محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832661321
نويسنده: عليرضا ملايي تواني فرآيند گرايش به انقلاب در انديشه سياسي امام خميني (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: عليرضا ملايي تواني فرآيند گرايش به انقلاب در انديشه سياسي امام خميني (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: مقاله علل و چگونگي گذر انديشه سياسي امام خميني (س) را از مرحله جامعه ديني به حكومت ديني، با توجه به بسترهاي اجتماعي ـ سياسي جامعة ايران در دهة 1340، مورد مطالعه قرار ميدهد و عوامل و مسائلي كه سبب رويارويي امام با نظام مستقر و پيبردن به ماهيت اصلاحناپذير آن گرديد، بررسي ميكند.
4. حمايتهاي گستردة مردمي از نهضت
واقعيات تاريخي گواه آنند كه در روند جنبشهاي اجتماعي ـ سياسي ايران امروز، علما به عنوان بسيجگر تودههاي مردم و مدافعان آنها سهم بسزايي ايفا كردهاند؛ زيرا در جامعهاي سنّتي نظير ايران انگيزة مذهبي به مراتب از هر انگيزة سياسي يا اقتصادي قويتر است. بويژه سمبلها و نمادهاي تشيع و فتاواي علما با توجه به نفوذ و پايگاه اجتماعي آنها ميتوانست هر حركتي را تا سرحدّ كاميابي و پيروزي قطعي مدد رساند. اين واقعيت كه بارها در دو سدة پيشين به وقوع پيوسته بود، با آغاز نهضت امام در دهة 1340، ديگربار نمودي عملي يافت.
بيترديد حمايتهاي تودههاي مسلمان از آرمانهاي نهضت و اعلام آمادگي وسيع آنها در پاسداري از حريم دين و استقلال ميهن ــ كه امام در سخنرانيها و تلگرافهاي خود بارها به آن استناد ميجستند ــ عامل تعيين كنندهاي در استمرار فعالانهتر حركت عالمان شيعه به رهبري امام بود. اين پشتيبانيهاي فزاينده كه بامقاومت تا پاي جان ادامه مييافت، امام را واميداشت تا اين نيروي عظيم را به مثابة اهرمي بازدارنده در برابر انحراف بيشتر رژيم به خدمت بگيرد و سرانجام به پشتوانة آنها به نفي موجوديت شاه بپردازد.
امام در سخنرانيها و تلگرافهاي خود خطاب به دولت، تعداد هواداران خود را با توجه به جمعيت آن روز، بيش از بيست ميليون تن برآورد كرد كه با عريضهها و پيامهاي خود از نهضت حمايت كردهاند و: «اگر يك كلمه صادر شده بود انفجار ظاهر ميشد» ] 1373: 25 [ ، اما در ارتباط با دولت اين رابطه كاملاً معكوس است. زيرا «از شكست دولت مردم چراغان ميكنند» ] 1373: 25 [ ؛ اين در حالي است كه بزرگترين اجتماعات مردمي ميتواند با كمترين هزينه از سوي روحانيون برپا گردد و اين نيست مگر پيوند قلبي ملت نسبت به علما به عنوان صالحان قوم. از همين رو است كه «يك پيرمردي نصف شب مينويسد جمع شويد دعا كنيم، تهران حركت ميكند» ] 1373: 29 [ .
اساساً اتكا به نيروي زوال ناپذير ملت و مردمي كردن مبارزه، آگاه نمودن تودهها به مصالح خويش و به طور خلاصه مشي فرهنگي مبارزه و عدم توسل به خشونت، از مشخصههاي مهم نهضت اسلامي امام بود و به اتكاي همين نيرو امام شجاعانه اساس و بنيان حكومت را به چالش ميكشيد و ميگفت:
از اين سرنيزههاي زنگزده و پوسيده نترسيد. اين سرنيزهها بزودي خواهد شكست. دستگاه حاكمه با سرنيزه نميتواند در مقابل خواست يك ملت بزرگ مقاومت كند. دير يا زود شكست ميخورد ] 1373: 38 [ .
حضور تودههاي مردم در قيام خونين 15 خرداد و پشتيبانيهاي وسيع از حركت اسلامي، امام را چنان خرسند ساخته بود كه به شاه هشدار داد: «اشتباه نكنيد! اگر خميني هم با شما سازش كند، ملت اسلام با شما سازش نميكند» ] 1373: 130 [ .
بدين ترتيب با آشكار شدن حضور اقشار مختلف ملت در عرصة مبارزات اسلامي، سير نگرش امام به شاه و دستگاه سلطنت بتدريج در مسير تكاملي خود تطور يافت. در خطابهاي آغازين، امام حساب دولت را تا حدي از حساب شاه جدا وانمود ميكرد، تا امكان اصلاح و بازنگري در سياستهاي رژيم فراهم آيد؛ اما در پي رفراندوم اصول ششگانة انقلاب سفيد به طور مستقيم شاه را مخاطب قرار داد و با توجه به مسائل پيش گفته، بتدريج لحن انتقادي امام به سوي نفي شاه پيش رفت و او را اينگونه مورد خطاب قرار داد:
اگر ديكته ميدهند دستت و ميگويند بخوان، در اطرافش فكر كن. چرا بيخود بدون فكر اين حرفها را ميزني؟ (اشاره به انقلاب سفيد) ] 1373: 93 [ .
امام بسياري از آراي مطرح شده از سوي شاه را ملهم از انديشههاي عبدالبها ميدانست و در اين باره يكبار او را شديداً تهديد كرد: «آقا اين را به تو تزريق كردند كه بگويند بهايي هستي كه من بگويم كافر است، بيرونت كنند» ] 1373: 94 - 95 [ .
