واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نگاهي به طرح خاورميانه بزرگ
طرح خاورميانه بزرگ را اولين بار نومحافظه كاران آمريكا طراحي كرده اند واژه خاورميانه نيز اولين بار از طرف غربي ها وارد اصطلاحات علوم سياسي شده است. اين واژه حاصل انديشه غرب در تقسيم جهان از لحاظ اهميت ژئوپلتيك است.
هر چند در سند طرح خاورميانه بزرگ به طور روشن بيان نشده است كه منطقه «خاورميانه بزرگ» شامل چه كشورهايي مي شود، ولي چنين به نظر مي رسد كه از ديدگاه طراحان، خاورميانه بزرگ از مغرب در آفريقاي شمالي و شاخ آفريقا به سمت كشورهاي عربي، تركيه، ايران، افغانستان و جمهوري هاي شوروي سابق در قفقاز و آسياي مركزي امتداد و گسترش يافته و پاكستان، بنگلادش و سرزمين هاي ديگر را تا مرزهاي چين در بر مي گيرد. به اين ترتيب، خاورميانه بزرگ شامل كشورهاي متعددي مي شود كه داراي ساختارهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بسيار متفاوت هستند.
«هرميداس باوند» استاد علوم سياسي، نيز در مورد محدوده جغرافيايي خاورميانه بزرگ، همين عقيده را دارد. وي در مقاله اي تحت عنوان «پيامدهاي 11 سپتامبر بر منافع ملي ايران» در نشريه «نامه» مي نويسد: از لحاظ محدوده جغرافيايي، طرح خاورميانه بزرگ عمدتا ناظر بر مجموعه كشورهاي اتحاديه عرب بعلاوه ايران، تركيه، اسرائيل و افغانستان است. اما گزارش ها حاكي است كه محدوده اين طرح، فراتر از آن بوده و از مغرب عربي تا آسياي مركزي و جنوبي را در برمي گيرد.
با مطالعه راهبرد كلان آمريكا، به اين مطلب پي مي بريم كه استراتژي اين كشور در طول تاريخ، براساس امنيت ملي و منافع ملي تعريف و ترسيم شده است. چگونگي عملياتي كردن منافع ملي تعريف شده، بستگي زيادي به شرايط بين المللي دارد و موفقيت يا شكست در تحقق اين منافع، تا حدود زيادي به ماهيت و ويژگي هاي فضاي حاكم بر صحنه بين المللي مرتبط است.
تغيير فضاي بين المللي به دنبال فروپاشي شوروي در سال 1199، ضرورت بازنگري در سياست آمريكا در جهان و منطقه حساس خاورميانه را ايجاب مي كرد. فروپاشي شوروي را بايد به معناي الحاق تمام و كمال اين جغرافيا در سيستم اقتصاد جهاني و سيستم ارزشي ليبراليسم تلقي كرد. با موفقيت آمريكا در اين حيطه، نگاه واشنگتن متوجه منطقه خاورميانه گرديد، و به تدريج از سال 1199، ما شاهد توجه عميق تر و وسيع تر اين كشور به منطقه هستيم. با قدرت گرفتن نومحافظه كاران در آغاز هزاره سوم، تحول تئوريك كه آغاز شده بود شكل عملياتي به خود گرفت و خاورميانه به محور استراتژي جديد آمريكا تبديل شد.
بوش و همفكران او، با شعار مبارزه با تروريسم و ترويج دموكراسي، به اين منطقه آمدند؛ با اين منطق، كه سران اين كشورها حكومت هاي استبدادي بپا كرده و نتوانسته اند از امكانات و منابع سرشار خود در جهت پيشرفت و آباداني استفاده كنند و همين عقب ماندگي باعث گرايش مردم به بنيادگرايي اسلامي عليه سرمايه داري و در راس آن آمريكا شده است.
از نگاه نومحافظه كاران فضاي بين المللي به گونه اي است كه كسي قدرت مبارزه طلبي با ايالات متحده را ندارد و در چنين فضايي، اگر آمريكا سياست ترويج دموكراسي را در منطقه خاورميانه، محور استراتژي خود كند، توانايي كنترل منطقه را خواهد داشت. به زعم آنها، در حال حاضر شرايط بين المللي گزينه اي جز حركت در مسير دموكراسي ندارد و مردم نيز از اقدام آمريكا در اين مسير، استقبال خواهند كرد.
مروري بر متن طرح خاورميانه بزرگ
به ادعاي دولت آمريكا، اين طرح راهكار مهم و مناسب و فرصت استثنايي براي جامعه جهاني است تا در پرتو آن، نسبت به رفع سه نقيصه مهم در كشورهاي خاورميانه شامل ضرورت نهادينه شدن مفهوم آزادي، ايجاد مشاركت زنان در توسعه و ايجاد اشتغال اقدام شود.
طرح خاورميانه بزرگ از يك سري مباني نظري متعلق به سياستگذاران و افكار عمومي غرب، به ويژه آمريكا، برخوردار است. براساس اين ذهنيت، ساختار سياسي و اقتصادي نامطلوب كشورهاي منطقه، از جمله دلايل رشد تروريسم بين المللي است، زيرا ساختارهاي ناكارآمد، غيرشفاف، استبدادي و فاسد موجب پيدايش دولت هايي شده است كه نمي توانند خواست هاي اقتصادي و سياسي مردم خود را برآورده كنند. اكثر مردم اين منطقه از حق شركت در تعيين سرنوشت سياسي خود محرومند. دستاوردهاي اقتصادي در انحصار بخش كوچكي از جامعه است و علي رغم وجود ثروت هاي ملي نسبتا قابل توجه، بخش عظيمي از جمعيت اين كشورها در فقر به سر مي برد. نارضايتي در بين اقشار متوسط، تحصيلكرده و جوانان نيز بسيار گسترده است. طرح خاورميانه بزرگ بر اين فرض استوار است كه انجام اصلاحات اقتصادي، ارتقاي حقوق بشر و استقرار دموكراسي در خاورميانه، به افزايش مشاركت مردم در سرنوشت سياسي كشورهايشان مي انجامد و همين موجب كاهش نارضايتي و از بين رفتن بستر رشد بنيادگرايي اسلامي و تروريسم بين المللي خواهد شد.
برنامه هاي پيشنهادي طرح خاورميانه بزرگ كه توسط هشت كشور صنعتي موسوم به «گروه8» منتشر شد، در چهار حوزه سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي مشخص شده اند. در تمامي اين زمينه، كشورهاي گروه 8 موظف شده اند كه براي پيشبرد اين برنامه ها، آمريكا و كشورهاي منطقه را ياري كنند و جديت نشان دهند.
به عقيده برخي از محققان، طرح خاورميانه بزرگ، پس از شكست يك طرح قبلي به نام «خاورميانه جديد» تدوين شد.
اصطلاح «خاورميانه جديد» از اسم كتابي گرفته شده است كه توسط «شيمون پرز» وزير خارجه اسبق اسرائيل، پس از ترور «اسحاق رابين» در سال 3199 نگاشته شد. در اين كتاب اصول و اهداف طرح صلح خاورميانه جديد بيان شده است.
در اين طرح، مسائل بايد تنها از طريق مذاكرات سياسي پيگيري مي شد، ولي پس از يك دهه مشخص شد كه اولا، لزوما آنچه از بيرون منطقه و به وسيله قدرت هاي مسلط ارايه مي شود، نمي تواند در همه مناطق به اجرا درآيد، ثانيا حذف ملت ها با هدف ايجاد نظم جديد، غيرقابل اجراست. به همين خاطر، پس از شكست طرح، هر چند آمريكا در دوره جديد، نگاه قدرت مابانه خود را رها نكرده است، ولي در طرح خاورميانه بزرگ، نگاه از بالا براي ايجاد نظم، جاي خود را به نگاه از پايين و تمركز بر روي سطوح پاييني جوامع منطقه داده است. بخش خصوصي، صاحبان صنايع، سرمايه داران، سازمان هاي غيردولتي، گروه هاي اجتماعي، احزاب و جوامع مدني، اصلي ترين بازيگران و عاملان اجراي طرح خاورميانه بزرگ هستند و دولت ها به نقش دوم تنزل پيدا كرده اند.
سيف الله فراستي
(كارشناسي ارشد علوم سياسي)
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]