محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831623807
داستان انقلاب به جريان افتاده است
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: داستان انقلاب به جريان افتاده است
داستان- عليالله سليمي:
ادبيات داستاني كشورمان از منظر موضوع «انقلاب» سال گذشته شاهد رويدادهايي بود كه تقريبا به اين شدت در سالهاي گذشته سابقه نداشت.
براي نخستين بار جشن بزرگ داستان انقلاب برگزار شد كه در پي فراخوان آن حدود 400 عنوان داستان به دبيرخانه جشنواره ارسال و در بهمن ماه سال گذشته پس از بررسي آثار رسيده، داستانها و نويسندگان برگزيده طي مراسمي در تالار مهر حوزه هنري معرفي شدند. همچنين 3 رمان شاخص با موضوع انقلاب تقريبا به طور همزمان چاپ و منتشر شدند كه نسبت به سال قبل يك اتفاق ادبي قابل توجه محسوب ميشود.
يك سوي هر دو اتفاق ياد شده به اميرحسين فردي، داستاننويس فعال در سالهاي اخير مربوط ميشود. فردي دبير جشنواره داستان انقلاب است كه امسال هم دومين دوره آن برگزار خواهد شد. البته او بنيانگذار اين جشنواره هم محسوب ميشود همانطور كه در سال 1355 شوراي نويسندگان مسجد جوادالائمه را در يكي از محلههاي جنوبي پايتخت بنيانگذاري كرد و حالا ثمرات متعدد آن نصيب ادبيات داستاني معاصر كشورمان ميشود. در بخش انتشار رمانهايي با موضوع انقلاب هم، اميرحسين فردي سال گذشته رمان «اسماعيل» را منتشر كرد كه در حال حاضر او جلد دوم اين رمان را بازنويسي ميكند تا در آينده نزديك به دست ناشر بسپارد.
طبق سالهاي گذشته دبيري جشنواره انتخاب كتاب سال شهيد حبيب غنيپور امسال هم به عهده اميرحسين فردي است كه اسفند ماه امسال مراسم افتتاحيه هشتمين دوره آن برگزار خواهد شد.
فردي همچنين از حدود 25 سال پيش سردبيري مجله هفتگي كيهان بچهها را به عهده دارد و از ميان كتابهايش ميتوان به «آشيانه در مه»، «سياه چمن»، «يك دنيا پروانه»، «كوچك جنگلي» و... اشاره كرد. با اين نويسنده و فعال ادبي در دفتر كارگاه قصه و رمان واحد ادبيات حوزه هنري كه مديريت آن را خودش به عهده دارد ديدار و گفتوگو كرديم. او معتقد است، تقريبا از حدود يك دهه قبل دغدغه داستان انقلاب با او بوده و اكنون خوشحال است كه دوران ثمردهي آن را ميبيند. همچنين از شخصيت اسماعيل در رمان جديدش ميگويد كه از پيش از انقلاب با او بوده و اكنون به يكي از شخصيتهاي داستاني ادبيات معاصر كشورمان تبديل شده است و دغدغههاي ديگري كه اين روزها به دلمشغولي اصلي اين نويسنده تبديل شده است.
* يكي از دغدغههاي اصلي شما در اين سالها پيگيري موضوع داستان انقلاب است. اگر مايل باشيد بحث را از همين جا شروع كنيم؛ از جرقهها و فكرهاي اوليه آن كه منجر به عملي شدن فكرهاي شما در اين زمينه شده است.
حادثه عظيمي در اين مملكت به نام انقلاب اسلامي صورت گرفته كه متاسفانه آثار درخور شأن اين حادثه بزرگ، هنوز خلق نشده است. در اين زمينه، يكي از دغدغههاي من اين است كه نسل قديم نويسندگان را متوجه رسالت خودشان كنم. خيلي از نويسندگاني كه در حال حاضر هم مينويسند و در سنين پختگي قرار دارند، در متن انقلاب بزرگ شدهاند. اينها كساني هستند كه در متن انقلاب حضور داشتهاند. احساس ميكنم هر نويسندهاي كه در اين كشور زندگي ميكند، به نوعي بدهكار انقلاب اسلامي است و بايد بدهياش را به انقلاب بپردازد. هر نويسنده لازم است حداقل يك كتاب، در كارنامه خود درباره انقلاب داشته باشد. اين كار مشكل و پيچيده نيست. كارگاه قصه و رمان هم در اين زمينه حمايت بسيار جدياي خواهد كرد، خصوصا به لحاظ مالي كه در حال حاضر، قابل قياس با هيچ جاي ديگر نيست. ما از يك اثر خوب و درخور شأن انقلاب اسلامي، حمايت خواهيم كرد و شخصا در اين راه نهايت سعي و تلاشم را به كار خواهم گرفت.
البته در اين زمينه دست ما تقريبا باز است، چون همه مراكز مرتبط با اين موضوع را شناسايي كردهايم. ما ميخواهيم نويسندهاي كه به اين كار ميپردازد آسوده خاطر باشد. منابع و تسهيلات را در اختيارش قرار ميدهيم و هماهنگي با مراكز مرتبط را هم انجام ميدهيم.
* يكي از رويدادهاي شاخص در حوزه ادبيات داستان كشورمان در سال گذشته، برگزاري نخستين جشنواره داستان انقلاب بود كه جنابعالي دبيري آن جشنواره را به عهده داشتيد. از نحوه شكلگيري اين جشنواره از ايده تا عمل برايمان بگوييد.
ماجراي داستان انقلاب از آنجا شروع شد كه ما وقتي صحنه ادبيات داستاني كشورمان را بررسي كرديم، ديديم كه براي اكثر موضوعات مبتلا به جامعه ما يك نهاد، ارگان يا جايگاهي هست كه از آن حمايت كند و تنها چيزي كه حمايت نميشود و بايد حمايت شود همان داستان انقلاب است. اصلا يك امر فراموش شده است. اين رويداد بزرگ تاريخ ما كه يك حادثه بزرگ جهاني بود به عقيده بنده در ادبيات داستاني ما هيچ جايگاهي ندارد. غفلت بزرگي پيش آمده و كسي به آن نپرداخته، چون آنقدر هم بديهي بود، كه كسي آن را نديده و به آن توجه نشده است. برهمين اساس ما جشن بزرگ داستان را طراحي و در حوزه هنري مقدمات برگزاري آن را فراهم كرديم.
از اين طريق ارزيابي خوبي شد از وضعيت فضاي داستاني كشور به دست آورد كه چقدر استقبال ميكنند چقدر به اين موضوع توجه ميشود؟ و اصلا رسانهها برخوردشان چگونه است؟ صاحبنظران صحبتشان چيست؟ و اصلا اين كار را بايد انجام داد يا خير؟ و از اين قبيل مطالب. خب، دستاوردهايي هم داشته است، هم دستاوردهايي در زمينه خود آثار، چون نزديك به 400 داستان چاپ نشده به دست ما رسيد و هم اينكه ما با آرا و نظرات افراد مختلف جامعه برخورد كرديم. بسياري تشويق و تاييد كردند و گفتند كاري است كه روي زمين مانده بود و بايد انجام ميشد.
جماعتي هم بودند كه اصلا رد كردند و گفتند اين چيزها بيمعني است و از درون دالانهاي تنگ ايدئولوژي هنر درنميآيد و داستان شكل نميگيرد و بالاخره تخليه كردند. ولي با اين حال ما كار خودمان را كرديم و به ياري خدا جشنواره را در موعد مقرر برگزار كرديم كه خوشبختانه استقبال خوبي هم از آن به عمل آمد.
* براي شروع به كار جشنواره چه اقداماتي را انجام داديد و اصلا آغاز جشنواره چگونه كليد خورد؟
زادگاه جشن بزرگ انقلاب را بايد حوزه هنري، دفتر آفرينشهاي ادبي، كارگاه قصه و رمان دانست كه با تشكيل دبيرخانه دائمي و ستاد خبري نخستين فراخوان آن در بهار سال گذشته در اختيار رسانهها قرار گرفت. در متن فراخوان از نويسندگان ايراني علاقهمند به انقلاب دعوت شده بود تا آثار داستاني چاپ نشده خود را درگونههاي رمان، داستان بلند و كوتاه به نشاني كارگاه قصه و رمان ارسال كنند. ستاد خبري جشن بزرگ داستان، با اطلاعرساني منظم و گفتوگو و نظرخواهي با نويسندگان و كارشناسان پيرامون جشن بزرگ داستان و نيز داستان انقلاب در مدت كوتاهي، رايزني پيرامون داستان انقلاب را به يك گفتمان غالب در محافل ادبي و نزد نويسندگان تبديل چيست. براي نخستين بار پس از پيروزي انقلاب اسلامي داستان فراموش شده انقلاب به طور وسيع در سطح رسانهها و نويسندگان و علاقهمندان به انقلاب و ادبيات داستاني مطرح شد و از محاق زائد ديرين و نسيان ساليان بيرون آيد.
