واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > ادبیات - بهتازگی ترجمه دیگری از «بیگانه» کامو به بازار آمد. پیروزه روحانیون: در سالهای اخیر بسیار با کتابهایی مواجه شدهایم که در فاصله زمانی اندکی توسط چند مترجم بارها ترجمه شدهاند. این مسئله در مورد کتابهایی که جایزههای بینالمللی دریافت کردهاند یا در بازارهای جهانی با استقبال ویژه روبهرو شدهاند بیشتر به چشم میخورد. گاهی یک کتاب در فاصله یکی، دو ماه با چند ترجمه و حتی چند نام عرضه میشوند. این در حالی است که هنوز کتابهای ارزشمند بسیاری هستند که حتی یک بار هم به فارسی ترجمه نشدهاند و مخاطبانشان در انتظار ترجمه آنها نشستهاند. ترجمههای متعدد، در فاصله زمانی کم ممکن است ذهن خواننده را نسبت به آنچه میخواند بیاعتماد و او را دچار سردرگمی کند. بیشتر کتابخوانان جامعه ما نه بر حسب نیاز و سلیقه که از روی کنجکاوی و حتی گاهی اپیدمی خواندن یک کتاب به خواندن آن روی میآورند. این موضوع باعث شده ترجمه کتابهای مورد استقبال به یک ماراتن تبدیل شود و مترجمها برای ارائه اولین ترجمه از این کتابها با هم رقابت کنند. همین که کتابی جایزه بوکر یا نوبل بیاورد و یا آمار خوانندگانش در جهان بالا برود، بازار فروش آن تا حد زیادی تضمین میشود. بنابراین مترجمها هم مشتاق سود بردن از این بازار داغ خواهند شد؛ هم از نظر مالی و هم از نظر اعتباری که نامشان پای کتاب برایشان به ارمغان میآورد. اما آنچه در این میان فراموش میشود این است که در این ماراتن کمتر کسی به کیفیت ترجمه توجه میکند؛ چرا که توجه به کیفیت ترجمه، از سرعت انتشار میکاهد و این یعنی عقب ماندن از رقبا. به این ترتیب است که این روزها ترجمههای موازی و متعدد از کتابهایی که به تازگی به فارسی برگردانده شدهاند میبینیم. کاش مترجمها شامهای قویتر داشتند و برای ترجمه کتابها منتظر مقامآوردن آنها نمیشدند. کاش از تجربیات خود بیشتر بهره میبردند و کتابهای ارزشمند را پیش از معروف شدن رصد میکردند تا زمان بیشتری برای ارائه ترجمه بهتر از کتاب داشته باشند. انگیزه ترجمه یا غم نان؟مترجمان کارکشته و صاحبنام ما فقط در دو حالت ارائه ترجمه مکرر از یک اثر را مجاز دانستهاند؛ سروش حبیبی اعتقاد دارد به خاطر دگرگونیهای مداوم و پویاییهای زبان باید آثار برجسته و کلاسیک را بهطور متوسط هر 15سال یک بار (زمانی که طول میکشد نسل تازهای بیاید) از نو ترجمه کرد. نجف دریابندری هم ترجمه مجدد از یک اثر را تنها در صورتی موجه میداند که در دقت و صحت از ترجمههای پیشین، پیشی بگیرد. برای او ترجمه تازه یک اثر، حکم نوعی مبارزهطلبی و به چالش کشاندن ترجمههای قبلی را دارد. تورق ترجمههای تکراری دهه اخیر ثابت میکند آنها از هیچکدام از اصول بالا پیروی نمیکنند؛ نه به آثار کلاسیک و اساسی ادبیات پرداختهاند و نه نمونه برجستهتر و قابل قبولتری از ترجمههای قبلی بودهاند. این ترجمهها بیش از هر چیز، پیرو مد و تبهای مقطعی بازار نشر هستند؛ با چنین منطقی است که آثار پائولو کوئیلو، جبران