واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تربيت كنيم آموزش دهيم امور تربيتي؛ گام هاي بي صدا در هياهوي زمان ( بخش پاياني )
حسن آقايي
در مقوله تربيتي و پرورشي نمي توان نوع نگاه به افراد را ناديده گرفت.
به عبارت ديگر اگر نگاه افراد كارشناس، مربي و حتي والدين نگاهي از منظر بالا به پايين باشد نمي تواند راهگشا و كاربردي باشد. بلكه بايد افراد تحت نظارت يك مربي همدلي و همراهي را در نگاه وي باور كنند.
تعليم و پرورش افراد بسان جوانه هاي رو به رشد يك بوستان مي ماند كه به باغبانان آگاه و فهيم، با مهارت و خودساخته و البته داراي نگاهي عميق و كارشناسانه نياز دارد.
مقوله پرورش دادن ادب، اخلاق و كلاً شخصيت را مي توان به باغستاني تشبيه كرد كه ثمره سبزه زاري آن به هواي تنفسي مناسب، آفت زدايي، تابندگي نور و ... و ... بستگي دارد.
بچه، نوجوان و جوان در خانواده و اجتماع ايراني چون نور چشمان والدين و سرمايه هاي غني انساني جامعه و كشورند.
به عبارت ديگر يك دانش آموز ابتدايي و حتي يا دانشگاهي با همه هوشمندي و دانايي ها ممكن است در اثر ناملايمات و ناسازگاري در زندگي با مسايلي روبرو شود كه نياز به راهنما، راهگشا و حامي براي عبور از معضلي دارد. خانواده و جامعه با ضعف مربي و هدايتگر، نمي تواند از گزندها - كه همواره در دنيا وجود دارد- مصون بماند.
«برات الله صمدي راد» مدرس علوم ارتباطات اجتماعي، ضرورت داشتن توانايي مربي در ايجادارتباط را يادآور مي شود و با تاكيد بر غني بودن اطلاعات و به روز به ويژه در مقطع زماني كنوني كه وسايل ارتباطات جمعي و تكنولوژي مدرن رسانه اي در دسترس همگاني از جمله نوجوانان و جوانان است، مي افزايد:«مربي به عنوان كسي كه مي خواهد آداب اخلاقي و پرورشي آموزش بدهد بايد علاوه بر اخلاق تربيتي رفتار مناسب، آراستگي ظاهري و مردم شناس خوبي باشد تا در آن صورت بتواند ذهنيت و روان نسل نو را به منش زيبنده انساني بيارايد.
به گفته وي، مربي تربيتي مي بايد از منظر انديشه، تدبير و بينايي دل خبره باشد و از جمله در زمينه ارتباط، او مي بايد ارتباط خوبي با دانش آموز برقرار كند كه اين شامل ارتباط كلامي، لحن، نحوه آراستگي و پوشش است. مورد ديگر، بعد تربيتي است. يعني خود مربي ملاك هاي يك الگوي اخلاقي را داشته باشد. كردارش خوب و مراحل تربيتي و اخلاقي در وجودش نهادينه شده باشد. داراي تزكيه نفس باشد. در بعد ديگر از راي اخلاقي برخوردار باشد. «اين ابعاد ويژگي هاي ملزم ارتباطي يك مربي پرورشي (تربيتي) است».
«اريش فروم» در بخشي از باب«تحول فرهنگي» چنين آورده است:«اگر انسان بخواهد در اين جهان هستي احساس آسايش و آرامش نمايد بايد دانش را نه تنها با مغز بلكه با كليه حواس خود، چشم، گوش و تمام وجودش جذب كند. بايد آنچه را فكر مي كند با جسمش عملي سازد. مغز و جسم را نمي توان هرگز از هم جدا كرد. اگر انسان خود را به وسيله تفكر و انديشه هايش با جهان متحد سازد فلسفه، الهيات اساطير و دانش را به وجود مي آورد.
تحصيل اعم از اين كه براي كسب دانش باشد يا به دست آوردن منش و خصوصيت لازم، فقط يك قسمت از آموزش است نه مهمترين بخش آن. در اين جا منظور من از كلمه آموزش يعني استخراج (بيرون آوردن) است. پس آموزش در اين مفهوم يعني بيرون كشيدن آنچه كه در درون انسان وجود دارد.»
درك مسايل دانش آموز
و مشاور خانواده
«مجتبي پيرثوابي» 15 سال از طول خدمتي خود را در آموزش و پرورش به عنوان معاون مدرسه گذرانده است. او ضمن باور تاثير مثبت تربيت روي دانش آموز در محيط مدرسه و بيان اين كه مربي مي بايست از نظر مادي نيز تامين شده باشد، همانند ديگر فرهنگيان بر آراستگي مستمر، دانش روز، عالم بودن و بر وفق زمان بودن شعور و آگاهي مربي تاكيد دارد.
به گفته اين فرهنگي، مربي بايد مسايل و كم و كاستي هاي فكري و رواني دانش آموزان را درك كند و در اين زمينه به گونه اي رفتار و برخورد داشته باشد كه دانش آموز براي بيان مشكلات به وي اعتماد كند. اين معلم مي گويد:«دانش آموز مقطع دبستاني به لحاظ موقعيت سني نياز بيشتري به آرامش خاطر نسبت به شاگرد مقاطع تحصيلي بالاتر دارد. او ممكن است به راحتي به بيان وضعيت خانوادگي و مسايل خود نزد ديگري- مربي- نپردازد.»
اين فرهنگي همچنين بر اين نظر است كه مربي تربيتي بايد به جاي مشاور خانوادگي دانش آموزان فعال باشد. در صورت نياز، مسايل شان را مورد مشاوره قرار دهد ضمن آن كه امور پرورشي، روحي و فكري و تحصيلي دانش آموز مربوطه را هدايت كند و او را از مسير بد و ناهنجاري هاي اجتماعي باز دارد.
صمدي راد همچنين از زاويه اي ديگر به نقش تاثيرگذار و ارزنده امور تربيتي بر ذهن و روان دانش آموزان مي پردازد. وي با اشاره به موفقيت هاي چشمگير برخي از دانش آموزان ايراني در عرصه هاي علمي جهاني مهمترين خلا را چگونگي برقراري ارتباط نوجوان و جوانان با دنياي اطراف خود، همكلاسي ها، همشهريان و... مي داند.
به گفته وي، يك خلا دانش آموزان ما- بعضاً- كه حتي در المپيادها مقام كسب مي كنند، يا در مسابقات ورزشي عنوان و نشان مي گيرند و يا در رشته اي تخصصي به مرتبه عالي مي رسند، آن است كه احساس مي شود در ورود به جامعه و برخورد با مردم، يك مقداري نقص و مشكل دارند. در چنان حالتي وظيفه مربيان است كه در اردوها شيوه و نقش زندگي اجتماعي را به آن ها- بهتر- بياموزند. مربيان از لحاظ تفهيم منش و فرهنگ ارتباطات و تربيتي نبايد ضعيف باشند. اين كارشناس اجتماعي با اشاره به موقعيت فعلي شبكه هاي ماهواره اي و سايت هاي اينترنتي، كه مطالب ضد باورهاي ديني و ملي منتشر مي كنند تاكيد دارد كه الزاماً نقش مربيان تربيتي در مصون سازي بچه ها و نوجوان ها مي بايد درخشان باشد و بتوانند با تدابير و شيوه هاي مناسب و در قالب نوعي رقابت به خنثي سازي آن پديده هاي ارتباطي مبادرت ورزند. ولي بايد در اين رقابت آنان داراي اطلاعات به روز و اثربخش باشند؛ اطلاعات با مضامين مذهبي، اخلاقي، جامعه شناسي و مردم شناسي باشند. بتوانند پاسخگوي دانش آموزان و نسل جوان باشد. صمدي راد معتقد است كه اشكال كنوني آموزش و پرورش در انتخاب مربيان است. بايد مربيان از طريق امتحانات جامعه شناسي، روان شناسي، اطلاعات روز و تاريخي و فرهنگي شان گزينش شوند. آموزش مستمر و به روز داشته باشند تا بتوانند هدايت نسل جوان را به طور كامل انجام دهند.
آموزش ابراز شجاعت و كسب جرائت
«بهمن امامي» مدرس و پژوهشگر علوم ارتباطات، پيرامون شيوه هاي ارتباطي در امور تربيتي به بحث شجاعت و كوشيدن اشاره مي كند و معتقد است كه فراگير موضوعات بروز و نهادينه كردن جرأت ورزي، رغبت و آراستن رفتارها و چابكي در ارتباطات انساني است اما وي بر اين باور است كه اين آموزه ها در مراكز رسمي آموزش و پرورش به دانش آموزان يادداده شود.
وي همچنين با اشاره به چگونگي برخورد با بچه ها و نوجوان ها، تأثيرات ماندگار منفي و مثبت آن را مورد تأكيد قرارمي دهد.
«امامي» با اشاره به اين كه بحث ارتباطات، انساني است، مي گويد: يكي از شيوه هاي آن، آموزش و جرأت ورزي است. مشاوران ذيربط روش هاي مختلفي در اين باره به كار گرفته اند. هدف اساسي اجرايي اين روش هاي آموزشي رفع عدم جرأت يا جسارت است. اين روش ها بيشتر مربوط به شيوه هاي مهارت هاي ارتباطي مي پردازند.
