واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: حساب بردن از والدين؛ ترس يا احترام؟
حساب بردن به معني اين است كه فرزند در هر سني به خاطر وجود والدينش دست به كاري كه والدينش نميپسندند، نزند.
حديث السادات ميرزايي _ وقتي والدين از فرزندشان چيزي ميخواهند آن فرزند به چند دليل مختلف به حرف والدينش گوش ميدهد. اول توجيه شده باشد و خودش نيز با كمال ميل آن كار را انجام دهد. دوم براي انجام آن كار پاداشي تعيين شده باشد كه بر خلاف ميلش، ولي به خاطر پاداش، آن كار را به انجام رساند. سوم اگر آن كار را نكند تنبيه ميشود و براي اينكه از تنبيه بگريزد آن عمل را انجام دهد.
چهارم چون از والدينش حساب ميبرد آن كار را انجام ميدهد. حساب بردن بچهها از والدين اصطلاح عاميانهاي است كه ميان مردم رواج دارد و معمولا بچهها از يكي از 2 والد البته بيشتر از پدرها به خاطر جذبهشان حساب ميبرند. در زندگي امروز به دليل تبليغات گسترده براي رفاقت بين والدين و فرزندان و آسانگيري به آنها اين حساب بردن خيلي كمرنگ شده است و معمولا بچهها از پدر و مادر حسابي نميبرند. براي اينكه حساب بردن را كمي رنگ و بوي علمي بدهيم به سراغ بررسي دقيق و تعريف علمياش ميرويم تا به معناي واقعي و خوب يا بد بودنش پيببريم.
حساب بردن به معني اين است كه فرزند در هر سني به خاطر وجود والدينش دست به كاري كه والدينش نميپسندند، نزند. حساب بردن با ترس از والدين فرق دارد. وقتي فرزندي از والدينش ميترسد، تنها در برابر آنها دست به كاري نميزند كه والدينش دوست ندارند. در واقع از تنبيه والدين ميترسد، اما حساب بردن يعني حتي اگر والدين نيز حضور نداشته باشند چون آنها دوست ندارند فرزندشان مرتكب آن عمل بشود فرزند دست به آن عمل نميزند. در واقع يك نوع احترام و ارزش گذاشتن است. حساب بردن نوعي رودربايستي و شرم آميخته به احترام است. در واقع فرزند نميخواهد با اين عمل جايگاهش در نظر والدين خراب شود. حساب بردن در واقع حفظ حريمهاست حريمي كه بايد ميان والدين و فرزندانشان باشد تا والدين بتوانند فرزندانشان را از يك تربيت صحيح و موثر برخوردار كنند.
آياحساب بردن از والدين مانع رفاقت ميان والدين و فرزندان ميشود؟
پاسخ اين پرسش را بايد با تعريف رفاقت شروع كرد. رفاقت ميان والدين و فرزند به معني اين است كه فرزند با والدينش بتواند راحت گفتگو كند، مسائلش را با آنها در ميان بگذارد و مشكلاتش را بازگو كند و با آنها بتواند اوقات خوشي را بگذارند و والدين نيز بتوانند مشكلات او را حل كنند و به حرف هايش توجه كنند.
گاهي والدين فكر ميكنند رفاقت با فرزند به معني راحت بودن فرزند است، يعني فرزندشان هركاري خواست انجام دهد و والدين تنها به او بخندند و هيچ كنترلي رويش نداشته باشند. در نظر داشته باشيد مهمترين وظيفه والدين، هدايت و تربيت فرزندشان در مسير درستي از زندگي است و براي هدايت هر چيزي كنترل او لازم است. در ايجاب كنترل فرزند و تربيت او شكي نيست، اما آنچه ميتواند رفاقت به همراه بياورد عدم كنترل و نبود تربيت صحيح نيست، بلكه روش درست در اين تربيت و كنترل است كه رفاقت به همراه ميآورد. پس از تعريف رفاقت و حساب بردن از والدين بايد متوجه شده باشيد كه اين دو با هم منافاتي ندارند و فرزند همانطور كه ميتواند راحت با والدينش گفتگو كند و مشكلاتش را با آنها در ميان بگذارد، ميتواند احترام خاصي براي والدينش قائل باشد. اگر رفاقت بخواهد احترام بين 2 فرد را بر هم بزند ايراد از رفاقت است نه چيز ديگري.
آيا حساب بردن فرزند از والدين لازم است؟
براي پاسخ دادن به اين پرسش با يك مثال شروع ميكنيم. فرض كنيد شما در جايي براي كار استخدام شدهايد كه رئيس آنجا فردي بسيار شوخ طبع است و همه چيز را راحت ميگيرد. اگر يك روز دير ميآييد و روز ديگر زود از سر كار به خانه ميرويد، كاري با شما ندارد و وقتي كاري به شما ميسپارد يادش ميرود پيگيري كند. در پرداخت حقوق شما نيز سهلانگاري ميكند و بموقع حقوقتان را پرداخت نميكند، اما هر وقت شما را ميبيند به گرمي سخن ميگويد و شوخيهاي بيجا ميكند. حال فرض كنيد جايي ديگر براي كار كردن رفتهايد، در فضايي كه همهچيز جاي خود را دارد و شما رئيسي داريد كه با جذبه است و بر اساس قابليتهاي شما نه بيشتر و نه كمتر از شما انتظار كاري دارد و هر كاري از شما ميخواهد پيگيري ميكند. در محيط كار بسيار جدي است، ولي اگر شما را بيرون از محيط كار ببيند با شما گرم ميگيرد و اصلا احساس نميكنيد كه رئيستان در كنار شماست، ولي باز احترام خاصي برايش قائل هستيد. او از شما نظم كاري ميخواهد و حقوقتان را نيز بموقع پرداخت ميكند. حال شما بگوييد كدام را ترجيح ميدهيد؟ در كدام محيط پيشرفت ميكنيد؟ در كدام محيط به شما اهميت بيشتري داده ميشود؟ آيا جذبه براي يك مديريت خوب لازم نيست؟
والدين، مديران زندگي هستند كه بايد بتوانند بخوبي مديريت كنند. خوب است بچهها هميشه از يك منبعي حساب ببرند و بهتراست اين منبع پدر باشد، چرا كه مادر سرشار از مهر و محبت است و اگر بخواهد جايي اين مهر و محبت را كمرنگ كند، هم خودش نميتواند و هم ممكن است به بچه آسيب برسد، اما پدر با توجه به جذبه مردانهاي كه دارد ميتواند حريم بين خود و فرزندش را مستحكمتر كند و شرمي احترام آميز ميان خود و فرزندش ايجاد كند تا فرزندش براي او احترام ويژهاي قائل باشد. با اين تفاسير حساب بردن از والدين نهتنها خوب است، بلكه لازمه يك تربيت صحيح است.
چگونه بايد باشيم تا بچهها از ما حساب ببرند؟
1- بايد خودتان به بزرگترهايتان احترام بگذاريد. بچهها از كودكي درحال الگوبرداري از شما هستند، براي اين كه بتوانيد فرزندانتان را خوب تربيت كنيد بايد از خودتان شروع كنيد.
اگر شما به همسرتان بياحترامي كنيد فرزند شما نيز به او بياحترامي خواهد كرد. پس چيزي كه از فرزندتان ميخواهيد خود نيز رعايت كنيد.
2- اگر فرزندتان كار اشتباهي كرد به او نخنديد و ناراحتي خود را نشان دهيد. وقتي فرزندتان خردسال است تنها سكوت كنيد. يعني نه واكنش مثبتي نشان دهيد و نه منفي، اما هر چه فرزندتان بزرگتر شد بايد عكسالعملتان را نيز تغيير دهيد، مثلا از 4 سالگي بهبعد ميتوانيد با اخم كردن ناراحتي خود را از عمل او نشان دهيد و در دوران مدرسه با تذكر به او بفهمانيد كه عملش اشتباه است و در دوران نوجواني نيز با احتياط بيشتر به خاطر شرايط بلوغ با او بيشتر گفتگو كنيد و در جواني نيز به او بگوييد عملش شما را ناراحت كرده است.
3- سكوت كردن بزرگترين تنبيه است. شما بايد هميشه با فرزندتان به گفتگو بپردازيد، از تعريف كردن خاطرات تا طرح و حل مشكلات فرزندتان. فرزند شما بايد به گفتگو با شما احتياج داشته باشد و اين احتياج جز با كمك شما ايجاد نخواهد شد. وقتي فضاي گفتگو بين شما و فرزندتان بخوبي گرم شد، اگر او كار اشتباهي انجام دهد و شما سكوت كنيد و ناراحتي خود را با عدم گفتگو به او بفهمانيد، فرزندتان تمام تلاشش را ميكند تا دوباره آن فضاي خوب گفتگو بين او و شما ايجاد شود. اگر شما و فرزندتان بندرت با هم گفتگو ميكنيد و تنها وقتي ميخواهيد فرزندتان را نصيحت كنيد و از او انتقاد كنيد با او حرف بزنيد، فرزندتان ترجيح ميدهد شما سكوت كنيد تا از او ايراد بگيرد.
4- خوبيها و نقاط مثبت فرزندتان را ببينيد و او را تشويق كنيد. فرزند شما قابليتهاي زيادي دارد كه بايد آنها را پيدا و تواناييهاي بالقوهاش را شكوفا كنيد و اين جز با تشويق نقاط مثبت اتفاق نميافتد. وقتي فرزند شما روز به روز پيشرفت كند حتما نقش شما را نيز در اين پيشرفت ميداند و به شما احترام ميگذارد.
5- به همسر خود احترام بگذاريد. اگر شما به همسرتان بياحترامي كنيد فرزند شما نيز به او بياحترامي خواهد كرد. پس چيزي كه از فرزندتان ميخواهيد خود نيز رعايت كنيد.
6- با فرزند خود شوخيهاي بيجا نكنيد و به قول معروف روي او را باز نكنيد. فرزند شما هميشه بايد در برابر شما با شرم باشد و در گفتار و رفتار هر طور كه راحت است نباشد. گفتن جوكهاي بيمورد، ديدن فيلمهايي كه مخصوص بچهها نيست و... ميتواند به رابطه شما و فرزندتان لطمه بزند. دقت كنيد اين به معني آن نيست كه فرزندتان در بيان مشكلات و اتفاقاتي كه برايش ميافتد نسبت به شما خجالت بكشد، بلكه رعايت احترام و اخلاق در برابر شما منظور ماست.
7- اگر كاري را به او ميسپاريد حتما پيگيري كنيد و از او بخواهيد آن كار را درست انجام دهد. انتظارات خود را در ارتباط با درس خواندن، دوستيابي، رفتو آمد و رفتار بيرون از خانه با او در ميان بگذاريد و بر آن نظارت داشته باشيد.
8- وقتي فرزندتان كار اشتباهي ميكند با او تند برخورد نكنيد و از تنبيه بدني بشدت بپرهيزيد، چراكه اگر برخورد تندي با فرزندتان داشته باشيد احتمال اين كه رودرروي شما قرار گيرد و با شما برخورد كند هست و اين اتفاق اصلا خوب نيست و بايد در حفظ حريمها بكوشيد. اگر فرزندتان كار اشتباهي مرتكب شد اولا بگذاريد تشنج بخوابد و بعد در آرامش با او گفتگو كنيد و اگر ميخواهيد او را تنبيه كنيد، از روش محروميت استفاده كنيد، مثلا او را از انجام فعاليت مورد علاقهاش براي مدتي محروم كنيد و با داد و دعوا با او برخورد نكنيد.
9- در مورد تصميماتي كه ميخواهيد راجع به تربيت فرزندتان بگيريد حتما با همسرتان مشورت كنيد تا حرفتان دو تا نشود و فرزندتان وقتي ببيند والدينش دو حرف مختلف ميزنند كه با هم تضاد دارد به هيچ كدام از حرفها اهميت نميدهد، اما اگر ببيند كه والدينش به اتفاق يك نظر واحد دارند آن وقت راحتتر و مطمئنتر به حرف شما گوش ميدهد و براي نظرتان اهميت قائل است.
10- جذبه داشتن يكي از ملزومات حساب بردن بچهها از والدين است. بعضيها فكر ميكنند جذبه داشتن يعني بداخلاقي و عصبانيت، اما اين طور نيست. جذبه داشتن يعني اين كه وقتي فرزندتان كار اشتباهي انجام ميدهد به او نخنديد و راحت از آن اشتباه نگذريد تا دوباره تكرار نشود. حتما والديني را ديدهايد كه با نگاه به فرزندشان ميفهمانند كه كارش اشتباه است. فرزند شما نبايد از حضور شما بترسد، بلكه بايد براي وجود شما احترام قائل باشد. بچهها در هر سني به دليل تجارب كمتر از والدين ممكن است گاهي دليل منطقي خواسته والدينشان را درك نكنند مثلا وقتي والدينشان راجع به دوستانشان سختگيري ميكنند فكر كنند آنها درصدد آزار آنها برآمدهاند. در اينجاست كه حساب بردن به كار ميآيد و فرزند به خاطر احترامي كه براي والدينش قائل است به حرف آنها گوش ميدهد.
11- اگر انتظار احترام از فرزندتان داريد شما نيز بايد به او و خواستههايش احترام بگذاريد نه اين كه تنها ارتباطي يكطرفه را بطلبيد. اين احترام بايد دو طرفه باشد.
12- اگر اشتباهي در برابر فرزندتان مرتكب شديد از او عذرخواهي كنيد. شايد خيليها فكر كنند كه عذرخواهي با خصوصياتي مثل جذبه در تضاد است، اما اين طور نيست و اين كار فرزند شما را به احترام گذاشتن به شما و پذيرفتن راحتتر اشتباهاتش برميانگيزد.
13- در نهايت افراط و تفريط را در تمام اين موارد كنار بگذاريد و در همه چيز ميانهرو باشيد نه آنقدر با جذبه باشيد كه فرزندتان از شما دور شود و بترسد و نه آنقدر با فرزندتان راحت باشيد كه حريمهايتان از بين برود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]