خلیل جبران، شل سیلور استاین، ساراماگو، جومپا لاهیری، موراکامی و. . . در این سالها بارها و بارها ترجمه شده است. قانونی که نیستمرحوم رضا سیدحسینی در گفتوگو با مهر درباره ترجمههای موازی و مجدد آثار خارجی گفته بود: «یکی از مهمترین نکاتی که میتوان به عنوان معضل ترجمه در ایران نام برد نپیوستن ما به قانون کپیرایت است. به گمان من اگر ما به این مسئله توجه داشته باشیم بسیاری از مشکلاتمان حل میشود. مثلاً همانگونه که یک نویسنده تنها با یک ناشر قرارداد امضا میکند و برای یک یا چند چاپ و یا برای مدت زمانی امتیاز چاپ کتابش را به او واگذار میکند، قراردادی میان ناشر ایرانی و طرف خارجیاش امضا میشود. در این قرارداد همه مسایل مورد توجه قرار میگیرد، از جمله آن که ناشر از طرف ایرانیاش میخواهد مترجمی حرفهای را بر این کار بگمارد. از طرفی خود ناشر ایرانی نیز به دلیل هزینهای که میپردازد تلاش میکند تا کار را با بهترین کیفیت منتشر کند. در این شرایط ترجمه اثر از زبان دوم نیز منتفی میشود.» احترام به سلایق و نیاز مخاطبانترجمه مجدد از یک اثر همیشه هم ناکارآمد و بد نیست. اگر این ترجمههای مجدد با مطالعه، نگاه کارشناسانه، هدفمند و با دقت انجام شود چه بسا به مخاطبهایی با سلایق مختلف امکان انتخاب نثر و سبک دلخواه میدهد. گاهی گذر زمان و تغییر گویشها خواندن کتابی که بیش از نیمقرن قبل ترجمه شده را برای مخاطب سخت میکند. ممکن است با توجه به تکنیکها و سبکهای جدیدی که در ترجمه در اختیار ما قرار میگیرند، بتوان ترجمههای جدیدتر، کاملتر و حتی بهتری از بعضی آثاری که در گذشته ترجمه شدهاند ارائه کرد. اما نه اینکه در عرض مدت زمانی اندک ترجمههایی عجولانه از یک کتاب روانه بازار کتاب شود.مدیا کاشیگر در این باره میگوید: «بحث ترجمه مجدد، یک بحث بودار است. برای اینکه همه این را میپرسند ولی این بحث زمانی لازم است که ترجمه مجدد عین ترجمه قبلی باشد. وگرنه ما قرائت ثابتی که از یک متن نداریم تا ترجمه ثابت داشته باشیم. شما بزرگترین مترجمان تاریخی ما را هم نگاه کنید. اگر بخواهم صحبت از دارالترجمه عباسی بکنم حنین مترجم معروف یهودی، بعد از بیست سال از ترجمه خودش از یک اثر، همان اثر را ترجمه مجدد میکند. قاضی بعد از نزدیک به ۱۷ سال از ترجمه «شازده کوچولو» دوباره آن را ترجمه میکند.»مدیا کاشیگر معتقد است گاهی مترجم احساس میکند لازم است متنی را که قبلا ترجمه شده بار دیگر ترجمه کند. او میگوید: «چندی پیش یک گروه تئاتر از من خواست «کرگدن» اوژن یونسکو را برایش ترجمه کنم. آن زمان که من آن کار را پذیرفتم «کرگدن» چهاربار ترجمه شده بود، ولی هیچکدام از آنها ترجمه دراماتیک نبود و بچههای تئاتر نمیتوانستند به راحتی از آن ترجمهها برای کارشان بهره ببرند. من آن ترجمه را با این دیدگاه انجام دادم که بازیگر تئاتر بتواند آن را روی صحنه اجرا کند و دیالوگهایش را بگوید. چنین ضرورتی باعث شد که یک متن که قبلاً هم ترجمه شده بود به سفارش یک گروه تئاتر باز هم ترجمه شود.»