تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834882010




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: رضا تقيان ورزنه جهالت و جمود در انديشه شهيد مطهري


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: رضا تقيان ورزنه جهالت و جمود در انديشه شهيد مطهري
خبرگزاري فارس: زنده نمودن فضاي فكري و فرهنگي عصر شهيد مطهري و جريانات فكري رايج آن زمان، براي شناخت شخصيت او، و نقش بي بديلش در هدايت افكار سرگردان آن روز، هم مشكل است و هم لازم.
شناخت انديشه‌هاي مسند نشينان عرصه انديشه، بدون مراجعه به همة آثار قلمي و گفتاري، و نيز اشراف بر مباني فكري و سلوك عملي آنان، غير ممكن است؛ و براي داوري در بارة افكار آنان-در فضايي عاري از هرگونه تعصب و پيشداوري- آراسته شدن به انبوهي از فضايل فكري و اخلاقي، كه به سختي ممكن است، لازم و ضروري است؛ اما، اكتف به اين موارد، شايد، نوعي سطحي نگري باشد؛ و جهت نفوذ و رسوخ در ساحت فكري هر متفكري، درك صحيح زمان و فصل و فضاي فكري و فرهنگي عصر او نيز حياتي است. مقالة حاضر، از اين منظر، انديشه‌هاي استاد شهيد مرتضي مطهري را به بند مي‌كشد؛ و پيشاپيش با دستي معتذر و زباني معترف از روح بلند آن بزرگوار، كه چنين جسارتي مرهون اميد به عفو و بخشش اوست، پوزش مي‌طلبد. نيز تذكر اين نكته را لازم مي‌داند كه محدود عبارت‌هايي از ديگران در وصف استاد در مقاله آمده كه به گوينده و پردازندة آن عبارات اشاره نشده است.

زنده نمودن فضاي فكري و فرهنگي عصر شهيد مطهري و جريانات فكري رايج آن زمان، براي شناخت شخصيت او، و نقش بي بديلش در هدايت افكار سرگردان آن روز، هم مشكل است و هم لازم. در آن فصل و فضا، كه خورشيد معنا در غروب معنويت مغرب زمين افول كرده بود؛ و هر روز چاه شك و ترديد، نسبي گرايي و لجام گسيختگي فكري و اخلاقي قربانيان بيشتري مي‌گرفت؛ و شرق عالم، اگرچه، از اين مظلمت بي نصيب نبود و ظلمت كسوف ر تجربه مي‌كرد؛ اما، در انتظار طلوع خورشيد حقيقت لحظه شماري مي‌نمود، و فرياد مصلحان و احياگران ديني همچون مطهري‌ه و فرازِ همة اين فريادها؛ يعني امام خميني (ره)، در مقابله با اهل زر و زور و تزوير در گوش او طنين انداز بود؛ براي درد آشناي فهيمي، كه دغدغة معنويت از مهم‌ترين دل مشغولي‌هاي او بود، سرنوشت دين، بسيار مهم بود. در سطر سطر نوشته‌ها، و بند بند گفتار و جاي جاي زندگي شهيد مطهري، درد دينداري همچون ستارة درخشاني پرتو افشاني مي‌نمود. انديشه‌اش در شكار حقايق آموزه‌هاي دين مبين اسلام، بي‌قرار بود و قلبش در شور و اشتياق رسيدن و معرفي گوهر ناب آن، در تپش او نه از هيبت و هيمنة دانشگاه ترسيد، و نه مغلوب جو حاكم بر بسياري از حوزويان شد. نه همة دانشگاهيان را عده‌اي شيطان صفت و غرب زده مي‌دانست؛ و نه جمع متوليان ديني آن روز را مشتي فرشته خو. نه دست رد به سينه همة آنان مي‌زد؛ و نه بر جمع اينان مهر تأييد. معتقد بود در بين آنان طبيبان حاذق و درد شناس و نيز درمان جويان صادق كم نيستند؛ اگرچه در پيچيدن نسخه براي بيماران موجود با بسياري ازآنان همداستان نبود. مصّر بود كه نه جهل‌زدگان، عقل را به پاي دين خود ساخته قرباني كنند؛ نه عقل زدگان آن را چونان قفلي بر دست و پاي دين حق نهند؛ و نه زاهدمآبان آن را در زندان تقدس مآبي به حصر كشند. از امت محمد(ص) مي‌خواست كه نه تارك دني باشند؛ و نه آخرت خود ر در قربانگاه دنياي عياش صفتان ذبح كنند.

