واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: چکيده
نگاه دين مبين اسلام به جرم و بزه نگاهي مترقي و انسان محور است و در تمامي فروض آن هم جنبه هاي فردي و هم جمعي مورد امعان نظر شارع مقدس قرار گرفته است؛ به طوري که به جرات مي توان بحث از مکتب جرمشناسي اسلامي نمود و شاکله اصلي آن را که بر پايه قرآن و سنت است مورد نقد و بررسي واقع بينانه قرار داد؛ لذا در نگارش اين مقاله تنها انعکاسي از نمونه هاي مترقي جرمشناسي امروزي در آئينه دين مبين اسلام بيان گرديد. البته مباحثي را که در اين دين آسماني عنوان شده لکن حتي در مترقي ترين مکتب هاي جرمشناسي امروزي نيز بيان نگشته مورد بررسي قرار گرفته است.
با توجه به محدوديت های موجود در نگارش مقاله در نوشتار حاضر جنبه هايي از جرمشناسي اسلامي در زمينه هاي جرمشناسي جامعه شناختي، جرمشناسي پيشگيري و جرمشناسي اصلاح گرايانه دين بيان گشت و همراه آن آيات و روايات مرتبط نيز مطرح گرديد.
واژگان کليدي
جرمشناسي، اسلام، جهان شمولي، انسان محوري.
مقدمه
جرم از قديم الايام در جوامع بشري رواج داشته است و همواره به طرق مختلف در حال تکوين و تغيير بوده است. در اين بين گروهي نيز به عنوان جرمشناس به بررسي اين جرايم و سير تحول آنها پرداخته اند.
شايد واژه جرمشناسي عمرش به يک قرن هم نرسد و بنا بر گفته برخي از ابداعات پيشرفته کشورهاي غربي است وما به نوعي دنباله روي آنها هستيم و همانطور که مي دانيم اين رشته خود به شعب گوناگوني تقسيم شده است که البته موضوع بحث ما نيست و از پرداختن به آن خودداري مي کنيم؛ هدف اصلي از نگارش اين مقاله بررسي و تبيين ارتباط و همبستگي جرمشناسي با دين و پندارهاي اسلامي ماست و به نوعي بيان اين مسئله که مي توان در آئينه دين مفاهيم مترقي جرمشناسي را نيز مشاهده کرد.
جرمشناسي رشته معطوف به انسان است و جرم نيز از سوي هم او شکل مي گيرد فلذا لاجرم، جرمشناس يک انسان شناس نيز هست، از سويي شناخت انسان نيازمند شناخت ذات اوست و که در دين به فطت تعبير شده است و اين فطرت نشات گرفته از ذات اقدس الهي است و از اينرو ريشه در دين و باورهاي مذهبي دارد و از همين جاست که به رابطه تنگاتنگ دين و جرمشناسي مي توان پي برد که خود تاييدي بر تعبير ما در مورد آئينه دانستن دين است که اونيز چون آئينه منعکس کننده است، لکن دين در اين نقش خود مباحث جرمشناسي را نمايان مي کند.
اين بازتاب خود جنبه هاي گوناگوني دارد که شايد بدون اغراق بتوان گفت که از موضوع بحث دهها کتاب قطور نيز بيشتر است، زيرا مي توان نقش دين در جرمشناسي کاربردي ، واکنش اجتماعي و دهها عنوان ديگر جستجو کرد، لذا نگارنده بنا بر فراخور مقتضيات زماني حاضر ترجيح داده است که به بررسي جرمشناسي جامعه شناختي، جرمشناسي پيشگيري و جرمشناسي اصلاح گرايانه دين بپردازد و از اين مناظر به بررسي رابطه دين و جرمشناسي بپردازد.
1) جرمشناسي جامعه شناختي دين
ديدگاههاي اسلامي که در بردارنده هر دو نگرش فرد گرايانه و جامعه گرايانه نسبت به امور گوناگون است در مباحث مربوط به جرمشناسي نيز وجود دارد و اين ديدگاهها در رابطه با جرم و حساسيت نسبت به آن در جوامع اسلامي نسبت به ساير جوامع نيز ديده مي شود.
در اين ميان نگرش شديد تر و توام با سخت گيري نسبت به جرم در دين اسلام وجود دارد که ريشه در نظريات اين دين مبين در رابطه با جرم و پي آمد هاي سوء آن دارد، لذا در اين مجال به بررسي اين منظر جامعه شناختي جرمشناسي ديني مي پردازيم.
مطالعات محدودي كه در اين زمينه انجام شده، نشان ميدهند که بين جوامع اسلامي و ساير جوامع، در ميزان جرائم و پنداشت سختگيرانه نسبت به جرم، تفاوتهايي وجود دارد. براساس آمارهايي كه سالانه منتشر ميشوند، كشورهاي اسلامي تا امروز جزء گروه كشورهاي با نرخ پايين جرم شناخته شده اند؛ که اين سخت گيري و شدت عمل بسته به نوع جرايم متفاوت است و يافته هاي پژوهشي در كشورهاي مختلف نشان ميدهند كه نگرش مسلمانان نسبت به انواع جرائم، به خصوص جرائم جنسي و اخلاقي با سختگيري بيشتري همراه است و در اين زمينه پژوهشگران براي تبيين تفاوت در ميزان جرم و نگرش مسلمانان، دو عامل فرهنگي و اقتصادي را به عنوان عوامل مؤثر معرفي كردهاند. در ادامه به بيان نظرات برخي از جامعه شناسان که به بررسي اين مسئله پرداخته اند اشاره مي کنيم:
از نظرماکسيم دوركيم، نظام حقوقي همراه با همبستگي اجتماعي مكانيك، نوعي نظام حقوقي تبييني است كه به دنبال مجازات هاي سخت براي كساني است كه مرتكب جرم ميشوند؛ در حالي كه نظام حقوقي با همبستگي ارگانيك، نوعي نظام ترميمي است و از آنجا كه نظامهاي مكانيك عموماً در جوامع سنتي و تحت نفوذ دين هستند، ما نوعي همبستگي بين سختگيري نسبت به جرم و دينداري ميبينيم و به تعبيري دين و دينداري را عامل مؤثري در سختگيري نسبت به جرم ميدانيم. از سوي ديگر، در نگاه وبر، عوامل فرهنگي در نگرشها و رفتار پيروان مؤثر هستند و در نتيجه دينداري و دين اسلام عامل مؤثري در نوع نگرش و سختگيري نسبت به جرم شناخته ميشود. گيرتز انسانشناس آمريكايي نيز فرد ديگري است كه ميتوان به مطالعات او درباره دين اشاره كرد. او در نظريات خود دين را به عنوان يك نظام فرهنگي معرفي ميكند كه تأثير بسزايي در انگيزهها و خلقيات پيروان دارد و در كتابي نظام فرهنگي ديني (اسلامي) اندونزي و مراكش را با هم مقايسه ميكند و نشان ميدهد كه چگونه مي شود که حتي در خود اسلام نيز نظامهاي معنايي، رفتارها، خلقيات و انگيزههاي مختلفي بروز پيدا مي کنند.
در عين حال گروهي نيز معتقدند كشورهاي اسلامي جزء كشورهاي توسعه نيافته هستند و زماني كه اين توسعه نيافتگي از ميان برود، تأثيرات دين نيز محو خواهد شد و در واقع اين تفاوت ناشي از عدم توسعه اقتصادي و اجتماعي و نه دين است.
به هر حال توسعه باعث ميشود كه كشورهاي اسلامي آرام آرام به سمت گرايشهاي آسانگيرتر نسبت به جرايم پيش روند، اما با وجود اين، تأثير نظام معنايي و فرهنگي دين اسلام نيز در اين زمينه تعيينكننده است. به طوري كه وقتي ما كشورهايي در سطح توسعه نسبتاً مشابه با كشورهاي اسلامي را مقايسه ميكنيم ميبينيم باز كشورهاي اسلامي تلقي سختگيرانهتري دارند.
در اين ميان مي توان پنج فرضيه در اين مورد ارائه نمود که عبارتند از: 1. در ايران ميانگين پنداشت سختگيرانه نسبت به جرم نسبتاً بالاست. 2. جرايم اخلاقي (به ويژه جنسي) در بين جرائم سخت قرار ميگيرند. 3. افراد ديندارتر، پنداشت هاي سختگيرانه تري دارند. 4. آنهايي كه از فرآيند مدرنيزاسيون تأثير پذيرفتند، پنداشتشان كمتر سختگيرانه است. 5. افرادي كه داراي ديدگاه مذهبي و سياسي مدرنتر هستند، نگرش مداراجويانهترين نسبت به جرم دارند.
تفاوت اصلي انواع دينداري در سختگيري نسبت به جرائمي است كه از جنس اخلاقي، عقيدتي، سياسي و فكري هستند. به طوري كه كساني كه خود را دينداراني نوانديش، اصلاحطلب و با مداراي فكري دانستهاند، عموما در اين زمينه ها ملايمتر و آسانگيرتر بودهاند.
