واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: لطفا لبخند بزنيد
تقي زاده- هنوز هم هر وقت از شبانه روز به ديدنش مي روم مي بينم خودش را با كتاب سرگرم مي كند و مثل يك دانشجوي علاقه مند به كار مورد علاقه اش يعني ترجمه، توجه و دقت نشان مي دهد.
مي گويد: خيلي از ناشرها دقت عمل او را دوست دارند و اين كارش را يگانه و بي رقيب كرده است.
به هر طرف از آپارتمان كوچكش كه نگاه مي كنم حس سكوت و آرامش و احترام توام با موفقيت و كار به من القا مي شود.
مثل اين كه براي نشستن روي گوشه اي از كاناپه هم بايد همه اين احساس هاي خوب و متعالي را داشته باشي و گر نه احساس شرم و گناه خفه ات مي كند مگر اين كه صحبت ها و محبت هاي صاحب خانه حال و هوايت را عوض كند!
وقتي چايي تعارف مي كند نمي داني با كدام دست چايي را برداري نمي داني چه بگويي كه ارزشت را پيشش كم نكند.
موقع حرف زدن هاي معمولي هم خيلي چيزها توي سرت مي گذرد اما دوست داري و بهتر است سكوت كني و از حرف هاي مفيد و مشكلش كيف كني با استفاده يا هر دو!
اصلا حرفهايش قديمي و تاريخ گذشته نيست به خصوص اگر آدم شيفته و خالي از شنيدني باشي و وقت هم دست خودت باشد!
(نفيسه) خانم با اين كه 73 ساله است به دو زبان انگليسي و فرانسه تسلط دارد، گلدوزي و خياطي هم مي كرده (به علت مشكلات چشمي آن را كنار گذاشته) به دوساز سنتور و سه تار هم آشنايي كامل دارد، حافظ و مولانا و سعدي را مثل حرف هاي معمولي اش يا بهتر بگويم مثل قند و عسل بين حرف هاي معمولي اش استفاده مي كند و حرص من را درمي آورد.
نفيسه خانم حدود پنجاه سال از من بزرگ تر است اما نمي دانم چرا اين قدر با او راحت هستم، هيچ يك از اخلاق هاي يك پيرزن غرغرو را ندارد مثل يك آدم خودساخته و پر انرژي رفتار مي كند هيچ وقت از پا درد و كمر درد و بيماري ديابتش گله نمي كند.
پا به پاي من جوان راه مي رود، نظر مي دهد، سينما مي رود، كتاب مي خواند، كوهپيمايي مي كند... حتي بعضي شيطنت ها را هم هنوز كنار نگذاشته و به خنده مان مي اندازد!
نفيسه خانم كه تا بيست سالگي زير دست نامادري نا مهربان و لجوجي بزرگ شد و بعد از ازدواج با كسي كه هيچ علاقه اي به او نداشته و فقط براي رهايي از شرايط بد خانوادگي اش تن به ازدواج مي دهد، هيچ وقت مادر بچه اي نشد اما من دو تا قاب عكس زيبا روي ديوار يكي از اتاق هاي منزلش ديدم كه آن ها را سالهاست مي شناسم و مثل خواهر و برادر خودم دوستشان دارم.
علي و ياسمن كه سال هاست براي كار به دبي رفته اند و هر چند فرزندان خواهر نفيسه خانم هستند و نسبتي طولاني با خانواده من دارند اما براي نفيسه خانم هميشه فرزنداني موفق و مورد احترام و اعتماد بوده و هستند.
دلم مي خواهد از هفتاد سالگي نفيسه خانم بگويم و اين كه چطور مي شود با وجود داشتن يك زندگي پر حرارت روحيه و احساس خوب جوان بودن را فراموش نكرد و هر روز و هر ساعت و هرلحظه طوري رفتار كرد كه گويا در اين همه سال هيچ اتفاق بدي نيفتاده است!
در شماره هاي بعدي باز هم نفيسه خانم را زير ذره بين قرار خواهم داد.
حتما خواننده باشيد و اعلام نظر بفرماييد.
شنبه 20 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]