او به دلیل دیگر ترجمه مجدد یک اثر اشاره میکند و میگوید: «یک ضرورت دیگر هم هست که مترجم را به ترجمه مجدد یک اثر راغب میکند؛ آن هم این که برخورد هر مترجم با یک متن منحصر به فرد است. مثلاً یک مترجم جنبهای از کار برایش اصلی است و تمرکزش را روی آن میگذارد و جنبه دیگر را فرعی فرض میکند، در حالی که مترجم دیگر شاید برعکس آن مترجم فکر کند و این بار او روی آن بخشی که قبلا فرعی در نظر گرفته شده است تمرکز کند. مثلاً ما میبینیم ژرار دو نرودال در ترجمه «فاوست» گوته به زبان فرانسه، یکی از جنبههای مهم «فاوست» را که مسئله وحدت وجود است کاملاً نادیده میگیرد و دیگر مترجمان این اثر نکتهای که نرودال آن را نیاورده میآورند، ولی هیچکدام از ترجمهها به زیبایی کار نرودال نمیرسد و این کار آنقدر تأثیرگذار است که گوته خودش ترجمه نرودال در فرانسه را بار دیگر به آلمانی ترجمه میکند.» کاشیگر در مورد آثار تراز اول بسیاری که هنوز به زبان فارسی ترجمه نشدهاند هم عقیده دارد: «من مترجم باید این آثار را ابتدا دوست داشته باشم تا ترجمهشان کنم. بنابراین اگر قرار باشد حاکمیت مطلق در دست بازار باشد، خوانندگان حق دارند اظهار نظر کنند. ولی در شرایطی که تیراژ کتاب در دو هزار نسخه هم فروش نمیرود، این حق را برای مترجم قائل باشند که وقتی برای پول ترجمه نمیکند، برای دلخوشی کار کند.»در میان ترجمههای مجدد و موازی گاهی اسامی مترجمان چیرهدستی به چشم میخورد که حاضرند بهای تأخیر در ترجمه و از دست دادن بازار داغ خرید کتاب را بپردازند ولی ارزش کار خود را پایین نمیآورند و کار خوب ارائه میکنند. در این مرحله باید به مخاطب آگاه و آشنا گزینش ترجمههای ارزشمند امیدوار بود که این کتابها را انتخاب کنند. در این میان برخی نویسندگان و مترجمان بر لزوم ترجمه مجدد بعضی آثار کلاسیک تأکید دارند و آنرا لازم میدانند. عباس مخبر، درباره لزوم بازترجمه متون کلاسیک میگوید: «پس از گذشت سالها دو اتفاق باعث میشود که این ضرورت احساس شود یکی اینکه درک ما پس از گذشت سالها از آن مقولات بیشتر میشود. این متون در گذر زمان بیشتر و بیشتر مورد تفسیر و تحلیل قرار میگیرند، درباره آنها حرف زده میشود و ترجمههای مختلفی از آنها به زبانهای مختلف صورت میگیرد که همه اینها باعث میشود درک ما از آنها کاملتر شود. بحث دوم مربوط به مباحث زبانی است. در ترجمه 30 سال پیش واژههایی به کار برده شده که در آن زمان اقتضا میکرده ولی در ساختار دستوری و نحو زبان از آن زمان تاکنون تغییراتی رخ داده که حالا دیگر خیلی از کلمات آن روزها متداول نیست و به جای آن کلماتی مرسوم شده که آن روزها به کار برده نمیشد.نسل جدید که با ادبیات خاص خود سخن میگوید و درک زبانی او تغییر کرده شاید دیگر با آن ترجمهها ارتباط برقرار نکند و حتی معنای درست آنها را درنیابد ولی اگر آثار کلاسیکی که قبلا ترجمه شدهاند بار دیگر متناسب با ادبیات و زبان رایج جامعه باز ترجمه شوند نسل جدید هم از آن استقبال کند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]