله شعارهاي دوره انتخابات رياست جمهوري آمريكاست. آيا شانسي براي يك تغيير فوري و محسوس در ايالات متحده مي بينيد؟ يا بگذاريد از اصطلاح اوباما استفاده كنيم: شما هيجان زده ايد؟
نه چندان. واكنش اروپايي ها به اوباما يك توهم اروپايي است.
¦ اما او چيزهايي را مي گويد كه اروپايي ها مدت هاي زيادي منتظر آن بوده اند. او از مسائلي چون ترن مشاركتي آتلانتيك، اولويت ديپلماسي و آشتي جامعه آمريكايي سخن مي گويد.
تمام اينها شعارهاي تبليغاتي است. چه كسي به آنها توجه مي كند؟ اين مبارزه انتخاباتي با شعارهايي نظير تغيير، اميد، بلندپروازي و چيزهايي از اين دست درگير است، نه با مسائل و موضوعات اصلي.
¦ آيا شما تيم مقابل را ترجيح مي دهيد يعني مك كين همان كهنه كار 72 ساله ويتنامي و سارا پيلين، ملكه زيباي آلاسكايي سابق ،؟
اين پديده سارا پيلين بسيار غريب است. من فكر مي كنم يك نفر دارد ما را از مريخ تماشا مي كند، آنها گمان خواهند كرد اين كشور مجنون شده است.
¦ محافظه كا ران اصلي و راي دهندگان مذهبي به نظر مي رسد به هيجان آمده اند.
نبايد فراموش كرد اين كشور به وسيله مذهبيون متعصب تاسيس شد. از آنجا كه جيمي كارتر اصولگراي مذهبي نقش عمده اي را در انتخابات بازي مي كند و اولين رئيس جمهوري بود كه خودش را به عنوان يك مسيحي دوباره متولد شده نمايش داد، اين مساله جرقه هاي كوچكي را در ذهن مديران مبارز سياسي ايجاد كرد كه تظاهر به اينكه يك مسيحي متعصب هستيد شما را قادر خواهد كرد بلافاصله يك سوم راي ها را به نفع خود به دست آورد. هيچ كس نمي پرسد آيا ليندن جانسن هر روز به كليسا رفته است يا خير. بيل كلينتون احتمالاً به اندازه من مذهبي است، يعني تقريباً صفر، اما مديران او اينگونه وانمود كردند كه تقريباً هر روز يكشنبه كلينتون در كليساي بابتيست ها آوازهاي مذهبي را مي خوانده است.
¦ در مك كين هيچ چيز جذابي كه شما را به خود جلب كند، وجود ندارد؟
از يك نظر او صادق تر از رقيبش است. او آشكارا اعلام مي كند اين انتخابات در مورد مسائل و مشكلات نيست بلكه در مورد شخصيت هاست. دموكرات ها معمولاً تا اين حد صادق نيستند.
¦ بنابراين در نظر شما، جمهوريخواهان و دموكرات ها تنها تفاوت هاي ناچيز مشابهي را تنها در حد گفتارهاي سياسي ارائه مي دهند؟
مطمئناً تفاوت هايي وجود دارد اما اين تفاوت ها اساسي نيستند. هيچ كس نبايد هيچ توهمي داشته باشد. ايالات متحده اساساً يك سيستم تك حزبي دارد و حزب حاكم حزب تجاري است.
¦ شما تقريباً در تمامي سوالات مهم اغراق مي كنيد. از سيستم ماليات بندي ثروتمندان گرفته تا انرژي هسته اي ،با اين حال جايگاه هاي متفاوتي هم وجود دارد. حداقل در مساله جنگ و صلح، اين دوحزب به گونه اي چشمگير با يكديگر تفاوت دارند. جمهوريخواهان مي خواهند در عراق بجنگند تا به پيروزي برسند، حتي اگر 100 سال به طول انجامد، طبق نظر مك كين دموكرات ها در عراق خواستار عقب نشيني هستند.
بياييد با دقت بيشتري به تفاوت ها نگاه كنيم، بدين ترتيب متوجه خواهيم شد آنها تا چه حد منفعت طلب هستند. شاهين مي گويد اگر ما ادامه دهيم برنده خواهيم شد و كبوتر مي گويد اين براي ما بسيارپر هزينه است اما تلاش كنيد تا يك سياست مدار آمريكايي را بيابيد كه صادقانه بگويد حمله آمريكا به عراق اساساً يك تجاوز و جرم است: مساله اين نيست كه آيا ما برنده مي شويم يا بازنده. به خاطر بياوريد حمله روسيه به افغانستان را، آيا بحثي بر سر اينكه آيا روسيه مي تواند پيروز جنگ باشد يا اينكه اين مساله هزينه بردار است بود؟ اين بحث فقط در كرملين با روزنامه پراوادا مطرح بود. اين نوع مذاكره ها را شما در يك جامعه توتاليتر انتظار داريد بشنويد. اگر ژنرال پترائوس مي توانست آنچه را پوتين در چچن به دست آورده بود به دست بياورد، او پادشاه تاجدار مي شد. سوال كليدي اين است كه آيا ما همان استاندارد هايي را كه براي ديگران به كار مي گيريم براي خودمان نيز استفاده مي كنيم.
¦ چه كسي روشنفكران را از سوال و پاسخ انتقادي به اين سوالات منع مي كند؟ شما آزادي بيان در ايالات متحده را تحسين كرديد.
دنياي روشنفكري عميقاً كانفرميست است. هانس مرگنتا بنيان گذار نظريه ارتباطات بين المللي واقعي در حمايت از روشنفكران عبارت «كانفرميست ها درخدمت قدرت هستند» را محكوم كرد. جورج اورول: مي نويسد ناسيوناليست ها كه به طور ويژه تمامي طبقه روشنفكري جامعه را دربر مي گيرد نه تنها مخالف جرائم دولت هاي خود را رد نمي كنند بلكه حتي گاه تحمل بالايي بيش از آنچه كه در ظرفيت خودشان است دراين زمينه از خود نشان مي دهند. اين درست است. ما درباره جرائم و خطاهاي ديگران بسيار زياد صحبت مي كنيم اما هنگامي كه نوبت به خطا هاي خودمان مي رسد ما از ديدگاه ارول يك عده ناسيونالسيت هستيم.
¦ آيا تاكنون در ايالات متحده و در سرتاسر جهان موارد متعددي از اعتراض هاي آشكار به جنگ عراق وجود نداشته يا هم اكنون چنين اعتراضاتي درباره جنگ عراق وجود ندارد؟
اعتراض در مورد جنگ در عراق بسيار بيشتر از جنگ در ويتنام است. هنگامي كه 4000 آمريكايي در ويتنام كشته شد و 150000 سرباز اعزام شد اين مساله براي هيچ كس مهم نبود. هنگامي كه كندي به ويتنام حمله كرد در 1962 تنها يك خمپاره وجود داشت.
¦ در مجموع شايد شما كلمات صلح آميزي در مورد اين دولت ها و ملت ها داشته باشيد؟
جامعه آمريكا متمدن تر شده است و اين امر به ميزان زيادي به دليل اكتيويسم دهه 1960 است. جامعه ما و همچنين اروپا
آزاد تر، بازتر، دموكراتيك تر و براي عده اي نسبتاً ترسناك تر شده است. اين نسل به دليل همين شرايط محكوم است اما به هر حال اين شرايط آثار و نتايج خود را دارد.
از شما به خاطر اين مصاحبه تشكر مي كنيم.
منبع:اشپيگل
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 328]