واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تربيت صحيح جويباري كه به دريا مي پيوندد امور تربيتي؛ گام هاي بي صدا در هياهوي زمان (حسن آقايي )
تربيت انسان اصيل ترين نمود توازن منش نيكوي او است. پرورش ادب و اخلاق نياز به آموزه هايي دارد اما نبايد از نقش تاثيرگذار مربيان پرورشي غافل ماند.
آموزنده و مربي كسي است كه خود نيز پرورش يافته خلق و خوي و كردار برازنده توانمند و سواد جذب مخاطبان را داشته باشد، اطلاعات به روز داشته باشد. علاقه و حس مسئوليت مربيگري در جامعيت شخصيتش متجلي باشد.
مربي چنانچه فاقد هر يك از شاخصه هاي لازم باشد، مخاطبان؛ دانش آموز، نوجوان و ... او چنان كه بايد، پرورش نمي يابند چون مربي به عنوان فردي آموزنده و پرورش دهنده اگر ايمان و باور و دلبستگي به كار و تعهد خود نداشته باشد و صرفاً به خاطر ممري براي امرار معاش و يا دلمشغولي به مربيگري تربيتي روي آورده باشد نخواهد توانست و نمي تواند روح، قلب و شخصيت مخاطبان را به وجد پرورشي آورد و به آنان رشد و پويايي بخشد.
تربيت و تزكيه نفس و پرورش دادن فكر و روح نقش هاي سرنوشت ساز در طول زندگي انسان خواهد داشت. بنابراين، تصوير مربي در اين امور پراهميت تعيين كننده بسترهاي حياتي حال و آينده هر فرد، خانواده، جامعه و كشور است.
از اين رو بنيادهاي ساختاري ارتباطات اجتماعي و سلامت اخلاقي - فرهنگي از نهاد خانواده و مراكز آموزش و پرورش و... نياز به مربيان متخصص، دلبسته به كار، توانا، با علاقه و با ديانت اسلامي و خميره ايراني دارد.
پيامبر اعظم حضرت محمد «ص» فرموده است:«حكمت و دانش، گمشده افراد با ايمان است.»
اما اين كه يك مربي پرورشي چه ويژگي هايي بايد داشته باشد كارشناسان فرهنگي بن مايه هاي ديني و تلاش براي كسب دانش نوين را مهمترين ويژگي آنان مي دانند. اين صفات و اوصاف مي بايد در هر شرايط نيز از وجود و حضور و هنروري مربي براي شاگردان متجلي و فضاي پرورش دادن انديشه و روان از سر صدق و صميميت كاملاً براي مخاطبان ملموس و قابل درك باشد.
توانايي ارتباط با دانش پژوهان
يك كارشناس مشاوره امور تربيتي، نخست بر لزوم مشخصه هاي بارز مربي از جمله علاقه مندي، توانايي ايجاد ارتباط و آموزش هاي مربيگري تاكيد مي كند.
«خانم آبايي» با توجه به سنين بچه ها در مقطع تحصيلات ابتدايي، معتقد است آن ها بعضاً به خوبي در مسير پرورش قرار نمي گيرند و ميل و علاقه اي به نظم و رعايت ندارند يا دير مراعات مي كنند. دنبال تفريح و يك سري كارها و رفتارهايي هستند كه تا آن سن آموخته اند در حالي مي بايد از همان طفوليت اصولي تربيت مي شدند كه مثلاً چطور با هم سن و سالان خود ارتباط برقرار كنند. از وسايل سرگرمي خود استفاده كنند. بنابراين، تربيت صحيح به بچه ها آموزش و شيوه مسئوليت پذيري را ياد مي دهد، رعايت هاي رفتاري و گفتاري با ديگران را نشان مي دهد. انضباط اخلاقي را مي آموزد.
اين كارشناس، با اشاره به لازمه ها و شرايط مربي تربيتي معتقد است:«مربي مي بايد كسي باشد كه علاقه به كار داشته باشد، توانايي ايجاد ارتباط با مخاطبان داشته باشد. سواد و تخصص در پروراندن شخصيت و روان و فكر دانش آموز يكي از الزامات چنين معلم است.
جداي از اين شرايط اوليه، او نيز مثل يك نوآموز، كلاس و آموزش شيوه هاي تربيت را فرا بگيرد. بايد روانشناسي و مردم شناسي بداند. اهل مطالعه و دريافت اطلاعات جهان امروز باشد. متدين و معتقد به باورهاي هر آنچه خود مي آموزد باشد.
چنين مربي و آموزگار مي تواند بچه ها را مجذوب كلام و آموزش هاي خود كند.»
سويه ديگر نظرات اين كارشناس مشاوره، نيز رنگ و بازنگري موقعيت كسي كه حرفه مربيگري تربيتي را انتخاب مي كند، دارد. او در اين باره مي گويد: «صرف داشتن مدرك ليسانس و يا فوق ليسانس متقاضي مربي تربيتي نبايد دليل اشتغال او شود زيرا چه بسا ممكن است چنين افرادي دليل و انگيزه اوليه اش براي اين حرفه، كسب كار و اشتغال باشد.
