واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: پرسش :
خداوند متعال وعده فرموده است كه از تحريف قرآن جلوگيري نمايد؛ چرا از تحريف تورات و انجيل جلوگيري ننموده است؟
پاسخ :
همان گونه كه در سئوال مطرح شده است، خداي متعال در قرآن كريم، حفاظت از تحريف و نابودي قرآن را تضمين نموده است و اين موضوع در آياتي مانند آيه 9 سوره حجر «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» و آيه 42 سوره فصلت «لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد» عنوان گريده است. اما براي رسيدن به پاسخ سئوال، مي بايست موضوعات مرتبط با آن كه عبارتند از: تفاوت قرآن با كتب آسماني پيشين، جاودانگي قرآن، علل تجديد نبوت ها و ختم نبوت مورد بررسي قرار گيرد.
تفاوت قرآن با كتابهاي آسماني ديگر
1ـ اعجاز:
قرآن کتاب آسماني و معجزه ي علمي خاتم الانبياء است و با همه ي كتاب هاي آسماني ديگر تفاوت دارد و آورنده ي اعجاز خودش است، به اين معني كه هيچ پيغمبري اعجازش، كتاب آسماني او نبوده است، معجزه اش يك چيز بوده است و كتاب آسمانيش چيز ديگر. تنها خاتم الانبياء بوده كه كتاب آسماني او در عين اين كه كتاب آسماني او است؛ معجزه ي او هم هست. راز آن هم آشكار است؛ چون دين او بايد باقي بماند. معجزه ي او هم بايد باقي بماند. اين كه سنگريزه اي تسيبح كرد، عصايي تبديل به اژدهايي شد، سنگ بزرگي تبديل به حيوان شد، موضوعاتي است كه فقط خطاب به آنهايي كه در آن زمان و مكان حاضر هستند، مي باشد و بعدها به صورت يك نقل تاريخي در مي آيد، از آن پس باور بکند كي باور بكند و كي باور نكند؟ ولي يك معجزه ي علمي براي هميشه مي تواند ماندگار و جاودانه بماند.[1]
2ـ استعداد پايان ناپذيري قرآن:
يكي از تفاوت هاي قران با كتاب هاي آسماني گذشته، استعداد پايان ناپذيري آن مي باشد. به طوري كه براي همه افراد بشر تا روز قيامت قابل استفاده مي باشد.
مرحوم آية اللّه بروجردي در درس مي فرمود: قرآن ظواهري دارد، و ظواهر را همه مي توانند درك كنند، يك معلم مي تواند ظواهر قرآن را بفهمد، ولي به تناسب كمالاتي كه شخص پيدا مي كند؛ مي تواند به معنايي از معاني ماوراء مفاهيم لفظي كه عموم درك مي كنند پي ببرد. بعد گفتند: به هر نسبت كه مراتب انسان كامل تر شود معاني بيشتري را از قرآن درك مي كند.
از صدر اسلام، اين مطلب مطرح بوده است كه خيال نكنيد، معاني قرآن همان است كه عرب هاي صدر اسلام درك مي كرده اند... قرآن تنها براي آنها نازل نشده، قرآن براي همه ي بشر نازل شده است و تا دامنه ي قيامت ادامه دارد. كسي حق ندارد قرآن را مطابق ميل و هواي نفس خويش تفسير بكند ولي همه حق دارند كه در قرآن تدبّر بكنند و تا دنيا دنياست، افراد حق تدبّر دارند و شانس موفقيت دارند كه در تدبّرهاي خودشان به مطالب تازه اي برخورد بكنند كه گذشتگان در تدبّرهاي خويش به آن برخورد نكرده اند. حديثي در كافي داريم كه مي فرمايد: خداوند تبارك و تعالي مي دانست كه در آخر الزمان اقوام و گروههايي خواهند آمد مُتَعَمِّقُونَ (في اللّه) كه در خدا و الهيات تعمق مي كنند، يعني مي خواهند به عمق مسائل وارد شوند، از اين جهت آيات اول سوره ي حديد و سوره ي توحيد و آيات آخر سوره ي حشر را فرستاد. يعني اگر خدا مي دانست كه در آخرالزمان مردم مُتَعَمِّقي در الهيات پيدا نمي شوند، اين آيات را نمي فرستاد، يعني مردم اين زمان، اين ها را درك نمي كنند، اين براي آيندگان است. و حقاً اگر كسي در الهيات و معارف اسلامي مطالعه بكند، مي بينيد كه پس از هفت قرن و هشت قرن و ده قرن و بيشتر، تازه اهل معارف الهي در مسائل توحيد توانسته اند خودشان را هماهنگ بكنند با همين آيات اول سوره ي حديد و سوره ي توحيد، يعني براي قبل از آنها هنوز غيرقابل هضم و غيرقابل حل بوده است.[2]
علل تجديد نبوّت ها:
با اين كه نبوت يك جريان پيوسته است و پيام خدا يعني دين يك حقيقت بيشتر نيست، علل تجديد نبوت هاي تشريعي و تبليغي و ظهور پيامبران پياپي و متوقف شدن همه ي آنها بعد از ظهور خاتم الانبياء اين است كه:
اولا؛ بشر در گذشته به علت عدم رشد و عدم بلوغ فكري قادر به حفظ كتاب آسماني خود نبود؛ معمولا كتب آسماني مورد تحريف و تبديل قرار مي گرفت و يا بكلي از بين مي رفت؛ از اين رو لازم مي شد كه اين پيام تجديد شود. زمان نزول قرآن يعني چهار قرن پيش مقارن است با دوره اي كه بشريّت كودكي خود را پشت سرگذاشته و مواريث علمي و ديني خود را مي تواند حفظ كند از اين روي، در آخرين كتاب مقدس آسماني، يعني قرآن تحريف رخ نداده. مسلمين از ساعت نزول هر آيه عموماً آن را در دلها و در نوشتارها حفظ مي كردند؛ به گونه اي كه امكان هرگونه تغيير و تبديل و تحريف و حذف و اضافه از بين مي رفت؛ لذا ديگر تحريف و نابودي در كتاب آسماني رخ نداد و اين علت كه يكي از علل تجديد نبوت بود منتفي گشت.
