واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - امریکاییها بخوانند صلح، سایرین بنویسند جنگ. مردم افغان اما هرآنچه هست را حس می کننند. سارا معصومی: لغتنامه امریکاییها مدتهاست معنای بسیاری از واژهها را جابهجا کردهاست.از زمانی که جورج بوش رئیسجمهوری ایالات متحده سکان هدایت در این کشور را در سال 2000 بر عهده گرفت تا یک هفته پیش،جامعه جهانی باید برای درک کلمات ادا شده از زبان ساکنان کاخ سفید دقیقا معنای برعکس آن واژه را در ذهن تکرار میکرد. هر بار امریکا از صلح گفت،منطقهای از جهان درگیر جنگ شد.هر بار از عدالت گفت،عده ای مظنون در لباس متهم راهی زندانهای مخوف شدند. هربار مدافع حقوق بشر شد،متحدانش دست به جنایات جنگی زدند. اوج این لفاظیهای بیثمر در سال 2003 و البته یک سال پس از آن جامعه جهانی را در بر گرفت.در همین سال بود که ایالات متنحده به دستور شخص رئیسجمهور برای حمله به عراق حتی منتظر نظر مساعد سازمان ملل هم نماند.امریکا و تعدادی از متحدان غربی آن جنگندههای خود را بر فراز عراق به پرواز درآوردند تا جهان را از دست دیکتاتوری که تسلیحات کشتار جمعی در اختیار داشت؛نجات دهند.یک سال پس از این تاریخ هر بار جامعه جهانی از طراحان حمله به جنگ عراق پرسید: تسلیحات کشتار جمعی عراق چه شد؟ پاسخ سکوت بود و سکوت. در نهایت همگان از این سکوت نتیجه گرفتند که از ابتدا تسلیحات کشتار جمعی در کار نبودهاست. دو سال پیش از این تاریخ در سال 2001 میلادی بود که حمله القاعده به برجهای دوقلو در نیویورک نخستین بهانه را به دست امریکاییها داد.القاعده به امریکا حمله کرد و پس از آن هم امریکا به افغانستان. نام افغانستان از آن زمان تا کنون مترادف نام القاعده و طالبان است.القاعده بهانهای شد هم برای حمله به افغانستان و هم برای یورش به عراق.ایالات متحده به هر دو کشور به بهانه برقراری امنیت و ریشهکنی تروریست حمله کرد.امنیت در واژگان امریکاییها یعنی ناامنی و ریشهکنی هممعناست با کمک به ریشهگرفتن. افغانها قریب به هفت سال است که قربانی همین اشتباه امریکاییها در انتخاب واژه شدهاند. پس از حمله ایالات متحده به افغانستان همگان گمان میکردند که امریکا آمدهاست تا طالبان را سرنگون کند.البته تا اینجای کار حق با افغانهایی بود که به دنبال برقراری امنیت در کشور خود بودند.امریکا طالبان را از گردونه قدرت خارج کرد و چرخه سیاسی افغانستان را طبق میل خود با ریاست جمهوری حامد کرزای حرکت داد.حالا پس از گذشت این سالها دولت در ایالات متحده عوض شده است و بوش دیگر رئیسجمهور نیست.افغانستان اما همچنان با پدیدهای به نام تروریست دست و پنجه نرم میکند.افغانها از یک سو قربانی حملات انتحاری یا بمبگذاریهای شبهنظامیان میشوند و از سوی دیگر جنگندههای امریکایی آنها را هدف میگیرند.امریکا هم حق دارد:از آن فاصله نمیتوان تشخیص داد که افراد هدف گرفتهشده تروریست هستند یا شبهنظامی!پس به دلیل همین عدم توانایی در تشخیص، مظنون مرده بهتر از متهم زنده است! روز گذشته (25 نوامبر 2009) بار دیگر حامد کرزای رئیسجمهوری افغانستان پشت میکروفون معروف خود قرار گرفته و از حملات بیامان و بیهدف جنگندهها و سربازان امریکایی به شهروندان غیرنظامی شکایت کرد.کرزای ظرف یک سال گذشته چندین بار در همین ژست سیاسی قرار گرفتهاست.