چنين شيوه هاي استخدامي، اهداف تربيت كردن را خدشه دار مي كند. نه متوليان مربوطه و نه دانش آموزان به مد نظر و ثمره نخواهند رسيد.» وي مي افزايد: تربيت درست و كامل توسط مربيان واجد شرايط مي تواند انسان هاي موفق، راستگو، نيكخوتر و با اعتماد به نفس تحويل جامعه بدهد.»
فعاليت پرورشي پررنگ تر شود
«عليزاده» دبير بازنشسته مي گويد كه چند سال پيش فعاليت امور تربيتي در مدارس به دليل افت كارايي قاطع و مدبرانه حذف- كمرنگ- شد و در مقطع كنوني به مرور پررنگ مي شود اما همچنان با كمبود نيروي روانشناسي اسلامي روبرو است.
به گفته وي مربيان امور تربيتي مي بايد از آگاهي هاي گسترده برخوردار باشند و اهداف و تربيت اسلامي را در مراكز آموزشي پياده و جوانان را راهنمايي كنند.
بنا به گفته وي، مربي امور تربيتي بايد هم مقبوليت و هم مشروعيت براي دانش آموزان و يا جوانان داشته باشند تا بتوانند شرايط لازم را براي جذب و تفهيم ادب و اخلاق چنين مخاطبان را مهيا كند.
پرورش دادن انسان از همان اوان خردسالي تا زمان رشد عقلي و بروز احساسات نوجواني و جواني و اميال نيازمند اولياي ادب آموخته و توانمند است. مربي مي بايد نخست جميع شرايط حضور در اين عرصه را كسب كرده باشد تا بتواند مثلاً فرزند، دانش آموز و يا ديگر افراد را پرورش بدهد. مبحث تربيت موضوعي بس ظريف و حساس و در عين حال مي تواند شكننده باشد.
زيرا با روان و يك سري ساختارهاي خلق و خوي انساني سروكار دارد. چرا كه رويكرد به نكوكاري تربيت در واقع امر -دركليت- تغيير ساختاري يك شخصيت به شخصيت ديگر است؛ بهينه سازي اخلاق و ادب و معرفت. به زباني ديگر، تعادل بخشي انديشه و انگيزه شخص را به سمت و سوي رشد و تكامل و تعالي هدايت مي كند. مربي تربيتي لزوما مي بايد خود شكوفايي شخصيتي نايل آمده باشد تا توانا باشد رفتار، گفتار، كردار و احساسات مخاطبان را به شيوه اي زيبنده انساني هدايت و رهنمون كند. در اين جهات او نيز مي بايد به دانش ديني و علم زمان جاري مجهز باشد. فن بيان، ظاهر آراسته، برخورد دوستانه و هنر ايجاد ارتباط نيز با نوجوان را دارا باشد. از اين رو نقش آموزنده مربي تربيتي را همچنين مي توان تحول در نوسازي شخصيت انساني خواند كه غايت اين دگرگوني پرارج، وسعت بخشيدن به عرصه هاي پويايي هر آنچه كه درزندگي فرد جامعه و كشور، جنبه هاي حياتي، توسعه،... و سلامت روان و فكر است، قلمداد مي شود.
اصلاح ساختار تربيتي در خانواده
يك شهروند فرهنگي به نام «فقيهي» پاسخ به اين سؤال كه نقش امور پرورش تربيتي در مراكز آموزشي و فرايند تأثيرات آن در رفتار اجتماعي مخاطبان (دانش آموزان) چيست؟ مي گويد: «يكي از مشكلات در مسير پرورش و تربيتي مربوط به مسايل مالي است كه در رديف حقوقي براي استخدام مربي، وجود دارد. نارسايي بودجه اي در اين مورد در كيفيت فعاليت و امور تربيتي در مدارس تأثير مي گذارد. بنابراين ديده شده گاه كمبود نيروي كار و گاه كمبود كيفي نيرو داريم.» وي با تأكيد بر تأمين نيروي كيفي و استفاده از افراد جامع الشرايط در اين بخش، موقعيت كنوني را آن گونه كه بايد از هر جهت ثمره بخش باشد، چندان مطلوب نمي داند. وي مي گويد: «با اين همه فعاليت در زمينه پرورشي و تربيتي بچه ها به صورت عميق بهره نمي برند.» به باور او اين مورد به دليل آن است كه ساختارهاي تربيتي در بعضي خانواده ها مشكل دارد، او اين مشكل را ناشي از افراط در احترام نسبت به بچه ها در خانواده ذكر مي كند و ديگر آن كه بچه ها مي بايد نخست در محيط خانوادگي روش هاي تربيت و رفتار و كردارها را ياد بگيرند. مربي هم بايد از هر بابت استطاعت جذب و ارتباط مناسب با بچه ها را داشته باشد. شوق و رغبت و توانايي براي ايجاد انگيزه در دانش آموزان داشته باشد. از طرف ديگر مربيان با خانواده در زمينه پرورشي و تربيتي بچه ها همكاري داشته باشند.»
خانواده؛ الگوي مناسب تربيت
يك راننده سالخورده كه خود را «شهبازي» معرفي مي كند، خانواده را مناسب ترين محيط تربيت فرزندان مي داند. او با لحن ساده و عاميانه اي مي گويد: «هر آدمي بايد وظايف خودش را نسبت به خود، خانواده و محيط شهري و محلي خود بداند و پايبند وظايف خودش باشد. اين كه من به اميد همسايه ام بمانم، مثالي است كه مي گويد چنين آدمي شب گرسنه مي ماند. منتظر و چشمداشت به مدرسه و اجتماع و محله و بازار نبايد داشت. ملاك وضع تربيت در خانه است. ما چند تا برادر و خواهر در يك خانواده بزرگ شديم. پدر و مادرمان هم چندان سواد نداشتند اما در ضبط و ربط همه ما خيلي جدي بودند. در خانه حرمت هاي يكديگر را داشتيم. حالا بچه ها هم بايد در محيط خانه تربيت و ادب ياد بگيرند. پدر و مادر وقت بگذارند براي آن ها. احترام متقابل باشد.» وي تأكيد مي كند: «بچه هاي امروز بيش از هر چيز بايد راهنمايي شوند. محيط امروزه مثل 50سال پيش نيست. والدين به مدرسه بچه هاشان سربزنند. دوستان آن ها را بشناسند. خيلي از بچه ها از هر جهت سالم و سربه راهند اما وضعيت كوچه و محله و رفقا با محيط خانه توفير دارد. در مدرسه معلم هايي هستند كه با جان و دل بچه ها را راهنمايي مي كنند. اين معلم ها و مربي هاي ورزشي و تربيتي را بايد حمايت كرد تا با دل و جان بيشتر بچه ها را از نظر فكري تقويت كنند.»
تربيت بچه ها آيينه رفتار بزرگان
«علي اكبري» در يك صحافي كتب عمري را سپري كرده است. كنار پياده رو تكيه بر عصايش مي زند. با لبخندي اين شعر را آرام مي خواند:
درس معلم ار بود زمزمه محبتي
جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را
بعد مي گويد: «خدا رحمت كند شاعر را كه با همين يك بيت شعر رمز و كارآيي مهرباني را به اهل پذيرش يادآوري و توصيه كرده است. پدر جان! نوع زندگاني دست خود ما است، مثل فرمان هاي اين همه ماشين. هر طور فرمان را بگردانيم به همانطور مي گرديم. آداب و اخلاق هم همينطور است. شما به بچه ات به نرمي سخن بگو تا او ياد بگيرد. با مردم خوش رفتار باش تا او هم روي خوش نشان بدهد و يا ياد بگيرد. در سال هاي گذشته ما اين قدر مدرسه و نفوس نداشتيم اما تربيت در خانه ها به روال متعارف آموزش داده مي شد. الان پدر و مادر هر دو مشغول كار و تأمين هزينه زندگي هستند. طفل آن ها در مدرسه سواد ياد مي گيرد. پدر و مادر چقدر هزينه مي كنند تا او فارغ التحصيل شود. بعد گاه ديده شده جوان شان آن فرهنگ و خوي و تربيتي كه مي خواستند، ندارد. به نظر من علتش دو چيز است: يا وقت زياد و جدي براي تربيتش نگذاشته اند يا خود تابع حرمتگذاري به آن ها نبوده اند. درشت مي گفته اند و هيچ محبتي نشان نداده اند. شايد برخي هم زياد بچه هاشان را آزاد مي گذارند. مراقبت مستمر نمي كنند. اين شهروند نيز از رفتار برخي والدين گلايه مي كند. خيلي ها شايد در طول سال دو يك بار بيشتر به مدرسه فرزندشان نمي روند. همه چيز را سپرده اند به معلم. معلم هم بايد از هر جهت دانا و مهربان باشد. مي خواهد درس بدهد، تربيت بياموزد اول بايد صلاحيت و قدرت آن را داشته باشد معلم و مربي در هر زمينه اول بايد علاقه به كارش داشته باشد. از لحاظ حقوق تأمين باشد. بعد اهل مطالعه باشد. رابطه دوستانه با شاگردان داشته باشد. حوصله به خرج بدهد. شغل معلمي جايگاه والايي دارد. حفظ اين مراتب بستگي به دلسوزي بچه ها و آموزش اخلاق و ادب و تربيت است. آدم بي تربيت را كسي دوست ندارد. ارزش آدم به متانت و حسن اخلاق است. تنها داشتن مدرك و ثروت، معرفت نيست. چوب سندل بو ندارد، هيزم است.»
جمعه 19 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]