زماني را تصور كنيد كه دين زير پنجه‌هاي حريفان تنومندي در حال احتضار بود. از يك سو، متحجراني قرارداشتند كه از سرناداني ي فرط احتياط، حتي دانستن و ياد گيري زبان بيگانه ر كفر، و فراگيرنده را محارب با امام زمان (عج) مي‌دانستند؛ و از دست زدن به كوزه‌اي كه فرزند بزرگ‌ترين و روشن ضميرترين مصلح عصر حاضر،خميني كبير، از آن نوشيده بود، به بهانة تدريس علوم عقلي(فلسفه)، توسط آن بزرگوار امتناع مي‌ورزيدند؛ در سوي ديگر ماركس و رفيقانش، كه دين را افيون توده‌ها مي‌نماياندند؛ و بر وفق روحية انقلابي و تفكرالحادي همة هيچ خود، بي هيچ شناختي از ساير اديان الهي، و صرف نظاره‌گري عملكرد كليسا و نيز اديان تحريف شدة ديگر، بغض خود را به همة اديان سرايت مي‌دادند؛ و نيز كساني كه از ترس افتادن در ورطة واپس گرايي، و به لحاظ شيفتگي به دست آوردهاي علمي، چندان با شتاب به عقب رفته بودند كه در درة هولناك نوگرايي لجام گسيخته سقوط كرده بودند. بيفزاييد دين دوستان صادق و سهل انديشي كه براي پوشاندن قباي خود دوخته از تكه پاره‌هاي فر ضيه‌هاي علمي بر دين آسماني اسلام، سر از پ نمي‌شناختند؛ و چه بسيار سخت و جانكاه بود تنفس در آن فضاي مسموم و مغموم.

باري، استاد مطهري در حوزة تفكر ديني رايج زمان، درآن واحد، حداقل با سه جريان فكري انحرافي دست به گريبان بود. از يك سو، با متحجران و واپس‌گرايان خودي كه سنگ اسلام را به سينه مي‌زدند، و با هر فكر تازه‌اي به اتهام اين كه، آن را در ظواهر مأثورات ديني نمي‌يابند مخالف بودند؛ و تكفير و تفسيق ابزار دست آنان بود، و مصداق بارز سنت گرايان ايست بودند؛ و حق اين است و تاريخ نيز نشان داده كه حربة آنان در كوتاه مدت، كشنده، كاري و كمرشكن است؛ و به تعبير مولوي، «مرد حق را كافر مطلق كند». به قول شهيد مطهري: «وقتي علي تكفير شود تكليف ديگران روشن است. بوعلي سينا، خواجه نصيرالدين طوسي، صدرالمتالهين شيرازي، فيض كاشاني، سيد جمال الدين اسدآبادي و اخير محمد اقبال پاكستاني از كساني هستند كه از اين جام جرعه‌اي به كامشان ريخته شده است».[2] و از سوي ديگر زمان زدگاني كه بر هر آن‌چه از گذشته بود، دست رد مي‌زدند؛ و سر بر آستان هر آيين و انديشة تازه‌اي مي‌ساييدند، كه گذشته ر نفي مي‌كرد. آنان چنان مدهوش تجدد ودنياي مدرن شده بودند كه حضيض خودباختگي ر بهترين مأمن مي‌دانستند؛ وبه داغ بي هويتي بر پيشاني خود افتخار مي‌كردند. البته گروهي از اينان به تبع جريانات فكري نو ظهور پست مدر نيستي، از مدرنيسم فاصله مي‌گرفتند؛ ولي به جاي باز گشت به وطن مألوف و رهايي از آفات دنياي مدرن، به پناهگاه شكاكيت و نسبي گرايي روي آورده بودند؛ و عمل‌گرايي ر تنه راه گريز از تشتت فكري و اضطراب رواني خود مي‌دانستند. بيفزاييد خيرخواهاني كه براي حفظ كيان دين و مقبول جلوه دادن آن براي نسل علم زدة آن روز، حاضر به صرف هر هزينه‌اي-هر چند ب اساس دين سازگاري نداشته و آموزه‌هاي مقدس آن ر ت حد فرضيات روزمرة علمي بشر تنزل دهد- بودند.