بنابراين پس از قيام 15 خرداد و دستگيري امام، حساسيت ايشان نسبت به سرنوشت كشور بيشتر از پيش نمود يافت. لذا صريحتر شاه را به انتقاد گرفت. در پي ماجراي كاپيتولاسيون، امام اقدام شاه را به مثابة وحشي و نوكر شمردن ملت ايران و فروش آنها دانست. در نتيجه به نفي سلطنت شاه و سلب مشروعيت همة نهادهاي تصميم گيرندة حكومت پهلوي اعم از نمايندگان مجلسين سنا و شوراي ملي پرداخت و هيأت دولت را نه نمايندگان واقعي ملت، بلكه به عنوان عناصري فاسد و خائن برشمرد و اقدامات و تصميمات آنها را مردود و بياعتبار دانست و همة آنها را به نيابت از سوي ملت از مقاماتشان عزل كرد:
اين وكلاي مجلس شورا، آنهايي كه رأي دادند، خيانت كردند به اين مملكت اينها وكيل نيستند. دنيا بداند اينها وكيل ايران نيستند. اگر هم بودند من عزلشان كردم... ما اين مجلس را مجلس نميدانيم. ما اين دولت را دولت نميدانيم. اينها خائنند به مملكت ايران، خائنند ] 1373: 177 [ .
بدينترتيب آشكار بود كه از نگاه امام، راه هرگونه آشتي يا مصالحه در چهارچوب حكومت وقت از ميان رفته است. رژيم نيز ناتوانتر از آن بود كه چنين هجمههايي را برتابد؛ لذا تصميم به تبعيد ايشان گرفت و آن هجرت، هجرتي كه خود سرآغاز حركتي نوين در نهضت اسلامي بود و از آبان 1343 تا بهمن 1357، در سه دورة متفاوت ادامه يافت.
دوران تبعيد و تكامل وجه سلبي انديشة امام خميني (س)
دوران تبعيد فرصتي براي امام فراهم آورد تا از رهگذر آن، با تأمل در احوال مسلمانان و انديشه دربارة علل ضعف فزاينده و انحطاط حاكم بر جوامع اسلامي و بيم و هراس از اضمحلال اسلام و رخت بربستن آن از عرصة حيات اجتماعي و تعطيلي ساير احكام ديني، به نتايج كاستيها و نارساييهاي حركتهاي اسلامي پيبرد؛ كه اين همه از فقدان بديل شرعي حكومت يا استراتژي روشن در مسير مبارزه براي حاكميت سياسي دين ريشه ميگرفت.
او دريافت كه جامعة آرماني طرح شده در كشف اسرار در چهارچوب سازوكارهاي متعارف، آزمون پذير نيست و نميتوان با مشي مسالمتآميز، جامعهاي ديني عاري از استبداد و فساد را محقق ساخت و در عين حال مبارزه بدون استراتژي روشن نتيجهاي جز به مخاطره افكندن بنيان آن نخواهد داشت. لذا امام كه به ريشة مشكلات پيبرده بود، كوشيد تا در چهارچوب شرع به نظرية جامع حكومتي ديني دست يابد كه به دليل بنيادهاي مستحكم الهي خود قادر به حل بحرانهاي معنوي و سياسي حاكم بر ايران و جهان باشد. گام نخست در ادامة جنبش اسلامي، انديشة نفي و طرد رژيم و تكوين وجه سلبي يك نهضت اصيل بود. امام چنين فرآيندي را در دوران كوتاه اقامت در تركيه به نتيجة نهايي رساند.
كتاب تحريرالوسيله كه حاصل تلاشهاي فكري و فقهي امام در اين دورة كوتاه است، كارنامة فكري و سياسي امام را توسعه بخشيد. او در اين كتاب به اسلام به عنوان يك دين كاملاً سياسي نگريست و هرگونه تفكيك و گسست ميان دين و سياست را به منزلة عدم شناخت گوهر دين، يكسره باطل و مردود شمرد.
اين كتاب كه در حقيقت به يك رسالة عمليه شبيه است، از بسياري جهات با رويكرد مجتهدان پيشين و همعصر امام متفاوت است. در مباحث مربوط به دفاع، امر به معروف و نهي از منكر و برخي مسائل متفرقه، هرگونه همكاري، سكوت، همراهي و بيتفاوتي در برابر نظام طاغوت و متعلقات آن را حرام دانست. او دامنة امر به معروف و نهي از منكر را گسترش فراواني بخشيد و حيثيت اسلام ومسلمانان را در گرو آن شمرد. حكومت طاغوت و ستمپيشه را بر جامعة اسلامي بزرگترين منكر و سازش و مدارا با آن را از بدترين منكرات ارزيابي كرد ] كديور 1376: 22 - 23 [ . اين در حالي است كه تا اين زمان در متون فقهي كمتر اشارهاي به مباحث امر به معروف و نهي از منكر بويژه بارويكرد سياسي ميشد. از اين زاويه امام نخستين عالم شيعي است كه در سدههاي متأخر، سنّت پرداختن دوباره به امر به معروف و نهي از منكر را احيا كرد ] كديور 1376: 24 [ . اين واقعيت بويژه از مقايسة تطبيقي كتاب تحريرالوسيله با آثار مشابه آن در اين حوزه به روشني قابل درك است.
برجستگي اين اثر در همان وجه سلبي انديشة امام نهفته است كه مراد از آن اتخاذ مواضع منفي و عدم همكاري با دولتهاي جائر و نامطلوب به هر شكل ممكن است. در همين كتاب امام با طرح اين نكته كه فقهاي جامعالشرايط، نواب امام عصر در اجراي سياسات (حدود و تغزيرات) هستند ] نبوي 1377 ش 6 و 7: 15 [ ، گام بلندي به سوي طرح نظرية حكومت اسلامي برداشت. اينك به مهمترين وجوه سلبي و مبارزة منفي امام در كتاب تحريرالوسيله نظر ميافكنيم.