ثانياً؛ در دوره هاي پيش، بشريت به واسطه ي عدم بلوغ و رشد قادر نبود كه يك نقشه ي كلي براي مسير خود دريافت كند و با راهنمايي آن نقشه راه خويش را ادامه دهد؛ لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمايي شود و راهنماياني هميشه او را همراهي كنند. ولي مقارن با دوره ي رسالت ختميه و از آن به بعد، اين توانايي كه نقشه ي كلي دريافت كند، براي بشر پيدا شده است و برنامه دريافت راهنمايي هاي منزل به منزل و مرحله به مرحله، متوقف گشت. علت تجديد شريعت ها، علاوه بر علت پيشين ـ نابودي يا وقوع تحريف در كتب آسماني ـ اين بود كه بشر قادر نبود برنامه ي كلي و طرح جامع خود را دريافت نمايد. با پيدايش اين امكان و اين استعداد، طرح كلي و جامع در اختيار بشر قرار گرفت و اين علت تجديد نبوت ها و شرايع نيز منتفي گشت. علماي امت متخصصاني هستند كه با استفاده از نقشه ي كلّي راهنمايي كه اسلام به دست مي دهد و با تدوين و تنظيم آيين نامه ها و تاكتيك هاي موقت راه را مي نمايانند.
ثالثاً؛ غالب پيامبران، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنها پيامبر تبليغي بوده اند نه تشريعي؛ پيامبران تشريعي شايد از انگشتان يك دست تجاوز نكنند. كار پيامبران تبليغي، ترويج و تبليغ و اجرا و تفسير شريعتي بود كه حاكم بر زمان آنها بوده است. علماي امت در عصر خاتميت كه عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول كلي اسلام و شناخت شرايط زمان و مكان، آن كليات را با شرايط و مقتضيات زماني و مكاني تطبيق دهند و حكم الهي را استخراج و استنباط نمايند. نام اين عمل «اجتهاد» است. علماي شايسته ي امت اسلامي بسياري از وظايفي را كه پيامبر تبليغي (انجام مي دادند) و قسمتي از وظايف پيامبران تشريعي را (بدون آن كه خود مشرّع باشند) با عمل اجتهاد و با وظيفه خاص رهبري امت انجام مي دهند؛ از اين رو در عين اين كه نياز به دين همواره باقي است و بلكه هر چه بشريت به سوي تمدن پيش رود نياز به دين فزوني مي يابد، نياز به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسماني جديد و پيامبر جديد براي هميشه منتفي گشت و پيامبري پايان يافت.[3]
ختم نبوت:
از نظر قرآن، دين خدا از آدم تا خاتم يكي است همه ي پيامبران اعم از پيامبران صاحب شريعت و پيامبران غيرصاحب شريعت، به يك مكتب دعوت مي كرده اند؛ اصول مكتب انبياء كه دين ناميده مي شود يكي بوده است. تفاوت شرايع آسماني در يك سلسله مسائل فرعي و شاخه اي بوده كه برحسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگي هاي مردمي كه دعوت مي شده اند متفاوت مي شده است و همه شكل هاي متفاوت و اندامهاي مختلف يك حقيقت به سوي يك هدف و مقصود بوده است. پيامبران با همه ي اختلافات فرعي و شاخه اي حامل يك پيام و وابسته به يك مكتب بوده اند. اين مكتب تدريجاً برحسب استعداد جامعه ي انساني عرضه شده است تا آن جا كه بشريت به حدي رسيد كه آن مكتب به صورت كامل و جامع عرضه شد و چون بدين نقطه رسيد نبوت پايان پذيرفت. آن كسي كه به وسيله ي او صورت كامل مكتب عرضه و ابلاغ شد حضرت محمدبن عبداللّه ـ صلي الله عليه واله ـ است و آخرين كتاب آسماني قرآن است و همان طوري كه قرآن كريم فرموده است:
«وَ تَمَّتْ كَلمةُ ربك صِدقاً و عَدلا لا مبدّلَ لِكَلِماتِه». پيام راستين و موزون پروردگارت كامل گشت، كسي را توانايي تغيير دادن آن نيست.[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ به کتاب مقتضيات زمان، ج 1 و 2، اثر استاد مطهري، مراجعه نماييد. [1]- مطهري، مرتضي، خاتميت، تهران، انتشارات صدرا، ص 159، 160.
[2]- همان ، ص 161، 162، (تلخيص).
[3]- مطهري، مرتضي، مقدمه اي بر جهان بيني، (وحي و نبوت)، ج 3، ص 41، 43.
[4]- همان، ص 38، 41، تلخيص.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]