تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مهدى مردى است از ما، از نسل فاطمه.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812647839




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مراقب باشيم كلاه فرهنگي سرمان نرود


واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: مراقب باشيم كلاه فرهنگي سرمان نرود
به بهانه آغاز طرح اكران فيلم هاي فرهنگي در سينماهاي كشور
قسمت سوم
رامين شريف زاده
بر اساس طرح اكران ويژه فيلم هاي فرهنگي قرار است معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شرايط اكران فيلم هايي را فراهم آورد كه در طول سال هاي گذشته از چرخه رقابت بازمانده و فرصت به نمايش درآمدن در سينماهاي كشور را پيدا نكرده اند. در واقع از آنجا كه تناسبي ميان تعداد سينماهاي فعال در كشور با آمار توليدات سينمايي وجود ندارد هر ساله تعداد زيادي فيلم به دلايل مختلف شانس اكران شدن را از دست مي دهند. اين موضوع باعث شده تا برخي آثار ناخواسته و تنها به دليل جلوگيري از خسارت بيشتر وارد شبكه ويدئويي شده و برخي نيز در آرزوي يافتن يك شانس سال ها در فهرست انتظار به سر برند.
موضوع فرصت دادن به آثاري كه به دلايل مختلف از چرخه رقابت بازمانده اند في نفسه تفكر بسيار خوبي جهت رشد هر چه بيشتر سينما و سينما دوستاني است كه مايل به تماشاي آثار غيرگيشه اي و عميق تري هستند كه متاسفانه سينماي ايران سال هاست از در قهر با آنها درآمده است اما بي شك توجه به برخي ملاحظات در اجراي اين طرح به اندازه اي ضروري و حياتي است كه مي تواند تحقق روياي « سينماي ملي » را به كابوس شوم آينده سينماي ايران تبديل كند چرا كه الصاق نام « فيلم فرهنگي » يا « فيلم خاص » به برخي آثار و فراهم آوردن شرايط اكران براي آنها نه تنها زمينه هاي انواع كمك مالي به فيلم را فراهم مي آورد بلكه مهر تاييد نظام بر پاي اثري است كه كوچكترين سنخيتي با باورهاي ملي و هنجارهاي فرهنگي ندارد.
صرف نظر از اين قبيل مسائل حاشيه اي كه انصافا گاه پررنگ تر از متن مي شود بر خود لازم ديديم تا با گذر بر برخي از آثار كه احتمال حضور در فهرست فيلم هاي فرهنگي مورد ادعاي معاونت سينمايي را دارند علاج واقعه قبل از وقوع كنيم تا شايد عذري براي مسئولان باقي نماند. توجه به فيلم هايي كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد نه تنها در بحث طرح اكران « فيلم هاي فرهنگي » موضوعيت دارد بلكه مروري خواهد بود بر وضعيت اسف بار سينمايي كه قرار است سكان دار فرهنگ كشور شود.
مواجهه
كارگردان : سعيد ابراهيمي فر
نيما پس از 14 سال به ايران بازمي گردد . احمدرضا پسرعموي نيما از وي خواسته تا براي روشن كردن وضعيت املاكي كه پدر بزرگ براي آنان به ارث گذاشته است به كرمان بازگردد. نيما در هواپيما كابوس عجيبي از تصادف يك ماشين با پيرمردي را مي بيند و پس از آن در روزنامه اي كه در هواپيما موجود است ماجراي قتل هاي خانوادگي بر سر ارث و ميراث را مطالعه مي كند.
احمدرضا پس از امضا اسناد و مدارك نيما او را به ميهماني دوستانه اي مي برد كه رفقاي قديم به مناسبت ورود نيما ترتيب داده بودند. نيما در منزل دوستان قديم خود كلكسيوني از آثار عتيقه را مي بيند كه براي او بسيار جذاب و سرگرم كننده است . نگهبان منزل با نشان دادن دو قداره به نيما به بيان تاريخچه اي كه درباره اين دو قداره در ميان مردم مطرح است مي پردازد. اينكه چگونه دو دوست قديمي بر سر يك عشق با قداره ها به جان يكديگر افتاده و همديگر را مي كشند.
در همين زمان ميان دو تن از دوستان قديمي نيما بر سر ميز قمار دعوا سرگرفته و با به دست گرفتن همان قداره ها به جان يكديگر مي افتند كه منجر به كشته شدن يك تن و مجروح شدن ديگري مي شود . نگهبان نيز از موقعيت استفاده كرده و با اين ادعا كه پيرمردي كه 14 سال پيش در اثر تصادف ماشين كشته شده پدر او بوده و راننده كسي نبوده جز نيما با ضربات چاقو نيما را از پاي درمي آورد.
دختري پس از گذشت 14 سال به ايران باز مي گردد . دخترعموي او از وي خواسته تا براي روشن كردن وضعيت املاكي كه پدر بزرگ براي آنان به ارث گذاشته است به كرمان بازگردد. دختر جوان در روزنامه اي كه در هواپيما موجود است داستان قتل هاي خانوادگي بر سر ارث و ميراث را مطالعه مي كند. دختر عموي زن جوان در فرودگاه منتظر اوست . وقايع دقيقا همانگونه كه براي نيما و احمدرضا اتفاق افتاد براي آنان نيز در جريان است . دختر جوان وحشت زده و هراسان ادعا مي كند كه تمامي اين وقايع را در كابوس خود ديده است و هر لحظه حادثه بعدي را حدس مي زند. نگراني هاي وي و انتقال آن به دختر عمو باعث تصادفي مي شود كه به مرگ آنان مي انجامد.
تمامي بازيگران فيلم در همان هواپيما نشسته اند. به محض پياده شدن مسافران هواپيما مهمانداري كه در هر دو بخش فيلم حاضر بود قطعه سنگ كوچكي را كه در هر دو بخش فيلم به نمايش درآمده بود از كف هواپيما پيدا مي كند.
گذري بر فيلم مواجهه
خوزه بورخس لوئيس نويسنده آرژانتيني شاعر و سياست مداري بود همانند ديگر نويسندگان آمريكاي لاتين (ماركز اوكتاويوپاز اليزابت آكنده يوگاس آستورياس و...) كه پرچم بر زمين افتاده اروپاي استعماري را در زمينه ادبيات بردست گرفت و با تكيه بر لطف جهان گشايان استعمارگر (پرتغال اسپانيا هلند فرانسه انگليس و...) جوايز ادبي نوبل پوليستر و... را به خود اختصاص داد.
هر يك از اين نويسندگان (پائولوكوئيلو ماركز بورخس پاز آستورياس و...) با زمينه هايي كه استعمار در وجودشان نهادينه كرده است معرفت اروپايي را با توهم ها اسطوره ها جادو و نشانه هاي فرهنگي زوال يافته كشورشان درهم آميخته و اروپا را كه در زمينه ادبيات بعد از جنگ جهاني دوم به ستروني افتاده بود با قلم خود براي مردم خود زنده و پويا نگه داشتند. به قول جلال آل احمد استعمارزدگي از عشقه زدگي بدتر است . چنانكه مي بينيم در هند با جمعيت يك ميلياردي فرهنگ انگليسي با خط رسمي و زبان اداري با شعر « رابيندارنات تاگور » با سينماي « ساتيا جيت راي » و با رمان نويسي سلمان رشدي مرتد همان خواسته ها را پيش مي برد كه استعمار به عنوان ماترك از خود برجاي گذاشته است .
البته منظور از بيان اين چارچوب كلي انكار استعداد و پشتكار آنان نيست چرا كه پرواضح است كه استعمار ديگر فرماندار نظامي بالاي سر ميليون ها استعمار زده نمي گمارد بلكه با استفاده از عناصر فرهنگ بومي اهداف خود را پيش مي برد. استعمار چند قرن مردمان سرخ پوست قاره آمريكا را كشتار مي كند و در قرن بيستم مستمر درباره آنان فيلم مي سازد. موسيقي و رقص و آوازشان را مصادره مي كند و به نام آمريكايي و اروپايي دوباره سازي كرده ملت ها را در جادوي مدرن دچار خلسه و رخوت و سكر ناشي از آنها به خواب مي برد. يك وجه قابل توجه آن همين است كه برنده هاي نوبل به موازي اشتهار و محبوبيت و برخورداري از امكانات مالي ساليان درازي هم به عنوان سفير معاون وزير ديپلمات فرهنگي و... در اروپا و آمريكا به كارهاي سياسي مشغول مي شوند و ارزش هاي فرهنگي استعمار را در قالب هاي نوين و هنرمندانه تر به خورد ملت هايشان مي دهند. از اين حيث مترجمان فرهنگي غرب گرايي ترجمه هاي متوالي و تكراري و با بحث هاي درباره ساختارگرايي و سبك و جادو و... داد سخن سر مي دهند و از تكرار آن گوش ها و چشم ها را معتاد مي سازند.
پيچيدگي شعرهاي بورخس را مي توان با داستانهاي كافكا مقايسه كرد. بورخس در داستانهايش آميزه اي از مقاله ـداستان پر از تخيل كابوس وار در باره جهان خشن از مكزيك تا چين باستان و زندگي امروزه ارائه مي دهد پر از تصاوير خيالواره كه به واقعيت محض شبيه است . او به بهشت دوزخ خدا پدر پسر و روح القدس و اعتقادات ديگر مذهبي يا فلسفي باور ندارد تنها براي آفرينش جهان جادوئي ادبيش آنها را به كار مي گيرد. او به جستجوي اسطوره هائي مي رود كه بيشترين امكان زيباشناسانه را در اختيارش مي گذارند.
در جهان داستاني جادويي جبري و تركيب يافته از تكرارهايي كه بورخس در اشعار و همچنين داستان هاي كوتاهش به آنها مي پردازد خالق و مخلوق پس از فرآيند شكل گيري مخلوق هر دو تغيير كرده اند به گونه اي كه ديگر هيچكدام موجود قبلي نيستند. شيئي هستند به اضافه سنگتراشي كه مجسمه اي را تراشيده است . در اين فرآيند مجسمه ساز هم عوض شده است . بورخس اين را به تمام كائنات به دوره هاي مختلف بشري از اسطوره و تاريخ تا امروز روز گسترش مي دهد و نتيجه مي گيرد كه اشيا نه تنها دست ساخت بشر هستند بلكه در كنار او هم مي مانند. صاحبان شان مي ميرند و آنها از تجاربي تكراري نقش هاي مرسوم را ادامه مي دهند. از كوزه ها كه به قول خيام از گل كاسه سر آدم ها شكل گرفته اند برمي گذارد و به اشيا نوعي شخصيت و شان حضور مي دهد. در نهايت هزارتوهايي كه او مي آفريند مي تواند تسلسل را به نمايش بگذارد. در داستان « مواجهه » اين موضوع بيشتر نمود پيدا كرده است .
داستان مواجهه در كتاب « باغ گذرگاه هاي هزار پيچ » ـ با ترجمه احمد ميرعلايي نشر رضا چاپ اول 1369 به عنوان سومين داستان چاپ شده است . البته اين داستان در كتاب هاي ديگري كه مترجمان ديگر از بورخس ترجمه كرده اند آمده است . داستان را اول شخص راوي (بورخس ) نقل مي كند كه نه يا ده ساله بوده و همراه پسرعمويش به مهماني در باغ ييلاقي دور از بوينس آيريس در سال 1910 رفته بوده اند . جمع آدم ها زير سي سال بوده اند. پسرعموي راوي با گيتار چند ترانه درباره گاچوها (گاوچرانان ) كه با چاقو همديگر را كشته بودند مي خواند. راوي گشتي در خانه اتاق ها و باغ مي زند و در برابر ويترين چاقوها قرار مي گيرد. مردي درباره چاقوها كه هر كدام در دستان آدم هاي نامدار قتل هاي نامي انجام داده U بودند توضيح مي دهد . راوي از راهنما درباره چاقوي معروف « خوان موره يرا » مي پرسد . راهنما از چاقويي حرف مي زند كه دسته آن به شكل است و آن را به راوي نشان مي دهد. در بيرون سر و صداي پوكربازان و متهم كردن همديگر به تقلب بلند مي شود. اورياته و دونكان به طرف را برداشت و دونكان هم چاقويي كه بر روي قبضه اش درخت كوچكي حك شده بود . آنها را به U ويترين چاقوها رفتند . اورياته چاقوي دسته بيرون از خانه هدايت كردند. آنها ابتدا ناشيانه مي جنگيدند... ناگهان تيغه كوتاه تر به نظر رسيد چون در سينه مرد بلندتر فرو رفته بود. دونكان دراز به دراز روي چمن افتاد. در اين لحظه بود كه با صداي كوتاه گفت : عجيب است مثل اينكه خواب مي بينم بعد ديگران جمع شدند و شهادت دادند كه قتل ها در اثر دوئل با شمشير بوده است . راوي بعد از بيست سال از واقعه باغ و آن شب قتل ماجرا را براي (اولاوه ) تعريف مي كند و او و چاقوي با دسته درخت كوچك حك شده بر دسته اش را مي گويد از وقايعي حرف مي زند كه آن دو چاقو در U نشانه هاي چاقوي دسته قتل هاي ديگر به كار رفته بودند. اما شايد آنچه ما مي ديديم پايان داستاني ديگر و كهنه تر بود. در من اين فكر زنده شد كه آيا مانكو اورياته بود كه دونكان را كشت يا شايد به طريقي غيرطبيعي مردان نبودند بلكه سلاح ها بودند كه با هم مي جنگيدند. هنوز به خاطر دارم كه وقتي اورياته چاقو را گرفت چگونه دستش لرزيد و همين حالت بر دونكان گذشت چنانكه گويي چاقوها پس از خوابي طولاني در كنار هم در ويترين بيدار مي شدند. اشيا زيادتر از مردم دوام مي آورند از كجا معلوم شايد اين چاقوها باز با هم برخورد كنند كسي چه مي داند شايد داستان در همين جا پايان يابد . صفحه هاي 21 ـ20 از كتاب باغ گذرگاه هزار پيچ گفته شده است كه آدم ها آن طور زندگي مي كنند كه فكر مي كنند .
وقتي نويسنده و شاعري چون خوزه لوئيس بورخس نقش آدم ها را در زندگي دنباله رو جبري اشيا ترسيم مي كند هيچ چيز از اصل خود داراي مفهوم نيست . خود نويسنده در عمر نزديك به يك قرني خود بارها و بارها از دسته هاي نظامي كودتاچي حاكم بر آرژانتين دفاع مي كند و هر جا شورشي يا انقلابي عليه شركت هاي چند مليتي و استعمار آمريكا روي مي دهد او (بورخس ) عليه شان جبهه مي گيرد. تاريخ بارها شهادت داده است كه هنرمندان و فلاسفه جبرگرا با همه هوش و ذكاوتشان در هنگام مواجهه در صف سركوبگران قرار مي گيرند.
همانگونه كه اشاره شد در فيلم « مواجهه » كه بر گرفته از يكي از آثار بورخس مي باشد ابراهيمي فر صريحا بحث جبر را مطرح كرده و مورد تاييد و تاكيد قرار مي دهد. اگر چه بحث جبر و اختيار به قرن ها پيش از ظهور اسلام باز مي گردد اما اين مسئله در دوران امويان به صورت جدي در ميان جامعه مسلمانان مطرح شد. زماني كه يزيد براي شانه خالي كردن از جنايت خود به جاعلان حديث و جيره خواران دربارش فرمان داد كه با مطرح كردن جبر روزگار و عدم اختيار انساني در افعال و كردارش به نوعي خود را تبرئه سازد. اين موضوع تا آنجا ادامه يافت كه امام صادق (ع ) در حديث معروف خود فرمودند كه بحث رفتار و اعمال انساني و همچنين قضا و قدر نه براساس جبر كامل بوده و نه اختيار بي چون و چرا بلكه امري مابين آنها است .
بي شك مطرح كردن بحث جبر نتيجه اي جز از سر باز كردن گناهان و اشتباهاتي كه انسان به صورت خود خواسته به انجام آنها مبادرت مي ورزد در پي ندارد كه اين موضوع به نوبه خود باعث گسترش فساد و گناه در جامعه خواهد بود. با توجه به خصوصياتي كه از بورخس و شرايط فرهنگي و اجتماعي او بيان شد مطرح كردن اين موضوع در آثارش بي شك در راستاي تبرئه كردن خود و نظام قدرتمدار غرب به شمار مي رود. اينكه چه انگيزه اي باعث شده تا ابراهيمي فر در فيلم خود اقدام به مطرح كردن يك باور سست و بي ريشه كه دين اسلام قرن ها پيش پاسخ آن را داده است مي كند مبحث مهمي است كه بايد مورد تامل قرار گيرد.
 دوشنبه 15 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن