واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: از آن زمان كه ويوان فوئه، هافبك مليپوش كامرون در اواسط بازي ناگهان بر زمين افتاد، چشم بربست و از دنيا رفت، پرونده جديدي با عنوان مرگهاي فوتبالي تشكيل شد. البته فوئه اولين مرگ فوتبالي دنيا را از آن خود نكرده و اگر قرار باشد افرادي كه مرگشان به فوتبال مرتبط است را جداگانه دستهبندي كرده و بررسي كنيم، بيشك بايد نام اسكوبار كلمبيايي كه چند روز بعد از گشودن دروازه تيم خودي در جامجهاني و به محض ورود به كشور با شليك 12 گلوله مافيايي جان به جان آفرين تسليم كرد را در صدر جدول بنويسيم. البته پيش از اسكوبار هم، يقينا مرگهاي فوتبالي ديگري وجود داشتهاند كه كمتر بدانها پرداخته شده است. هر چند كه تكوتوكي از اين مرگها، ردپايي هم از خود در تاريخ بر جاي گذاشتهاند. براي مثال دروازهبان آرژانتيني گمنامي كه پس از به سينه كشيدن مهار كامل ضربه پنالتي حريف در چارچوب رقابتهاي ليگ دسته دوم آرژانتين به دليل فشاري كه توپ در اثر شدت ضربه به قلب وي وارد كرده بود در دم جان سپرد! اما مرگهاي فوتبالي با تمام حاشيههاي كلاني كه در پي داشتهاند، خوشبختانه پرونده ضخيمي را تشكيل ندادهاند!
مرگهاي فوتبالي را ميتوان به دو قسمت «مرگ در حين فوتبال» و «مرگ بر اثر فوتبال» تقسيم كرد كه براين اساس براي مثال فوئه در قسمت اول و اسكوبار در بخش دوم جاي ميگيرند.
جديدترين برگ پرونده مرگهاي فوتبالي از كشور چك به اين فولدر اضافه شده است. اين بار داس مرگ فوتبالي در يكي از ديدارهاي روستايي چك بر سر «ميشاجي» فرود آمده است. مدافعي كه در دقيقه نهم به اشتباه دروازه خودي را گشود، بر اثر حمله قلبي ناشي از اين اشتباه سهوي، دچار سكته شد و چند لحظه بعد جان سپرد تا دختر شش ماههاش با كينهاي به نام فوتبال بزرگ شود!البته عمر اين قبيل مرگهاي فوتبالي مدتهاست كه به سر رسيده و اصولا اينگونه هيجانات بيش از حد، مختص آماتورهاست و حالا كه فوتبال حرفهاي تبديل به صنعت شده، كمتر كسي دچار چنين هيجانات ويرانگري ميشود! باز كردن دروازه خودي در دنياي فوتبال حرفهاي، ميتواند منجر به مرگ فوتبالي شود، اما قطعا اين مرگ را بايد در گروه مرگ بر اثر فوتبال جستجو كرد. مثل سرنوشتي كه نصيب اسكوبار كلمبيايي شد و گرنه فوتباليست حرفهاي هرگز ممكن نيست از هيجان ناشي از بازكردن دروازه خودي بميرد! مگر همين چند روز قبل «كالادزه» دوبار در يك بازي به اشتباه دروازه تيم خودي (آ.ث ميلان) را نگشود و ككش هم نگزيد؟
دامنه پرونده مرگهاي فوتبالي به ايران هم كشيده شده است. «ناصر قصاب عصر جديد» بازيكن تبريزي فوتبال ما بود كه بر سر يك درگيري فوتبالي در زمين چمن (چيزي شبيه به همان ماجرايي كه بر سر محمد ا آمد!) جان به جان آفرين تسليم كرد، اما هم او و هم محمد ايي كه بيش از يك و نيم دهه است در بستر به سر ميبرد، نه در فوتبال حرفهاي كه در بخش (يا زمان) آماتوريسم دچار چنان معضلاتي شدهاند!
در دوران آماتوريسم،آنچه كه غيرت و تعصب فوتبالي ناميده ميشوند (همانها كه امروز حكم كيميا را دارند!) به مراتب بيش از دوران حرفهاي فوتبال ما ملموس و قابل مشاهده بود. بازيكنان ايراني در نسلهاي گذشته بعد از تحمل شكست، امكان نداشت كه با چشماني خشك از رختكن خارج شوند يا از فرط خجالت چند روزي از خانه بيرون نيايند، اما در همين فوتبال- وقتي انگ حرفهايگري به آن چسبيد!- امروز شاهديم كه فلان بازيكن يا مربي بعد از شكست كمرشكن تيمش (يا حذف و ناكامي آن!) براي ديگران جوك تعريف ميكند و قهقههزنان از استاديوم خارج ميشود!
آري؛ خوشبختانه امروز به سطحي از آگاهي و بلوغ فوتبالي (!)رسيدهايم كه بدانيم گل زدن يا خوردن در فوتبال يا حتي بدتر از آن باز كردن دروازه خودي، اخراج شدن و يا هر اتفاق بد و «تيم نابود كن» ديگري كه در زمين چمن رخ بدهد،آن قدر مهم ، حياتي و ارزشمند نيست كه به خاطر آن بميريم! به همين دليل است كه ديگر بازيكنان «جان بر سر توپ» نميگذارند و به قول فنيترها فوتبال را «فانتزي» بازي ميكنند!
بنابراين تقريبا ميتوانيم مطمئن باشيم كه «مرگ در حين فوتبال» حداقل به خاطر گل زدن به تيم خودي يا گل نزدن به حريف! در كشورمان رخ نخواهد داد، چون هر چه كه نباشد، «كاملا» حرفهاي شدهايم.
البته بايد اميدوار باشيم كه در وادي حرفهايگري فوتبال، آن قدر پيش نرويم كه «مرگ بر اثر فوتبال» به فرهنگمان راه پيدا كند و خداي ناكرده اتفاقي نظير آنچه گريبان اسكوبار را گرفت در كشور ما رخ بدهد!
به بيان ديگر براي كاهش دادن احتمال بروز مرگهاي فوتبالي گروه اول بايد از وادي آماتوريسم خارج شويم و براي جلوگيري از مرگهاي فوتبالي گروه دوم بايد جلوي زيادي حرفهاي شدنمان را بگيريم تا به وادي شرطبنديهاي كلان و مافيابازي نيفتيم؛ يعني درست برعكس ضربالمثل قديميمان:«نه زنگي زنگ، نه رومي روم!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]