محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827901957
موسيقي - سفر عسرت در عسرت
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: موسيقي - سفر عسرت در عسرت
موسيقي - سفر عسرت در عسرت
رضا نجفي*:اندر باب چرايي اين مكتوب : زمستان پيش بود كه در جريده وزيني در مقالتي(1) خبر از كشف اثري نو در موسيقي كلاسيك ايراني و ذوقزدگيام دادم. در آن مقالت البته گفته بودم كه من نهتنها متخصص در حوزه موسيقي ايراني نيستم بلكه سالهاست با موسيقي ايرانيـ چه از نوع سنتي و كلاسيك آن و چه از نوع پاپاشـ قهرم.
از اينرو شگفت بود هنگامي كه در منزل دوستي در ديار فرنگ به اثر غريبي برخوردم به نام سفر عسرت، اين آلبوم سخت به دلم نشست. غرابتها و شگفتيهاي اين اثر تا آن اندازه بود كه من اصطلاح «موسيقي سنتي» را كه با توجه به نوع نگاه و داوري من، برايم باري منفي يافته بود، درباره اين اثر نويافتهام كناري نهم و از اصطلاح موسيقي كلاسيك ايراني استفاده كنم تا دستكم براي ذهن خود تمايزي ميان چنين اثري و انبوه آثار عهدبوقي سنتي قائل شده باشم.
باري به هر حال، بر شناسنامه اين آلبوم دو نام به چشم ميخورد، شهرام ناظري در مقام خواننده و فرخزاد لايق در مقام آهنگساز. كه البته هيچكدام، از نام ديرآشناي ناظري و نام نوآشناي لايق در آغاز براي من موجب پيشداوري نشد و تاثيري نيز بر نظرم نگذاشت، زيرا با اندكي گستاخي، ناچارم اعتراف كنم از علاقهمندان هنر ناظري نيستم و تنها معدودي از اجراهايش را پسنديدهام و از سوي ديگر نخستين تجربه آهنگسازي فرخزاد لايق را نيز به صرف نخستين بودن، دليلي بر بيتجربگي يا آماتور بودنش نشمردم. كوتاه كلام اينكه نه شهرت ناظري مرعوبم ساخت، نه نو بودن نام لايق بر داوريام تاثير گذاشت. بلكه من با ذهني عاري از پيشداوري با اثر رويارو شدم.
البته بايد اذعان كنم نام غريب و نام سوم سفر عسرت -كه در شناسنامه انگليسياش The Book of Austerity آمده استـ و طرح وهمناك و تيره جلد آلبوم كه تك درختي است بر لب بركهاي خشكيده، در نظرم جذاب و متفاوت آمد و سپس تجربه شنيدن اثري تكاندهنده و اصيل و بديع چنان شعفي مرا بخشيد كه دست به قلم شدم و چيزكي درباره اثر نگاشتم و به اصطلاح به زيور طبع آراسته گرداندم.
و اما دليل و سبب بازگشت دوبارهام به اين اثر و نگاشتن مرقومهاي ديگر در باب آن چيست؟
در پاسخ به دو سبب بايد اشاره كنم نخست آنكه چندي پيش نشريهاي تخصصي در حوزه موسيقي(2) دو مقاله ديگر يكي به امضاي كياوش صاحب نسق موسيقيشناس سرشناس و ديگري به قلم فرخزاد لايق آهنگساز و از نوازندگان آلبوم سفر عسرت هر دو درباره همان اثر، به چاپ رسانده بود. موجب بسي خرسندي و آرامش خاطرم در باب صحت داوري و سليقهام شد كه ديدم اين دو مقاله واگويي هماننظر و نگاه من است البته به زباني بسيار فنيتر و تخصصيتر و حرفهايتر. خوانش آن دو مطلب تشويقم كرد اندكي جديتر بحث را ادامه دهم و به آن يك يادداشت شتابزده بسنده نكنم زيرا به گمانم بحث تنها بر سر آمدن يك اثر جديد در حوزه موسيقي كلاسيك ايراني نيست بلكه چه در آن يادداشت من و چه در دو مقاله صاحب نسق و لايق سخن كلانتري طرح شده و آن چرايي و چگونگي به بنبست رسيدن موسيقي سنتي ما و راههاي برونرفت از اين بحران و بنبست است؛ بحثي كه ارزشش را دارد دهها مقاله و پژوهش دربارهاش ولو به هر مناسبت و بهانهاي نوشت. و اما سبب دوم نگاشتن اين بازانديشي، آن پرسشي بود كه در همان يادداشت طرح كرده بودم و ديدم و دانستم هنوز بيپاسخ مانده است: «هنگام بازگشت به ديار زادوبوم هر چه دنبال اين اثر گشتم كمتر يافتم، سهل است، هيچ نيافتم و در شگفت ماندم كه چرا چنين اثري نخست ميبايد آن سوي آبها منتشر شود، حال آنكه انتشار آن در ايران رخدادي خجسته در موسيقي كلاسيك ايراني خواهد بود؟»
