واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: همه چيز تغيير كرده است
چهرهها- ترجمه - كيكاووس زياري:
مرگ پلنيومن در سن 83سالگي دنياي سينما را غمگين كرد، ولي كسي از مرگ او شگفتزده نشد.
اين بازيگر افسانهاي سينما كه جزو آخرين بازماندگان اسطورههاي بازيگري سينما بود از مدتي قبل از بيماري سرطان رنج ميبرد و 2 سال پيش رسما اعلام كرد كه ديگر در فيلمي بازي نخواهد كرد و در دوران بازنشستگياش به سر ميبرد.
انيميشن «ماشينها» (2006) آخرين كار سينمايي نيومن بود كه در آن به جاي يك ماشين قديمي كه زماني قهرمان مسابقات اتومبيلراني بود، صحبت كرد. اين حضور، در عين حال يادآور عشق عميق او به دنياي اتومبيلراني و مسابقات مربوط به آن هم بود.
همزمان با اكران عمومي فيلم، نيومن در چند گفتوگو شركت كرد كه جزو آخرين دفعاتي بود كه او با رسانهها صحبت كرد. گفتوگويي كه پيشرو داريد تلفيقي از چند مصاحبه بازيگر در همين ايام است، يعني زماني كه 81 سال داشت.
* صحبت كردن به جاي داك ها دسن (ماشين قديمي سال 1951 ) آخرين كار سينماييتان خواهد بود؟
نميخواهم از جستوخيز بيفتم، ولي ديگر دلم نميخواهد جلوي دوربين ظاهر شوم. شايد فقط در يك فيلم ديگر بازي كنم. ولي حالا نسبت به هيچ چيز مطمئن نيستم. چند وقتي است با رابرت ردفورد داريم روي يك قصه كار ميكنيم، اما اصلا نميشود گفت چيزي قطعي شده و يا قرار است كار مشخصي را انجام دهيم.
* علاقه به اتومبيلراني باعث شد با پروژه «ماشينها» همكاري كنيد؟
خير. اين چيزي نبود كه مرا جذب پروژه كرد. وقتي قصه را برايم تعريف كردند ديدم خيلي قشنگ و سرگرمكننده است. جانلستر هم كارگردان خيلي خوبي است. انيميشنهاي كامپيوتري والت ديزني و پيكسار هم كه حرف ندارد. در عين حال، اين قصه درباره مسابقات اتومبيلراني بود كه من خيلي دوستش دارم.
* آماده شدن براي حرف زدن به جاي يك كاراكتر انيميشني براي شما كه در «اكتورز استوديو» درس خواندهايد چطور بود؟
خيلي راحت بودم. نكته جالب در مورد فيلمهاي انيميشن اين است كه تو مجبور نيستي روي خودت حساب كني و مثلا بگويي اين پلنيومن است كه دارد به جاي اين كاراكتر صحبت ميكند. تو تمام كيفيتهايي را كه به عنوان بازيگر داري، رها ميكني و خيلي راحت فقط با صدايت بازي ميكني. يكي از چيزهايي كه باعث شد در اين فيلم كار كنم، كيفيت كار پيكساريهاست. آنها دقت ويژهاي به جزئيات كار دارند.
* اين اواخر چند نقش كماهميت را قبول كرديد؟
هميشه گفتهام شانس و خوشاقبالي نقش مهمي در زندگي همه ما دارد. من هم از اين موضوع جدا نيستم. خودم ميدانم خوششانسيهايم كدام بودهاند. براي بازيگري مثل من اين روزها نقشهاي خيلي زيادي وجود ندارد.
