واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: آدام بورسوا (1) بحران اخلاقي آمريكا
خبرگزاري فارس:بحران اخلاقي از جمله معظلات اساسي پيش روي جوامع غربي به خصوص ايالات متحده آمريكاست. هرج و مرج اخلاقي و از دست رفتن ملاكهاي درست، محصول افول خانواده، عملكرد رسانهها به ويژه تلويزيون و نيز بيبند و باري و مسئوليت ناپذيري جنسي است. عامل اساسي و مهمي كه در وراي اين عوامل تأثير اساسي دارد، رويكرد تساهل محورو رواداري نسبت به مسائل غيراخلاقي در جامعه است.
چكيده:
بحران اخلاقي از جمله معظلات اساسي پيش روي جوامع غربي به خصوص ايالات متحده آمريكاست. هرج و مرج اخلاقي و از دست رفتن ملاكهاي درست، محصول افول خانواده، عملكرد رسانهها به ويژه تلويزيون و نيز بيبند و باري و مسئوليت ناپذيري جنسي است. عامل اساسي و مهمي كه در وراي اين عوامل تأثير اساسي دارد، رويكرد تساهل محورو رواداري نسبت به مسائل غيراخلاقي در جامعه است. نويسنده مقاله، اصلاح رويكرد تساهل محور را مهمترين پيش شرط براي از ميان بردن سه عامل موثر و جلوگيري از تبديل بحران اخلاقي موجود به يك آشوب خانمان برانداز ميداند.
فرزندان ما در معرض تلويزيوني كه ميبينند و موسيقياي كه ميشنوند، هستند و هيچ كس به فكر اين نيست كه با اين دريافتها، عكسالعمل و خروجي كودكان ما چه خواهد بود. كودكان ما به طور مداوم دريافت كننده هرزگيهاي رسانهها هستند.
يكي از آزاردهندهترين معضلات پيش روي ايالات متحده در حال حاضر، بحران اخلاقي است. اين معضل با بسياري از معضلات اجتماعي مرتبط است. بحران اخلاقي رابطهاي اساسي با نرخ رو به رشد جرايم، اعتياد به مواد مخدر، و روندهاي رو به افزايش مسئوليتناپذيري و بيبندو باري جنسي دارد. اگر ما آمريكاييها به زودي راه حلي براي اين بيماري اخلاقي پيدا نكنيم، بروز هرج و مرج و بحران، قريب الوقوع خواهد بود. اما براي يافتن راه حل اين معضل، همانند همه مشكلات ديگر، ابتدا بايد دخيل در بروز آن را پيدا كنيم، يكي از اساسيترين علل بروز اين بحران، تساهل و رواداري نسبت به اموري است كه غيراخلاقي هستند. كارهاي غيراخلاقي به هر چيز كه ضوابط اخلاقي جامعه را دچار انحطاط و وخامت نمايد و احترام و شايستگي و خلوص چيزها را از بين ببرد، گفته ميشود. در حال حاضر، جامعه ما جامعهاي است كه اين خصوصيت را ميپذيرد. تساهل و رواداري نسبت به موسيقي و تلويزيون كه از لحاظ اخلاقي قابل مناقشه و سوال برانگيز هستند و به طور كلي پذيرش جامعه نسبت به روند رو به افزايش بيبند و باري و مسئوليت ناپذيري جنسي، از جمله خصوصيات جامعه ماست كه در اين بحران نقش اساسي دارد. اين عوامل، نقشي مهم در ايجاد اين افول بازي كردهاند و در برابر اصلاح وضع موجود، اشكال ايجاد ميكنند. پاد زهر اين مشكل، تغيير رويكرد آمريكاييها نسبت به مسائل غيراخلاقي است.علت ديگري كه ميتوان به آن اشاره كرد، افول خانواده در ايالات متحده است. راه حل مقابله با معضل افول خانواده كه عاملي در ايجاد بحران اخلاقي بوده است، ترويج خانواده سنتي و ترغيب افراد به مسئوليت پذيري جنسي است. عامل سومي كه در ايجاد زمينه براي بحران اخلاقي موثر بوده است، رسانهها هستند كه رفته رفته به نمايشگاهي از بدترين و نامناسبترين ناهنجارهاي اخلاقي ايالات متحده تبديل ميشوند. راه مقابله با اين معضل نيز ايجاد قواعد و ساختارهاي نظاممند و معينتر و سانسور بيشتر رسانههاست.
