واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: درجمع رندان خراباتي
ياران شيرخواره
در دوراني كه سايه شوم و سياه استبداد بر سرزمين ايران حكمفرما شده بود، در روزگاري كه انقلابيون و مبارزين در بند و يا تحت فشار زمانه در گوشه اي آرام گرفته بودند، پير و راهبر زمانه حضرت روح الله يك تنه و تنها در ميان معركه ايستاده بود تا تنها علم آزادي و عدالت بر زمين نيفتد. وي درحالي كه بيش از شش دهه از عمر پربركتش مي گذشت و دوران جواني و ميانسالي اش را سپري كرده بود با دلي سرشار از ايمان و اميد در قبال اين سخن كه به ياري كه و كدامين همراه وارد اين گردونه مبارزه گشته اي؟ پاسخ مي دهد كه «ياران من طفلان شيرخواره اي هستند كه اينك در گهواره هاي خويش آرميده اند!».
... و بدين سان پيوند امام و شهيدان آغاز مي شود!...
اولين منزل: بهشت زهرا
سالها بعد كه حضرت روح الله بعد از مدتهاي مديدي دوري از وطن عزم بازگشت دارد اين طفلان آرميده در گهواره هاي ديروز و جوانان رشيد و برومند امروزند كه مشتاقانه به استقبال وي مي روند و سر ازپا نمي شناسند. حضرت روح الله نيز كه دل در گرو ايشان دارد، اولين منزلگاه خويش بعد ازسالها دوري را از جايگاهي برمي گزيند كه جمعي از اين جوانان در خون خويش آرميده اند؛ آري خميني مزار شهدا را از ميان اين همه منزل برمي گزيند. همانجا كه به گفته خودش: «تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهدبود.»
شيپور جنگ!
با پيروزي انقلاب اسلامي و به ياري و نصرت الهي و مدد جوانان مؤمن و جان بركف (ايده بنصره و بالمومنين)سير و سلوك عرفاني امام و شهيدان عرصه اي جديد را پيش روي خود گشاده مي بيند، فراخناك حادثه و جنگ، معركه بزرگ حماسه و عرفان، آوردگاه انتخاب هاي بزرگ و به قول چمران بزرگ: «لحظه اي كه مرد را از نامرد تشخيص مي دهند!» آري مريدان و دلدادگان روح خدا يك به يك وارد عرصه جانفشاني و قرباني شدن در پاي معشوق ازلي مي شوند و مي دانند كه پير و مرادشان نيز مباحات كنان شاهد بر «اين رقص زيباي شهادت» ايستاده است.
همچون همه عاشقان شهادت
حضرت روح الله نيز خود دل در گرو شهادت دارد و بزنگاه فرصتي است تا اين فوز عظيم و آمال همه عارفان و عاشقان تاريخ نصيب وي شود و تو خود بگو كه اگر اينگونه نبود چگونه مي توانست در حوادث بزرگ انقلاب و جنگ تاب آورد و امام و راهبر شهيدان باشد! وي سالها بعد چهره از اين راز گشود و چنين نوشت:
«امروز خميني آغوش و سينه خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ ها و موشك هاي دشمنان باز كرده است، و همچون همه عاشقان، براي درك شهادت روزشماري مي كند»
شهادت ميراث مواليان
و هنگامي كه دست پليد نفاق هفتاد و دو تن از مشتاقان شهادت را به ديدار يار كشاند حضرت روح الله در پيامي در وصف آن وصال يافتگان چنين سرود:
«مگر شهادت ارثي نيست كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مي دانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري مي كردند به ملت شهيدپرور ما رسيده است مگر عزت و شرف و ارزش هاي انساني، گوهرهاي گرانبهائي نيستند كه اسلاف صالح اين مكتب، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نمودند. مگر ما پيروان پاكان سرباخته در راه هدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدي راه دهيم. مگر دشمن قدرت آن دارد كه با جنايت خود مكارم و ارزش هاي انساني شهيدان عزيز ما را از آنان سلب كند مگر دشمن هاي فضيلت مي توانند جز اين خرقه خاكي را از دوستان خدا و عاشقان حقيقت بگيرند. بگذار اين ددمنشان كه جز به «من» و «ما»هاي خود نمي انديشند و «ياكلون كما تاكل الانعام» عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برسانند.»