* چه ارتباطي بين لذتبردن از بازي در يك فيلم و لذتبردن از تماشاي آن وجود دارد؟
خب ميتوان ارتباط خيلي زيادي بين آنها پيدا كرد. يكي از دلايلي كه اتومبيلراني را دوست دارم، همين است. يك حس ساده پيروز شدن در آن وجود دارد و شما از قبل نميدانيد نتيجه كار چه خواهد شد. هنگام توليد يك فيلم هم كارهاي زيادي هست كه ميخواهيد انجام دهيد؛ سروكله زدن با كارگردان و بازيگراني كه مجبوريد با آنها تمرين كنيد، اينكه آيا ميتوانيد در وقت تعيين شده در جلد كاراكتر فرو برويد يا نه؟ همه اينها لذت خاصي به شما در مقام بازيگر ميدهند.
پس از پايان كار هم خيلي سخت است كه بگويي كدام بازيگر بهتر از بقيه بازي كرده است. وقتي فيلمات را براي اولين بار ميبيني، خيلي لذت ميبري. بعضي وقتها خودت تعجب ميكني كه اين يا آن صحنه را چگونه بازي كردهاي. وقتي فيلمات را ديدي، حلقه ارتباطي توليد و بازي در آن تمام و تكميل ميشود. هيچ وقت تماشاي چيزي، مثل انجام دادن آن نميشود. به همين دليل دوست ندارم تماشاچي مسابقات اتومبيلراني باشم، اما فيلمهايم را با ميل و رغبت نگاه ميكنم، چون خودم مدت زمان كوتاهي قبل از آن، بازيشان كردهام.
* بين بازيگري و اتومبيلراني ارتباطي ميبينيد؟
هر دو نيازمند تمركز ويژهاي هستند و هوش و حواس آدم را به صورت كامل ميطلبند. در هر دوي آنها، شما از دنياي بيرون كاملا خارج ميشويد و در دنياي دروني كه براي خود ساختهايد سير ميكنيد. هم اتومبيلراني و هم بازيگري شما را از نظر فيزيكي و ذهني درگير ميكند و كوچكترين اشتباه شما ضررهاي جبرانناپذيري به وجود ميآورد.
هر دوي آنها هم نوعي شجاعت و بيباكي ميخواهد.
* چه چيزي الهامبخش شما براي بازيگري شد؟
يك تئاتر كودكانه در محل زندگيمان وجود داشت كه تمام نمايشهاي آن را تماشا ميكردم. ولي اين تئاتر عامل اصلي علاقهام به بازيگري نبود! در نوجواني اصلا در فكر بازيگر شدن نبودم و به چنين چيزي فكر نميكردم. آن زمان وارد تيم فوتبال شدم. در دوران دانشگاه بود كه توجهم كمكم به بازيگري و تئاتر جلب شد. بعد از پايان تحصيلات دانشگاه، دوباره به زادگاهم برگشتم و در آنجا كار بازيگري را شروع كردم. تازه آنجا بود كه متوجه شدم به بازيگري چه علاقه زيادي دارم!
* بحث ساخت دنبالهاي بر «بوچ كسيدي و ساندنس كيد» به كجا رسيد؟
فكر نميكنم اين فيلم هيچوقت ساخته شود! همه فقط حرفش را ميزنند.
* چه عاملي باعث ميشود خانه را ترك كنيد و براي كار به بيرون برويد؟
هيچ چيز خاصي در كار نيست. وقتي يك كاراكتر فوقالعاده باشد يا قصه فيلمنامه خيلي خوب تعريف شود، بلافاصله آن را قبول ميكنم. البته محتويات اجتماعي قصه هم اهميت خيلي زيادي دارد.
* اين شايعه كه قرار است «بوچ كسيدي و ساندنس كيد» با بازي متديمون و بنافلك دوبارهسازي شود را شنيدهايد؟
خير. تازه از شما ميشنوم. ولي در كل، اين كار را نميپسندم. وقتي فيلمي ساخته ميشود پروندهاش بسته ميشود. دليلي نميبينم كه آن فيلم دوباره و با حضور بازيگران ديگري ساخته شود.