رويكرد گذشته آمريكاييها به اين مسائل، خود مروج اخلاقياتي قوي و مستحكم بوده است. هر چند در گذشته، آمريكا دچار ضداخلاقياتي مانند نژادپرستي بود اما كمدينهاي تلويزيوني، براي تفريح مردم از گويشهاي مستهجن استفاده نميكردند و فيلمها، مسائل جنسي به مخاطبان ارائه نميكردند. در حال حاضر، رسانهها تبديل به هيولايي شدهاند كه خشونت، بيبند و باري جنسي و ناهنجاري توليد ميكنند. با اين همه، اين نهادهاي مبتذل، جاذبه فراواني براي جلب مخاطبين در جامعه ما دارند.
در حال حاضر، جامعه ما ديگر از اين ابتذال و ناهنجاري احساس انزجار نميكند، بلكه به آن ميخندد؛ چرا كه مطابق رويكردي كه جامعه ي ما در پيش گرفته است، اين مسائل مضرّ تشخيص داده نميشود. چند تن از كمدينهاي درجه اول جامعه ما صرفاً با تكيه بر زبان جنسي و يا دشنام و... كار ميكنند. در گذشته، چنين كمدينهايي بايد راههاي بهتري براي اجراي برنامههاي خود مييافتند؛ چرا كه جامعه ما تا اين حد نسبت به ناهنجاريهاي اخلاقي با تساهل و رواداري برخورد نميكرد. در گذشته، محتواي برنامههاي طنز و كمدي بايد علاوه بر سرگرمي، به نوعي خندهآور نيز بودند و مانند امروز صرفاً بر هيجان زده كردن و شوكه كردن مخاطب تكيه نميشد. فيلمها نيز موظف به داشتن پي رنگ (طرح داستان) بودند و بايد از اخلاق هنري پيروي ميكردند، اما امروزه از خشونت و سكس براي جمع كردن مخاطب سوءاستفاده ميشود. اكنون خلاقيت غني و پرباري كه در گذشته سرگرم كنندگان از آن براي جلب مخاطب استفاده ميكردند، جاي خود را به هرزهنگاري و هرزهگويي داده است.
راه حل، بازگشت به راههاي گذشته و پيروي از شيوههاي قديمي است. ما بايد نگاه نقادانه و اخلاقي به تفريحات خود را از سر بگيريم. بايد به بي نزاكتيهايي كه رفته رفته اخلاق و هنجارهاي ما را تغيير داده است، توجه كنيم و اثر اين بينزاكتيها را بر كودكان تأثيرپذير و حساس خود مورد توجه قرار دهيم و صدمات و نتايج مخرب اين امر را بر آنان بررسي كنيم. ما بايد تقاضا و الزامات بيشتري براي صنايع تفريحي كشور ايجاد كنيم. ما بايد اين رويكرد مبتني بر تساهل اخلاقي را تغيير دهيم؛ چرا كه مهمترين و اصليترين عامل فروپاشي و افول اخلاقي جامعه ماست.