شهيد مطهري به رأي العين مي‌ديد كه چگونه پيكان نوك تيز نو گرايي لجام گسيخته، كه از چلة كمان بي‌هويتي ي خام انديشي ره مي‌شد، پيشاني نوراني و حساس دين ر نشانه رفته؛ و خار و خاشاك تعصب جاهلانه چشم تيزبين و همه‌بين دين ر تيره و تار كرده؛ و بار سنگين جمود و تحجر كمر دين ر شكسته است؛ و پاهاي متورم دين از فرط اين همه بي مهري ه و پرمهري‌ه ناي راه رفتن در سنگلاخ عصر مادي‌گرايي ر ندارد.

استاد مطهري باره در آثار خود واژة جهالت و جمود و مشتقات آنه ر به كار برده و ب هنرمندي زايدالوصفي، لايه‌هاي مختلف اين دو بيماري فكري ر به تصوير كشيده است؛ از جمله: «در مسئلة انطباق ب مقتضيات زمان، دو جريان مخالف كه هر دو غلط بوده است، در تاريخ اسلام هميشه وجود داشته است. يك جريان افراطي، يعني دخل و تصرف بي‌ج در دستورهاي ديني، به واسطة يك خيالات و يك ملاحظات كوچك كه م اسم آنه ر جهالت گذاشته‌ايم. جريان ديگر، توقف و جمود بي‌جايي است كه برخلاف منظور و روح اسلام است. اين جمود‌ه از ناحية دوستان محتاط بوده است؛ ولي احتياط‌هايي كه صد در صد به ضرر اسلام تمام شده است و احتياط بچه گانه و كودكانه بوده است».[3]

جهالت هم علت جمود است و نيز معلول آن؛ و جمود نيز زماني علت جهالت است وگاهي معلول آن. ناداني و جهل-و جهالت و جمود ناشي از آن- مركب عالم متهتك و جاهل متنسك است. گاهي چنين مي‌نمايد كه جهالت از جمود ناشي مي‌شود و زماني جمود از جهالت. تو گويي هر دو از يك آبشخور ارتزاق مي‌كنند. در جايي، جهالت ر از مصاديق قشري نگري و جمود فكري ونوعي بيماري فكري خطرناك مي‌داند؛ و اندكي بعد در عباراتي، جمود ر اساسي تر و مهلك تر از جهالت قلمداد مي‌كند. «پس جمود كه بدتر از جهالت است، عبارت است از روح ضد تحقيق، عبارت است حالتي كه مقدس‌ترين روحيه را، كه روحية تحقيق و كاوشگري است از بشر مي‌گيرد».[4] قشري نگري و ظاهر گرايي و گريز از عقل- يعني رسول باطني خليفة خد بر روي زمين- و تفسير سطحي از دين و قشري نگري، وجه مشتر ك هر دو تفكر است. آن يكي دين ر چنان در ظاهر خلاصه مي‌كند و ب ترازوي بشري به توزين آن دست مي‌زند كه ب دستكاري، تخريب و بازسازي سهل و آسان، و نيز محدودنمودن قلمرو آن، در سطحي ترين حالت ممكن، بتوان آموزه‌هاي آن ر وجيه المنظر هر نظر بازي ساخت؛ و ديگري از فرط بي هنري درتعمق و تفكر در اعماق دين - ي از سرخودخواهي وتكبر معرفتي و روان‌شناختي- خود ر چنان شيداي ظاهر ساخته كه فرصت گذر از ظواهر و در ك لب و مغز دين -در عين تقيد به ظاهر- ر از خود و ديگران سلب مي‌كند؛ و هرگونه تمسك و تدبر در آموزه‌هاي ديني ر به بهانة ضرب و جرح اساس دين نفي مي‌كند؛ تو گويي به هم ريختن سيستم فكري او فرو ريختن اساس هستي است.

كاربرد تقريب مترادف و متفاوت اين دو لفظ و جايگزين نمودن آن‌ه در عبارات گوناگون، نمايانگر نكته‌هايي نغز و آموزنده است؛ و شايد بيش‌تر ناشي از شدت تنفر استاد از بانيان و مروجان اين دو طرز تفكر. شايد بدان مي‌ماند كه فردي از شدت درد، موضع آن ر جابه‌ج مي‌نماياند. ب نگاهي دقيق‌تر، وجوه فارق اين دو لفظ بيشتر نمايان مي‌شود. چه بس جاهلي كه جمود نورزد؛ يعني در كار دين آسان‌گيري ر به حد افراط برساند و بي‌هويتي پيشه كند و به دخل و تصرف بي‌ج در دستوره و آموزه‌هاي ديني بپردازد؛ و ب پناه بردن به شك و ترديد، آن چنان در دام نسبي‌گرايي گرفتار شود كه در مواجهه ب مظاهرتمدن و فرضيات علمي قائل به دست‌كاري احكام و ارزش‌هاي معنوي دين شود. آي اين غو طه وري در درة هولناك نسبي‌گرايي و مطلق دانستن آن، نوعي جمود فكري نيست؟ اهل جمود، زماني خود در مقابل حقيقت مي‌ايستند و گاهي آلت دست منافقانند. «هميشه منافقان بي‌دين، مقدسان احمق ر عليه مصالح اسلام بر مي‌انگيزند، اينه شمشيري مي‌گردند در دست آنه و تيري در كمان آنها»[5] و چه بس آميزه‌اي از اين دو گروه كه علي(ع) بزرگترين روح همة زمان‌ه و شجاع‌ترين قهرمان همه دوران‌ه ر بر سر چاه بكشاند و سر درچاه، از جهل و جمود و نفاق آن‌ه بنالاند؛ ت آن هنگام كه صداي «فزت و رب الكعبة» او در جمع كروبيان طنين انداز شود.

براي مقابله ب اين جريانات، يك راه حذف آنه از صفحة روزگار و قهر ب آنه در صحنة انديشه است؛ كه شهيدمطهري به آن اعتقادي ندارد و آن ر در شأن دين خاتم كه جهان شمول است و هدايت همة انسان‌ه از رسالت‌هاي اوست؛ و همة آموزه‌هاي آن بر عقلانيتي راستين استوار است؛ نمي‌داند. وانگهي، ب اين رويكرد تاج افتخار اختيار-كه اديان الهي، به وي‍‍‍‍‍ژه اسلام، بر سر انسان نهاده‌اند- وزر و وبالي سراب گونه بيش نخواهد بود. وقتي بتوان ب سلاح عقل و منطق و تفكر و انديشه از مباني ديني دفاع كرد و آن ر بر كرسي اثبات و منصب پذيرش نشاند، چه حاجت به خشونت فكري و جزميت و تعصب جاهلانه است. بايد اضافه كنيم كه فاصلة جمود فكري ب دفاع جانانه از آيين وعقيده‌اي كه انسان ب تفكر وتأمل به آن مي‌رسد؛ وپ فشار ي آگاهانه از موضع حق، به بلنداي زمين ت آسمان است.

درحقيقت، اين وسعت نظر و سعة صدر و مباني محكم و متقن فكري شهيد مطهري و نيز بينش بلند او دربارة آغاز وانجام تاريخ، مانع از آن بود كه به حربة تكفير وتفسيق، در تنسيق وساماندهي فكري جامعة اسلامي متوسل شود.

راه ديگر، خود باختگي واستحاله در اين جريانات و گم شدن در آنه بود؛ كه اين راه نيز ب علوِ طبع و عزت نفس وكرامت ذاتي او ناسازگار، و در شأن خليفة خد بر روي زمين نبود؛ و ب هويت اصيلي كه ب نشان‌هاي افتخار گذشتة تاريخ وتمدن اسلامي مزين شده بود، همخواني نداشت. گزينة ايشان در مقابله ب اين جريانات، راه صعب العبور، پيچيده و طاقت فرساي نماياندن چهرة وزين اسلام به بهترين و ناب‌ترين وجه ممكن بود؛ كه دريادلي و كوه‌همتي از لوازم آن است. يعني مسلح شدن، ام نه به ابزار و آلات جنگي، كه به سلاح عقل و منطق و عشق و عرفان؛ و ايفاي نقش هدايت گري.

