واضح آرشیو وب فارسی:فارس: صفات متضاد دروني انسان خاستگاه جبهه هاي سه گانه « ايمان كفر نفاق »
در وجود انسان دو نيروي متضاد نهفته است و به صورت بالقوه در درون او آماده براي ظهور و بروز در برون و تجلي در رفتار و عمل مي باشند. انسان مختار و آزاد است كه از اين دو نيرو يكي را به فعليت برساند و آن ديگري را رها نمايد و براساس ماهيت و درون مايه هاي هر كدام از اين دو نيروي متضاد به حركت و تلاش در آيد.
اين دو نيرو يكي خير و سعادت و آن ديگر شر و شقاوت است و اين دو هر كدام داراي انواع و اقسام مي باشند و به يك رفتار و عمل محدود و محصور نمي شوند. يعني خيرها و سعادت ها به صورت خصال و صفات نيكو و گفتار و رفتار پسنديده و اعمال و حركات مفيد و راهگشا به بروز در مي آيند و شرها و شقاوت ها شامل همه رذايل اخلاقي و صفات و خصال نكوهيده و رفتار و كنش هاي مبتني بر فسق و فجور و تباهي مي باشند.
انسان هم استعداد و توان بالا براي گرايش به خوبي ها و نيكي ها را دارد و هم استعداد و تمايل به بدي ها و تباهي ها را و اوست كه بايد انتخاب كند و حركت نمايد و سرنوشت نهايي او در گرو اين انتخاب و حركت و فعاليت مي باشد.
انسان اگر داراي اين نيروهاي متضاد دروني از خوب و بد و خير و شر نبود و برخوردار از آزادي عمل براي انتخاب و نيز قدرت و توان تعيين سرنوشت نهايي خود در گرايش به حق يا باطل نمي بود ديگر انسان نبود بلكه در خوبي ها يا فرشته بود كه « عقل مطلق » است و يا در بدي ها حيوان بود كه در « جهل مطلق » مي باشد. انسان داراي آميزه دروني « عقل و جهل » است كه بايد با انتخاب و گزينش و تلاش و مجاهده مستمر خويش عقل را بر جهل غلبه دهد و بر صفات زشت و رفتار مذموم و اعمال مبتني بر فساد و گناه و تباهي سيطره يابد كه در اين صورت از فرشته برتر مي گردد. و يا با انتخاب ناصحيح خويش و با اراده و تصميم خود باطل را برگزيند و جهل را بر عقل غالب گرداند و در نهايت در اثر تاخت و تاز در ميدان معاصي و گناهان و آلودگي به مفاسد و تباهي ها به گونه اي به ظلمت و سياهي در افتد كه مسخ گردد و از حيوان هم ففروتر افتد!
در آموزه هاي ديني به اين آزادي عمل انسان براي به فعليت در آوردن شر و تباهي هاي بالقوه و دروني و يا طرد ونفي و گريز از آنها تصريح شده است . كلام ذيل از اميرمومنان حضرت علي (ع ) نمونه اي از اين آموزه هاي آگاهي بخش و بينش زا مي باشد :
« شر و بدي به طور طبيعي در سرشت هر انساني وجود دارد. اگر آدمي بر آن غلبه كند و طبع سركش خود را مهار نمايد تمايلات بد و مخرب در پس پرده نهان خواهند ماند و اگر بر طبيعت خود غلبه نكند و به مهار كردن تمايلات نارواي خويش نائل نگردد شر و بدي ها آشكار و نمايان خواهند شد. »
اين كلام ژرف از اميرمومنان (ع ) به وضوح به آزادي عمل انسان و نيز قدرت و توان او براي پنهان ساختن بدي ها و شر و تباهي ها كه به صورت بالقوه در طبيعت انسان نهفته است و به بروز و ظهور در آوردن خيرها و نيكي ها و صلاح ها در رفتار و عمل بيروني تصريح دارد و همچنين به اين واقعيت نيز تصريح مي كند كه گروهي در نقطه مقابل به بروز و ظهور در آوردن بدي و تباهي مي پردازند كه در اين صورت خيرها و نيكي ها مدفون مي شوند و به كار و عمل در نمي آيند.
در حيات دنيايي مي توان انسان هارا در مواجهه با اين استعدادهاي متضاد دروني و آزادي عمل و نوع انتخاب و گزينش آنان به سه گروه تقسيم بندي نمود :
1 ـ گروه اول از قدرت و تواني كه خداوند قادر متعال در وجودشان تعبيه كرده و اختيار و آزادي عملي كه براي انتخاب راه به آنان عنايت كرده است به نحو احسن استفاده مي كنند و در دوراهي بين حق و باطل حق را بر مي گزينند و عقل خويش را بر جهل غالب مي گردانند و با پوشاندن صفات و خصال نكوهيده و زشت و اجازه بروز و فعليت به فضايل و خصلت هاي نيكو و خير دادن در مسير رشد و كمال معنوي و متجلي كردن همه خيرات و حسنات و خوبي ها و نيكي ها در گفتار و رفتار و كردار خويش اهتمام مي ورزند و به مرور و در اثر مراقبت هاي اخلاقي و پرورش هاي معنوي شخصيتي سالم و صالح و نيكوكار به جامعه عرضه مي دارند.
اين افراد به گونه اي در عشق و پرستش و ايمان و تقوا و نيكوكاري به پيش مي روند و مراتب رشد معنوي را طي مي نمايند كه نسبت به عمق خبث و پليدي در اعمال ناشايست وقوف حاصل مي كنند و به جايي مي رسند كه به راستي از گناه و معصيت و فسق و فجور متنفر مي گردند و شخصيت الهي و انساني خود را بالاتر از آن مي دانند كه به پستي و پليدي گناهان و مفاسد آلوده نمايند.
2 ـ گروه دوم در دو راهي حق و باطل بسيار سريع باطل را بر مي گزينند و از گوهر آزادي عمل و قدرت و توان انتخابي كه دارند در جهت نامطلوب و براي حركت در بيراهه هاي فساد و تباهي بهره جويي مي كنند.
اين انتخاب ناصحيح موجب مي گردد كه بدي ها و شرها يكي پس از ديگري از حالت دروني و بالقوه به ظهور بروني و بالفعل برسند و رفتار و عملكردهاي اين انتخاب كنندگان روز به روز تباه تر و فسادانگيزتر شود و به مرور قلب و جانشان را ظلمت فسق بگيرد و از آدميت فاصله بگيرند و به موجوداتي تبديل شوند كه شهوت راني و خلافكاري و فسادگستري و خيانت ورزي و هرنوع عمل شنيع و ضد انساني ديگر را به سهولت و با اشتياق انجام دهند و نه تنها باك و هراسي از كسي و چيزي نداشته باشند و احساس شرم و آزرم به آنها دست ندهد كه بر تباهكاري ها و خلافكاري هايشان فخر و مباهات نيز بورزند و به تحقير گروه مقابل كه صالحان و پاكان و حق مداران مي باشند بپردازند.
3 ـ گروه سوم نه گروه اول هستند و نه گروه دوم . نه بر مدار حق مي چرخند و نه بر مدار باطل . بلكه آميزه اي از حق و باطل دارند و به اين وسيله راه فريب و نيرنگ مي پويند و به اهداف ناسالم خويش در جامعه دست مي يازند.
باطل بودن اين گروه يك مشخصه ثابت است و اين كه چرا از حق هم بهره مي برند و آن را با باطل به هم مي آميزند معلوم است كه جز فكر فاسد و هدف پليد ندارند و در واقع آنان ايماني به حق ندارند و با اين عمل خويش مي خواهند خود را به ظاهر طرفدار حق جلوه دهند تا به سهولت و راحتي بتوانند به مردم فريبي بپردازند و زودتر به اهداف ناشايست خود در محو حق نائل آيند!
اين گروه را مي توان خطرناك تر از گروهي دانست كه در باطل هستند و به طور مطلق در بيراهه هاي كفر گام بر مي دارند زيرا آنان ماهيت خويش را نمايان كرده اند و همه مي دانند كه كيستند و چه عقيده و فكري دارند و چه هدفي را دنبال مي كنند. ولي كساني كه حق را با باطل مي آميزند تا به اين وسيله خود را موجه و سالم جلوه دهند و به اين وسيله مردم را بفريبند و به اشتباه بيفكنند تا راه هاي نفوذ و بهره برداري هاي ناشايست يكي پس از ديگري براي آنان باز و گشوده گردد قابل شناسايي نيستند و به همين دليل ضرباتي كه به جبهه حق مي زنند بيشتر و خطرناك تر است .
اين گروه كساني هستند كه اهل « نفاق » نام گرفته اند و همواره در همه اعصار و زمان ها بوده و هستند و بزرگ ترين خيانت ها را نسبت به دين و جامعه و مردم روا داشته اند.
در نگاه فرهنگ و معارف اسلامي هر عنصر موحد و راه يافته و مسلمان كه از گروه اول به شمار مي رود و در مسير حق حركت مي كند و در تلاش براي گسترش تفكر ديني مي باشد بايد علاوه بر اتخاذ مواضع اصولي و اسلامي در برابر گروه دوم ـ يعني اهل كفر ـ كه آشكارا در مسير باطل و در تقابل با حق قرار دارند در شناسايي اهل نفاق به شدت كوشا و مراقب باشد به ويژه آن كه اينان در هر زمان و متناسب با شرايط چهره عوض مي كنند و چه بسا به ظاهر در كسوت و سيماي انسان هاي متدين و دلسوز دين در آيند و حال كه در باطن انگيزه اي جز نابودي دين و شكست و انهزام مسلمين ندارند و مي خواهند نقش شياطين انسي پنهان را ايفا نمايند كه دردلها وسوسه مي كنند و اختلاف و تفرقه مي آفرينند و صفوف را از هم جدا مي كنند و در مقابل هم قرار مي دهند و به اين وسيله اصل شيطاني و استعماري « مذهب عليه مذهب » را به ظهور و بروز عيني و عملي در مي آورند.
انسان اگر داراي نيروهاي متضاد دروني از خوب و بد و خير و شر نبود و برخوردار از آزادي عمل براي انتخاب و نيز قدرت و توان تعيين سرنوشت نهايي خود در گرايش به حق يا باطل نمي بود ديگر انسان نبود بلكه در خوبي ها يا فرشته بود كه « عقل مطلق » است و يا در بدي ها حيوان بود كه « جهل مطلق » مي باشد
انسان داراي آميزه دروني « عقل و جهل » است كه بايد با انتخاب و تلاش خويش عقل را بر جهل غلبه دهد و بر صفات زشت و اعمال مبتني بر فساد و گناه و تباهي سيطره يابد كه در اين صورت از فرشته برتر مي گردد. و يا با انتخاب ناصحيح خويش باطل را برمي گزيند و جهل را بر عقل غالب مي گرداند و در ظلمت و سياهي معاصي و مفاسد و گناهان فرومي رود و به مرور مسخ مي شود و از حيوان هم فروتر مي افتد!
آدم هاي آلوده به نفاق و دو رويي در هر زمان و متناسب با شرايط چهره عوض مي كنند و به ظاهر در كسوت و سيماي انسان هاي متدين و دلسوز دين درمي آيند و حال آن كه در باطن انگيزه اي جز شكست دين و انهزام مسلمين ندارند و مي خواهند نقش شياطين انسي را ايفا نمايند كه در دلها وسوسه مي كنند و اختلاف و تفرقه مي آفرينند و صفوف را از هم جدا مي كنند و در مقابل هم قرار مي دهند و به اين وسيله اصل شيطاني و استعماري « مذهب عليه مذهب » را به ظهور و بروز عيني و عملي درمي آورند
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]