واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ب
اصلا انتظارش را نداشتم كه چنین جواب هایی بشنوم. تكین حمزه لو اصلا شبیه به كسی كه پشت نوشته هایش هست، نیست.
او ساده و راحت حرف می زند. باهوش است و با تقریب خوبی می شود گفت كهكتابخوان درجه یكی است؛ خوانده هایش به روز است و درك درستی از ادبیاتدارد.
مثلا آنجا كه می گوید جعفر مدرس صادقی خیلی خلاصه می نویسد معلوم استكه به مینی مالیسم نظر دارد. بلافاصله بعد از برگشتن از قرار مصاحبه، رفتمسراغ كتابش تا شاید در ذهنیتم تجدید نظر كنم ولی نشد. او واقعا شبیه كسی كهپشت نوشته هایش هست، نیست.از كجا شروع كنیم؟ خب، من تكین حمزه لو هستم، متولد 1356، تهران، محله سنایی. سومین دخترخانواده بودم. سال 74، دانشگاه آزاد شمال قبول شدم. مهندسی نرم افزارخواندم. همان سال ازدواج كردم. 2 تا پسر هم دارم. الان هم خانه دارم. اولین كتابی را كه خواندید یادتان هست؟ بله، تن تن بود. از كانون پرورش فكری جایزه گرفته بودم. من از همان بچگی كتابخوان بودم. تقریبا همه كتاب های معروف را خوانده ام. مثلا چه كتاب هایی؟ بر باد رفته، دزیره، 3تفنگدار، باقی كارهای ذبیح الله منصوری، سرخ وسیاه استاندال، حتی آثار روز مثل بیگانه آلبركامو و صد سال تنهایی را منتوی همان بچگی خواندم. آن وقت این كتاب ها را از كجا می گرفتید؟ مادرم به من كتاب می داد. اول خودش می خواند، بعد به من اجازه می داد بخوانم. مادرم خیلی كتابخوان است، ترجمه هم می كند. چه كتاب هایی را ترجمه كرده اند؟ شاید 20 عنوان تا حالا ترجمه كرده باشند؛ از جوی فیلدینگ، سیدنی شلدون و جبران خلیل جبران. اسم مادرتان را هم می گویید؟ شهناز مجیدی. قبلا ناشرها فقط همین را می نوشتند، حالا فامیلی پسرم را هم توی پرانتز جلوی اسم مادر می نویسند. یعنی فامیلی شما را. برویم سراغ همین دلیل شهرت شما. چی شد كه به فكر نوشتن افتادید؟ من اول توی انتشاراتی، ویراستار بودم. مدیر انتشارات مان دیده بود منزیاد كتاب خوانده ام، گاهی داستان ها را می آورد می داد من خلاصه كنم. یكبار یك داستانی داد به من. اصل داستان 1200 صفحه بود. گفت این را نصف كن؛یعنی 600صفحه. من داستان را خواندم، دیدم واقعا خیلی سخیف است.
دیدم حیف كاغذ است كه خرجش بشود. رفتم به مدیر انتشارات گفتم. به ایشانبرخورد. گفت تو بهتر بلدی بنویسی، بنویس! من هم ناراحت شدم. رفتم ماجراییرا كه برای یكی از بستگانم اتفاق افتاده بود و آن موقع توی ذهنم بود خیلیسریع، یك هفته ای نوشتم؛ شد افسون سبز كه اولین رمانم بود. چه سالی این كتاب منتشر شد؟ سال۸۱.بعد از آن چند تا رمان نوشته اید؟ با افسون سبز 6تا رمان دارم. یك كار ترجمه هم انجام داده ام. آن ترجمه از داستان چه كسی بود؟ از جوی فیلدینگ. می خواستم ببینم كار مادرم چطوری است واقعا خیلی سخت بود. از بین رمان هایتان كدام یكی پرفروش تر شد؟ بعد از او از همه استقبال بهتری داشت. و كدام یكی را خودتان بیشتر دوست دارید؟ من خودم مهر و مهتاب را دوست دارم. چون در رابطه با دفاع مقدس است و نگاه زنانه ای به جنگ و جانبازهای شیمیایی تویش هست. حدس می زنید خواننده های كتاب های شما از چه گروهی باشند؟ نامه هایی كه من دارم، بیشتر مال دخترهای دانشجو است. طبیعی هم هست. پسرها كمتر كتابخوان هستند. شما كه آدم كتابخوانی هستید، وقتی می نوشتید دوست داشتید شبیه كدام نویسنده بنویسید؟ دوست داشتم شبیه خانم دانشور بنویسم. خانم دانشور خیلی ساده و راحت می نویسد. استعاره خیلی كم دارد. حالا فكر می كنید كارهایتان شبیه خانم دانشور شده؟ نه. من می دانم كه ادبیاتم ادبیات ماندگاری نیست ولی سووشون خانم دانشور همیشه می ماند.چرا؟ چرا این قدر فاصله بین كارهای شما و خانم دانشور هست؟ بالاخره هر كس یك توانایی دارد، یك استعدادی دارد. من سطح توانایی امهمین است. دوست داشتم مثل خانم دانشور بشوم اما نیستم. همین ام. همین كهاز كارم استقبال شده راضی هستم. یعنی نمی خواهید تلاش بكنید تا نوشته هایتان بهتر از این بشود؟ چرا. من خودم را یك سر و گردن از كسانی كه آن ها را با من مقایسه میكنند و اسم عامه پسند می گذارند رویشان، بالاتر می دانم؛ برای اینكه مثلآنها نمی نویسم. تجربه ویراستاری ام كمك كرده غلط ننویسم. می گردم دنبالسوژه های خوب. نمی خواهم داستان هایم سوژه های تكراری داشته باشد.این سوژة غیرتكراری را چطوری پیدا می كنید؟ معمولا از توی روزنامه ها. خبرها را كه می خوانم، چیزهایی كه به نظرمجالب می رسد را راجع بهش فكر می كنم. مثلا یك بار مصاحبه یك جانبازشیمیایی را خواندم، خیلی رویم تأثیر گذاشت. همین شد سوژه مهر و مهتاب .برای داستان هایتان تحقیق هم می كنید؟ الان معمولا خیلی از نویسنده های ما، از روی سریال های تلویزیونی كه می بینند، می نویسند ولی من برای داستان هایم تحقیق می كنم. برای این تحقیق، سراغ چه كسانی یا چه منابعی می روید؟ من از جنبه های پزشكی و روان شناسی و حقوقی تحقیق می كنم. برای تحقیقپزشكی، از خواهرم كه پزشك است سؤال می كنم و باتوجه به سوژه می گویم متخصصبه من معرفی بكند. برای تحقیق روان شناسی با خانم دكترحق شعار حرف می زنم. برای تحقیق حقوق هم از همسایه مان كه وكیل است می پرسم. برای نوشتن داستان، از اول طرح خاصی دارید یا توی خود نوشتن این طرح پیدا می شود؟ نه، من همیشه از همان اول ته ماجرا را می دانم. عادت خاصی برای نوشتن دارید؟ نه، عادت خاصی ندارم؛ نه معلق می زنم، نه بالانس! خانم های خانه دار،هر موقع وقت داشته باشند، می نویسند. البته شده گاهی كه حس نوشتن آمده، بهشوهرم گفته ام بچه ام را ببر بیرون، داره می یاد! داستان را قبل از ناشر به كسی می دهید بخواند؟ اكثرا مادرم می خواند و ویرایش می كند. همسرتان داستان هایتان را می خواند؟ والا الان گفته بود به من توی مصاحبه ازش تعریف كنم! ولی حقیقتش نه، همسرم كتابخوان نیست. الان هم مثل بچگی زیاد كتاب می خوانید؟ خیلی زیاد. نویسنده مورد علاقه تان چه كسی است؟ توی ایرانیها سیمین دانشور و احمد محمود، توی خارجی ها هم ایزابل آلنده. كلا از كسانی كه نثر ساده داشته باشند خوشم می آید. آخرین كتاب آلنده، زورو را خوانده اید؟ گرفتم ولی هنوز نخواندم. شهر جانوران را چطور؟ آن را خوانده ام. اسدالله امرایی ترجمه اش كرده بود. نظرتان را درباره این چند نویسنده بگویید؛ فهیمه رحیمی؟ كارهایش را دوست ندارم. سوژه خاصی ندارد و تحقیق نشده است. مرتضی مؤدب پور؟ حداقلش این است كه پسرها را كتابخوان كرده است. اسماعیل فصیح؟ قبلا بیشتر دوست داشتم، حالا كمتر. فتانه حاج سیدجوادی؟ یكدفعه ادبیات ما را متحول كرد. زویا پیرزاد؟ خیلی دوست دارم؛ دقیقا همان چیزی است كه من می خواهم. جعفر مدرس صادقی؟ خیلی خلاصه می نویسد. هوشنگ مرادی كرمانی؟ قصه های مجید. اگر بخواهید به كسی توصیه ای برای نویسنده شدن بكنید چه می گویید؟ من چون خودم آموزش ندیدم و كلاسی نرفتم، توصیه خاصی نمی توانم بكنم جزاینكه خیلی مطالعه داشته باشند. اما آدم اگر استعداد خاصی نداشته باشد،هزار و یك كلاس هم كه برود فایده ندارد. پیشنهاد اقتباس سینمایی داشته اید؟ نه تا حالا. خودتان شده كه از فیلمی ایده بگیرید؟ آن هم نه. با اینكه من خیلی فیلم می بینم، ولی داستان هایم شبیه هیچ كدام از فیلم هایی كه دوست دارم نیست. فیلم هایی كه دوست دارید كدام است؟ فیلم های آقای حاتمی كیا؛ ارتفاع پست و آژانس شیشه ای .كارتون هم می بینید؟ خیلی. كارتون مورد علاقه ام شگفت انگیزها است. هیچ وقت نخواسته اید داستان پلیسی بنویسید؟ نه. جاهایی كه حساسیت دارد، وارد نمی شوم.از این كه به شما می گویند عامه پسند، ناراحت نیستید؟ نه، همه دوست دارند عامه پسند باشند. همان نویسنده ها و منتقدهایی هم كه به ما ایراد می گیرند، دوست دارند مخاطب زیاد داشته باشند. تا حالا نقد خوبی از كارهایتان شده؟ منتقدهای ما خیلی مغرضانه برخورد می كنند. من جوایزی كه این سال ها داده می شود را حساب كردم، دیدم فقط مال 3 تا ناشر است.و سؤال آخر، كتابی بوده كه دوست داشته باشید شما نویسنده اش بوده باشید؟ سووشون ، هر بار كه این كتاب را می خوانم، به خانم دانشورحسودی می كنم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 741]