هدايت، اما، نه به مفهوم تحريف شدة آن، يعني كشاندن انسان‌ه به راه راست؛ و حركت از پشت سر آن‌ها، به مثابة چوپاني كه گوسفنداني ر به ناكج آباد مي‌برد، كه حركت در پيشاپيش مردم و آراستن خود به تزييناتي، از علم و انديشه و خوش باوري گرفته، ت نيك سيرتي، سعة صدر و ساير فضايل اخلاقي؛ و همة اينه نه چونان ابزاري براي جذب افراد، كه از روي صدق و صف و اخلاص؛ ب اين پيش فرض كه روي گرداني مردم از دين خد عللي دارد و چه بسا، م و طرزفكر و روش و منشمان علت العلل آن باشد؛ زير بين خدامحوري و خداخواهي ت خودمحوري و خودخواهي در هدايت ديگران فاصله‌اي بس بزرگ است. هدايت گر، ب چنين بينشي، هيچ‌گاه خود ر هدايت يافته و تنه مأمور و محق هدايت ديگران نمي‌داند؛ كه بين اين فرض ت ادعاي انانيت و فرعونيت فاصلة بسيار اندكي است؛ بلكه هميشه و در همه حال، خد ر مربي حقيقي و صاحب حق دانسته، و چنان‌چه توفيقي در وادي هدايت ديگران يافت، آن ر فضل الهي، و نفوذ كلام خود ر مرهون كرم او مي‌داند؛ كه بين احساس توفيق در تربيت و هدايت ديگران و افتادن در درة هولناك استبداد رأي و خودبيني و تكبر و از دست دادن نشان مربي گري، نيز فاصلة بسيار اندكي است.

از منظر شهيد مطهري، دين حق-خود- روشن‌گر و هدايت‌گر است؛ و جهت جذب افراد به آن،كافي است حقيقتش بر مردم آشكار شود: «راه مبارزه ب اين خطر تحريم و منع نيست، مگر مي‌شود تشنگاني ر كه براي جرعه‌اي آب له‌له مي‌زنند از نوشيدن آب موجود به عذر اين كه آلوده است منع كرد؟ اين م (رهبران ديني ) هستيم كه مسئوليم، م به قدر كافي در زمينه‌هاي مختلف اسلامي كتاب به زبان روز عرضه نكرده‌ايم. اگر م به قدر كافي آب زلال و گوار عرضه كرده بوديم، به سراغ آب‌هاي آلوده نمي‌رفتند. راه مبارزه، عرضه داشتن صحيح اين مكتب در همه زمينه‌ه ب زبان روز است».[6]

سعي بليغ استاد مطهري در ترسيم چهرة عقل پسند و موجه و در عين حال، واقعي از دين، براي جذب انسان معاصر؛ كه تبليغات زهرآگين و روند مادي گرايي حاكم بر فرهنگ و تمدن غالب آن، او ر در پذيرش دين و آموزه‌هاي اصيل ديني به چالش واداشته است؛ و اصرار بر تبيين و توجيه اين آموزه‌ه كه در جذب و هدايت افكار مردد و سرگردان، كه وجه مميز عصر اوست، تأثير به سزايي دارد؛ همه و همه بيانگر اين مهم است كه او، پيرايش دين و عريان نمودن حقيقت دين ر عامل اساسي جهت جذب و هدايت ديگران مي‌داند؛ «مربيان بايد اول بكوشند خودشان عالم و محقق و دين شناس شوند و به نام دين مفاهيم و معاني نامعقولي در اذهان مردم وارد نكنند، كه همان معاني نامعقول منش حركتهاي ضد ديني مي‌شوند؛ ثاني در اصلاح محيط بكوشند و از آلودگيهاي محيط ت حدود امكان بكاهند؛ ثالث از همه مهمتر و بالاتر اين كه به نام دين و به اسم دين ب فطريات مردم معارضه نكنند؛ آن وقت است كه خواهيد ديد مردم «يدخلون في دين الله افواجا».[7]