امام در اين كتاب با توجه به جو خمودگي و ركود ناشي از سكوت سهمگين متوليان مذهب در برابر انحرافات و نابسامانيهاي مهار گسيخته ميخروشد و احكامي صادر ميكند كه در تاريخ فقه تقريباً بيسابقه است. او مينويسد:
اگر در سكوت عالمان دين و رؤساي مذهب معروفي به منكر و منكري به معروف تبديل گردد، يا اين سكوت سبب تقويت و تأييد ظالم و يا موجب جرأت يافتن ستم پيشگان بر ارتكاب ساير محرمات و ايجاد بدعتهاي فراوان شود و حتي اگر موجب سوءظني هتكآميز دربارة آنان شود (مانند نسبت دادن كمك به ستمگر و...) بر آنان واجب است كه سكوت را بشكنند و عليه آن بهپاخيزند و در اين راستا هيچ گاه نبايد ملاحظة ضرر يا حرج را به هر شكل ممكن نمود بلكه بايد همواره اهميت و اعتبار مسأله را در نظر داشت. در نتيجه اعتراض، انكار و قيام عليه آن ــ اگر چه در دفع و انهدام آن مؤثر نباشد، لازم و ضروري خواهد بود. چه، سكوت حرام و به منزلة همراهي و همكاري با ستمگران است ] خميني 1 ج 2: 305 - 306 [ .
در ادامة همين گفتار امام ورود برخي از علما را در برخي از مناصب دولت، اگر موجب اقامة واجب يا واجبات يا سبب ريشهكن كردن منكر يا منكرات گردد ــ البته بدون هتك حيثيت مقام علم و عالمان و تضعيف اعتقادات مردم ــ به طور كفايي واجب ميشمارد. اما براي علما و ائمة جماعات تصدي مسئوليت مدارس ديني از سوي دولت را جايز نميشمارد و همچنين فعاليت در مؤسسات دولتي، اگر چه به نام مؤسسة ديني شهرت يافته باشد و دولت آنها را در اختيار گرفته باشد، براي طلاب علوم ديني جايز نيست؛ حتي اگر با چند واسطه به دولت منتهي گردد ] خميني 1 : 307 [ . چه، همة موارد فوق، بزرگان دين را با اتهام نزديك شدن به پادشاهان ستمگر و غاصب مواجه ميسازد. بر امت اسلامي است اگر چنين عالمي را يافتند ــ اگر كار او حمل بر صحت نيست مانند كم كردن ظلم ــ بايد از او روي گردانده و او را كنار بگذارند. لذا هر نوع هماهنگي و همراهي كه سبب تقويت و تداوم حاكميت طاغوت و ستمگران گردد، اگر از سوي علماست ميبايست دفع شود؛ چه، او غير روحاني بوده و به مثابة شيطاني است كه به لباس علما درآمده است ] خميني 1 : 321 - 323 [ .
در مباحث مسائل متفرقه، امام به ولايت فقيهان جامعالشرايط به عنوان نواب عام امام اشاره ميكند كه در زمانه طاغوت ميبايست متكفل اموري چون اجراي حدود، امور قضايي و مالي مانند گرفتن خراج و ماليات شرعي باشند و تمام آنچه بر امام واجب باشد، مگر جهاد ابتدايي، بر نواب عام واجب كفايي است. لذا هم بر علما و هم بر مردم فرض است در تحقق امور ياد شده به صورت واجب كفايي فقهاي جامعالشرايط را ياري دهند ] خميني 1 : 323 - 325 [ . اين نگرش، معنايي جز باطل شمردن دستگاههاي حقوقي رژيم و بياعتبار دانستن احكام آن نداشت.
امام سرانجام با فتاواي خود اين روند را تكميل كرد. ايشان در سال 1346 در پاسخ به استجازه پيرامون نحوة پرداخت وجوه شرعيه اظهار داشتند، كساني كه به نحوي دستگاه ظلم را تأييد نموده يا ميكنند، عملشان بر خلاف شرع بوده و اعتبار آنها، اگر اجازهاي از اين جانب دارند، ساقط است ] خميني 2 ج 1: 240 [ . اندكي بعد امام در نامهاي ديگر سازش با ظالم را بارزترين آثار جهنمي دانست و هواداران خود را به اجتناب و خودداري از آن فراخواند ] خميني 2 : 243 [ .
بدين ترتيب امام خميني (س) به عنوان ايدئولوگ انقلاب، ركن اساسي هر انديشة انقلابي كه عبارت بود از نفي، طرد و نكوهش وضع موجود را در راستاي شكلدهي به مباني انقلاب، به زيباترين شكل مطرح ساختند. وضع موجود را به مثابة بدترين حالت ممكن به شدت تقبيح كردند و با حرام و غير مجاز شمردن همكاري و همراهي با آن، ابعاد و بنيانهاي رژيم را به شدت زير سؤال بردند. اين ديدگاه كه به سرعت در ميان هواداران صديق امام انعكاس مييافت، رژيم را در عمل با تنگناهاي فراوان مواجه ميساخت. بعلاوه امام با شكستن حرمت تقيه ــ كه تا اين زمان طيف وسيعي از علما به آن وفاداري نشان ميدادند ــ همة ملت را به عرصة مبارزه كشاند. از همين رو امام به عنوان يك مرجع بزرگ ديني به هدايتگري و رهبري يك جنبش فراگير و فعال سياسي پرداخت كه جز در عهد مشروطه بيسابقه مينمود و همين حضور فعال مانع از چند قطبي و پراكندگي نيروهاي سياسي مبارز در جريانهاي موازي و معارض گرديد.