اين پرسش تشديد شد زماني كه ديدم با گذشت چندينماه صاحب نسق هم مينويسد اين كار هنوز در ايران منتشر نشده است و باز بيشتر آنكه ديدم به شكلي دستوپا شكسته بخشهايي از آن در گوشي تلفن همراه يكي از دوستانم موجود است و تاسف خوردم چرا اثري كه بايد تمام و كمال و به شكلي قاعدهمند در اختيار همگان قرار گيرد و به نقد و بحث و داوري گذاشته شود بيهيچ ضرورت سببي خاصي اينچنين آشفته و پرآكنده سر از گوشيهاي تلفن در ميآورد و در واقع به حقوق مولف و مصنف و دستاندركاران آفرينش اثر دهنكجي ميكند. آيا اين جاي افسوس و حسرت ندارد اثري كه در ايران ميبايد منتشر شود و بابي بگشايد در بنبست موسيقي ايراني در ايالتمتحده در دسترس باشد و در زادوبوم موسيقي ايراني نه؟
و شايد بهتر است بگوييم به اين شكل و شيوه همان بهتر ميبود كه در ايران هم در دسترس نميبود. زيرا اينگونه قابل دسترس بودن در سايتهاي اينترنتي و گوشيهاي تلفن هم موجب ضايع شدن حقوق مولفان است و بازار محصولات فرهنگي را به آشفتگي و هرجومرج ميكشاند و هم عرضه نادرست و ناقص آن اصل اثر را به نوعي تلف و شهيد ميكند. به اين معنا كه پس از ارائه ناقص و آشفته و تكهتكه اثر در جامعه، انتشار كامل و معمول و مرسوم آلبوم ديگر آن بهنگام بودن و تاثيرگذاري در خور خود را از دست ميدهد و اثر به نوعي قرباني ميشود. پس يك انگيزه ديگر اين نوشتار اشارت و انتقاد و اعتراضي است به فضاي حاكم بر توليد و انتشار محصولات فرهنگي در جامعه ما اعم از كتاب و موسيقي و فيلم؛ كه البته در آسيبشناسي اين آشفتهبازار محصولات فرهنگي و قضيه حقوق مولفان و سرمايهگذاران و مصرفكنندگان، همگان از نهادهاي دولتي و حكومتي گرفته تا ناشران و كپيكنندگان و گاه مصرفكنندگان نامجاز مسوول هستند بيآنكه براستي پاسخگو باشند! هر چه رفتم جز بر وحشتم نيفزود!
اندر باب بنبستي به نام موسيقي سنتي ايراني
پيش از اين نوشته بودم همان سخناني كه فرخزاد لايق در مقاله كوتاهش در باب اثر خود نوشته بود و آن اينكه فرهنگ موسيقيايي ما در بنبست گير كرده و سترونياش گريبان زعماي مفاعلن فعلاتن را گرفته است و اينكه موسيقي سنتي ما دچار فلج حجم شده و تغزل بدل به ركن ركين آن؛ و از همين رواست پيوند استوار رديف و آوازي ما با غزليات سعدي و درشگفتم چگونه ميتوان با اين تغزل روزهدار موزهگرا، بر فضاي حجمآلود انساني گام نهاد، فضايي كه گوشت و خون دارد و افزون بر مغازله با معشوق و يار و دلداري، گاهي نيز دچار حسرت وجودي و خشم و عصيان و گمگشتگي و رنج و ـ اگر اجازه دهيد و دهندـ تمسخر و ريشخند و قهقهه مستانه هم ميشود؟ كه رديف آوازي ما نه تنها با دغدغههاي اگزيستانسيال مدرن، بلكه با مولانا هم بيگانگي ميكند. كه با كلام پر ستيز و غماز و اشارتهاي بيمحابا و بيقاعده و گاه پسامدرن او ناخوان است. حتي شايد بتوان پا را فراتر نهاد و ترديد كرد كه سبك و سياق غزليات حافظ نيز نه همواره چنانكه بايد و شايد جفتوجور رديف آوازي موسيقي سنتي ما باشد حالا ديگر تصور اين بماند كه چگونه ميتوان و ميبايد با پارادايم موسيقي كلاسيك ايراني وارد حوزه ادبيات مدرن شد و آيا اين دليل آن عدم بدهبستان شايسته و بايسته ادباي جديد ما و موسيقي سنتي نيست؟ و چرا بهراستي كمتر ديدهايم همدلي و همنوايي شعر نو و شاعران نوپردازمان را با موسيقي سنتي و موسيقيپردازان سنتيمان را؟
حال آنكه به روشني آفتاب پيداست كه يكي از همان راهحلها و شيوههاي درماني ستروني كنوني موسيقي سنتي ما، يافتن چگونگيهاي استفاده از شعر نو در قالب موسيقي كلاسيك ماست. اين نكته البته نكته جديدي نيست كه راقم به آن رسيده باشد كه عموم نوپردازي و مدعيان نوپردازي متوجه آن هستند اما اينجا بحث آن مطرح ميشود كه چه كسي بايد و ميتواند زنگوله را بر گردن گربه بيندازد! ميتوان دهها نمونه از پيوند ناهمگون و آشفته اين دو مقوله را در آثار مدعيان نوگرايي برشمرد.
البته همينجا بايد بيفزايم به گمانم حسين عليزاده بيش از همه نوگرايان در اين امر موفق بوده و به وادي حجم در موسيقي كلاسيك نزديك شده، اما مدتهاست كه دستكم راقم اين سطور پيگيري او را در اين راه نديده است. محسن نامجو هم گرچه متوجه اين راهكار شده، كارهايش بيشتر در پي سنتشكني و تجربههاي جديد و بازيگوشي است تا جايي كه آثارش بيشتر جنبه نقيصهسرايي (Parody) بهخود ميگيرد تا آنكه ذيل عنوان موسيقي كلاسيك ايراني بگنجد.
البته جدي گرفتن شوخيهاي نامجو از سوي بسياري از مخاطبان و هياهوي فراوان بر سر حواشي كار او خود نشان از دلزدگي و خستگي مفرط قاطبه شنوندگان از موسيقي در باتلاق مانده سنتي ما دارد و لزوم بازنگري و بازپردازي در اين نوع موسيقي را به ما گوشزد ميكند.
واندر باب سفر عسرت
مرقوم كردم كه از همان نخستين گوشسپاري به سفر عسرت شگفتي به سراغم آمد. مني كه جان و ذهنم با موسيقي كلاسيك ايراني بيگانه بود در حجم وهمآلودي غوطه خوردم و از حجمي به حجمي و از حسي به حسي ديگر رانده شدم و شگفتا كه اين همه در همان فرهنگ موسيقيايي رخ ميداد كه همه عمر از آن گريزان بودم و تكآوايي بودنش مرا ميآزرد.
فرخزادي لايق در مقدمه آلبوم خود نوشته بود كه در پي تجربه «حجم» است در ديدار اين موسيقي. همين يك واژه ـ حجمـ به گمانم روح و روان اين اثر بود. من سرانجام پس از ساليان سال به شكل تمامعيار آن «حجم» گمشده را در اين اثر يافتم. به گمانم مولف توانسته است با چند خط ساده و روان از دل چند ساز بر مدعاي ايراني خشم و حيرت و يأس و عصيان و وهم را بيرون بكشد و به مني عرضه كند كه تاكنون اين حسهاي غريب را از زبان اين موسيقي نشنيده بودم هر چند متخصص و منتقد حرفهايـ و حتي آماتورـ موسيقي نيستم و بضاعت موسيقياييام اندك است اما گمان ميكنم تازگي و بداعت اثر تاثير خود را بر ناظري نيز گذاشته و او توانسته جداي از برخي لحظات كه باز يادآوري همان مفاعلن فعلاتن گذشته اوست، متفاوت بخواند.
لحنهاي گونهگون او، فواصل ملوديك غريبش و نوانس موفق او در رنگآميزي فضاي زمينه خوش نشسته است و پاسخ آواز او نه ايميتاسيون معمول در موسيقي سنتي ايراني كه گمشدن در حجمي است كه فضاي زهي بيسابقه فراهم آمده از چند كمانچه سوپرانو و آلتو مهيا ساخته است.
هنگامي كه ديدم كياوش صاحب نسق نيز البته به زباني ديگر، بر نقش و وزن مصنف و مولف اثر در مقالهاش اشاره كرده است دريافتم باور و سليقه من چندان هم با نظر متخصصان موسيقي بيگانه نيست. بله، در زمانهاي كه كام و آواز خوانندگانـ ولو بسيار والامقامـ بر سهم و ارزش كار مولفان سايه مياندازد و آن را البته براي مخاطب غيرحرفهاي كماهميت مينمايد، نيكو است كه يادآوري كنيم صاحب اصلي يك اثر موسيقيايي بهراستي كيست.
و نقش مولف اثر در هدايت خواننده تا چه حد مهم است.
در يادداشت پيشين خود اشاره كرده بودم كه اين اثر بهرغم تعلق آن به حوزه موسيقي كلاسيك، با برگزيدن و بهكار بردن سرودهايي از شعر نو در متن كار و نوع تاليف و اجراي اثر كه گرايشهاي مدرن دارد، پلي است ميان موسيقي سنتي و مدرن و راهي براي آشتي كساني چون من با موسيقي كلاسيك ايراني و اينكه اين تجربه يعني تلفيق سازهاي سنتي و شعر نو فارسي، همزمان با نگاهي مدرن و برآمده از شناخت تئوريك موسيقي غربي به ظرافت انجام شده است.
صاحب نسق همين ابراز نظر شهودي مرا با زباني تخصصي و فني و البته دقيقتر چنين بيان كرده است: «ايده اينگونه طرحها ميتواند نتيجه برداشت و به عاريت گرفتن صحيح از فضاهايي باشد كه دستمايه آهنگسازان مينيمال موسيقي اروپا و آمريكا قرار ميگيرد؛ استفاده از الگوهاي ملوديك يا ريتميك كه در گردونهاي تكرار را تداوم ميبخشند. بسترهايي با چند بنيه مدال يا تونال كه براساس و با تكيه به آنها ميتوان خط سير ملودي را در محدوده گستردهاي متحول كرد و تغيير جهت داد.»(3)
اين كارشناس موسيقي به درستي يادآور ميشود: «شايد استفاده از تصويرسازي و رنگآميزيهاي بديع با سازهاي ايراني كه براساس مفهوم شعر ايجاد و با تغيير محتوايي، احساس و توصيفي متن به دگرديسي موسيقي ميانجامد شيوهاي جديد نباشد و اولين تجربههايي از اين قبيل را بتوان در تجربهاي متفاوت مانند «درگلستانه» ساخته هوشنگ كامكار شنيد يا «آواي مهر» اثر حسين عليزاده. اما نگرش منطبق با موسيقي جدي امروز اروپا اين جسارت و توانايي را به [فرخزاد لايق] داده كه فضاها را به فراخور نياز طرح و در صورت ضرورت به ساختارشكني آنها در جاهايي به شكل آزاد و بدون واسطه بپردازد.»(4)
سرانجام بايد گفت كه در كنار مقاله صاحب نسق مطلب كوتاهي نيز از فرخزاد لايق آهنگساز آلبوم سفر عسرت در باب كتابت آن آمده بود كه محتواي آن آشكار ميكند كه بهراستي با آفرينندهاي صاحب فكر و داراي پشتوانه نظري روبهرويم. اشارتهاي لايق به مفهوم ابتذال در موسيقي كلاسيك ايران، بحث حجم در عين نوع موسيقي و پارادايمهاي غالب بر موسيقي اخير ما، نشان از ذهنيت فلسفي او نگاه ساختارگرايانه و آشنايياش به چيستي و چگونگي و سير تاريخي موسيقي ايراني دارد. اين سواد نظري و عمق فكري آهنگساز بيگمان شرط لازم براي بدعتها و نوآوريهاي او و در عين حال مميزه اوست با آوانگاردهايي كه تنها به ويران ساختن موسيقي كلاسيك ما ميپردازند. به عبارتي شايد لايق با پشتوانه فكري و آشنايياش به دو سنت موسيقي ايراني و غربي، بيشتر در فكر نوسازي و تحول در موسيقي كلاسيك ايراني باشد و نه صرفا ويران ساختن آن بدون ارائه آلترناتيوي بايسته و شايسته!
به اميد انتشار فراخور شأن سفر عسرت در ايران و نيز شنيدن آثار آتي مولف آن. آمين!
* استاد زبان و ادبيات آلماني
پينوشتها:
1- نگاهي به يك اثر موسيقي كلاسيك ايراني: سفر عسرت و غرابتها و تازگيهايش، روزنامه اعتمادملي، چهارشنبه 15 اسفند 1386، ش 600 ص 7.
2- فرهنگ و آهنگ، خرداد و تير 1387، ش 20، صص 4-22.
3- پيشين (سفر حجمي در خط زمان)
4- پيشين.
شنبه 20 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]
-
گوناگون
پربازدیدترینها