تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815400636




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خواجه نصيرالدين طوسي


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نصيرالدين ابوجعفر پسرحسنطوسي معروف به «خواجه نصير» يا «محقق طوسي» و ملقب به «استادالبشر» و«عقل حاديعشر» و يا به تعبير متأخران «خداوند دانش و سياست» افضل علماي عصرخود و از بزرگاندانشمند و از حكيمان و متكلمان و فقيهان شيعه مذهب ايراني در قرن هفتم هجري است.وي در سال 597 هجري در چهرود (چاهرود) ساوه تولديافت و در كودكي همراه پدرش به طوس كه درآن زمان يكي از كانونهاي دانش بود رهسپارگرديد و بيشتر عمرخود را در آن شهر گذرانيد، به همين جهت منسوب و معروف به طوسيشده است.
نصيرالدين در دورهيكودكي مبادي صرف و نحو زبان فارسي و عربي و اشتقاق و اقسام علوم ادبي را نزد پدرخود محمد بن حسن كه خود از فقيهان فرقهي اماميه و از محدثان معروف طوس بود تعليميافت و سپس نزد دايي خود علي پسر ابي منصور كه او نيز از محدثان بزرگ زمان بودمقدمات منطق و مباني علوم عقلي را آموخت. پس از آن به منظور فراگرفتن دانشهايمتداول در آن عصر از دانشمندان و متخصصان فن به نيشابور كه يكي از مراكز مهم نشرفرهنگ ايراني- اسلامي در مشرق ايران بود رفت. در اين شهر از قطبالدين مصري طب وحكمت و از كمالالدين پسر يونس موصلي انواع حكمت و تفسير و از شيخ معينالدين مصريو ابوالسعادات اصفهاني برخي علوم ديگر از جمله منطق و فقه فراگرفت و سپس به محضرفريدالدين داماد نيشابوري رسيد و كتاب اشارات ابن سينا را از او استماع كرد. فريدالدينشاگرد صدرالدين سرخسي و از شاگردان افضل الدين غيلافي و او شاگرد ابوالعباس لوكريصاحب كتاب «بيانالحق» است و هم او بود كه علوم حكمي را در خراسان انتشار داد.لوكري هم از شاگردان بهمنيار پسر مرزبان آذربايجان بود كه از شاگردان برجستهي ابنسينا است. بدين ترتيب خواجهنصيرالدين طوسي به پنج واسطه شاگرد ابوعلي سينا محسوبميشود[1].
به طوري كه نوشتهاند,خواجه نصيرالدين بيش از بيست سال نداشت كه در علوم رياضي، نجوم و فقه و اصول وحكمت و كلام و منطق دانا شد[2].علم اخلاق را دوست ميداشت و اصول آن را رعايت ميكرد به عبارت ديگر هم خداوندفضايل اخلاقي بود و هم جامع علوم.
در سال 624 هجري بود كه به علت نا امني خراسان در اثر حمله مغولان و آواره شدن خواجه نصيرالدين طوسي, ناصرالدين عبدالرحيم بن ابيمنصور رييس قهستان كه فردي دانشدوست بود به دنبال وي فرستاد و او را به دربار خودآورد. خواجه نصير در تمام مدتي كه در قهستان ميزيست به مطالعه و تصنيف و تأليف وترجمه سرگرم بود.
نخست كتاب «طهارهالاعراقفي علم الاخلاق» ابوعلي مسكويه دانشمند نامي ايران در قرن چهارم و پنجم را از عربيبه فارسي ترجمه كرد و به نام ناصرالدين محتشم قهستاني «اخلاق ناصري» ناميد. همچنينرسالهاي در هيأت به زبان عربي نوشت و شرح مفصل آن را نيز به زبان فارسي رقم زدوهر دو را به نام ابوالشمس معينالدين فرزند ناصرالدين عبدالرحيم رييس قهستان«رساله معينيه» موسوم كرد.
در همين اوانعلاءالدين محمد فرمانرواي اسماعيليان كه در قلعه ميمون دژ سكونت داشت چون از وجودخواجه نصيرالدين طوسي در دستگاه ناصرالدين آگاه شد به وي پيغام فرستاد آن بزرگمردرا به حرمت تمام نزد او گسيل دارد.
خواجه نصيرالدين درقلعه ميمون دژ در كتابخانهاي بزرگ بيشتر اوقات خود را به مطالعه ميگذراند. امااز اقامت در آنجا خرسند نبود زيرا او و پدرانشان پيرو فرقهي شيعه اماميه بودند وهماهنگي با عقايد اسماعيليان نداشتند. به هرحال به نظر ميآيد كه خواجه در نزداسماعيليها همچون زنداني سياسي نگاهداري ميشده. در اين مدت از جمله كارهايي كهانجام داد شرح كتاب «اشارات» ابن سيناست.
منكوقاآن پسر توليخان پسر چنگيزخان در سال 650 هجري هلاكو برادر كوچك خود را به منظورتسخير قلعههاي مستحكم اسماعيليان و انقراض خلافت عباسيان به ايران گسيل داشت.
در همين هنگام بينعلاءالدين محمد فرمانرواي اسماعيليان در ايران و مقربان و نزديكان وي و بزرگان آندولت به ويژه با پسرش ركنالدين خورشاه در مقابله با مغولان اختلاف ايجاد شد وسرانجام علاءالدين به دست حسن مازندراني يكي از مقربان وي كشته شد و مسئوليت حلمجادلات داخلي به دست ركنالدين خورشاه و يارانش افتاد.
وقتي هلاكوخان بهبسطام رسيد ركنالدين شحنه هرات را به رسالت نزد ركنالدين خورشاه فرستاد و به اوپيغام داد يا فرمانبردار شود يا جنگ را آماده گردد. ركن الدين فرستاده هولاكو رابه گرمي و مهرباني پذيرفت و با خواجه نصيرالدين طوسي كه مشاور و معتمدش بود مشورتكرد كه در پاسخ هولاكوخان چه تصميمي اتخاذ كند. خواجه نصيرالدين چون دورانديش ومصلحتنگر بود و آگاهي داشت كه فداييان اسماعيلي از عهدهي مغولان برنميآيند گفتجز فرمانبرداري چاره نيست. ركنالدين رأي خواجه را پسنديد و در روز جمعه 28 شوال سال 654 هجري پسر و برادر خود ايرانشاه و رييسالدولههمداني و موفقالدوله را با هداياي گرانبها نزد هولاكوخان فرستاد سرپرست اين فرستادگانخواجهنصيرالدين بود. خورشاه براين اميد بود كه اين داناي بزرگ به تدبير نيكو طبعتند و سركش هولاكوخان مغول را آرام كند تا فتنه موجود خاموش شود. خواجه نصيرالدينطوسي چندان استوار و سنجيده سخن گفت و پيغام گزارد كه هولاكو فرستادگان خورشاه رابه حرمت پذيرا شد. وسرانجام با صدور عفو مشروط از طرف هولاكوخان اين مسأله بهپايان رسيد.
تأثير خواجه نصيرالدين طوسي در سقوط و انقراض خلافت عباسيان
هولاكوخانمغول پس از تسليم شدن خورشاه آخرين فرمانرواي اسماعيليان ايران و سقوط و انهدامقلعههاي آنان به تسخير بغداد و خلع خليفهي عباسي از خلافت مصمم شد. مغولان بهسعد و نحس تأثير گردش ستارگان در احوال آدميان اعتقاد تمام داشتند و ستارهشناسي وعلم به كار بردن رمل و استخراج زايجه را معتبر ميشناختند، به همين جهت پيش ازآنكه هولاكو سپاهيان را به سوي بغداد در حركت آورد به خواجه نصيرالدين گفت كه ازروي احكام نجوم وآثار فلكي و مغيبات پايان اين كار بزرگ را پيشبيني كند، خواجهفرمان برد و پس از توجه به احوال ستارگان و تأمل در نشانههاي اسطرلاب و در نظرگرفتن جميع جوانب جواب گفت كه لشگر كشيدن خان به بغداد به پيروزي ميانجامد و خليفهآسان تسليم ميشود. اما حسامالدين ستارهشناسي كه منكوقاآن او را همراه هولاكوخانفرستاده بود چون مذهب تسنن داشت به سقوط دستگاه خلافت عباسيان راضي نبود