واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: زمان و ارتباط آن با روح در قرآن كريم
زهرا يوسفىمسئله زمان ومكان در عالم ارواح بسيار مورد نظر روانپژوهان است به خصوص آنكه در مسئله زمان از طرف فلاسفه شرق و غرب تحت عنوان «بعد چهارم» نام گرفته است و به گفته بعضى از آنها در رابطه با اين معنا، عالم ما داراى ماده «جهان روحى» از چهار بعد تشكيل شده كه عبارتند از «طول، عرض، ارتفاع، زمان» كه زمان را بعد چهارم ناميده اند و مى گويند كه اين ابعاد جهان اثيرى آن عالم را تشكيل مى دهند و به طورى با هم متداخل هستند كه ارواح زمان و مكان را با يك احساس درك مى كند. همان طور كه مى دانيم در جهان ارواح احساس به زمان ومكان با احساس آن ها در روى زمين فرق دارد در صورتى كه در بعضى از كتاب ها آورده اند كه در عالم ارواح درباره زمان و مكان با زمان و مكان زمينى تفاوتى وجود ندارد.بايد توجه كنيم كه همه چيز در عالم صاحب روح است و به عقيده فلاسفه روح عالم طبيعت يك حركت دائم و مستمر است كه اگر حركت باز ايستد همه عالم راكد بلكه معدوم مى گردد.مثلاً درباره بعد چهارم«زمان» صدر المتالهين وانيشتين مطالبى آورده اند كه از آن به اين نتيجه مى رسيم كه طبيعت و جوهر عالم دائما در حركت و تغيير است و در عين حال يك امر واحد مستمر سيال مى باشد. پس وقتى ملاصدرا مى گويد زمان ثابت است بايد گفت منظور او اين است كه گذشته و آينده اى نيست و زمان حال جزو گذشته نمى شود و حال به سوى آينده نمى رود.زمان امرى است مفهومى و از فاصله حوادث، زمان به وجود مى آيد واحساس زمان نسبت به ناظران مختلف، متفاوت است. بنابراين درك نسبى بودن زمان با زمان ثابت بدون گذشته و آينده فرق نمى كند. ولى دانشمندان علم روح و فلاسفه درتعريف زمان چنين مى گويند: حوادثى كه براى فرد فرد انسان ها از روز تولد تا روز مرگ رخ داده به صورت هاى مادى در فضاى خود آشكار است و مى توان رفتارهر كس را در هر دورانى از زندگى خود به خوبى ديد و در آن جهان هيچ چيز پنهان نيست و آيات بسيارى دراين معنا داريم كه ثابت مى كند حوادث در جاى خودشان محفوظ است و بحث درباره زمان ومكان بر سر همين موضوع است كه انسان تمام اعمالى كه در اين دنيا انجام داده است را در آخرت خواهد ديد بنابراين صحنه حوادث هيچ گاه از ميان نخواهد رفت. پس سوالى كه در اين جا به ذهن مى رسد اين است كه آيا روح با زمان همراه است؟ علم روانشناسى طى تحقيقات خود بعد از مطرح كردن سوالاتى مانند مغز انسان چقدر گنجايش دارد كه اين همه خاطرات و محفوظات را در خود نگاه مى دارد؟ يا اين بايگانى مغز كه يك عمر خاطرات انسانى را حفظ كرده است بايد به همان بزرگى و طول عمر انسان باشد كه لحظه به لحظه آنچه را ديده وشنيده و انجام داده است در آن ثبت شده باشد. يا مثلاً گاهى اتفاق مى افتد كه آينده را پيش بينى مى كنيم. و اين يادها كجا هستند كه گاه مى آيند وگاه مى روند و گاه مى افتند؟ بعد از مطرح كردن چنين سوالاتى و تحقيقات به عمل آمده در پاسخ مى گويند: معلومات و محفوظات انسان در خارج از ذهن به صورت مادى قرار دارند يعنى حوادث زندگى انسان در مسير زمان قرار گرفته است و دائماً نيروهاى صادره از حوادث به وسيله سلول هاى گيرنده مغز دريافت شده كه به آن فكر مى گوييم.