مقبوليت استفاده از روش‌هاي متنوع براي آشنايي و جذب مردم، به خصوص جوانان، به اصول و مباني دين، در عصري كه تبليغات به مثابة كارآمدترين عامل رواج انديشه‌ها، بيشترين تأثيرات ر دارد، انكار ناپذير است‌؛ ام كارآمدتر و كارسازتر از اين عامل -براي ديني كه جامعيت و خاتميت از اوصاف جدايي ناپذير آن است- عريان نمودن گوهر تابناك حقيقت وجودي آن، و عرضة آن حقيقت ناب در خالص ترين صورت ممكن است. ارائة چهرة نوراني و وزين اسلام در هاله‌اي از زوايد و اضافاتي كه در طول قرون و اعصار و در مسير گذر از فرهنگ‌ه و سنت‌هاي قومي و بومي بر چهرة مصفاي دين نشسته، و نيز وحي منزل دانستن آراي كساني كه مي‌خواستند ب دلو كلام و فقه و عرفان و فلسفه به قدر عافيت از درياي معارف اسلام بنوشند، و تكفير و تفسيق معارضان آنها؛ و نيز بشري نمودن امور قدسي و الهي، و توقع از مردم جهت پذيرش و اطاعت بي چون و چرا، به آن مي‌ماند كه پري‌رويي ر بي هيچ آشنايي قبلي و ب لطايف‌الحيل به كريه ترين وجه ممكن بنمايانيم و در انتظار افرادي باشيم كه در عشق او سر از پ نشناسند. تلاش متفكران هر عصري، در معرفي مباني ديني، لازم و قابل تقدير است؛ مشكل آن‌جاست كه حقيقت منزه از زمان و مكاني ر در بند زمان و مكان محبوس كنيم. از نظر شهيد مطهري، «يك كتاب در يك زمان متناسب، ذوق عصر و ذوق زمان و سطح فكر زمان بوده و وسيلة هدايت مردم بوده است، و همان كتاب در زمان ديگر، اسباب گمراهي است. م كتاب‌هايي داريم كه در گذشته وظيفة خود ر انجام داده اند و صده و هزاره نفر ر هدايت كرده اند، ولي همان كتاب‌ه در زمان م كسي ر هدايت نمي‌كنند، سهل است، اسباب گمراهي و شك و حيرت مردم مي‌باشند، از كتب ضلال بايد شمرده شود؛ و خريد و فروش آن‌ها، طبع و نشر آن‌ه خالي از اشكال نيست».[8]

شهيد مطهري ر به حق از احياگران ديني نيز دانسته‌اند. كم نبودند كساني كه در آن زمان، حقيقت دلشان به حال دين رنجور و در حال احتضار آن روز مي‌سوخت و براي نجات آن سر از پ نمي‌شناختند؛ ام هميشه اين سر از پ نشناختن‌ه براي اسلام مسئله‌ساز بوده است و شيدايي در امر دين، ضرورتاً، بايد ب رهبري خردمندانه هدايت شود ت به بار بنشيند؛ وگرنه به هرج و مرج كشانده مي‌شود، امري كه در بازار آشفتة فكري آن روز جامعه اتفاق افتاده بود. همه بر دردمندي و رنجوري و مهجوري دين اتفاق نظر داشتند، ام براي اين بيمار نسخه‌هاي متفاوت پيچيده شد. گروهي ب اعتقاد راسخ به اين كه منش اين بيماري در برون است، و آن‌چه به نام دين در جامعه رايج است، منزه از هر عيب و نقصي است، و هر عيب كه هست از مسلماني ماست، به اين نتيجه رسيدند كه براي نجات مذهب بايد قالب‌هاي موجود ر حفظ كرد، ت دين حق خالص بماند و مشوب به ناآلايشي‌هايي كه او ر در معرض خطر قرار مي‌دهد، نگردد. اين‌ه بر هر چه بوي نوگرايي مي‌داد به بهانة زندقه و بدعت خط بطلان مي‌كشيدند، و جزم‌انديشي و ماندن بر مباني پذيرفته شدة رايج ر عين دينداري و حفظ دين مي‌دانستند؛ ام اين مغالطه‌اي بيش نبود، هر چند واضعان آن ب نهايت خلوص از آن بي‌خبر باشند: «بزرگ‌ترين دشمن قرآن، جمود و توقف بر بينش مخصوص يك زمان و يك دورة معين است؛ همچنان كه بزرگ‌ترين مانع شناخت طبيعت اين بود كه علم فكر مي‌كردند شناخت طبيعت، همان است كه در گذشته به وسيلة افرادي از قبيل ارسطو و افلاطون و غيرهم صورت گرفته است. اين كه قرآن كريم، و حتي كلمات جامعة خود رسول اكرم(ص) استعداد كاوش و تحقيق پايان‌ناپذيري دارند و نبايد نظره محدود شود، از اول مورد توجه پيشواي بزرگ اسلام بوده است و آن ر به ياران خود گوشزد مي‌فرموده است».[9]