مباني فكري حكومت اسلامي
پس از نفي وضع موجود، ترسيم وضع مطلوب در چهارچوب يك الگوي آرماني ضرورت داشت. امام در پي طرد نظامهاي طاغوتي به عنوان يك منكر به اقامة حكومت اسلامي به عنوان يك معروف در عرصة انديشهورزي همت گماشت. تفاوت جوهري امام با ديگر فقيهان معاصر و گذشتهاش ــ بويژه آنان كه قائل به برپايي حكومت ديني يا ولايت فقيهان عادل منصوب از جانب شارع مقدس بودند ــ از اين حقيقت نشأت ميگرفت كه آنها تنها در صورتي كه شرايط مهياي حكومت فقيهان بود از آن حمايت كرده و حاضر به تولي و تصدي امور مردم بودند. به عبارت ديگر، علماي پيشين به شرايط احتمالي تأثير و يا لزوم «شرايط وجوب» از چنين مقولهاي سخن ميراندند. اما امام از اين فراتر ميانديشيد. او تمهيد مقدمات را بدون شرط وجوب نيز در نظر ميگرفت تا انقلاب را ابتدا در عرصة نظر و سرانجام در عرصة عمل بتواند به راه اندازد.
از همين رو امام با تجديد نگرش به مفهوم ولايت فقيه، شئون و اختيارات و وظايف آن، اين مفهوم اصيل فقه شيعه را بار معنايي جديد و در عين حال وسيعي بخشيد. لذا ارتقا و توسعة اختيارات فقيه از «ولايت عامه» به «ولايت مطلقه» و توجه به لوازم سياسي و تأمل در ابعاد گوناگون آن، ويژة امام خميني (س) است و سايرين تنها زمينه گستران آن نظريه بودهاند. به همين دليل او به معناي واقعي كلمه صاحب يك نظرية سياسي در باب دولت است و با آن در سطح يك نهاد برخورد ميكند ] كديور 1376: 24 - 25 [ .
امام مباني انديشة حكومت اسلامي را با طرح اين پرسش آغاز ميكند كه: از غيبت صغري تا كنون چندين قرن سپري شده است و ممكن است هزاران سال ديگر نيز مصلحت براي ظهور امام عصر اقتضا نكند. در اين فاصله تكليف اسلام و مسلمانان چيست؟ آيا احكام دين بايد بر زمين بماند و همة موازين شرع به حال خود رها گردد؟ پاسخ امام اين است كه در باب لزوم يك حاكم ديني پس از رحلت پيامبر (ص) در ميان مسلمانان ترديد يا اختلاف نظري اساسي وجود نداشته است. اختلاف تنها درباره كسي بود كه ميبايست عهدهدار اين مهم گردد. لذا بر سر جانشيني پيامبر نگرشهاي متفاوت و معارضي بروز يافت و از آنجا كه امام علي (ع) نتوانست چنانكه بايد حاكميت دين خدا را بر اساس نصوص مستقر سازد، سرنوشت حكومت از اساس دگرگون گرديد و به شكلي تأسفبار سرنوشت سياسي مسلمانان به دست خودكامگاني تحت عنوان، خلفا، اميران، سلاطين، شاهان و امپراتوران افتاد و از ماهيت ديني تنزل و در چاه ويل حضيض سقوط كرد.
با اين مقدمات حال تكليف چيست؟ آيا بايد به بهانههاي غير عقلايي از جمله آماده نبودن زمينه و امكانات، همچنان به استقرار حاكميتهاي ظالم و ستمپيشه مدد رساند؛ يا آرمان تشكيل حكومت مطلوب را يكسره به امام زمان (عج) واگذار كرد؟ لذا امام كه نقطة ضعف را در فقدان مباني تئوريك يك حكومت ديني مييافت، خود به اين اقدام بزرگ و متهورانه دست زد. او در پي تأملات فراوانش سرانجام الگويي بيسابقه، آرماني و فاقد نقايصي كه حكومتهاي جهان تا به امروز با آن دست به گريبان بودند، ارائه داد كه تنها در دوران كوتاه صدر اسلام تجربه شده بود.
حكومتي كه امام چهارچوبهاي نظري آن را تدوين كرده بود، از يك رشته ويژگيهاي ممتاز و منحصر به فردي برخوردار بود كه آن را از مدل حكومتهاي موجود متمايز ميساخت. زيرا احكام و اصول اقتصادي، سياسي، دفاعي و ساختار و تشكيلات آن نه برخاسته از انديشة بشر بلكه ملهم از آرمانها و اصول الهي اسلام بود. امام اين نوع حكومت را الگوي جاودانهاي دانست كه نه با نظامهاي استبدادي، نه مطلقه و نه مشروطه به معناي متعارف آنها قابل تطبيق مينمود؛ بلكه ضمن در برداشتن محاسن آنها از همة نواقص نگران كننده و نارساييهاي هراسانگيز آنها بري بود، زيرا بر اساس آن:
حكومت كنندگان در اجرا و اداره مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كريم و سنّت رسول اكرم (ص) معين گشته است. مجموعه شرط همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت و اجرا شود و از اين جهت حكومت اسلامي حكومت قانون الهي بر مردم است ] خميني 1375: 33 [ .
امام در اين اثر دلايل نياز به تشكيل حكومت را از زواياي مختلف مطرح ساخت و اصول و مباني حكومت، شيوة زمامداري، ويژگيهاي حاكم اسلامي، هدفهاي حكومت و بسياري مباحث مربوط به آن را تشريح كرد. بدين ترتيب بر ضعف بنيادين انديشة سياسي كه همانا ارائة مباني تئوريك يك حكومت ديني بود، نقطة پايان نهاد كه اين خود سرآغاز دور جديدي از مبارزه بود.
گرايش به انقلاب در انديشة امام
نفي و طرد اساسي سلطنت و بنيادهاي آن از يكسو و ترسيم و طراحي يك نظام مطلوب يا بديل جايگزين از سوي ديگر، انديشة سياسي امام خميني (س) را به سطح متكاملتري ارتقا داد و آن گرايش به انقلاب (انقلابگرايي) يا به تعبير خود امام «لزوم يك انقلاب تام سياسي» بود و از رهگذر آن نه تنها امام اجازة قيام عليه قدرت و نظم مستقر را صادر نمودند، بلكه در يك دعوت عام و فراخواني به تكليف ديني و ملي از همگان خواستند كه بيهيچ ملاحظهاي در راه تحقق آن بهپاخيزند. اين در حقيقت همان نظرية انقلاب بود كه تا اين زمان جريانهاي غير مذهبي عموماً از ماركسيسم به عاريت ميگرفتند؛ اما اين نگرش از مفاهيم سياسي دين نشأت ميگرفت و ريشهاي بومي داشت.
بنابراين، انقلاب ديني سازوكار يا مكانيسمي براي درهم شكستن مناسبات ظالمانة موجود به منظور فراهم ساختن زمينههاي لازم جهت تحقق حاكميت مبتني بر اسلام به وسيلة علماي شيعه بود كه در شرايط بحران ناشي از غاصب بودن دولتها و حكومتهاي موجود و فقدان شرايط و امكانات لازم براي استقرار حاكميتي مطلوب مطرح ميگرديد. از همين ديدگاه، پيدايي نظرية انقلاب در انديشة سياسي امام خميني (س) را بايد نه فقط در رديف بزرگترين تحول در عرصة تفكر اسلام شيعي، بلكه مهمترين رويداد در پويش تاريخي ايران معاصر به شمار آورد كه فينفسه ميتوانست اين اتهام را كه تفكر سنّتي شيعه يك فرضية انقلاب ندارد، رد كند ] شفيعيفر 1375 ج 2: 326 [ ، و در عين حال بر نگرشهاي اصلاحگرانة فقهاي پيشين كه بر محور مدارا و سازگاري با حاكميتهاي موجود با نظارت بر آنها يا سهيم شدن در قدرت نقطة پايان بگذارد و راه را در براندازي مناسبات موجود و در انداختن طرحي نو جستجو كند. از سوي ديگر، اين نظريه متأثر از تلاشهاي فكري و عملي علماي شيعه در قرن اخير بود كه ميكوشيدند همزمان با دگرگونيهاي سياسي و ايدئولوژيك و تفسير مجدد مفاهيم ديني، با روشهاي جديد مبارزه همراهي و همگامي كنند و نشان دهند كه با فاصله گرفتن از حكومتهاي ستمپيشه به نهضتي انقلابي و بنيادگرا روي آوردهاند.
امام به عنوان ابداعگر فرضية انقلاب ديني طغيان عليه مناسبات غاصبانه و مستقر را نه تنها مجاز بلكه وظيفة واجب همة مسلمانان برميشمارد. از اين زاويه تفاوت امام با عالمان پيش از او هر چه بيشتر آشكار ميشود؛ چه، آنها براندازي حكومتهاي موجود را اگر با ضرر و خطر همراه بود، واجب شرعي و لازم عقلي نميانگاشتند. به عبارت ديگر، اكثر فقها مبارزه با ستم را نوعي نهي از منكر تلقي كرده و انجام آن را تحت شرايط ويژهاي كه مهمترين آن در پينداشتن خطر جاني بود، مطرح مينمودند؛ اما امتياز برجستة امام اين بود كه ايشان مبارزه با ظلم را به هر قيمتي واجب ميشمردند. به ديگر سخن، از نگاه امام اگر منكر ظلمي كلي و فراگير بود، نهي و مبارزه براي انهدام آن، حتي اگر به كشتار و شهادت منتهي ميگشت، واجب دانسته ميشد ] موسوي تبريزي س 1 ش 1: 425 - 426 [ و اين معنايي جز انقلاب نداشت.
از آنجا كه پيدايي نظرية انقلاب پيامد مستقيم تأملات نظري پيرامون حاكميت دين و مكانيسم اجرايي آن است، ميبايست ميان انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي تمايز قايل شد. زيرا براي هواداران اسلام انقلابي، انقلاب و مبارزه به عنوان هدف مطرح است و اسلام تنها به مثابة وسيلهاي براي مبارزه است. به عبارت ديگر، آنها هر آنچه از اسلام را كه آنان را در مسير مبارزه و پيشبرد آن ياري دهد ميپذيرند و هر آنچه دور كند، طرد مينمايند؛ اما انقلاب اسلامي از نگاه امام راهي بود كه هدف آن اسلام و ارزشهاي ديني است. انقلاب و مبارزه صرفاً براي حاكميت دين، برقراري حق و عدالت و ارزشهاي منبعث از دين است. در نتيجه در اين راه مبارزه هدف نيست، بلكه وسيله است ] مطهري 1375: 57؛ خميني 1357: 44 - 47 [ .
ناگفته پيداست كه انقلابگرايي هنگامي ميتواند تعين تاريخي بپذيرد كه هدفي بزرگ و فراگير را تعقيب نمايد و نيل به آن هدف كه از راههاي مسالمت آميز قابل حصول نباشد. دغدغة فكري و سياسي امام مبارزه براي رفع تبعيض، فساد، فحشا، منكرات، بياعتقادي و... در سطحي معين و محدود نبود. به ديگر سخن، او چندان اصراري به انجام فعاليتهاي خيرخواهانة برخي از دلسوزان اسلام نداشت كه با همة قداست و معنويتشان تنها محدودة مشخص و اندكي را پوشش ميدادند. مانند سير كردن چند گرسنه، آزاد نمودن چند اسير، هدايت و ارشاد چند جوان، احداث بناهاي خيريه و...، امام به ريشهها ميانديشيد ] موسوي تبريزي س 1 ش 1: 426 - 427 [ . يعني در پي يك دگرگوني بنيادين و ساختاري بود. چه، فعاليتهاي محدود در فضاي فسادآميز و متصلب ناشي از ترويج فزآيندة منكرات و انحرافات اخلاقي، بردي نداشت و ثمرات آن به سرعت به يغما ميرفت. لذا اين وضعيت را تنها با يك انقلاب ميتوان تغيير داد.
از نگاه امام همة دلايلي كه براي لزوم و وجوب حكومت اسلامي ميتوان اقامه كرد، براي چرايي و علت يا ضرورت انقلاب ديني نيز ميتوان وارد ساخت. چه، شرع و عقل حكم ميكند كه بقا و تداوم حاكميتهاي ظالم، جاير و ضدديني معنايي جز استمرار حاكميت شرك و طاغوت و تعطيلي احكام و اركان دين ندارد. لذا وظيفة همة مسلمانان است كه تمام آثار شرك با همة تجليات آن را از صحنة حيات اجتماعي و سياسي جامعة اسلامي دور بريزند و دولتهاي غاصب و ستمگر را به دليل ماهيت اصلاحناپذيرشان سرنگون ساخته، كارگزاران آن را به مثابة مفسدين فيالارض مجازات كنند. و در يك كلام موسيوار فرعونيان زمانه را در هم كوبيده تا انسانهاي صالح خداوند بتوانند بر ايمان و رفتار ديني خود باقي بمانند و در آرامش روزگار بگذارنند. بنابراين، امام انسان مسلمان را بر سر يك انتخاب تاريخي ميبيند كه دو راه بيشتر در پيش روي ندارد: الف. به سكوت و سازش پردازد و در راه استمرار حاكميت شرك و طاغوت مشاركت ورزد، و يا به گونهاي آن را تأييد كند؛ ب. شرايط موجود را تحملناپذير و طاقتسوز يافته با تمام توان و تلاش خود به منظور سرنگوني نظم مستقر با آن در افتد و تا تحقق هدف از پاننشيند. اين مبارزه در راه خدا همان انقلاب ديني است و به تعبير امام:
اين وظيفهاي است كه همة مسلمانان در يكايك كشورهاي اسلامي بايد انجام دهند و انقلاب سياسي اسلامي را به پيروزي برسانند ] 1375: 26 [ .
امام با بررسي فلسفه و ضرورت انقلاب در قرآن، احاديث و سنّت پيامبر و ائمة اطهار (ع) ابعاد ديگر چرايي و فلسفة يك انقلاب را تبيين ميكند. او همة اقشار ملت بويژه عالمان دين را مخاطب قرار ميدهد و ميفرمايد چون در گذشته براي تشكيل حكومت و برانداختن سلطة فرمانروايان فاسد به طور دسته جمعي قيام نكرديم، اسلام به سوي سستي و فتور پيش رفت. ملت اسلام دچار تفرقه و تجزيه گشت و تبديل و تحريف يا انزواي اسلام در راستاي اهداف استعمارگران خارجي و كارگزاران داخلي آن به امري رايج بدل شد ] خميني 1375: 28 - 32 [ .
امام تفاسير علماي محافظه كار را نگرشي سطحي و باژگونه از دين ميخواند و با ارائة نمونههاي متعددي از آيات قرآن كريم ــ كه در آنها خداوند مسلمانان را به عصيان و طغيان در برابر استيلاي قدرتهاي ستمگر و فرمانهاي نارواي آنها فراخوانده است ــ نافرماني و قيام را واجب ميشمارد و از همة هواداران اسلام ميخواهد تا هر اندازه كه در توان دارند، در راه انهدام پايههاي سلطة قدرتهاي طاغوتي تلاش ورزند؛ چنانكه حتي اگر حقوق مسلّم آنها پايمال ميشود، نبايد به دادگاههاي ظالم تن دهند ] خميني 1357: 32 - 114 [ .
انقلاب ديني را چگونه بايد محقق ساخت؟
پس از تدوين استراتژي و آرمان انقلاب، رهبر انقلابي ميبايست مشي و شيوة مبارزه را براي هواداران خود ترسيم كند. به بيان ديگر، برنامهاي عملي براي روند اجرايي انقلاب ارائه دهد، راهبردها و راهكارها را تبيين نمايد، تا از طريق آن انگيزهها و آموزههاي انقلابي به شكل گسترده تودههاي مسلمان را برانگيخته و به عرصة كارزار با حكومت مستقر بكشاند. روش مبارزاتي امام يك جهتگيري كلي و استوار داشت و آن شيوة فرهنگي مبارزه بود.
امام به مشي مبارزة مسلحانه و قهرآميز كه در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم به وجهة غالب جنبشهاي رهاييبخش تبديل شده بود، پشت كرد. زيرا نارساييها و كاستيهاي ذاتي اين شيوه از مبارزات، ابهام و پنهانكاري و فاصله گرفتن از مردم كه در صورت پيروزي تنها يك جابجايي در قدرت بود، امام را از آن رويگردان ساخت. چه، او به تربيت فكري و اخلاقي مبارزان راه خدا، بيداري تودههاي مسلمان از طريق آشنا كردن به مفاهيم اصيل فكر ديني، تبيين و تصريح ارزشهاي الهي از راه تبليغ و تعليم و زدودن پيرايهها و انحرافها، پيوندهاي استوار با لايههاي گوناگون جامعة اسلامي و نيز مبارزة منفي با نهادهاي رژيم باور داشت، تا به مدد آن بتوان يك موج وسيع فكري و فرهنگي و در نتيجه يك قيام سراسري به راه انداخت و دولت غاصب را از پاي درآورد.
اين شيوه كه امام از ابتداي مبارزه تا پيروزي به آن وفادار ماندند، سبب شد تا نخستين انقلاب عمدة جهان ــ كه گفته ميشود از مدل انقلابي مبارزة مسلحانه و خشونتآميز فاصله گرفته استــ شكل گيرد و به مردميترين و فراگيرترين انقلاب در طول تاريخ مدرن تبديل شود ] شفيعيفر 2 : 320 - 324 [ . اينك به سر خط مهمترين راهكارهاي اجرايي امام نظر خواهيم افكند.
1. طرح اسلام سياسي
ناگفته پيداست كه انقلاب ديني هنگامي اتفاق ميافتد كه نگرش به حقيقت و هدف و نيز آرمانهاي دين تغيير كند؛ زيرا از دين سنّتي و محافظهكار انقلاب برنميخيزد. بنابراين انقلاب زماني به وقوع ميپيوندد كه انتظار از دين دستخوش دگرگوني گشته و از آموزههاي ديني تفسير جديدي ارائه شود و به مدد بازسازي مفاهيم و تركيب آن با دستاوردهاي نوين و آميختن آن به همة سطوح حيات اجتماعي و سياسي راه انقلاب هموار گردد.
در فضايي كه مدرنيتة خودكامة شاه با بر هم زدن توازن ساختارهاي اجتماعي ـ سياسي زمينههاي دگرگوني و تبديل ساختارهاي سنّتي را فراهم ميآورد و با حاشيه راندن دين و اعمال محدوديتهاي شديد در عرصة جامعه تضادهاي فراوان فكري و سياسي پديد ميآورد، امام كوشيد تا با نگرش جديد و عمدتاً سياسي با دليل و تأكيد بر پيوستگي دين و سياست با آن به مقابله برخيزد. او برداشتهاي نادرست و تفسيرهاي ناصواب از دين و انحصار آن در حوزة ارتباط انسان با خدا را سبب ركود و انفعال مسلمانان دانست و اين وضعيت و مدافعان آن را سخت به باد انتقاد گرفت. او سيرة پيامبر و ائمه متون اسلامي و بويژه قرآن را يكسره در مسير خروش و عصيان عليه بيداد تفسير كرد:
امروز چون موقع مقتضي است ميگويم اسلام اين نيست. والله اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرفي كردهاند. سياست مدن از اسلام سرچشمه ميگيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم. من پاپ نيستم كه فقط روزهاي يكشنبه مراسمي انجام دهم و بقية اوقات براي خود سلطاني باشم و به امور ديگر كاري نداشته باشم. پايگاه استقلال اسلام اينجاست. بايد اين مملكت را از گرفتاريها نجات داد ] خميني 1373 ج 1: 104 - 105 [ .
امام ميان اسلام و ساير اديان به يك تمايز اساسي قائل بودند. زيرا اسلام براي همة حوزههاي زندگي بشر از قبل تولد تا پس از مرگ برنامهريزي نموده و احكام و فرمانهاي دقيق صادر كرده است و اين معنايي جز حضور فعالانة دين در همة عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نداشت. بنابراين منظور امام از پيوند ناگسستني دين و سياست هم به معناي عام و هم به معناي خاص بود. اگر چه سياست به معناي خاص ــ كه عبارت است از تلاش براي به دستگيري قدرت سياسي و تشكيل حكومت ديني ــ در كانون توجه امام قرار داشت، كه ميتوانست فينفسه مقدمة ورود و تسري دين به ساير حوزهها باشد ] برزگر 1373: 61 - 65 [ ؛ زيرا از نگاه ايشان بخش بزرگي از منابع اسلامي به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق، سياست و تدبير جامعه مربوط ميشود و تنها قسمت اندكي از آن به عبادات و تكاليف ديني انسان نسبت به پروردگارش معطوف ميگردد ] خميني 1373 ج 1: 493 [ .
امام در مسير پيشبرد برنامة كلان حكومت اسلامي و ترسيم سيماي نوين و اغلب سياسي از دين گفت:
اسلام دين افراد مجاهدي است كه به دنبال حق و عدالتند، دين كساني است كه آزادي و استقلال ميخواهند، مكتب مبارزان و مردم ضد استعمار است ] خميني 1373 ج 1: 4 [ .
امام چهرة تأسفبار زندگي مسلمانان و نيز تفسيرهاي رسمي و متحجرانة از دين را مغاير با روح اسلام و منافي شأن انسان مسلمان دانست و آن را محصول مشترك سستي و فتور مضاعف حوزههاي ديني و متوليان مذهب و نيز مداخلة بيگانگان بر شمرد. او از همگان خواست تا اسلام را آنگونه كه هست بشناسانند و خود نيز در سراسر زندگي در نوشتهها و گفتارها سيماي سياسي اسلام را به تصوير كشيد تا راه يك انقلاب ديني هموار گردد.
2. مبارزة تبليغاتي
امام با توجه به اينكه همة تريبونهاي تبليغاتي، مطبوعات، كتابها و محافل رسمي رژيم يك صدا عليه اسلام تبليغ ميكنند، مهمترين اقدام را تلاش در راه خنثي نمودن اين سمپاشيها دانست كه ميبايست با گرد آمدن عناصر كارآمد و تشكيل كانونهاي فكري و سياسي به گونهاي سازمان يافته تودههاي ملت را مخاطب قرار دهند، تا زمينههاي پذيرش يك دولت حقة ديني فراهم آيد.
3. سياسي نمودن عبادات و اجتماعات ديني (مانند حج، نمازهاي جمعه و جماعت، عزاداريها، اعياد اسلامي... .
4. آسيبشناسي و اصلاح حوزههاي روحانيت و تصفية حوزهها از روحانيان ناپاك و وابسته به دربار
5. مقدسنماها و خشك مغزان متعصب را اصلاح نماييد .
در مسير جنبشهاي مذهبي و سياسي همواره نيروهاي غير قابل انعطافي وجود دارند كه برداشتها و تفسيرهاي خود را از دين به مثابة نابترين نگرش منطبق با حقيقت دين تلقي كرده و هر نوع انديشة مخالف با آن را به منزلة ارتداد يا خروج از دين نفي ميكنند و صاحبان چنين انديشهاي را به مثابة بدعتگراني منحرف سرزنش مينمايند. اينان در حقيقت آفت يك نهضت انقلابي و سدّ راه آن هستند كه با ايجاد جبههاي از درون در برابر آن سرسختانه ايستادگي مينمايند. به تعبير امام اقدام آنان به مثابة اين است كه: «دشمن به شما حمله كرده و يك نفر هم محكم دستهاي شما را گرفته باشد» ] 1375: 132 [ .
ايشان ريشههاي چنين تفكري را نشأت گرفته از حوزههاي روحانيت ميداند و اصلاح آنان را به عنوان يك اقدام عاجل مطرح ميكند ] خميني 1375: 131 [ .
6. پايداري و ايستادگي در راه يك مبارزة طولاني
نهضت ديني كه ميكوشد با كمترين ميزان از خشونت و تنها با اتكاي به تودههاي آگاه، به هدف نهايي يعني تشكيل حكومت و نهادينه كردن ارزشهاي ديني دست يابد، ميبايست خود را براي يك مبارزة دراز مدت كه ممكن است تا چند نسل ادامه پيدا كند، آماده سازد.
7. پايان دادن به سكوت و بيتفاوتي در ميان همة اقشار و تلاش در حدّ توان
8. سازماندهي يك عاشوراي فكري پيرامون لزوم تشكيل حكومت اسلامي كه همگان در مدح و منقبت آن بگويند و بنويسند.
9. قطع هرگونه همكاري و ارتباط با حكومت مستقر و تلاش براي براندازي آن ] خميني 1375: 119 - 142 [ .
توضيح و تفسير سرفصلهاي ياد شده و ميزان كارآيي آن در پيشبرد يك نهضت سياسي فرهنگي، مجالي ديگر ميطلبد.
* * *
حاصل، اينكه امام خميني (س) كه پس از شهريور 1320 با نگارش كتاب كشف اسرار به عرصة تأملات فكري و سياسي پانهاد، همواره در صدد يافتن راهي در چهارچوب اسلام براي برون رفت از بحران جامعة ايران بود. او در زمانهاي كه علماي شيعه به دلايل گوناگون از جمله فقدان شرايط و امكانات از انديشيدن در حوزة حاكميت ديني به منظور تحقق آرمانهاي اسلام در چهارچوب يك نظام سياسي اجتناب ميورزيدند، ابتدا مكانيسمي اصلاحگرانه در چهارچوب نهادهاي مستقر ارائه داد كه با نظارت مستمر علما ميكوشيد تا جامعهاي ديني پديد آورد. در عمل نيز امام بر همين مبنا به تعامل و چالش با حكومت موجود پرداخت. هر جا كه حريم دين و حرمت مسلمانان و كيان اسلامي به مخاطره ميافتاد، يا خطر استيلاي بيگانگان قوت ميگرفت، بيهيچ ملاحظهاي به مقابله برميخاست. اما ماهيت اصلاحناپذير رژيم و پيوند مستحكم آن با منافع غرب و اسرائيل كه ميرفت هويت ديني كشور را بياثر سازد، امام را واداشت تا وضع موجود و حكومت مستقر را از اساس نفي و بنيادهاي آن را متزلزل نمايد. او در اين مرحله به ضعف بنيادين انديشة سياسي شيعه كه در حقيقت از نبود يك بديل ديني يا آلترناتيو اسلامي ريشه ميگرفت، واقف گرديد و با جستجوهاي خستگيناپذير در منابع ديني به تدوين نظرية حكومت اسلامي پرداخت.
نظريهپردازي در حوزة حكومت ديني، سرآغاز مرحلهاي تازه در پويش فكري تشيع به طور اخص و جهان اسلام به طور اعم و همچنين نقطة عزيمتي در روند تحولات سياسي ايران معاصر بود. زيرا با اين دستاورد بزرگ فكري به ساز و كار اجرايي و سياسي نياز بود تا با در هم كوفتن مناسبات موجود، نظمي مطلوب برقرار سازد. اين مكانيسم هم چيزي جز انقلاب ديني نبود، كه امام هم در حوزة نظر زمينهها و ابعاد اجرايي و نيز تداركات ايدئولوژيك آن را تدوين و طراحي نمود و هم در حوزة عمل آن را رهبري كرد.
منابع
ـ برزگر، ابراهيم. (1373). مباني تصميمگيري سياسي از ديدگاه امام خميني. تهران: سازمان تبليغات اسلامي.
ـ خميني 1 ، روح الله. تحرير الوسيله. ترجمة علي اسلامي. قم: انتشارات اسلامي.
ـ ــــــــــــــ 2 . صحيفة نور. تهران: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
ـ ــــــــــــــ 3 . كشف اسرار.
ـ ــــــــــــــ . (1373). كوثر. تهران: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
ـ ــــــــــــــ . (1375). ولايت فقيه و حكومت اسلامي. تهران: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
ـ شفيعي فر، محمد. (1375). «بينش اجتهادي در انقلاب اسلامي 57 - 1332». از مجموعه مقالات كتاب تأملات سياسي در تاريخ تفكر اسلامي. به اهتمام موسي نجفي. تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
ـ ــــــــــــــ 2 . تحولات فكري ايران و انديشة انقلاب اسلامي.
ـ عنايت، حميد. (1376). انقلاب ايران در سال 1979. ترجمة منتظر الطف. قم: معاونت امور اساتيد دروس معارف اسلامي.
ـ كديور، محسن. (1376). نظريههاي دولت در فقه شيعه. تهران: نشر ني.
ـ مطهري، مرتضي. (1375). پيرامون انقلاب اسلامي. تهران: انتشارات صدرا.
ـ موسوي تبريزي، سيد حسين. «جايگاه حكومت در انديشة امام خميني». پژوهشنامة متين. گفتگو. زمستان 1377.
ـ نبوي، عبدالامير. «تطور انديشة امام خميني». فصلنامة پژوهشي دانشگاه امام صادق. تابستان و پاييز 1377.
ـ يزداني، سهراب. (1376). كسروي و تاريخ مشروطة ايران. تهران: نشر ني.
...........................................................................................
منبع:مجله متين، شماره 13
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 559]
-
گوناگون
پربازدیدترینها