واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: رئيس فرهنگسراي كودك در گفت وگو با سياست روز:كتب و لوازم التحريردر تسخير «شرك» و «باربي»
اشاره: همه روزهاي هفته و همه هفتهها،از آن كودكاني است كه قرار است زندگي امروز ما را به فرداها متصل كنند.اما پاي گذاشتن به هفته جهاني كودك،اين ضرورت را پررنگتر ميكند كه با نگاهي جديتر به سراغ مسايل و موضوعات كودكان برويم.از همين روي و به مناسبت هفته جهاني كودك،با پروين غضنفري به بحث درباره ادبيات كودكان پرداختهايم.غضنفري سرپرست مناطق فرهنگي هنري منطقه 3 و رئيس فرهنگسراي كودك است.او در اين گفتو گو از چهار منظر به آسيب شناسي ادبيات كودك ميپردازد و راهكارهايي براي خروج از موانع اين عرصه،ارائه ميكند.
***
در بررسي وضعيت فعلي ادبيات كودك، از مناظر و زواياي گوناگوني ميتوان به بحث نزديك شد.به نظر شما كدام رويكرد داراي اولويت و اهميت بيشتري است و اين ادبيات بيشتر از چه موضعي آسيب ميبيند؟
به نظر من ، در آسيب شناسي ادبيات كودك بايد به تبيين و تشريح چهار مقوله پرداخت.اين چهار مقوله هم به اندازه يكديگر اهميت و ضرورت دارند و نميتوان يكي را بر ديگري رجحان داد.منظورم از اين چهار مقوله ،، و است. ما در تمام اين موارد،نيازمند يك بازنگري جدي و اصلاح اساسي هستيم تا ادبياتي پوينده و موثر در عرصه كودكان داشته باشيم.
با اين كه شما گفتيد همه اين مقولات داراي ارزش واهميت يكساني هستند،اما چون به بحث اصالت و هويت به عنوان اولين مقوله اشاره كرديد،بحث را در همين باره آغاز ميكنيم ؛آيا شما معتقديد كه ادبيات كودك ما فاقد اصالت و هويت است؟
من گمان ميكنم كه اين گونه قطعي نگري و حكم صادر كردن درباره كليت يك پديدهاي،بحث را براي نقد و نظرهاي جدي مسدود ميكند.بنابراين ،با شما موافق نيستم كه ادبيات كودك ما فاقد اصالت و هويت است،بلكه فكر ميكنم بخشي از آن در معرض اين آسيب قرار دارد كه نتواند هويت ايراني- اسلامي ما را به كودكانمان منتقل كند.
چگونه اين اتفاق روي داده است؟
بخشي از آن،برميگردد به بازنويسيهاي شتابزده و بي كيفيتي كه از ادبيات كلاسيك غرب صورت ميگيرد.يعني شما ميبينيد كه مثلا قصههايي مانند سيندرلا و سفيد برفي،بارها و بارها با انواع و اقسام ترجمهها و بازنويسيها به زبان فارسي و براي كودكان ما منتشر ميشوند.البته من با اصل اين موضوع،مخالفتي ندارم،اما رواج فراوان اين كتابها به همراه كارتونها و لوحهاي فشردهاي كه با آنها نيز بر مبناي همين قصهها ساخته شدهاند،باعث ميشود كه كودك ايراني آهسته آهسته فراموش كند كه كيست و چه پشتوانه و سابقهاي دارد.به گمان من،بايد همراه و همزمان با اين بازنويسيها و ترجمهها،ادبيات كلاسيك ايراني و قصههايي از آن كه قابليت بازگويي براي كودكان را دارد،تقويت و ترويج شود،البته اتفاقاتي هم در اين عرصه روي داده است،اما كفايت نميكند.
چگونه ميتوان به اين قضيه پروبال داد تا ادبيات كلاسيك ايراني در قالب قصههاي جذاب براي كودكان باز تعريف شود؟
بخشي از اين اتفاق به آن جا برميگردد كه ما نويسندگان و هنرمندان خود را متوجه ضرورت واهميت اين مسئله كنيم.هر چند كه آنها اين ضرورت را احساس ميكنند،ولي بايد بيشتر از گذشته متوجه اهميت و نقش هويت در شكل گيري شخصيت فردي و اجتماعي كودكان باشند.
از سوي ديگر،ميتوان به كارگاه يا بنيادي انديشيد كهبه بازآفريني و بازنويسي روايتهاي كهن و قصههاي كلاسيك ايراني بپردازد و اين فرآيند را طي برنامهاي دراز مدت،مدون و سامانمند،به سرانجام برساند.همچنين بايد وفاق وهمدلي بيشتري بين نويسندگان با اهالي سينما،به خصوص انيميشن،صورت بگيرد. در صورتي كه چنين اتفاقاتي روي دهد،ميتوان بسياري از مضامين و دستمايههاي اصيل ايراني ـ اسلامي را در قالب تصوير ومتن،به كودكان ارائه كرد.در آن صورت،شاهد اين نخواهيم بود كه تمام كيف و لوازم التحرير كودكان ما در تسلط و تسخير و و .... در آيد.
مقوله ديگري كه در آسيب شناسي ادبيات كودك به آن اشاره كرديد،محتواي ادبي بود.به نظر ميرسد كه ما در اين عرصه با مشكلات كمتري مواجه هستيم.چون نويسندگاني خلاق و جدي داريم كه مشغول آفرينش آثاري ارزشمند و جذاب هستند.
همين طور است ولي اين همه ماجرا را شكل نميدهد؛واقعيت اين است كه در كنار اين ادبيات جدي و خلاق،ما با انبوهي از آثاري مواجه هستيم كه خوراك فكري مناسبي به كودكان نميدهند و نازل به شمار ميروند.البته امروزه در شرايط دشواري به سر ميبريم و نبايد همه تقصيرات را به گردن كتابها و نويسندگانشان انداخت؛ببينيد،از يك سو آن پند و اندرزها به سبك قديمي ديگر كارساز نيستند و بچهها چنين نصيحتهايي را نميپذيرند.اما از سوي ديگر نياز به آموزش براي كودكان همچنان وجود دارد.يعني بايد مقولات و مفاهيمي را به كودكان آموزاند تا بتواند در آينده،نقشي موثر در جامعه خود ايفا كند.حال،چه بايد كرد؟پند و اندرزهاي قديمي جوابگو نيستند و نياز به آموزش و حتي پنددادن، همچنان وجود دارد. عدهاي از نويسندگان و شاعران كودك، راه چاره را در اين ديدهاند كه به شيوهاي سهلگيرانه و با بهرهگيري از ادبياتي كه اصطلاحا است، به امر آموزش بپردازند. اما چون اين رويكرد، بدون مخاطبشناسي و شناخت علمي از ذائقه كودك امروز بوده، منجر به خلق آثاري نه چندان جدي شده است. با اين حال، همان طور كه گفتيد، بخشي از نويسندگان و شاعران، در كار خلق و آفرينش ادبياتي ارزشمند و متعالي براي كودكان هستند. حال بايد به تقويت اين جريان پرداخت.
چگونه و با چه ساز و كارهايي؟
با برپايي جشنوارهاي متعدد و متنوع كه به كشف استعدادهاي اين عرصه بپردازد، همچنين با حمايت رسانهاي بيشتر در سطحي كلان، تا از طريق بهرهگيري از تبليغات، آثار ارزشمند اين عرصه، معرفي و شناسانده شود. اهميت بيشتر به آموزش نويسندگان، فراهم آوردن فضايي براي تعامل سازندهتر ميان نويسندگان كودك، تصحيح رابطه مولفان و ناشران و توجه جديتربه مسائل صنعتي نويسندگان، از جمله راهكارهايي است كه به ادبيات مطلوب كودكان، پروبال و وسعت عمل ميدهد.
خانم غضنفري، شما به مقوله فرمگرافيكي هم به عنوان يكي از موضوعات قابل نقد و بررسي در عرصه ادبيات كودك اشاره كرديد. اين درحالي است كه بسياري از تصويرگران كتاب كودك در سالهاي اخير، موفقيتهاي بينالمللي كسب كردهاند. اين طور نيست؟
بله، همين طور است. اما صحبت من معطوف و محدود به تصويرگري كتاب نيست؛ ضمن اين كه در زمينه تصويرگري، اتفاقات مثبت و غير قابل انكاري روي داده، هنوز بخشي از تصويرسازي كتابهاي كودك ما مبتني بر كارتونهاي غربي است، آن هم با اجرايي نه چندان موفق و چشمانواز. يعني ما خوراك مطلوب و مناسبي براي كودكان فراهم نكردهايم و چشم آنان را به عادت ندادهايم. با اين حال، بحث من، كليتر و كلان است؛ وقتي صحبت از ميشود، به جز تصويرسازي، مقولاتي مانند حجم و قطع كتاب، جنس آن، نوع حروف چيني و صحافي و ... مدنظر است. بگذاريد مثالي بزنم؛ اكنون در همين كشورهاي آسيايي، كتابهايي از جنس پلاستيك بيضرر براي خردسالان توليد ميشود كه قابليت خواندن و ورق زدن در حمام را دارد.