گروهي ديگر، دين ر از گوهر حقيقي خود تهي كردند و آن ر ت حد آراي انسان‌ه تنزل دادند. آنان ب سرساييدن بر آستان مكاتب جديد بشري، بر هر فكر تازه‌اي مهر تأييد مي‌زدند و اين‌ج و آن‌ج سر مي‌كشيدند ت از كتاب خد و سخنان رهبران دين سخني بيابند ت ب آموزه‌اي از يك مكتب جديد منطبق باشد و آن‌گاه ب يك دني شادماني و سرمست از يافتن تأييدي از مكاتب جديد بر آموزه‌هاي دين، به خود مي‌باليدند؛ و چه بس هرگاه اين قب بر تن دين كوچك ي بزرگ‌تر مي‌نمود به دست‌كاري آن تن مي‌پرداختند و چه زخم‌هايي كه به واسطة اين دست‌كاري‌ه بر پيكر دين وارد شد؛ و اين ضايعه‌اي بسيار دردناك بود. زير ساختن معجوني زميني-آسماني و خاكي-عرشي از دين كه همة معايب مكاتب جديد ر يك‌ج داشت و از گوهر دين و محاسن آن تهي بود، نه معقول بود و نه مقبول. بر اين همه، اگر سعايت دشمنان دين و هجوم همه ‌جانبه ‌براي محو كامل آن از حيات فردي و جمعي ر بيفزاييم، صعوبت كار استاد مطهري ر بهتر باز نمايانده‌ايم.

شايد بتوان سطور زير ر ترجيع‌بند افكار شهيد مطهري دانست كه جوهرة تفكر او ر تشكيل مي‌دهد. هرگاه ظاهربيني رواج يابد، و عقل به هر بهانه‌اي سركوب شود، بازار فكر و انديشه كساد مي‌گردد و كساني ب سوء استفاده از اين جو حاكم بر جامعه، به نام توسعه و پيشرفت ياحفظ دين، به تخدير افكار مي‌پردازند. در چنين جوامعي، عده‌اي ب تبليغ جاهلانة ظاهرگرايي حاكم بر فرهنگ و تمدن غرب، به نفي همة امور غيبي و قدسي ي استحالة اصول و ارزش‌هاي ديني مي‌پردازند و مروج جهالتند و جمعي ديگر ب تكيه بر ظاهربيني جامدانه در معارف ديني، به انكار اعماق دين حق پرداخته و سدّ راه مصلحان و محييان ديني مي‌شوند و مروج جمودند؛ دو واژه‌اي كه شهيد مطهري به شدت از آن‌ه متنفر بود و به زماني مي‌انديشيد كه جهان اسلام از شرّ و وسوسة مروجان اين دو طرز تفكر رهايي يابد.

فهرست منابع ومآخذ:
1. اسلام ومقتضيات زمان، مطهري، مرتضي، ج 2، تهران، انتشارات صدري، 1379.
2. امداد هاي غيبي در زندگي بشر، مطهري، مرتضي، تهران، انتشارات صدرا، 1362.
3. جاذبه ودافعه امام علي(ع)، مطهري، مرتضي، تهران، انتشارات صدرا، 1363.
4. ده گفتار، مطهري، مرتضي، تهران، انتشارات صدرا،1379.
5. مجموعه آثار، مطهري، مرتضي، ج3، تهران ، انتشارات صدر ، 1370.
6. همان، مطهري، مرتضي، ج3، تهران ، انتشارات صدر ، 1370.
7. نهضت‌هاي اسلامي در صدسال اخير، مطهري، مرتضي، تهران، انتشارات صدرا، 1362.

پي نوشت:
[1]. فوق ليسانس فلسفه و سرپرست دانشگاه پيام نور ورزنه.
[2]. شهيد مطهري، جاذبه ودافعه امام علي(ع)، ص167.
[3]. همان، اسلام ومقتضيات زمان،ص86.
[4]. همان، امدادهاي غيبي در زندگي بشر، ص53.
[5]. همان، جاذبه ودافعه امام علي(ع)، ص155.
[6]. همان، نهضت هاي اسلامي در صدسال اخير،ص89.
[7]. همان، مجموعه آثار، ج3، ص407-406.
[8]. همان، ده گفتار، ص197.
[9]. همان، مجموعه آثار، ج3، ص607.
......................................................................................
منبع: فصلنامه پژوهه، شماره 23
 شنبه 20 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 609]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن