واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: اين روزها «طاهره صفارزاده» دعايمان را ميطلبد
گروه ادب: «طاهره صفارزاده»، مترجم قرآن كريم و شاعر مذهبي كه به دليل ضايعه مغزي در بيمارستان ايرانمهر تهران تحت عمل جراحي قرار گرفته، بهبودي نسبي يافته و در ميان تمام نگرانيها براي اين بانوي بزرگ، اميدواريم، اميدواريم به رحمت خدا، به ياري قرآن و درمانهاي پزشكي.
اينجا خيابان دكتر شريعتي تهران است. دقيقتر بگويم اينجا چند قدمي با دو راهي قلهك فاصله دارد و تابلوي سفيد و آبي بيمارستاني مجهز خودنمايي ميكند و به من نشان ميدهد كه راه را درست آمدهام. اينجا بيمارستان «ايرانمهر» است.
وارد بيمارستان ميشوم و يك راست ميروم سراغ اطلاعات. جالب است كه گويا مسئول پاسخگويي از پاسخ دادن به اين سئوال خسته شده، اما بدون هيچ جستجويي به محض شنيدن نام «طاهره صفارزاده» به من ميگويد: «اتاق 804 طبقه 4». من هم اندكي به دنبال آسانسور ميگردم و پس از اين كه ناچار ميشوم كارتم را به نگهبانان نشان دهم، با خوشبرخوردي ايشان مواجه ميشوم كه به من ميگويند: «آسانسور از اين طرف است.»
وارد آسانسور بيمارستان ميشوم و با باز شدن در آسانسور به كمك تابلوها به سمت چپ و بخش جراحي اعصاب راهنمايي ميشوم.
با ورود به بخش درمييابم كه زمان صرف نهار بيماران آغاز شده و احتمالاً چندان نميتوانم به عيادت از «طاهره صفارزاده» مترجم قرآن بپردازم؛ چهرهاي كه از سالها پيش و از روزهاي راهنمايي و دبيرستان با او آشنا شدم و دريافتم كه شعر نو ديني فارسي مديون چند نام است كه شايد مهمترين آنها طاهره صفارزاده باشد.
بعدها و در روزهاي دانشگاه، در گوشه و كنار تهران با او، شعرش و جايزههايي كه به او اهدا ميشد، روبرو شدم كه همه نشان از شاعري متعهد، مدرن و البته تا حدي مغرور ميداد. بعدها نام صفارزاده در جرگهاي ديگر هم خوش درخشيد و آن ترجمه قرآن بود. هنوز بهخاطر دارم كه در نشست بررسي آثارش كه با سخنراني «ميراحمد ميراحسان» در حوزه هنري تهران برگزار ميشد، شديداً از سطحينگري در ژورناليسم ايران گلايه كرد و همه روزنامهنگاران را به مطالعه فراخواند.
آخرين باري هم كه صفارزاده را از نزديك ديدم، جشنواره «قابي براي جواني» بود كه توسط «خانه شهرياران جوان» در روز جوان يا همان روز ولادت حضرت علي اكبر (ع) در سالن همايشهاي بينالمللي صدا و سيما برگزار شد و از صفارزاده نيز در كنار نامهايي چون آيتالله حسنزاده آملي و «ابراهيم حاتميكيا» تجليل شد.
همين چهار روز پيش هم در آيين پاياني نخستين جايزه ادبي، هنري «قدر»، «سيد ضياءالدين شفيعي» با اعلام خبر كسالت او از «افسون اميني» خواست تا هداياي تجليل از او در اين جايزه را نيز دريافت كند.
تمام اينها در فاصله چند قدمي در آسانسور تا پايگاه پرستاري بهذهنم خطور ميكند و حضور پرستار بخش رشته افكارم كه البته تقريبا به نتيجه رسيده بود را پاره ميكند.
خودم را معرفي ميكنم و اجازه ميگيرم كه خارج از ساعت ملاقات به عيادت طاهره صفارزاده بروم.
وارد اتاق 804 ميشوم كه پر است از گلهاي عيادتكنندگان كه البته به رسم مرسوم بيمارستانها مصنوعي هستند. با صفارزاده روبرو ميشوم كه با حال عمومي نسبتاً خوب روي تخت دراز كشيدهاست و به مرد جاافتاده و خوشپوشي برميخورم كه مشغول مراقبت از اوست.
خودم را معرفي ميكنم و در همين اثنا چشمم به غلطگيريهاي يك نوشته ادبي ميخورد كه زيرش نوشته «جلال صفارزاده». حدسم را با آقاي خوشپوش مطرح ميكنم و درمييابم كه او برادر طاهره صفارزاده است. بسيار تلاش ميكند كه نام مرا بهخاطر صفارزاده بياورد، اما همان گونه كه به عنوان عوارض طبيعي يك عمل جراحي مغزي ميتوان حدس زد، تلاشش بيفايده ميماند.
از او درباره حال عمومي صفارزاده ميپرسم تا جلال صفارزاده بگويد: امروز بيش از هر زمان ديگر نيازمند دعاي علاقمندانش هستيم.
ميگويد: امروز مشغول گذراندن هشتمين روز بسترياست و روز شنبه ششم مهر هم تحت عمل جراحي مخچه قرار گرفتهاست.
به عيادت كوتاهم پايان ميدهم و به سراغ پايگاه پرستاري ميروم تا با توجه به اجازه برادر بيمار اطلاعات بيشتري از بيمارياش بگيرم. پرستاران هم همكاري ميكنند و اطلاعات نسبتا كاملي در اختيارم ميگذارند. اطلاعاتي كه مانند هميشه بر اساس اخلاق پزشكي، ناگزير در ذهن ميماند.
پرستار همچنين جدا از اطلاعات پرونده درباره روند درمان ميگويد، نظر پزشك معالج اين است كه اگر تا فردا علايمي چون تب كه نشاندهنده عفونت است بر بالين بيمار ظاهر نشود، امكان ترخيص و ادامه روند درماني در منزل وجود دارد.
پس از صحبت با پرستار، باز هم به سراغ اتاق 804 ميروم و چند دقيقهاي با جلال صفارزاده صحبت ميكنم و به طاهره صفارزاده كه تا حدي متوجه سخنانم ميشود ميگويم كه من و تمام دوستانم دعايش خواهيم كرد.
از همه خداحافظي ميكنم و دوباره سوار همان آسانسور ميشوم و در عرض چند ثانيه سقوط ميكنم.
از در بيمارستان كه بيرون ميروم ذهنم را مرور ميكنم. هنوز و در ميان تمام نگرانيهايم براي اين بانوي بزرگ، اميدوارم، اميدوارم به درمانهاي پزشكي، به رحمت خدا و به ياري قرآن.
شما هم برايش دعا كنيد.
گزارش از: محمدرضا شالبافان
شنبه 13 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]