محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827989124
شعار اقتصادي حداكثري با آگاهي حداقلي
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: شعار اقتصادي حداكثري با آگاهي حداقلي
فروزان آصف نخعي: اين پرسش كه چگونه سياست و قدرت بر عملكرد اقتصادي تاثير مي گذارد، قدمتي به درازاي علم اقتصاد داشته و از جدايي ناپذيري اين دو مقوله حكايت دارد. ارتباط بين اقتصاد و سياست از علايق و دلمشغولي هاي اصلي جعفر خيرخواهان است كه دكتراي اقتصاد خويش را از دانشگاه علامه طباطبايي دريافت كرده است. نخستين تلاش جدي وي در اين زمينه ترجمه كتاب «دموكراسي و توسعه: نهادهاي سياسي و بهزيستي در سطح جهان» بود كه انتشارات سازمان مديريت و برنامه ريزي در سال 1383 منتشر كرد.آخرين كار او ترجمه كتاب «اقتصاد سياسي اقتصاد كلان» است كه در سال گذشته به پايان رسيد اما مراحل انتشار آن در سازمان مديريت و برنامه ريزي سابق به كندي پيش مي رود. كتاب بعدي كه در برنامه ترجمه كردن دارد «اثرات اقتصادي قانون اساسي» نوشته تورستن پرسون و گوئيدو تالبيني است.
به تازگي فرصتي فراهم شد تا با وي درباره ارتباط سياست با اقتصاد از جنبه هاي نوع نظام سياسي و رفتار انتخاباتي و راي دادن مردم، شكل گيري برنامه اقتصادي و درجه نمايندگي داشتن احزاب قوانين انتخاباتي و پاسخگويي سياسي و ... گفت وگو كنيم.
¦
¦در كشورهاي جهان سوم، چه ارتباطي
ميان انتخابات و اقتصاد وجود دارد؟
نهاد انتخابات و راي دادن از واژه هاي جديدي هستند كه بيش از دو، سه قرن از عمر آنها نمي گذرد. به عبارت ديگر شيوه رايج حكومت، اغلب در همه اعصار، ديكتاتوري و يكه سالاري بوده است تا اينكه با رشد امواج دموكراسي خواهي شاهد كشورهايي هستيم كه در آنها انتخابات منظم برگزار مي شود. حق راي دادن در ابتدا فقط مخصوص گروه هاي فرادستان بود مثلاً كساني كه ثروتمند، باسواد، مذكر يا سفيدپوست بودند اما به تدريج حق راي همگاني به وجود آمد. كشورهايي كه سابقه چندقرني در انتخابات مردمي دارند، توانستند به دموكراسي هاي بالغ برسند اما كشورهاي جهان سوم كه كوتاه زماني است، انتخابات آزاد برگزار مي كنند با مشكلاتي مواجه هستند و به اين كشورها، دموكراسي هاي جوان و نوپا اطلاق مي شود. مثلاً در اندونزي پس از بركناري سوهارتو در سال 1998 كه انتخابات آزاد برگزار شد هنگام مبارزات انتخاباتي با پرداخت مبلغي اندك به فقراي روستايي آنها را جهت راي دادن به نامزدي خاص به صندوق هاي راي گسيل مي كردند كه به معناي خريد و فروش راي است و انتخابات معنايي ندارد.