بنابراين اين روانشناسان زمان كه بعد چهارم نام دارد را بعد اصلى براى شناخت روح مى دانند حتى براى تمام افكار انسان. مثلاً مى گويند روح انسان در جست جوى اعتلا و تكامل در تكاپو است. حوادث بدو ناگوار گذشته را مرور مى كند و تصميم مى گيرد و در راه تكامل عقلى كه عارى از بدى هاست گام برمى دارد.پس درمقايسه دانشمندانى كه بعد چهارم را پذيرفته اند با آنهايى كه جهان را سه بعدى فرض مى كنند بايد گفت دانشمندان اول نظرشان درست و كامل است البته ناگفته نماند بعد زمان دراين جهان مد نظر آنهاست. يعنى در زندگى دنيا براى انجام هر كارى بعد زمان يكى از ابعاد مهم زندگى بشر را تشكيل مى دهد و تمام خاطرات و حافظه ها و يادآورى آنها همه در پرتو زمان قرار دارد. درصورتى كه در عالم مجردات آن زمانى كه دردنيا مطرح بود ديگر ملاك نيست به طورى كه آيات و روايات فراوانى آن را ثابت كرده است.و دانشمندانى كه جهان را سه بعدى فرض مى كنند مثل نويسنده معروف بلژيكى دركتاب خود چنين مى گويد: انسان مى تواند زمان را نسبت به قوه تصور و تخيل در ذهن مجسم نمايد وهمين مطلب دليل بر آن است كه عنصرى فى نفسه به نام زمان وجود ندارد و اصولاً مفهوم زمان برحسب قوه تخيل تغيير مى نمايد ،بنابراين هرگز اتفاقى براى انسان نمى افتد زيرا حادثه از لحاظ زمانى و مكانى چيز ثابتى است. از مطالب بالا به يك نتيجه مى رسيم وآن اين است كه زمان وجود دارد و ثابت و مكان تابع زمان و حركت پيوسته به زمان و مكان است و اين سه موضوع مربوط به حيات و زندگانى دنيايى بود ولى در عالم تجرد و زندگانى پس از مرگ مفهوم ديگرى وجود دارد.پس هرگاه ارواح بتوانند كه فاصله ميليون ها سال نورى را در آن واحد از مكانى به مكان ديگر طى كنند در اين جا معلوم مى شود كه در اين عالم (تجرد) زمان ومكان و سرعت هيچ مفهومى ندارد. در قرآن كريم خداوند داستان حضرت سليمان (ع) را اشاره مى كند كه وقتى آن بزرگوار از كسانى طلب كرد كه تخت بلقيس را از آن مسافت دور بياورند بنابر اقوال تفاسير يكى از اجنه گفت: من آن را به يك چشم برهم زدن حاضر مى كنم. يعنى اين كه از آن مسافت زياد كه شايد سالها طول مى كشيد آوردن آن چگونه با اين سرعت انجام شد.پس صحبت از اين ( آيه سوره نهل/۳۰) كه مى فرمايد: «انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك» اين مساله مطرح است كه در عالم پس از مرگ طبق آيات قرآنى زمان مفهوم واقعى خود را از دست مى دهد.و يا درباره عزيز اشاره مى كند كه خداوند از او مى پرسد چه مدت در اين جا به سر برده اى و او در جواب مى گويد: يك روز يا يك نصف روز در صورتى كه او صد سال بود كه در برزخ قرار داشت و همچنين «سوره كهف آيه ۱۹» كه مى فرمايد: «قال قائل منهم كم بشم قالوا لبثنا يوما او بعض يوم»بعد از خواب سيصد ساله كه كردند بعد از بيدار شدن گفتند كه يك روز يا بخشى از يك روز را خواب بوديم و بسيارى از آيات ديگر كه نشان ازاين مى دهد كه زمان بعد از مرگ معناى واقعى خود را از دست مى دهد.و در پايان بايد گفت: زمان در عالم برزخ و آخرت مفهومى ندارد و اين معنا، در دنيا بر وجه اعتبارو گردش شبانه روز است كه ما را به آن مقيد ساخته چون وقتى ما مى بينيم تمام حوادث گذشته وحال و آينده در جاى خود ثابت است گويا حوادثى هم كه به اصطلاح زمانى ما هزار سال آينده بايد به وقوع بپيوندد هم اكنون عملى انجام شده است.
چهارشنبه 17 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]