به گفته وي، آموزش جرأت ورزي دربرگيرنده اقناع و ترغيب و همچنين به رفتارهاي غيركلامي و اصلاح آن ها توجه دارد. مثلا شخصي كه براي يك شغل مورد مصاحبه قرارمي گيرد مي بايد توانايي هاي خود را شرح دهد و... اين مورد دقيقا بايد در مدارس و دبيرستان ها و كارگاههاي آموزشي آموخته شود تا آنان بتوانند در آينده در جامعه مهارت هاي جرأت ورزي شان را ايفا كنند.
اين پژوهشگر علوم ارتباطات، ادامه نظرات خود را معطوف به لزوم دانايي و توانايي مربي در زدودن آشفتگي و ناآرامي هاي ذهني «احتمالي» دانش آموز مي كند و معتقد است توانمندي مربي دانش آموز را به خودآگاهي و برآورد و ادراك توانمندي هاي خود مي رساند. وي نيز اين باور را دارد كه مربي تربيتي بايد در شكوفايي و افزايش عزت نفس و از بين بردن اضطراب هاي رواني دانش آموزي كه هم در جامعه و هم در محيط آموزشي او را متأثر مي كند و در نتيجه باعث افت برقراري ارتباطش با ديگران مي شود، توانا و دانا باشد. او را به خود باوري و اقتدار خويشتن به بازنگري بنشاند و مفهوم از خود و فراگرد آن در ايجاد ارتباط متجلي مي شود.
بهمن امامي همچنين منحني تصويري ذهني از تاثرات و بازخوردهاي چگونگي برخورد با نوجوانان و جوانان در زندگي را ارائه مي دهد و معتقد است اين برخوردها ممكن است در محيط خانواده، مدرسه و اجتماع بروز يابد. به گفته اين مدرس دانشگاه اگر كودكي با انتقاد به رفتارش زندگي مي كند او مي آموزد كه همه را محكوم كند. اگر با خشونت مواجه مي شود جنگيدن با ديگران را مي آموزد اگر به او ريشخند مي زنند خجالت زده زندگي مي كند و در حالت شرمساري احساس گناه مي كند. اما در مقابل اين رفتارهاي نامناسب، اگر در برابر خطاهاي خود اغماض و گذشت مشاهده كند بردباري مي آموزد. در برابر تشويق و دلگرمي اعتماد به نفس مي يابد و در برابر تقديرها، قدرداني مي آموزد.
تربيت ركن اول پرورش اخلاق
«تربيت ركن اول نماد هر انسان است. تربيت و پرورش به معناي ايجاد شرايط و نوعي سرمايه گذاري معنوي و عقلاني از نونهالي براي آتيه و اعتبار آدمي است. تربيت به وفق معارف ديني و باورهاي اصيل و معقولانه، انسان را در تمام جهات بيمه و موفق مي كند.»
اين مطلب را «مصطفوي» مردي نسبتا سالمند با قامتي تكيده خوش پوش بيان مي كند. او با اين نگاه به مقوله تربيت، مي افزايد: انسان باايمان يعني كسي كه به باور و اعتقاد ژرف رسيده است، همواره در آرامش است. در روان شناسي مباحثي است كه مي گويد رفتار آدمي در اجتماع يك كنش متقابل بين افراد است. رفتار و كردار شخص در ارتباط با فرد و يا جمع اگر متعادل و متين باشد، در مخاطبان اثر نيك مي گذارد. اين يعني واكنش «حسي و انديشي». وي ادامه مي دهد: «بچه ها در خانه شان اگر رفتار و گفتار خوبي از پدر و مادر و ساير بزرگترها ببينند، قطعا همان را ياد مي گيرند. در مدرسه و حتي دانشگاه هم با همان آموزه با دوستانشان ارتباط برقرار مي كند. از سوي ديگر بايد توجه داشته باشيم تنها در خانه نيست كه بچه ها ادب و اخلاق مي آموزند و يا نه، بلكه عامليت ها و فاكتورهاي گوناگون ديگر در پرورش صالح و يا مخرب خوي آن ها مي توانند رد پا بگذارند.»
مصطفوي تأكيد مي كند كه مربيان در خانواده و در مدارس بايد پيش و بيش از سوادآموزي، به تربيت آموزي توجه كنند. وي مي گويد: «عزت نفس و تزكيه روان براي بچه ها و نوجوانان و جوانان بسيار مهم است. هيچ آدمي دوست ندارد وارثان منحرف و ناباور به معارف ديني باربياورد. اما اين افتخار معنوي و ارزشمندگاه با غفلت ها از دست مي رود. حمايت هاي شخصيتي از بچه ها مؤثرند ولي نبايد به افراط كشيده شود. آموزش و فرهنگ و ديانت همواره سبب خير است. تربيت، معلم تربيت مي خواهد.»
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]