و گفتسپاه راندن خان به بغداد فرجامي نامحمود دارد و بلا و مصيبت بار ميآورد اصولاًدشمني كردن با خلفا كه جانشينان رسول خداياند نامبارك است و هر زورمندي با آنهادر افتاده برافتاده. با اين سخنان هولاكوخان در لشكركشي به بغداد سست شد بار ديگربا خواجه نصيرالدين طوسي رأي زد خواجه گفت: آنچه حسامالدين به عرض پادشاه رساندهمه از راستي و درستي دوراست، اين كه گفت دشمني با خلفاي عباسي فرجامي نامباركدارد درست نيست مگر طاهرذواليمينين به فرمان مأمون برمحمد امين كه پس از پدرشهارونالرشيد به خلافت نشست حمله نبرد و او را نكشت؟ مگر جعفر متوكل دهمين خليفهيعباسي بدست پسرش كشته نشد؟ مگر منتصر و معتز يازدهمين و سيزدهمين خلفاي عباسي راغلامانشان نكشتند؟ پس چرا هيچ فتنه و حادثهاي برنخاست؟ هولاكوگفت: بنابراين اگربه بغداد حمله كنم پيروزمند خواهم شد؟ خواجه نصير گفت: بيگمان بختيار و كامرواخواهي بود. هولاكو بدين نويدهاي خوش شك و ترديد را از دل بيرون كرد و به گرفتنبغداد و عزل خليفه مصمم شد.
خواجه نصيرالدين بنيانگزار و سرپرست گروه منجمان رصدخانه مراغه
هولاكوخانپس از تسخير بغداد و انقراض خلافت عباسيان آنچه از جنگها به چنگ آورده بود بهآذزبايجان فرستاد و پس از مدتي خود نيز به آذربايجان رفت و در مراغه مقيم شد و بهعلت خوشآمدگويي حكمرانان و اميران و پيشكشهاي لايقي كه آورده بودند خان مغولشادمان شد و مراغه را مقر خود قرار داده و به خواجه نصيرالدين گفت نزديك مراغهبرجايي مناسب رصدخانهاي معتبر برپا كند و دستور داد تا يك دهم درآمد كليه موقوفاتهمه شهرهايي كه زير فرمان او بود به اين كار تخصيص داده شود تا صرف ايجاد بنا وتهيه لوازم و مخارج داير نگهداشتن مدارس و شفاخانههاي مربوط به آن شود.
خواجه نصيرالدين پساز مطالعهي لازم تپهي مرتفعي را كه در شمال غربي مراغه واقع است انتخاب كرد وسرانجام روز سهشنبه چهارم جماديالاول سال 657هجري برابر سال 638 خورشيدي مطابق 1259ميلادي كار ساختمان رصدخانه به معماري فخرالدين احمد ميرعثمان آغاز گرديد.
فهرست آثار خواجه نصير طوسي
تأليفهاي او را بهفارسي و عربي و علوم مختلف بيش از يكصدو شصت جلد كتاب شمردهاند، از جمله بعضيكتابهاي عربي او در منتهاي درجه شهرت است مانند: تحريراقليدس، تحريرمجسطي، تحريرأكرمانالاوس،تحريركتب لاكرتاوذوسيوس، تحرير كتاب المأخوذان، تحرير كتاب المعطيات، تحرير كتابالكره المتحركه، تحرير معرفه مساحه اشكال البسيط و الكرويه،تحريركتاب الليل والنهار يا كتاب الايام والليالي، كتاب المناظر، كتاب جرمي النيرين و بعديهما، طلوعو غروب، مطالع، المقروضات، ظاهرات الفلك، كره و استوانه، المساكن، الاسطوانه،المخروطات، احوالخطوط منحنييه، كشف القناع عن اسرار شكل القطاع، تربيع الدايره،رسالهفي انعطاف الشعاع و انعكاسه، تسطيح الكره و المطالع و مصادرة اقليدس، رسالهالشافيه عن الشك فيالخطوطالمتوازيه، جامعالحساب بالتخت و التراب، رساله در علممثلث، رساله در حساب جبر و مقابله، زبده الادراك فيهيأت الافلاك، تذكره نصيريه،تجريدمنطق، تجريدالاعتقاد در كلام، حل مشكلاتالاشارات، قواعدالعقايد،مصارعالمصارع ،تلخيصالمحصل يا نقدالمحصل، تهذيب محصل افكارالمتقدمين و المتأخرين امام فخر رازي،تعديل المعيارفينقد تنزيل الافكار، بقاءالنفس بعد فناءالجسد، رساله در صدور خلقاز حضرت حق، اثبات جوهر مفارق يا اثبات العقل، رساله الي نجم الكتابي في اثباتواجب الوجود، شرح رساله العلم، مفاوضات، مؤاخذات، جواب اسئله شمس الدين محمد كشيي،اسأله النصيريه، جواب اسأله محيي الدين عباسي، مسائل سبعه، جواب اؤله وردت منالروم، جواب اساله سيدركنالدين استرآبادي، جواب اسأله نجمالدين دبيران،فوائدثمانيه، آداب المتعلمين مقولات عشر، ربط الحادث بالقديم، اثبات العقل الفعال،رساله الاعتقاديه، حواشي علي كليات القانون فوائد، تجريدفي الهندسه، اختياراتمسيرالقمر، كتاب البارع فيالتقويم، مختصركراه ارشميدس، تحصيل في علم النجوم،تقويم العلايي، نهايه الادراك في درايه الافلاك، رساله النصريه، رساله المقنعه، رسالهفي اصول الدين، رساله في اصول العقايد، رساله في مهيه العلم و العالم و المعلوم،رساله منتخبه في معالم النفس و ما تصل بذاك، اقسام الحكميه، سريعه الاشرفي انجاحالمقاصد و كشف الملمات، رساله في العلل والمعلومات، اثبات اللوح المحفوظ، نقطهالقدسيه، آداب البحث به اثبات الفرقه الناجيه. رساله في احكام الكتف، شرح اصولكافي، كتاب المساطير، شرح التهافت.
مقام فلسفي خواجه نصيرطوسي
خواجهنصيرالدينمردي داهي و داراي استعداد و قدرت ذهني اصيل و ممتازي بوده است. با چنين حدت ذهن وقدرت انديشهاي در علم فيزيك و نجوم و فلسفه شهره آفاق گشت. وي يك شيعه دوازدهامامي بود با صوفيان سنگي نيز مكاتبهاي داشت و در رساله مهمي عقيدة صوفيانهاي رابه صورت شيعه پسندي ارائه داده از اين روي درك روابط باطني او با كيش اسماعيليآسان نيست. خواجه نصيرخود تصديق دارد كه نخستين مسودة اثر بزرگ وي در باب اخلاقبراي آنكه به مذاق مخدوم اسماعيلي خوش آيد، صبغه اسماعيليگري داشته است. ولياسماعيليان دربارة وي تا آنجا رفتهاند كه او را يكي از مراجع بزرگ خود بشمار ميآوردهاند[3].
كاري كه خواجهنصيرطوسي در استوار كردن مباني فلسفهي مشاء كرد از همهي كارهاي او بهتر بود، بهويژه براي گروهي كه ارسطو را استاد مسلم و حقايق عالم را با فلسفه او بيان شده ميپنداشتند.
خواجه نصيرالدينطوسي در فلسفه پيرو شيخالرييس ابوعلي سينا است وليكن خود او نيز عقايدي در فلسفهمشاء ابراز داشته و حتي گاهي مشاييان را تزييف و برخي اوقات سخنان ابوالبكركاتبغدادي صاحب «المعتبر» و شيخ شهاب الدين سهروردي را بر آراء شيخالرييس ترجيح دادهو بهتر دانسته. افكار تازه و عقايد اصلي خواجه بيشتر در كتاب «تجريدالاعتقاد» بهچشم ميخورد وخود در آغاز اين كتاب نوشته است: من اين كتاب را بر بهترين روش ترتيبو تنظيم كردم وآنچه را كه با دليل برايم ثابت گشته و معتقد خود قرارش دادهام دراين كتاب گنجانيدهام.


[1] . روضات الخبات ص 582
[2] . خواجه نصيرالدين طوسي تأليف يغمايي ص 4
[3] . تاريخ نهضتهاي مليايران ص 566







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن