واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - سالها گذشته، هزاران نفر مرده اند، تروریست ها فعالند و حالا اوباما از راه رسیده و می گوید باید به خانه اول بازگردیم. محمدرضا نوروزپور:هشت سال پس از فتح کابل، با یک تلفات انسانی بالا که به امید خداحافظی همیشگی با طالبان صورت گرفت، کشور فاتح، راه هایی را بررسی می کند که به عرض سلام و تهنیت به آنها و نهایتا بازگرداندن مجددشان به قدرت ختم می شود. آنهایی که یک روز از ترس نیروهای ائتلافی و سربازان سابق احمد شاه مسعود، از خروجی های پیدا و ناپیدای کابل به کوه های تورابورا و هزارتوهای اسرار آمیز مناطق کوهستانی این کشور گریخته بودند، حالا به ناگهان مورد توجه آمریکایی ها واقع شده اند و نازشان برای نشستن پای میز مذاکره خریدار پیدا کرده است. رئیس جمهور آمریکا برخلاف سلف ناخلفش، که با لجبازی اعتقاد داشت به دستاودهای زیادی در افغانستان رسیده، با صراحتی که اندوخته زیرکان و هوشمندان است، چنین رویه ای را تکرار نکرد و راه عکس پیش گرفت. اوباما که به سوالات خبرنگار نیویورک تایمز پاسخ می داد بدون آنکه واهمه سرزنش شدن را به سر راه دهد به مسیری اشاره کرد که برای گروه های ضد دولتی در افعانستان مسیری سبز به حساب می آید. سناتور سابق ایلینویز در اظهاراتی که نشانه بازگشت کشورش به خانه اول در افغانستان است از گفتگوهای احتمالی آمریکا با طالبان خبر داد. طالبانی که مدت ها است پیشنهادات مذاکره با آمریکا یا دولت کرزای را رد کرده و با علم به اینکه بلیتش برده، کرشمه می کند و ادا می فروشد. نیاز نیست که بگوییم تفسیر این اظهارات اوباما در خصوص رجوع به طالبان، به معنی شکست آمریکا در این کشور است چه اینکه مرد تغییر، خود کار را بر همه ساده کرده و اذعان داشته است که آمریکا در جنگ افغانستان پیروز نشده است. اگر بوش اندکی عاقل بود از همان روز نخست نیز می توانست دریابد که حمله به کشوری که تا کنون در طول تاریخ هیچ سواره نظام و پیاده نظامی نتوانسته کل آن را به تسخیر در آورد، کاری عبث و بی نتیجه است و "پیروزی در جهنم" محسوب می شود. کنایه ای که برخی از منتقدان " جنگ علیه ترور" در همان روزهای پیش از حمله، هشدار آن را به ساکنان اتاق بیضی شکل می دادند ولی گوشی برای شنیدن آنها وجود نداشت. در آن مقطع موجودی به نام دونالد رامسفلد سکان عقل رئیس جمهوری آمریکا را در دست داشت که تنها به منافع کمپانی های فروش تسلیحات فکر می کرد و برنامه های بعدی جنگی خود در منطقه را روی کاغد ترسیم می کرد و محاسبات سود آوری را برای رفقای شرکتی خود ارسال می کرد تا به جای غصه خوردن از مرگ ده ها هزار افغانی بیچاره که هیچ خط و ربطی نه با طالبان داشتند و نه با اسامه، به آینده سهام خود فکر کنند و خوش باشند. آنها که حافظه خوبی دارند به خوبی می دانند که روزهای حمله عموسام به افغانستان، با سرمای سرد پاییزی و قحطی شدیدی مصادف بود که به خودی خود افغانی های فقیر و بی چیز را به ستوه آورده بود. هفت اکتبر 2001 سرمای کشنده در سراسر این کشور بیداد می کرد و برهمین اساس، بزرگی مثل نوآم چامسکی دو روز مانده به حمله سراسری بمب افکن های آمریکا به مقر نیروهای طالبان می گوید: " حمله به افغانستان سبب مرگ تعداد کثیری از غیرنظامیان میشود، و احتمالا این رقم در کشوری که میلیونها نفرشان از همین حالا به دلیل بروز قحطی در ورطه نابودی به سرمیبرند، بسیار بزرگ و تکان دهنده خواهد بود. کشتار توجیه ناپذیر غیر نظامیان بیگناه خود نوعی تروریسم است نه مبارزه با تروریسم." اندیشمندانی مانند نوآم چامسکی به خوبی می دانستند که دستاوردی از حمله نظامی به افغانستان جز کشتار و البته دامن زدن به تروریسم نصیب آمریکا و البته جهانیان نخواهد شد. از آن روز که بوش حرف هیچ کس را به جز دونالد رامسفلد و معاون نفت دوستش، ریچارد چنی، معروف به دیک را گوش نداد و به خیال کشتن یا دستگیر کردن اسامه بن لادن ده ها هزار افغانی بینوا را به کشتن داد، تا امروز که مرتبا بر اثر انفجارهای جاده ای و عملیات های انتحاری، شماری از زنان و مردان و کودکان و حتی سربازان و نیروهای نظامی غربی جان خود را از دست می دهند، طالبان کمترین ضرر و زیان را از این جنگ دیده است. اسامه برای خود رها است و ملا عمر، مردی که هنوز توانسته رخساره پنهان نگه دارد، طالبانی که قرار بود در جنگ علیه ترور از بین برود را رهبری می کند. سالها گذشته، هزاران نفر مرده اند، تروریست ها فعالند و حالا رئیس جمهور جدید آمریکا از راه رسیده و می گوید باید به خانه اول بازگردیم. یعنی به هفت اکتبر 2001. همان روز که دهها فروند بی 52 ،میلیونها تن بمب بر سر مردمی ریختند که هم سردشان بود و هم گرسنه بودند و پیشتر، حکمرانان مسلحشان ترکشان کرده بودند و به کوه ها رفته بودند. همان روز، وقت مذاکره بود، نه جنگ! همان روز باید به اظهار پشیمانی طالبان و وعده آنها مبنی بر استرداد اسامه و یا اخراج او از افغانستان وقعی نهاده می شد. همان روز یا پیش از آن باید از کشته شدن شیر دره پنج شیر جلوگیری می شد. همان روز زمان دیدن امروز بود و آنان که باهوش بودند چنین روزی را می دیدند. روزی که هیچ دستاوردی به بار نیاورد و حالا این طالبان است که جولان می دهد و برای آمریکایی ها اطوار می ریزد. راستی چه کسی می داند طالبان در چه فکری است؟ آنها قطعا اهل مذاکره نیستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]