واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: از آرزوهای اولیهی بشر این بود که بتواند مانند پرندگان پروزا کند به دنبال این هدف ابتدا از بالونهایی که پوشش آن از پارچهای غیرقابل نفوذ بود استفاده کرد و درون آنها را از گازهای سبکتر از هوا پر نمود و به آسمان صعود کرد. اما این نوآوری با خواست او فاصلهی زیاد داشت. لنگلی Langley منجم آمریکایی بود که در زمینهای آئرودینامیک هم تحقیقات جالبی بهعمل آورده بود، نحوهی تأثیر هوا بر بالها و نیز چگونگی تغییر این تأثیر را با شکل بال هواپیما دقیقاً مورد بررسی قرار داده بود لکن در ساختن هواپیما دستخوش اشتباهاتی گردید بهویژه در زمینهی قدرت و مقاومت مواد ساختمانی که بهکار برده خطاها فاحش بود. از اینرو نتوانست هواپیمایی قابل استفاده و کارآمد بسازد. او در طی تحقیقات خود پنجاههزار دلار از دولت کمک مالی دریافت کرده بود اما نتیجهی کارش رضایتبخش نبود. بههمین علت روزنامهی نیویورکتایمز در یک سرمقالهی بسیار انتقادی نوشت صرف وجوه ملی در راه تحقق بخشیدن به یک رؤیای واهی کاری احمقانه است و در همین مقاله اشاره کرده بود که بشر تا هزار سال دیگر قادر به پرواز نخواهد بود. فضا را ۹ روز پس از انتشار این مقاله برادران رایت Wright بهنامهای اورویل و ویلبر با استفاده از تجارب لیلینتال Lilienthal توانستند نخستین پرواز موفقیتآمیز خود را در هوا انجام دهند. لیلینتال مهندس آلمانی مانند بسیاری از مردان در رؤیای پرواز در آسمانها بود، او پرواز پرندگان را منبع الهام خود قرار داده بود و میکوشید همان اصول را برای پرواز انسان معمول دارد و برای آنکه نیازی به بر هم زدن بالها نداشته باشد، همان دامی که برای بسیاری از مخترعان وجود داشت خود را به انجام پروزا با هواپیمای بیموتور قانع ساخت تا در آخرین سالهای قرن ۱۹ اولین پرواز خود را با هواپیمای بدون موتور صورت داد. طولی نکشید اینگونه پروازها بهصورت رایجترین ورزش هواپیمایی دههی آخر قرن ۱۹ درآمد. همانطور که یک قرن قبل صعود با بالون یک نوع تفریح بهحساب میآمد. لیلینتال صدها بار این کار را با موفقیت انجام داد اما یکبار که سرگرم آزمایش سکان هواپیما بود بر زمین سقوط کرد و درذشت. اگر او ۷- ۸ سال دیگر زنده مانده بود پرواز برادران رایت را به چشم میدید. برادران رایت هیچکدام تحصیلات دانشگاهی نداشتند ولی نشان دادند در سایهی استعداد و پشتکار میتوان مهمترین کارها را انجام داد. اورویل برادر کوچکتر قهرمان دوچرخهسواری بود و با برادر بزرگتر خود ویلبر یک کارگاه تعمیر دوچرخه بهوجود آورده بودند. آنها با توجه به ذوق مکانیکی که داشتند و با احتراز از خزاها و اشتباهات لیلینتال در صدد ساخت هواپیمای موتوردار و با سرنشین برآمدند. نخست بر آن شدند تا بالایی برای دوچرخه بسازند و یک موتور احتراق داخلی بسیار سبک برای گرداندن ملخ آن تعبیه کنند. سپس مبادرت به ساختن شهپر یا بالهای انتهایی نمودند که خلبان را قادر به کنترل هواپیما میکند. اورویل برادر کوچکتر برای اولینبار هواپیما را به مدت یک دقیقه و بهطول ۲۶۰ متر به پرواز درآورد. در جائی که فقط ۵ نفر تماشاچی بود. اما دولت آمریکا چندان توجهی نسبت بدان مبذول نداشت و روزنامه Scientific American متذکر شد پرواز اورویل یک شوخی و فریب بیش نبوده است. با این حال در آزمایشی دیگر که انجام دادند پرواز نیمساعت بهطول انجامید و ۳۹ کیلومتر پرواز کردند. ویلبر هواپیما را به فرانسه انتقال داد و در آنجا مورد استقبال بیسابقه قرار گرفت. متأسفانه ویلبر بهعلت ابتلا به حصبه در ۴۵ سالگی چشم از جهان فروبست و نتوانست به روزگاری برسد که شاهد اهمیت کار خود و ارزش اختراع هواپیما باشد. اختراعی که قبلاً آن را یک شوخی میپنداشتند. با اینکه هواپیماها در طی جنگ جهانی اول به بمباران مناطق دشمن و پارهای خدمات نظامی مبادرت کرده بودند هنوز هواپیما را وسیلهای برای حمل و نقل تقلی نمینمودند. زمانی دولت آمریکا جایزهای به مبلغ ۲۵ هزار دلار تعیین نمود تا به کسی اعطا گردد که بتواند یکسره از نیویورک به پاریس پرواز کند. لیندبرگ هوانورد آمریکایی توانست حمایت سرمایهداری را برای خرید یک هواپیمای کوچک جلب کند. آنگاه با آن مسافت مذکور را در ت۵/۳۳ ساعت طی نمود. بدینترتیب لیندبرگ بهصورت قهرمان قهرمانان درآمد و تظاهرات زیادی به نفع او صورت گرفت. این پرواز اهمیتی بیش از یک عمل صرف قهرمانی داشت. پرواز لیندبرگ راه را برای بسط پروازهای مسافرتی و تجاری هموار ساخت. در دوران جنگ جهانی دوم کشورهایی که در جنگ شرکت داشتند توجهی فوقالعاده به مسألهی سرعت هواپیما مبذول نمودند. هواپیماهای آن عصر به حداکثر سرعت خود رسیده بود. پس از پایان جنگ تکنیک «پیشراندن با جت» یعنی استفاده از روانهای از گازهای داغ در کار آمد. بدین ترتیب که عکسالعمل ناشی از خروج با فشار گاز از دهانهی رو به عقب، هواپیما را رو به جلو میراند. پس از پایان جنگ سرعت هواپیما به حدود ۱۲۰۰ کیلومتر در ساعت (برابر یک ماخ) رسید. ماخ واحد سرعت است که به افتخار ماخ فیزیکدان اتریشی نامگذاری شده است. شهرت عمدهی ماخ بر اثر نظراتی است که در زمینهی حریان هوا ابراز داشته است. وی نخستین کسی بود که تغییر ناگهانی وضع هوا را تا هنگامی که سرعت متحرکی به سرعت صوت برسد مورد مطالعه قرار داده است. او سرعتی معادل سرعت صورت را یک ماخ نامید. اصولاً سرعت هواپیما بهوسیلهی امواج فشار منتقل میشود، از اینرو هر اختلال فشاری که در هوا پدید آید با سرعت صوت انتقال مییابد. هنگام حرکت هواپیما در هوا ذرات هوای واقع در مسیر آن راه را برای هواپیما باز میکنند. این امر تا هنگامی که سرعت هواپیما از سرعت صوت کمتر است به آسانی صورت میگیرد، زیرا در اینصورت امواج فشار ناشی از حرکت هواپیما که با سرعت صوت منتشر میشوند به فاصلهی معتنابهی پیشاپیش آن حرکت میکنند. لکن وقتی سرعت هواپیما به سرعت صورت نزدیک میشود هواپیما روی به فرا رسیدن به امواج فشار خود میگذارد و ذرات هوا را مجال آنکه از مسیر آن دور شوند نمیماند بلکه مانند برفی که در جلو پارو انباشته شود هوا در جلو هواپیما متراکم میگردد. بدین ترتیب هنگامی که سرعت هواپیما به سرعت صوت برسید مقاومت هوا در مقابل حرت هواپیما ناگهان به شدت زیاد میشود. این ازدیاد مقاومت شدید را دیوار صوت مینامند. تحقیقات دامنهداری در زمینهی فضانوردی صورت گرفت و منجر به آن شد دانشمندان آمریکا و شوروی اقدام به تعلیم فضانوردان خود برای اکتشافات فضایی بنمایند. یکی از فضانوردان شوروی گاگارین بود که علاقهی فوقالعادهاش به فن هوانوردی او را به دانشکدهی خلبانی کشاند. پس از مدتی در آوریل ۱۹۶۱ با یک قمر مصنوعی به نام واستوک I به فضا صعود کرد و در مداری برگرد کرهی زمین قرار گرفت. پرواز او در نقطهای مجاور دریای خزر صورت گرفت و مدت ۱ ساعت و ۸ دقیقه بهطول انجامید. در تمام مدت پرواز میان این نخستین کیهان نورد و زمین ارتباط رادیویی برقرار بود. گاگارین در طول مدت پرواز برنامههای تحقیقات متنوعی اجرا میکرد. او نخستین کسی است که مدت درازی حالت بیوزنی را تحمل کرده است. موقع برگشت بهوسیلهی ترمز خاصی که خلاف جهت حرکت بود وارد جو زمین گردید. سپس عمل ترمز کردن تحقت کنترل پایگاه زمینی نخست به کمک باله و سپس با چتر نجات صورت گرفت آنگاه محفظهی اصلی از سفینهی فضایی جدا شد و هر دو قسمت در فاصلهی چند کیلومتری که پیشبینی شده بود در نزدیکی حاجیطرفان به زمین نشست. بعد از گاگارین فضانوردان آمریکایی نیز انجام مأموریتهای فضایی را بهعهده گرفتند که بین آنها میتوان از گلن Glenn نام برد. کسی که در جنگ جهانی دوم و در جنگ کره شرکت داشت و جمعاً ۲۴ مدال و نشان گرفت. علاقهی فراوانی به کارهای مخاطرهآمیز داشت. بهطوری که دوران صلح یا جنگ برایش فرقی نداشت. او یکبار مسافت لوسآنجلس تا نیویورک را با سرعتی سریعتر از سرعت صوت پرواز کرد. نزدیک به یک سال بعد از گاگارین در مدار کرهی زمین قرار گرفت و مدت ۴ ساعت و ۵۶ دقیقه سه بار دور کرهی زمین گردش نمود. اکنون مسابقهی اکتشاف از طرف دولتهای آمریکا و شوروی به سرعت دنبال میشود تا روزی که «رسد آدمی به جایی که بهجز خدا نبیند»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]