در جوامع مردم سالار كه نقطه مقابل حكومت هاي ديكتاتوري ديده مي شوند، نامزدها نظرات و شعارهاي انتخاباتي خود را در معرض قضاوت مردم مي گذارند و براي دريافت راي با همديگر رقابت مي كنند. مبارزات و شعارهاي انتخاباتي نامزدها براي كسب قدرت و مناصب حكومتي است كه راي مردم در انتخاب آنها تعيين كننده است. يكي از دغدغه هاي مهم مصرف كنندگان و توليدكنندگان جامعه، وضعيت اقتصادي آتي و سياست ها و برنامه هاي پيشنهادي نامزدها و احزاب جهت بهبود اوضاع اقتصادي است. از جمله ايرادات دموكراسي در جهان سوم اين است كه نامزدها خصوصاً در زمان انتقال قدرت از طبقه فرادست به توده هاي مردم سعي مي كنند با شعارهاي فريبنده و وعده هايي بي پايه كه جهاني رويايي را در پيش چشم راي دهندگان محروم ترسيم مي كند، راي دهندگان را به سمت خود جلب كنند و پس از انتخاب شدن نيز ناگهان سكان كشتي اقتصاد را به سمت هواداران خود مي كشند و التهابات و نوسانات شديدي در محيط اقتصادي و فضاي كسب و كار به وجود مي آورند.
در كشورهاي توسعه يافته يا به تعبير شما آزاد، حضور يك طبقه متوسط قوي كه رفاه مادي مقبول و سطح تحصيلات بالايي دارد، همچون يك ضربه گير عمل مي كند و جلوي افراط و تفريط در سياستگذاري را مي گيرد و با محدود كردن فشار سياست هاي بازتوزيعي (كه در ايران به عدالت اجتماعي معروف شده است) به تحكيم و تثبيت دموكراسي كمك مي كند. از اين رو براي ايجاد و تحكيم دموكراسي، نياز به سازمان هاي جامعه مدني (از جمله احزاب سياسي) است كه عمدتاً طبقه متوسط عضو فعال آنها هستند. البته اگر بخواهم پاسخ مستقيم تري به پرسش شما بدهم، بايد بگويم عملكرد خوب اقتصادي تابع سياست هاي درست اقتصادي است و داشتن دانش اقتصادي هنگام راي دادن، كمك مي كند تا سياست هاي بهتري تدوين و اجرا شود. اما عده اندكي از مردم انگيزه كافي براي فراگيري اصول اقتصادي دارند تا راي آگاهانه تري بدهند در نتيجه با پديده ناآگاهي يا ناداني عقلايي راي دهندگان روبه رو هستيم. چنين وضعيتي باعث خواهد شد سياست هاي اقتصادي در قبضه اقليتي از گروه هاي داراي منافع خاص بيفتد و دولت به جاي اينكه خدمتگزار عامه مردم باشد، منافع آن گروه هاي كوچك اما منسجم و قوي را نمايندگي كند.
پس هر نامزدي سعي در دادن شعارهاي جذاب تر مي كند؛ البته شعارهايي كه به مذاق توده هاي راي دهنده خوش آيد.حال اگر آگاهي و سواد اقتصادي راي دهنده متوسط در سطح پاييني باشد، نامزدي موفق تر است كه به اين سمت تمايل نشان دهد. در كشورهاي جهان سوم، متاسفانه دموكراسي به شكل پوپوليسم افراطي يا عوام فريبي درمي آيد كه علت اصلي آن ناآگاهي مردم از مسائل اقتصادي و حتي بدبيني نسبت به اصول اقتصاد بازار آزاد است كه منجر به اتخاذ سياست هاي زيان بار اقتصادي مي شود و نتايج آن به شكل افت رشد اقتصادي، افزايش تورم و بدهي خود را نشان مي دهد. اما كشورهاي پيشرفته با سوابق طولاني حزبي اي كه دارند و نيز هر حزب كه منافع درصد قابل توجهي از مردم را نمايندگي مي كند، كمتر با خطر گرفتار شدن به پوپوليسم مواجه است.
¦شعارهاي پوپوليستي در اين دو حوزه
يعني كشورهاي آزاد و توتاليتر و جهان سوم داراي چه جايگاهي است و چرا؟
يكي از مزاياي اقتصادي نظام هاي توتاليتر اين است كه اگر كادر رهبري و هدايتگر كشور از قدرت، روشن بيني و افق بلندمدت در راستاي رشد و توسعه اقتصادي كشور برخوردار باشد مي توان انتظار داشت بدون تاثيرپذيري از گروه هاي فشار و صاحبان منافع خاص و رانت جويان، كشور را به سرعت به رفاه مادي برساند. نمونه چنين كشورهايي سنگاپور است. اما اگر ديكتاتوري غارتگر يا نالايق مانند تجربه كره شمالي بر سركار باشد، مي تواند كشور را به دره سقوط و اضمحلال سوق دهد.
دموكراسي ها در همه جا با خطر پوپوليسم مواجه هستند كه در جهان سوم احتمال وقوع پوپوليسم بسيار بيشتر است چون همان طور كه عرض كردم سطح فهم و درك مردم عادي كوچه و بازار نسبت به مسائل اقتصادي پايين بوده و حتي در اكثر اوقات برخلاف اصول اثبات شده علم اقتصاد است. به طور مثال در ايران مدتي است سياست كاهش دادن نرخ سود يا بهره بانكي جهت مقابله با تورم مطرح شده كه در رديف سياست هاي پوپوليستي است و فرصت را براي رانت جويي و پرداخت رانت هاي كلان به گروه هايي خاص فراهم مي سازد. طرح موسوم به بنگاه هاي زودبازده را در نظر بگيريد. چون دولت احساس مي كند براي مردم عادي، اشتغال و شغل داشتن اهميت بالاتري از افزايش توليد ملي دارد، پس به نفع آينده سياسي خويش مي بيند كه عده اي را سركار بگذارد هر چند با اين كار توليد ملي كاهش يابد. اين پوپوليسم باعث مي شود دولت موفق تر و محبوب تر
در چشم مردم جلوه كند هر چند اصول صحيح اقتصادي قرباني مي شود و البته در چنين محيطي، دولتي كه مي تواند با صرفه جويي در نيروي كار و استخدام عده اي كمتر، بهره وري و توليد را افزايش دهد، راي نخواهد آورد. اما در كشورهاي آزاد كه دموكراسي بلوغ يافته و مردمي با سطح سواد اقتصادي بالاتر و نيز احزاب ريشه دار دارند، كمتر شاهد شعارهاي پوپوليستي هستيم و مخرب بودن شعارهاي پوپوليستي خيلي سريع بر فرهيختگان و افكار عمومي روشن شده و سياستمداران مجبورند با صداقت بيشتري به مردم خدمت كنند.
¦احزاب در اين دو دسته از كشورها داراي
چه كاركردهايي و برنامه اقتصادي حزبي
در اين دو داراي چه ماهيتي هستند؟
احزاب جهان سومي معمولاً دامنه اندكي از راي دهندگان را نمايندگي مي كنند و بيش از آنكه برنامه محور باشند، شخصيت محور هستند. بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد در كشورهاي پيشرفته هر چه جلوتر مي رويم، رفتار راي دادن نمايندگان مجلس به طرح ها و لوايح، با وابستگي حزبي آنها بيشتر قابل پيش بيني است به طوري كه تفاوت برنامه هاي اقتصادي احزاب روشن تر و دقيق تر مي شود.
اما در جهان سوم چون احزاب برنامه هاي اقتصادي روشن و مستدلي در مورد بي شمار موضوعات متنوع اقتصادي ندارند چنين تمايزي بين احزاب را نمي توان مشاهده كرد و ايدئولوژي هاي كاذب بر اقتصاد غلبه دارد.
¦برنامه اقتصادي احزاب و رفتار انتخاباتي مردم در اين دو دسته از كشورها چگونه
شكل مي گيرد؟
انتظار مي رود برنامه اقتصادي احزاب معمولاً از درون منافع طرفداران و هواداران گسترده حزبي در بخش هاي مختلف اقتصادي بيرون آيد و شكل بگيرد. در كشورهاي پيشرفته به دليل وجود حزب يا احزاب رقيب و نيز رسانه هاي خبري مستقل و حرفه اي، هر حزبي كه به قدرت رسيده، مجبور به تامين منافع هواداران حزب و نيز ارائه كالاهاي عمومي است، در غير اين صورت اعتبار و حيثيت حزب توسط رقبا و رسانه ها زير سوال خواهد رفت. وجود موسسات پژوهشي غيرانتفاعي و مستقل با سابقه اي طولاني و نيز طبقه متوسط و مرفه جامعه اجازه نمي دهد فرد يا حزبي با برنامه هاي عجيب و غريب كه بخواهد تحولات اقتصادي زيربنايي و ريشه اي اما با نتايج مبهم و نامعلوم ايجاد كند، موفق به برنده شدن در انتخابات شود.
برعكس در كشورهاي جهان سوم از قبيل ايران در كنار حاكم نبودن قانون، شاهد شعارهاي اقتصادي رنگارنگ هستيم و هر رئيس جمهوري كه بر سركار مي آيد، مي خواهد بي گدار همه چيز را به هم بريزد و جهان را بشكافد و طرحي نو دراندازد. اين زيگزاگ سياست ها در جهان سوم يكي از علل ناامني اقتصادي و عدم ورود سرمايه گذاري مستقيم خارجي به آنهاست كه نتيجه نهايي آن به شكل رشدنيافتگي اقتصادي خودنمايي مي كند.
¦مردم، حزب، دولت، راي و انتخاب در هر يك از اين دو دسته از كشورها چه معنايي به خود اختصاص مي دهد؟
واقعيت اين است كه چيزي به اسم راي و انتخاب مردم وجود خارجي ندارد بلكه بايد از راي و انتخاب فردي سخن بگوييم چون مردم از مجموعه افرادي تشكيل مي شود كه هر يك داراي ترجيحات، منافع، ارزش ها و انگيزه هاي متفاوتي هستند و سرجمع كردن همه اينها ناممكن است و كسي نمي تواند نظر خود را به اسم نظر مردم ابراز كند و فقط مي تواند بگويد نظر گروه يا دسته اي خاص از مردم در مورد موضوعي معين و در شرايط معين زماني و مكاني.
دولت در كشورهاي آزاد، به تعريف وبري از دولت نزديك است كه تنها نهاد انحصاري اعمال و كاربرد زور و قوه قهريه در جامعه است و نيز خدمتگزار مردم تلقي مي شود اما در جهان سوم به دليل وجود باندهاي قدرت، دولت فقط يكي از عاملان كاربرد زور و اعمال خشونت است و سايرين نيز حضور دارند كه در نتيجه گاهي اوقات نتايج انتخابات باب ميل شان نيست، جامعه را به خشونت مي كشانند و حق انتخاب مردم را مخدوش مي كنند. حالت افراطي چنين وضعيتي، مطابق جمله معروف يكي از روساي جمهوري آفريقايي است كه به مردم گفت: «شما به هر كسي دوست داريد راي بدهيد اما آنچه از صندوق ها درمي آيد مهم است» كه حكايت از دستكاري و تقلب آشكار در آراي مردم دارد.
¦ارتباط مالكيت و راي معمولاً
چگونه است؟
اينها دو مقوله با ويژگي هاي كاملاً جدا
از هم هستند. مالكيت شخصي يك امر شخصي بوده و با منافع مستقيم دارنده و صاحب مال سر و كار دارد اما تصميم به راي دادن، يك انتخاب جمعي است بدين معنا كه درست راي دادن يك فرد تاثيري بر نتيجه انتخابات ندارد. شهرونداني كه پاي صندوق راي مي روند مثل كودكاني هستند كه طرفدار شخصي مي شوند كه وعده بيشترين مقدار انجام كارهاي جادوگري و شعبده بازي را مي دهد. چون راي يك فرد تعيين كننده نتيجه انتخابات نيست، انداختن بدون مطالعه راي در صندوق و همه نوع خيالات و تصورات غيرواقعي كردن، بازخورد شخصي نخواهد داشت. بنابراين انتخابات در دموكراسي، مردم را تشويق به رفتار غيرمسوولانه دقيقاً شبيه خيال پردازي كودكان براي داشتن انواع اسباب بازي ها مي كند. براي روشن تر شدن بيشتر مساله، بد نيست مقايسه اي بين راي دادن به سياستمدار كه يك تصميم دسته جمعي است، با تصميم گيري براي خريد خودرو شخصي بكنيم. شايد شما در ذهن تان آرزو كنيد خودرويي با سرعت 300 كيلومتر در ساعت كه قدرتي به اندازه يك گله اسب بخار و استحكامي به اندازه تانك زرهي، داشته باشيد. سازندگان خودرو حاضرند چنين خودرويي را براي كساني كه تمايل و توان پرداخت هزينه اش را داشته باشند، عرضه كنند اما چون هزينه ساخت چنين خودرويي بايد از جيب خريدار پرداخت شود، هيچ خريداري چنين ناپرهيزي اي نكرده و از تحقق خيال پردازي خود منصرف مي شود. خريداران خودرو به تملك يك خودرو عادي تر رضايت داده و ترجيح مي دهند پول اضافي را صرف امور واجب ديگر كنند. چنين وزن دهي به هزينه ها و فايده ها، نشانه بلوغ فكري است. از ديد آسيب شناسي انتخابات، راي دادن در دموكراسي، بزرگسالان را تشويق مي كند كه همانند كودكان رفتار كنند. پس اگر مردم به عنوان مصرف كننده، رفتار عقلايي اما به عنوان راي دهنده رفتار غيرعقلايي دارند يك راه حل جايگزين و مناسب (به غير از نظام ديكتاتوري)، واگذاري بيشتر امور مردم به نظام بازار آزاد و واگذاري كمتر امور مردم به انتخابات و سياستمداراني است كه با پول ساير مردم و نه پول خودشان، دستور صادر كرده و تصميم مي گيرند. اين پيشنهاد خصوصاً براي كشورهايي مفيدتر است كه احتمال تغييرات شكلي و ماهيتي دولت ها و روساي جمهور با نتايج غيرقابل پيش بيني بيشتر است.
¦در ايران آيا حزب وجود دارد؟ و آيا
احزاب ايران داراي برنامه اقتصادي هستند؟
در ايران با وجود 100 سال مبارزه پرافت و خيز براي كسب آزادي و احقاق حقوق مردم و تشكيل مجلس شورا، هنوز در ابتداي راه دموكراسي و فاقد احزاب مستقل ريشه دار و مردمي هستيم كه نمايندگي نظرات متنوع و متكثر را داشته باشند. احزاب موجود در ايران به شكل باندها و جناح هاي قدرت با بردي محدود هستند و نتوانستند اعتماد و استقبال مردم را به سمت خود جلب كنند. شبه احزاب ايراني به خصوص از عدم توان كادرسازي و كمبود نيروهاي متخصص و ورزيده در حوزه هاي گوناگون رنج مي برند. برگزاري انتخابات شوراهاي شهر و روستا مي تواند به عمومي كردن فعاليت سياسي و تعميق بخشي به كار حزبي كمك شاياني بكند.در پاسخ به بخش دوم سوال تان بايد بگويم در چند سال گذشته احزاب سعي كرده اند برنامه هاي اقتصادي اي ارائه دهند كه بيشتر حالت شعارگونه و ضدو نقيض گويي داشته و از پشتوانه تئوريك لازم برخوردار نبوده است. همچنين مشخص نيست آبشخور اين برنامه هاي اقتصادي كدام مكتب اقتصادي است و از كدام تجربه و الگوي موفق در ساير كشورها پيروي مي كنند. اهداف كمي و مشخص براي آينده نيز در اين برنامه ها ديده نمي شود.
ادامه دارد
جمعه 19 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]
-
گوناگون
پربازدیدترینها