رئیسجمهوری ناراحت که از کشته شدن هموطنان بیگناه خود خشمگین است.ماه جاری میلادی بود که ارتش ایالات متحده با خرسندی آمیخته به غرور امریکایی ادعا کرد که عملیاتهای غافلگیرانه ارتش در قبال تروریستها جواب داده است و در تازهترین دور این حملات 32 شبهنظامی جان خود را از دست دادهاند.فرماندهان امریکایی پس از این عملیات در مصاحبههای مطبوعاتی مختلف حاضر شده و ادعا کردند که این موفقیت ثمره تلاشهای ماموران امریکایی در عملیاتهای غافلگیر کنندهاست.چند روز پس از این جشن پیروزی بود که رسانههای خارجی تصویر دو مردی را نشان دادند که بر روی تخت بیمارستان مرکزی شهر لقمان ناله میکردند.این مردان دو تن از همان شبهنظامیانی بودند که امریکا ادعا میکرد!با این تفاوت که روایت این شاهدان عینی از ماجرا کاملا متفاوت بود.شاهدان عینی ادعا کردند که سیزده تن از کشتهشدگان شهروند غیرنظامی بودند.همسایگان و بستگان خشمگین قربانیان تا چند روز دست از تظاهرات برنداشتند. هفت سال پس از حمله ایالات متحده به عراق،شکاف میان دولت منتخب کاخ سفید و این کشور افزایش یافتهاست.حامد کرزای حالا از به تصویر کشیدن خشم خود از امریکاییها واهمهای ندارد.کرزای تا کنون بارها هشدار دادهاست که این قبیل حملات در نهایت منجر به معکوس شدن نتیجه میشود.کرزای در این یک مورد،هموطنانش را خوب شناختهاست.هر گلولهای که از اسلحه امریکاییها شلیک شده و جان یک شهروند غیرنظامی امریکا را میگیرد،بر انزجار افغانها از ارتش امریکا میافزاید. بدینترتیب افغانها اندک کمکی به سربازان امریکایی در نابودی تروریسم نخواهندکرد.از سوی دیگر نیروهای امریکایی همچنان از به شراکت گذاشتن اطلاعات حملات ناگهانی خود با ارتش افغانستان امتناع میورزند.دلیل هم یک چیز بیشتر نیست:طالبان حتی درساختارهای اطلاعاتی و نظامی دولت جدید هم نفوذ کردهاند. شرایط حالا اندکی تغییر کردهاست. اگر از سال 2003 تا کنون و به دنبال جنگ عراق،افغانستان تبدیل به اولویت دوم ایالات متحده شده بود اکنون با روی کار آمدن باراک اوباما به نظر میرسد که بخت باز به افغانها روآوردهاست. اوباما از همان ابتدا از اعزام 30 هزار نیروی بیشتر به افغانستان خبر داد.در این میان افغانها به جای آنکه از این افزایش نیرو خوشحال باشند بر این باورند که اعزام نیروهای بیشتر تنها منجر به افزایش سطح مشاجرات شده و در نتیجه بر تعداد تلفات غیرنظامیان افزوده خواهدشد.در یک سال جاری به تنهایی 4 هزار شهروند غیرنظامی جان خود را از دست دادهاند. نامهنگاری میان دفتر حامد کرزای و مقر ناتو و ارتش ایالاتمتحده در افغانستان همچنان ادامهدارد.در این میان امریکاییها به هیچوجه حاضر به پذیرش این حقیقت نیستند که عدم مسئولیتپذیری در قبال کشتهشدن شهروندان غیرنظامی مساوی است با کاهش درصد محبوبیت در افکار عمومی افغانستان.امریکاییها از عدم همکاری شهروندان عادی با خود در مبارزه با تروریست شکایت میکنند غافل از آنکه افغانها بیش از آنکه سربازان امریکایی را حامل صلح بدانند آنها را سفیر مرگ خواندهاند.امریکا به این راحتی برنده میدان نخواهد بود،مگر آنکه ابتدا قلبهای افغانها را با خود همراه کند و بعد به دنبال دستهایشان برای همکاری باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]