در اين ميان و با توجه به نظرات مطروحه فوق چند مسئله در زمينه اصول جرمشناسي جامعه شناختي ديني جلب نظر مي کند، اول آنکه نگاه جرمشناسانه دين که در لواي سخت گيري نسبت به جرايم ظاهر شده است خود به نوعي نشان دهنده مبحث پيشگيري از جرم در جامعه است که اين شدت در قالب اصل بازدارندگي عمل مي کند، دوم آنکه ساختار ارگانيک دين به نوعي سبب بروز يک سيستم پيشگيرانه در جرمشناسي اسلامي شده است، سوم آنکه تفاوت جوامع اسلامي و جوامع ديگر، از نظر پنداشت سختگيرانه نسبت به جرم، به خصوص نسبت به جرائم جنسي، اخلاقي و عقيدتي ميتواند اين نظر را تقويت كند كه تأثير دين اسلام و به خصوص جرمشناسي اسلامي مي تواند دليل اصلي اين تفاوت ها باشد. اما همين امر در نگرش نوانديشها و اصلاحگران ميتواند نشان از آن باشد كه چنانچه تفاوتهاي نگرشي بتوانند جايي براي خود باز كنند و به عنوان يك تفسير موجه ديني جاي بيفتند، ميتوان انتظار داشت که فرآيندهاي مدرنيزاسيون روحيات و انگيزههاي مسلمان را نيز دستخوش تغيير كند و نتيجه آن در پنداشتهاي آسانگيرانهتر با مداراي بيشتر نسبت به جرم خود را نمايان سازد.
2) جرمشناسي پيشگيري در اسلام
همانطور که مي دانيم در تمامي امور بنابر يک ضرب المثل معروف که مي گويد " پيشگيري بهتر از درمان است " انجام اقدامات پيشگيرانه بهتر از درمان است، خصوصا در زمينه جرم و بزهکاري که نتايج آن بسيار زيان آور است و گاه جبران ناپذير، از اينرو دين مبين اسلام نسبت به پيشگيري و از بين بردن زمينه هاي جرم حساسيت بيشتري به خرج داده است و همواره در آيات وروايات بر پيشگيري از جرم در جامعه اسلامي تاکيد داشته است. در اين قسمت به بررسي نقش پيشگيرانه دين مبين اسلام در جرم و بزه مي پردازيم.
2-1) کليات
نظريه پردازان درباره اين سؤال که چرا با وجود جرمشناسي علمي و تدوين طرحهاي گوناگون براي پيشگيري از جرم و انحراف باز هم سرکشي و عصيان جوانان، جنايات سازمان يافته وبزهکاري بيش از گذشته فزوني مييابد و يا چرا با وجود اينکه ريشهيابي علل بزهکاري علميتر و ابزار و تکنولوژي آن پيشرفتهتر شده است بزهکاري فراگير شده و حکومتها و جوامعگوناگون با سرعتي شتابدار گامهايي به عقب برمي دارند و فاقد هويت انساني ميشوند و در منجلاب ايدئولوژي سلطهگرايي، جهانخواري تروريسم دولتي، حق کشي، کژمداري، هرج و مرجگرايي، آدم کشي، آدم ربايي، اعتياد، بي عدالتيهاي اجتماعي، بيگانگي از آزادي دروني و فکري و... دلايل متفاوتي را بيان کردهاند يکي از اين دلايل اين است که جرمشناسي رشتهاي جوان و نوخواسته است و هنوز دوران تکامل خود را ميگذراند نظر ديگر اين است که دست آوردهايعلمي و نظريههاي کاربردي آن از سوي دولتمردان و افراد جامعه جدي گرفته نميشود. و نظريههاي جرمشناسي فاقد جامعيت بين المللي و پشتوانه اجرايي لازم است از آنجايي که به نظرپارهاي از محققان بعضيها جرمشناسي را از بعد معنوي و ماوراء طبيعي آن با ويژگيهاي خاص خود دور و يا جدا کردهاند و حوزه مطالعاتي آن را در تحقيقات عيني (مشاهده، تجربه، آزمون)که مرتبت با جنبه ذاتي ساختار بزهکار و عالم طبيعت وي ميباشد محدود و محصور نمودهاند و سرانجام بزهشناسي و بررسي يک علت يعني طبيعت و ترد بعد معنوي و يا متافيزيکي وجنبه فطري رسيده است. در هر بزهکار يک فشار ايستايي فيزيکي با تغييرات مثبت يا منفي و يک مقاومت ايستايي متافيزيکي در برابر رفتار جنايي با تغييرات موقتي مثبت يا منفيوجود دارد که عيني و محسوس نيست هرگاه محرک مقاومت ايستايي يعني جنبه عقلي و معنوي ساختار بزهکار که مرتبت با بعد متافيزيکي است تضعيف شود فشار ايستايي وي را بهسوي رفتار جنايي سوق ميدهد. احياء و پويايي بعد متافيزيکي بزهکار به خودي خود بر اراده و آزادي او تأثير ميگذارد و عامل اراده بازدارنده عقلاني وي که علتي تامه براي پيشگيري ازبزهکاري و حالت گريز از انحراف و بزهکاري است در وجود شخص ايجاد ميشود و هر انساني با بهرهگيري از نيروي اين عامل که همانند يک مددکار خصوصي و يا پليس مخفي که هرجا وهر لحظه همراه اوست ميتواند بر تمام عوامل جرم زاي فيزيکي فائق آيد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]