لب تشنگان بازمانده
رمز ديگر مستي و دلدادگي امام و شهيدان را بايد در اشعار امام جستجو كرد آنجا كه عارف، فارغ از ظواهر و عادات دنيوي تنها به زبان تغزل تو شعر باطن و گوهر خويش را متجلي مي سازد. آنروزها كه جنگ به روزهاي اوج خود رسيده بود و اسماعيلان برگزيده خداوند در قتلگاه شلمچه صف به صف به استقبال مرگ مي رفتند و آنجا كه فرشتگان قرب الهي در برابر اين بدترين مخلوقات الهي به سجده افتاده بودند و «فتبارك الله احسن الحالقين» مي گفتند و «اني اعلم مالا تعلمون» خداوند معنا گشته بود، ابراهيم زمان در فراق فرزندان خويش چنين مي سرود:
مرغ دل پر مي زند تا زين نفس بيرون شود
جان به جان آمد توانش تا دمي مجنون شود
كس نداند حال اين پروانه دل سوخته
در بر شمع وجود دوست آخر چون شود
رهروان بستند بار و بر شدند از اين ديار
باز مانده در خم اين كوچه دل پر خون شود
ساقي از لب تشنگان باز مانده ياد كن
ساغرت لبريز گردد مستيت افزون شود
(اسفند 1365 - همزمان با روزهاي عمليات كربلاي 5) و وقتي فروردين سال 1366 فرا رسيد در غم فراق عاشقان محمل بسته چنين سرود:
بهار آمد كه غم از جان برد
غم در دل افزون شد
چه گويم كز غم آن سرو خندان جان و دل چون شد
گروه عاشقان بستند محملها و وارستند
تو داني حال ما واماندگان در اين ميان چون شد
حجله شهادت
اينگونه گفته اند كه هر چه عصر عاشورا نزديك مي شد سيماي امام(ع) گلگون و برافروخته مي شد. شور و شعف و طراوت و نورانيت برخاسته از لحظه ديدار يار و رسيدن به حيات جاودانه و به كام كشيدن شهد شهادت كه «احلا من العسل» است لحظه به لحظه در چهره حسين(ع) نمايان مي گرديد حسين(ع) ديگر به ميدان آمده بود و مبارز مي طلبيد!
حضرت امام(ره) نيز هر چه شرايط جنگ سخت تر مي شد و استكبار هر روز براي جلوگيري از شكست و زبوني بر توان خود مي افزود عظمت و شيدايي و تاب و توان او نيز بيشتر مي شد و هر چه عرصه تنگ تر، امام آماده تر و مشتاقتر! اشتياق و نشاط اش را در اين عبارات به وضوح مي تواني ببيني كه:
«امروز ايران كربلاست، حسينيان آماده باشيد، «جهزوا انفسكم بالصلاح و السلاح». نهراسيد كه نمي هراسيد، كمربندهاتان را محكم كنيد... امروز روز درنگ نيست، امروز روز صيقل انسانيت انسان هاست، روز جنگ است، روز احقاق حق است و حق را بايد گرفت و انتظار آن كه جهانخواران ما را ياري كنند بي حاصل است. امروز روز حضور در حجله جهاد و شهادت و ميدان نبرد است. روز نشاط عاشقان خداست، روز جشن و سرور عارفان الهي است، امروز روز نغمه سرايي فرشتگان در ستايش انسان هاي مجاهد ماست. درنگ امروز، فرداي اسارت باري را به دنبال دارد. امروز بايد لباس محبت دنيا را از تن بيرون نمود و زره جهاد و مقاومت پوشيد و در افق طليعه فجر تا ظهور شمس به پيش تاخت و ضامن بقاي خون شهيدان بود.»
حديث جا ماندن
و حتما پيام قطعنامه را نيز به خاطر داري كه در آن روزهاي تلخ باز هم حضرت روح الله با بسيجيان و ياران خويش چگونه نجوا مي كند و تنها پيام مسيحايي اوست كه مي تواند مرهمي باشد بر دل «زهر چشيده» جاماندگاني كه سالهاي سال را در انتظار شهادت مشتاقانه روز شماري مي كردند و به يكباره در باغ شهادت را پيش روي خود بسته مي ديدند!
«فرزندان انقلابي ام» اي! كساني كه لحظه اي حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست برداريد! شما بدانيد كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مي گذرد. مي دانم كه به شما سخت مي گذرد ولي مگر به پدر پير شما سخت نمي گذرد، مي دانم كه شهادت شيرين تر از عسل در پيش شماست، مگر براي اين خادمتان اين گونه نيست ولي تحمل كنيد كه خدا با صابران است.»
منزل آخر: در جمع رندان خرابات
آنان كه عاشقان و عارفان حقيقي پيامبر اعظم(ص) بودند بعد از حجه الوداع در چهره ايشان نشانه هاي فراق و جدايي را مي ديدند و مي دانستند كه روح مقدس پيامبر(ص) ديگر در قفس تنگ تن ماندني نيست.
بسيجيان و سربازان امام نيز مي دانستند كه با پايان جنگ و در فراق شهيدان امام شهيدان نيز ديگر ماندني نيست. نجواي جدايي و فراق را از پيام جانسوز امام در سالگرد هفته دفاع مقدس بعد از پايان جنگ نمي شنوي آنجا كه مي نويسد:
«بسم الله الرحمن الرحيم»
خداوندا! همه چيز تويي و غير از تو همه هيچ. خداوندا! تو عزيزي و غير از تو همه ذليل. خداوندا! تو غني اي و غير از تو همه فقير.
هفته جنگ امسال حال و هواي ديگري دارد و پس از سال ها دفاع مقدس، ياري دين خدا صورت ديگري به خود گرفته است. آمادگي جنگي ضرورت بيشتري يافته است و دشمنان خدا و خلق خدا آني غافل نيستند و در كمين نشسته اند تا آنچه را خدايي است نابود كنند.
خانواده هاي شهدا تا هميشه تاريخ، اين مشعل داران راه اوليا، افتخار روشنايي طرق الي الله را به عهده گرفته اند. مجروحين و معلولين، خود چراغ هدايتي شده اند كه در گوشه گوشه اين مرز و بوم به دين باوران، راه رسيدن به سعادت آخرت را نشان مي دهند، راه رسيدن به خداي كعبه را. اسرا را زمزمه مي كنند. مفقودين عزيز، محور درياي بيكران خداوندي اند و فقراي ذاتي دنياي دون در حسرت مقام والايشان در حيرتند. از شهدا كه نمي شود چيزي گفت، شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان «عند ربهم يرزقون»اند و از نفوس مطمئنه اي هستند كه مورد خطاب «فادخلي في عبادي وادخلي جنتي» پروردگارند. اين جا صحبت عشق است و عشق و قلم در ترسيمش بر خود مي شكافد.»
و حضرت روح الله حتي يكسال هم بدون عزيزانش و شهيدانش تاب نياورد و به جمع ياران خراباتي پيوست و به وصيت خود در كنار مزار شهيدان و در بهشت زهرا آرميد، همانجايي كه هنگام ورودش به ايران از آنجا آغاز كرده بود.
آن شب كه همه ميكده ها باز شود
ياران خرابات هم آواز شوند
فارغ ز رقيب در كنار محبوب
طومار فراق بسته هم راز شوند
خدايا!...
و در آخر هم كلام با امام شهدا چنين به درگاه الهي روي مي آوريم كه:
«خداوندا! اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روي مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مكن!»
آمين!
مهدي سعيدي
يکشنبه 14 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]