واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: رسانه و ناهنجاري ها در خانواده
3) تغييرات عملكردي كه نقشهاي سنتي مرد، زن و فرزندان در درون خانواده دچار تحول شده است.
نقش تعيين كننده مرد در معيشت از انحصار او بيرون آمده و با ورود انبوه زنان به كارهاي خارج از خانه، قدرت چانهزني آنها افزايش يافته است. (شيخي، 1380: 42) اگر چه در ايران، جدايي فرزندان از خانواده مانند غرب نيست و روابط عاطفي بين فرزندان و والدين حتي در سنين بالا نيز ادامه مييابد و در بسياري موارد وابستگي اقتصادي به والدين نيز امري معمول محسوب ميشود با اين حال در كشور ما نيز تحول در ساختار خانواده كاملاً محسوس است. اينكه رسانه تا چه حد ميتواند اين روند را اصلاح كند يا خود عاملي بر تشديد آن باشد يا اين كه اصولاً اين تغييرات الزامي و غيرقابل كنترل است، همه از سؤالات مهم در اين زمينه است.
آنچه ميتوان گفت اينكه دولتها بنا به مصالح خود سعي بر آن دارند تا از پتانسيل رسانه در جهت هدايت افكار عمومي جامعه و تأثيرگذاري بر نهادهايي چون خانواده، روند مطلوبي را ايجاد كنند تا بتوانند نقش خود را در جهت كنترل اجتماعي بهخوبي ايفا كنند. بنابراين، رسانهها در برنامههاي خود ابتدا بايد شناخت درستي از وضعيت كنوني خانوادهها داشته باشند و بر مبناي اين شناخت، الگوهاي خود را ارائه كنند، در كشور ما دو بخش سنتي و مدرن در كنار يكديگر ديده ميشود، در حالي كه شهرهاي بزرگ شكل جديد خانواده را تجربه ميكنند در روستاها و شهرهاي كوچك نظام سنتي خانواده همچنان قدرتمند است و از آنجا كه رسانه طيف وسيعي از مخاطبان را گروه هدف خود ميداند، برنامهريزي علاوه بر دشواري با نوعي ظرافت و دقت نظر نيز روبرو است. به عبارت ديگر ابتدا بايد تعريف درستي از كاركردهاي خانواده ارائه دهيم تا نوع برنامه سازي براي آن و اهدافي كه در رسانه مورد توجه است، وضوح بيشتري يابد. بدين ترتيب هنگامي كه رسانه چهره نادرستي از خانواده ارائه دهد كه با واقعيتهاي موجود در جامعه هماهنگ نيست، پذيرش آن از سوي مخاطب نيز با دشواري بسياري روبرو خواهد بود. در برخي از سريالها و فيلمهاي تلويزيوني پديده اشتغال زنان بهصورتي مثبت نگريسته ميشود و آنرا نشانهاي از همكاري و هماهنگي بين زوجين و مؤثر بودن نقش زنان در جامعه ميدانند، در حالي كه در پارهاي از سريالها اين موضوع يك آفت تلقي شده و سعي بر آن است تا نقص در تربيت فرزندان و حتي سردي روابط خانوادگي به اشتغال زنان نسبت داده شود، در واقع رسانه موظف است سياست واحدي در قبال پديدههاي موجود داشته باشد. تحول بزرگ ديگر در ساخت دروني روابط خانواده است بهطوري كه باعث ايجاد تحول در نقش اعضا خانواده شده است. رسانهها و عمدتاً تلويزيون در كشور ما اين تفاوتها را عاملي منفي قلمداد كردهاند. نشان دادن صحنههايي از زندگي خانوادههاي فقير در جنوب شهر كه در عين ضعف مادي داراي روابطي صميمي هستند در كنار خانوادههاي ثروتمندي كه تمامي ساختارها و روابط آن از هم پاشيده، به امري عادي تبديل شده است.
در واقع رسانه كليشههايي از خانواده را مطرح ميكند كه همواره ثابت بوده و خواهند ماند در حالي كه تغيير، جزيي از زندگي بشر است. اما مهمتر از خود تغيير، آمادگي انسانها براي مواجهه با آثار آن است. در جوامعي كه سرعت تغييرات بيش از آمادگيها و ظرفيتهاي مردم است نه تنها آسيبهايي متوجه عموم ميشود بلكه تلقي مردم از تغيير نيز منفي خواهد بود. وضعيت امروز «خانواده ايراني» مصداقي از اين موضوع است.
در گذار از سنت به مدرنيته و به همراه تغييرات آشفته فرهنگي جامعه ما، خانواده ايراني دگرگونيهاي گستردهاي را تجربه ميكند. درك اين دگرگوني و پيشبيني آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف ميتواند حائز اهميت باشد. به همان اندازه كه تفاوتهاي وسيعي در خانواده هاي با گرايشهاي مذهبي وجود دارد، در خانوادههاي بيتفاوت و يا با گرايش كمتر به مذهب هم، تفاوتها گسترده و غيرقابل تصور است. خانواده ايراني اصول و مفاهيمي از سنت را هنوز يدك ميكشد و از آن طرف، خود را در مسير مدرنيته قرار داده است. اگرچه اين دوگانگي هميشه مستلزم تقابل نيست، ولي عدم شفافسازي وضعيت، تقابلهاي جدي را به وجود آورده و خواهد آورد. مفاهيمي مانند فاميل، تعصب و غيرت، فرمانبري از بزرگترها، آبرو و حيثيت خانوادگي و غيره، به دليل شرايط يادشده، در خانوادههاي مختلف، معاني و تعبيرهاي متفاوتي پيدا كردهاند. در چنين وضعيتي رسانه بايد رويكردي را اتخاذ كند كه در آن با حفظ مفاهيم ارزشي و سنتهاي مورد قبول، تحولات عميق دنياي مدرن نيز مورد توجه قرارگيرد.
* نتيجه
در دهههاي اخير شاهد تحولات سريع و گستردهاي در تمامي ابعاد زندگي اجتماعي و از جمله خانواده بودهايم. نهاد خانواده تحت تأثير عوامل متعدد دروني و بيروني اين تغييرات را تجربه كرده است. رسانهها به عنوان يكي از عوامل مهم تأثيرگذار بر تحولات خانواده نقش اساسي در دگرگوني روابط دروني بين اعضاء آن داشتهاند. اين تحولات باعث سست شدن پيوندهاي درون خانواده، افزايش طلاق، ناتواني در تربيت فرزندان و... شده و از سوي ديگر پيامدهاي مثبتي چون افزايش سطح آگاهي اعضاء خانواده، شناخت روشهاي بهتر در برخورد با فرزندان، استفاده بهتر از امكانات بهداشتي، آموزشي و... داشتهاست.
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]