* فيلمسازي معاصر را چگونه ميبينيد؟
شما در هر حال و شرايطي بايد تماشاگراني را داشته باشيد كه نسبت به مسائل اجتماعي حساس و دقيق هستند. اگر شما چنين تماشاگراني را نداشته باشيد، نميتوانيد به تداوم ساخت فيلمهايي با مضامين جدي اميدي داشته باشيد. اين روزها فيلمهاي جدي كمتر ساخته ميشود و تماشاگران بيشتر به دنبال سرگرمي هستند. البته فيلمها در وهله اول بايد سرگرمكننده باشند و بعد حرفها و مسائل جدي را مطرح كنند. در دهه 70– 60، فيلمسازان تعهد بيشتري براي كار داشتند و فيلمهاي بهتري ساخته ميشد.
* شما در فهرست دشمنان نيكسون قرار داشتيد؟
اين بزرگترين افتخاري است كه در طول عمرم نصيبم شد و حتي با ارزشتر از 4 بار نامزديام براي دريافت اسكار است! هيچ وقت با سياستهاي او در مقام رئيسجمهور موافق نبودم.
* سالها يك فعال سياسي پرجنبوجوش بوديد، اما اين اواخر كمي ساكت شدهايد.
خير، فعاليتم كمتر نشده است، فقط حساب شدهتر و دقيقتر صحبت ميكنم. وقتي جوان هستي تند و آتشين عمل ميكني و خيلي به حرفهايي كه ميزني فكر نميكني. گذشت زمان آدم را پختهتر ميكند. هنوز هم نگران مسائل سياسي و اجتماعي هستم و مثل خيلي از مردم عادي، احساس ميكنم كه سياستهايي كه به صورت رسمي اجرا ميشود سياستهاي غلطي هستند. جنگ چيزي ويرانگر است و به همه ضرر ميزند.
* شما و جوآن و ودوارد از جمله زوجهاي جاودانه سينما هستيد كه هنوز زندگي خوبي داريد. راز اين پايداري در چيست؟
احترام متقابل و آماده كردن فضا براي بحث و درك متقابل.
هيچ وقت چيزي را به يكديگر تحميل نميكنيم و فضا براي توضيح چيزهاي مختلف وجود دارد. جوآن، همسر بسيار مهربان و همراهي است. يكي از بزرگترين خوشبختيهايم آشنايي و ازدواج با او بوده است.
* اينكه سالها لقب يك «ضدقهرمان» را داشتيد، چه حسي به شما ميدهد؟
خب، خودم هيچ وقت دنبال اين نوع نقشها نبودم. از طرفي فكر ميكنم اينجور نقشها بهتر نوشته ميشوند و جاي كار بيشتري دارند. شايد يكي از دلايلش اين است كه نويسندگان خوب هميشه سعي ميكنند آدمهايي را پيدا كنند كه تنها و بيكس هستند و ميخواهند خلاف جهت آب شنا كنند. هميشه ميتوان ارتباط خوبي بين اين ضدقهرمانها و استعداد ذاتي نويسندگان آنها پيدا كرد.
* بازيگري براي شما چه معني و مفهومي دارد؟
زماني سالي 3 تا فيلم بازي ميكردم و حالا هر 3 سال يك فيلم. همه چيز تغيير كرده است. زماني قصهها و فيلمسازان خيلي خوبي بودند. من فيلمهاي سراسر انفجار را دوست ندارم، چون براي تو در مقام بازيگر جاي كار نميگذارد. بازيگري يعني در دل يك نقش
فرو رفتن و چيز تازهاي را خلق كردن. تو يك شخصيت مرده را روي پرده سينما زنده ميكني و تماشاچي را تحت تاثير موقعيت و وضعيت او قرار ميدهي. بازيگري يعني زنده كردن شخصيت مردهاي كه تا قبل از اين فقط روي كاغذ موجوديت داشته است. پ
آسوشيتدپرس
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]