يعني كودك حتي در موقع استحمام، ميتواند كتاب بخواند و از تصاوير آن لذت ببرد. اين گونه اتفاقات در ادبيات كودك ما كمتر رخ داده است. يا توليد كتابهايي در قطعهاي متفاوت (خيلي بزرگ يا خيلي كوچك) در كشورهاي ديگر ديده ميشود كه در كشور ما داراي نمونههاي فراواني نيست. البته اين اتفاقات در ايران نيز در حال شكلگيري است و ما شاهد تحولي جدي در اين عرصه هستيم. يعني ناشران و مولفان و تصويرگران ما به اين نتيجه رسيدهاند كه صرفا با كتابهايي در قطع و شكل كلاسيك، نميتوان تمام نيازهاي فكري و عاطفي كودكان را پاسخ داد. اما هنوز تا رسيدن به نقطه مطلوب، راهي طولاني در پيش است كه نيازمند استمرار، جديت وخلاقيت بيشتر است
چگونه ميتوان در اين مسير، گامهاي بلندي را برداشت؟
واقعيت اين است كه هرگونه نوآوري ممكن است در ابتدا با بازخوردهاي مناسب و مطلوبي از سوي جامعه خريداران و مخاطبان همراه نباشد. بنابراين، در ابتدا بايد دستگاهها و نهادهاي متولي وارد كار شوند و ميزان ريسكپذيري را پايين بياورند. به عبارتي سادهتر، ناشر و مولف و تصويرگر، بايد اين اطمينان نسبي را داشته باشند كه در صورت توليد آثاري متفاوت از منظر فرم گرافيكي نهادهايي وجود دارد كه به پشتيباني و حمايت از آنها بپردازد. چون همانگونه كه گفتم، هر كار جديد و نويي، ممكن است الزاما مورد توجه اوليه قرار نگيرد.
البته تجربه نشان داده است كه پدر و مادران ايراني و فرزندان آنها به اين تغيير و تحولات با ديدهاي منفي نگاه نميكنند و آماده هستند تا آثاري با شكل و شمايل جديد را دريافت كنند؛ چنانچه كتابهايي با قطع بسيار بزرگ در ايران توليد شد كه كودك ميتوانست روي كتاب بنشيند و شخصيتهاي داستان را به اندازه خودش و يا حتي بزرگتر، ببينيد. اين اتفاق، با بازخوردي مثبت مواجه شد و اين كتابها مخاطباني قابل قبول يافت، اگرچه همين ابتكار هم به ورطه تقليد افتاد و نمونههاي فراواني از كتابهايي با قطع خيلي بزرگ منتشر شد كه توقع و انتظار كودكان را برآورده نكرد. اين هم موضوعي است كه قابليت نقد و بررسي بيشتر را دارد. منظورم تقليد و تكرار است. يعني تا كاري نوآورانه و خلاق، به بازاري مناسب در ادبيات كودك دست مييابد، نمونههاي مشابه فراواني روانه بازار كتاب ميشود. درحالي كه كمي خلاقيت و بهرهگيري از انديشههاي فردي، ميتواند جمعيت گسترده و در عين حال مشتاق كودك را با خود همراه كند.
آخرين مقولهاي كه شما در بحث ادبيات كودك به آن اشاره كرديد، نحوه توزيع و انتشار آثار اين عرصه بود. چه آسيبهايي در زمينه توزيع كتاب كودكان وجود دارد؟
مهمترين آسيب، عوام توزيع يكسان كتابهاست؛ بدين شكل كه آثار جدي و مناسب كودك، بيشتر در كتابفروشيها و مراكز فرهنگي توزيع ميشوند، اما آثاري كه اصطلاحا به شمار ميآيند، در كيوسكهاي مطبوعاتي به فروش ميرسند. از آن جايي هم كه پدر و مادرها به روزنامهفروشيها بيشتر دسترسي دارند تا كتابفروشيها، بيشتر خريدار اين گونه آثار هستند. به اين دليل ساده كه روزنامه و آب معدني و تنقلات، خريدار بيشتري دارد كه اين اقلام در روزنامهفروشيها يافت ميشود و بالطبع، كتاب كودك هم در كنار آنها به فروش ميرسد.
اما در كتابفروشيها صرفا كتاب و محصولات فرهنگي به فروش ميرسد كه متاسفانه خود پدر و مادرها كمتر به اين مقولات احساس نياز ميكنند. بنابراين، وقتي كه به درخواست كودكانشان قصه ميكنند كه كتابي بخرند، بيشتر به باجهها و كيوسكهاي مطبوعاتي مراجعه ميكنند.
به نظر من، اگر سيستم توزيع كتاب كودك به گونهاي باشد كه آثار ارزشمند كودك هم در كيوسكهاي مطبوعاتي عرضه شود به مخاطبان اين فرصت را ميدهد كه خود دست به انتخاب بزند و آثار برتري را انتخاب كند علاوه بر آن، بايد به تقويت و افزايش نمايشگاههاي استاني در عرصه كتاب كودك پرداخت و ضمن گزينش آثار برتر اين عرصه، چنين امكاني را فراهم كرد كه والدين و كودكان، دسترسي بيشتري به انواع كتابها داشته باشند. به گمان من، تمام اين اتفاقات، شدني است؛ چنانچه هماكنون نيز همه شواهد و قرائن نشان ميدهدكه عزمي جدي و همتي بلند در متوليان و ناشران كودك و نوجوان شكل گرفته است تا با توليد و عرضه آثاري مطلوب براي كودكان، نسلي فرهيخته وهوشمند به جامعه فردا معرفي شود.
شنبه 13 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]