واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: يادداشت محمدرضا تاجيك براي "ايلنا"چنين گفت خاتمي
تهران- خبرگزاري كار ايران
1- انديشمندي ميگويد: اجتماعي كه اعضايش نميتوانند پيامهاي صادقانه را از پيامهاي فريبنده از يكديگر تشخيص دهند، فرو خواهد ريخت.
امروز ملت ما نيز در معرض چنين "تشخيصي" قرار دارد. اين روزها خاتمي، گفت آنچه را ميبايست بگويد. اكنون نوبت تشخيص ديگران (رهبران، نخبگان و مردم) است. خاتمي با بياني رسا و صريح به همهي ما گفت: "روشي كه امروز هست، نه به نفع اسلام است و نه به نفع مردم. ... همهي ما بايد بدانيم كه حيطه مسوليتمان در ايران است؛ ايراني كه مردم در آن قيام كرده و يكپارچه به جمهوري اسلامي و قانون اساسي راي دادند. ما موظفيم ايران را بسازيم و اين امر هيچ منافاتي با دفاع از مستضعفان و مظلومان و مخالفت با استكبار و سياستهاي استكباري ندارد. ...يكي از خطراتي كه امروز در جامعه احساس ميشود، اين است كه اگر نتوانستيم در حكومتي كه به نام اسلام بنا شده است نيازهاي واقعي مردم و حرمت و امنيت جامعه را تامين كنيم، زمينههاي پيشرفت كشور را فراهم آوريم، مطمئن باشيد گرايشهايي شكل خواهند گرفت كه همهي دستاوردهاي انقلاب و ميراث خون شهدا و رزمندگان عزيز از بين خواهند رفت و جرياني به وجود خواهد آمد كه به مقابله با دين برخواهند خواست. ...براي مستقل بودن و رويارويي با دشمنان و دفع تهديدها ناچاريم قدرت و قوت پيدا كنيم. يك كشور فقير، عقب افتاده و منزوي هرگز قوت و قدرت لازم براي رويارويي با اين مسائل را نخواهد داشت. ايران بايد آباد شود و مردم بايد بتوانند عادلانه و در كمال رضايت و امنيت از امكانات موجود كشور بهرهبرداري كنند. ...قوت و قدرت واقعي با فراهم كردن و توسعه امكانات و تسهيل شرايط استفاده مردم از آن به دست خواهد آمد، نه اينكه تنها نام مردم براي مقاصد خاص برده شود، اما حق و حرمت آنان رعايت نگردد و نيازهاي واقعي مردم ناديده گرفته شود. ...حضور در عرصهي انتخابات، در صورتي كه اهتمامي به قانون اساسي وجود نداشته باشد بيمعناست. ...اميدوارم همهي بزرگان و شخصيتها به اين نتيجه برسند كه راه و روشي كه امروز هست، نه به نفع انقلاب است، نه به نفع اسلام و نه به نفع مردم. اگر بر سر اين موضوع به اتفاق نظر دست يابيم، زمينه براي حضور و كار و خدمت فراهم است."
2- بيترديد، خاتمي اين «گفتهها» را با آگاهي از وضعيت (داخلي و خارجي) حال و آيندهي جامعه و كشور و شناخت كامل از روحيه و مشي و منش رهبران، نخبگان و مردم، بيان كردهاند. او ميداند كه امروز، كمتر كسي ترديد دارد كه بر سيما و صورت جامعه و كشور ما، گردي به رنگ «ترديد» و «تهديد» نشسته، و در افكار عمومي بسياري از جهانيان، تصوير ترك خورده و شكستهاي از نظامي كه قرار بود «الگو» و «نمونه»اي بديع، بيبديل و كارآمد از يك نظم و نظام ديني باشد، نقش بسته است. او همچنين ميداند كه امروز كمتر كسي ترديد دارد ريسمانهاي مرصوصي كه در در طي ساليان بعد از انقلاب، مردم ما را به بسياري از مردم جهان و دولت ما را به بسياري از دولتهاي جهان پيوند داده بودند، يكي بعد از ديگري در حال نخنما شدن و گسيختن هستند.
افزون بر اين، او نيك ميداند كه سنگي از «درون» و سنگي از «برون» در ايجاد اين «ترك و ترك» نقش ايفا ميكنند. آن سنگ درون، از جنس «ضعف» است: ضعفِ شناخت از «خود» و «ديگري»؛ ضعفِ شناخت از «حال» و «آينده»؛ ضعفِ شناخت از «درون» و «برون»؛ ضعفِ «تصميم» و «تدبير» كارآمد و بهنگام؛ ضعفِ بازتوليد «مشروعيت» و «مقبوليت»؛ ضعفِ بازتوليد «اعتماد» و «اعتقاد»؛ ضعفِ بازسازي روابط خود با «خود» و «ديگران»؛ ضعفِ حفظ «نخبگان» و «سرمايه»هاي (انساني، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي) جامعه؛ ضعفِ مواجههي اصولي با «واقعيتها» و «حقيقتها»؛ ضعفِ مواجههي منطقي با «وظايف» و «نتايج»؛ ضعفِ مواجههي اصولي با «ثبات» و «تغيير»؛ ضعفِ مواجههي منطقي با «سنت» و «مدرن»؛ ضعفِ.... و آن سنگ برون (كه همان چهرهي دومِ «ضعف» ماست)، از جنس «توانايي» است: توانايي توليد «قدرت» و «انقياد»؛ توانايي توليد گفتمان مسلط جهاني؛ توانايي توليد واقعيتها و حقيقتهاي مجازي و صدور آن به ساير جوامع؛ توانايي تعريف و تثبيت نظم جهاني مطلوب خود؛ توانايي توليد اسطورههاي فرهنگي و هويتي؛ توانايي توليد معنا و نظامهاي معنايي فراگير؛ توانايي توليد زبان مسلط جهاني؛ توانايي درانداختن طرحي نو براي روزگاري نو؛ توانايي سمت دهي افكار عمومي جوامع مختلف؛ توانايي تحميل ارادهي خود به ديگران؛ توانايي ايجاد همگرايي تاكتيكي و استراتژيكي؛ توانايي....
او ميداند كه بسياري از اربابان قدرت و سياست در ايران امروز به جاي اينكه قسمتي از راهحل مشكلات جامعهي خود باشند، به قسمتي از مشكل تبديل شدهاند؛ ميداند آناني كه همواره اهليت و صلاحيت سخن گفتن براي مردم و به جاي مردم را تنها از آن خود ميدانند و بس، چه جفاها و بيحرمتيها نسبت به حق و حقوق اوليه آنان روا ميدارند؛ ميداند آناني كه خود را سالار حقيقت و حاملان و عاملان راستين دين ميدانند، چه خار و خاشاكهايي كه بر دامان آن نريختند و چه گرد و غبارهايي كه بر چهرهي آن نپاشيدند؛ ميداند كه آناني كه سخت دلمشغول تدبير امور جهانند، چه سوء تدبيرها/تصميمهايي كه بر جامعهي خود تحميل نكردند؛ ميداند آناني كه چراغي كه به خانه رواست را به برون خانه اختصاص ميدهند، چه بذرهاي خشم و نفرت و اعتراضي كه نميكارند؛ و بالاخره، ميداند كه چنانچه رهبران و مديران حكومتي كه به نام اسلام بنا شده، نتوانند نيازهاي واقعي مردم و حرمت و امنيت جامعه را تامين كنند، زمينههاي پيشرفت كشور را فراهم آورند، بايد منتظر ظهور و بروز هويتهاي مقاومتي باشند كه همهي دستاوردهاي انقلاب را از بين خواهند برد و از مقابله و ستيزش با دين نيز، ابائي نخواهند كرد.
3- اكنون بر جامعهي نخبگان و جامعهي مردمان فرض است كه بر اساس سه پايهي "راستي"، "درستي" و "صداقت" با خاتمي وارد يك كنش ارتباطي تعاملي شوند و بر بنيان اعتماد خود نسبت به آنچه او «ميبيند»، «ميفهمد» و «ميگويد»، اجازه ندهند راه و روشي كه نه به نفع انقلاب، نه اسلام و نه مردم است، بيش از اين ادامه بيابد؛ اجازه ندهند به نام انقلاب، فرزندان انقلاب را بخورند، به نام دين، دينزدايي كنند، و به نام دشمن، ناخودي، منافق جديد، امريكايي، سكولار و... به حذف و طرد فزايندهي ياران غار امام بپردازند؛ اجازه ندهند به نام تامين و تحفظ منافع و مصالح مردم ايران، هر روز تحريم و تهديدي جديد را به آنان تحميل كنند؛ اجازه ندهند كه هيچ قدرت فزونخواه و زيادت و تماميتطلبي اراده معطوف به قدرت خود را بر تمامي آحاد جامعه و تمامي نيروهاي اجتماعي و سياسي تحميل نمايد؛ اجازه ندهند آيندهي اين سرزمين تاريخي دستخوش قدرت پيشهگاني شود كه افق ديد و نگاهشان نوك بينيشان است؛ و اجازه ندهند عرصهي سياست چنان تنگ و تاريك و ننگين شود كه هيچ فرهيخته و صاحب تدبيري را انگيزه و انگيختهاي براي ورود بدان آن باقي نماند.
پايان پيام
كد خبر: 450305
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]