در حال حاضر، در جامعه ما- ايالات متحده- به جوانان و نوجوانان توصيه ميكنند كه رابطه جنسي سالم [با جلوگيري از بارداري و انتقال بيماريهاي واگيردار] داشته باشند. امروزه در دبيرستانهاي ما، آموزشي كه در مورد مسئوليتپذيري جنسي به جوانان ميدهند، استفاده از ابزارهاي پيشگيري از حاملگي و بيماري است. خود اين امر، چراغ سبزي به جوانان است كه بيرون برويد و رابطه جنسي داشته باشيد و اين خود نوعي تساهل است كه در نهايت، منجر به رواج بيبندو باري جنسي و مسئوليتناپذيري اخلاقي در ميان جوانان ميشود؛ حال آنكه ترويج مسئوليتپذيري جنسي از راه تبليغ كفّ نفس، خويشتنداري و پرهيز است. رابطههاي اين گونه، سادهتر و موفقتر است. ما بايد اين رويكرد را در ميان جوانان خود ترويج كنيم كه داشتن رابطه جنسي پيش از ازدواج غلط است و آنان را كه دست به چنين كاري ميزنند، ملامت كنيم.ما بايد دوباره اين هنجار اخلاقي و رويكرد را در جامعهمان بازسازي كنيم كه رابطه جنسي پيش از ازدواج و غيررسمي و اتفاقي، غلط و نادرست است. اگر در چنين جهتي گام برداريم با ايجاد ساختارهاي مفيد، سنتي و كاراي گذشته، مشكلات فعلي ما در مورد بيماريهاي واگيردار مقاربتي و حاملگي ناخواسته نوجوانان ازدواج ناكرده پايان مييابد.
استدلالي كه پيش اين كار مطرح ميشود اين است كه در هر حال، نوجوانان بدون توجه به هر چيز ديگري، به دنبال رابطه جنسي هستند و بنابراين بهترين كاري كه ما ميتوانيم بكنيم، اين است كه امكانات را براي آنها فراهم آوريم. اين استدلال صحيح نيست، چرا كه نبايد اين پيش فرض را داشته باشيم كه جوانان همواره به دنبال رابطه جنسي و سكس هستند. اگر اين رويكرد را در همه معظلات ديگري كه وجود دارد نيز به كار گيريم، اشتباه بودن آن به خوبي روشن ميشود. مثلاً در مورد آدمكشي، اگر اين استدلال را به كار گيريم، چنين ميشود كه خوب، در هر صورت انسانها دست به جنايت و آدمكشي ميزنند، پس بهتر است به جاي سرزنش قاتل با كمترين ترس و ناراحتي براي مقتول، بتواند او را به قتل برساند ما نميتوانيم صرفاً روپوشي بر روي همه مشكلات بيندازيم؛ در اين صورت بايد منتظر هرج و مرج و شورش باشيم.
شكست و اضمحلال خانواده آمريكايي، منبع ديگري براي اين تباهي اخلاقي است. خانواده جايي است كه كودكان خوب و بد را در آن از هم تميز ميدهند و هنجار و ناهنجار را آموزش ميبينند. در چارجوب خانواده است كه كودك ميآموزد، همگرايي، اتحاد و اخلاق يعني چه. هيچ ساختار و نهاد اجتماعي، مسئوليت مدني بزرگتري از خانواده بر عهده ندارد.
ما براي رشد اخلاقي و بزرگ كردن كودكانمان با هنجارهاي اخلاقي، صرفاً نيازمند خانواده سنتي نيستيم، بلكه بايد خانواده هايي سنتي و مستحكم ايجاد كنيم؛ خانوادهاي مستحكم و قوي كه در طول حيات كودكان تداوم داشته باشد. چنين خانوادهاي به نحو طبيعي به كودك آموزش ميدهد كه چهچيز درست است و چهچيز غلط و اخلاق را در او نهادينه ميكند. براي پاداش دادن به كارهاي نيك كودك و ايجاد قواعد و قوانين لازم، زماني كه كودك از راه صحيح قدم به بيرون ميگذارد، نيازمند وجود چنين خانوادهاي هستيم.
منبع: مكاتبه و انديشه – جلد 20
پينوشت:
1- ADAM BURSUA فارغ التحصيل رشته بيولوژي در ايالت ايلي نويز آمريكا و محقق در زمينه مسائل اجتماعي.
شنبه 20 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]