* پيش از برگزاري جشنواره داستان انقلاب چه تصوري از اين موضوع داشتيد و هنگام برگزاري و بعد از آن اين تصاوير چقدر درست از آب درآمد؟
پيشبيني ما تقريبا درست از آب درآمد. الان به اين نقطه رسيدهايم كه جامعه ادبي و نويسندگان ما مايلند درباره انقلاب بنويسند. چون ماجراي انقلاب، ماجراي فراگيري است و با زندگي همه افراد جامعه سروكار داشته است. همه چيز را دگرگون كرده است. كسي نميتواند بگويد من با انقلاب كاري ندارم، چون انقلاب با او كار داشته و در زندگياش تاثير گذاشته است. اين را كسي نميتواند انكار كند، لذا يك دستمايه خوبي براي هر نويسندهاي است كه به نوعي انقلاب در زندگياش تاثير گذاشته است. البته اين موضوع تا به حال متولي نداشته و جايي نبوده كه نويسندگان را دعوت كند تا در اين باره فعاليتي صورت گيرد.
* آيا اين جشنواره اكنون دبيرخانه و جاي ثابتي دارد كه نويسندگان براي تبادلنظر و كسب اطلاعات لازم به آنجا مراجعه كنند؟
بله، در محل كارگاه قصه و رمان واحد ادبيات حوزه هنري، دبيرخانه دائمي جشنواره داستان انقلاب فعال است. علاقهمندان براي كسب اطلاعات لازم ميتوانند به اين محل مراجعه كنند. كارشناسان اين مركز هم در صورت نياز پاسخگوي علاقهمندان هستند.
* استقبال از اين جشنواره چگونه بود؟ آيا به ميزان پيشبيني شما از اين فراخوان استقبال شد يا به دليل ناشناخته بودن اين جشنواره كه براي نخستينبار برگزار ميشد استقبال به آن حدي نبود كه شما پيشبيني كرده بوديد؟
البته قابل پيشبيني بود كه در سال نخست با توجه به فرصت كمي كه به علاقهمندان شركت در جشنواره داده شده بود. آثار قابل قبولي مخصوصا در زمينه رمان به دبيرخانه جشنواره نرسد و در داستان كوتاه نيز، با درنظر داشتن اين نكته كه پيشتر، انگيزه و زمينهاي براي نوشتن داستان درباره انقلاب وجود نداشت و ذهنيتي در ميان نبود، داستان چندان نيرومندي نوشته نشود. با اين حال در پايان موعد مقرر تعداد 396 داستان، اعم از كوتاه و يا رمان به دبيرخانه رسيد كه بلافاصله درگردونه داوري قرار گرفت. از ميان آن تعداد 40 عنوان توانست از غربال داوري عبور كند و به مرحله دوم راه يابد و باقي آثار كنار گذاشته شوند.
براي تعيين تكليف نهايي آثار باقي مانده، داوران جشنواره در 2 نشست كارشناسي و شور و مشورت، هيچ كدام از آثار را در حد برگزيده و برتر ندانستند و جايگاه 3 اثر منتخب را درحد تقدير تشخيص دادند. البته در اين ميان رمان «سهگانه شاهانه» نوشته محمدكاظم مزيناني بيشتر ثقل و مباحث را متوجه خود كرد. بااين حال در همان محدوده تقدير ماندو موفق به اخذ رتبه بالاتر نشد. از آنجايي كه تصميم بر اين بود تا آثار درحد چاپ توسط انتشارات سوره مهر به صورت كتاب مستقل چاپ شود و حقالتاليف مناسبي به نويسندگان آنان تعلق گيرد با وضعيت پيش آمده، هيچ اثري در حد چاپ تشخيص داده نشد، مگر با اصلاحات و تجديدنظري كه نويسنده ميبايست در اثر خود اعمال كند.
بعد از برگزاري جشنواره تبادلنظر با نويسندگان آثار يادشده دنبال شد و با پيگيري بحثهاي كارشناسي، الان 2 عنوان از رمانها مراحل فني چاپ را ميگذرانند. البته هيات داوران در جلسات متعددي كه با نويسندگان اين كتابها داشتهاند با هم صحبت كردهاند و ايراد كارها تقريبا رفع شده است. يك كار ديگر مانده كه هنوز زير چاپ نرفته و آن سهگانه شاهانه آقاي مزيناني است كه نگاه خيلي تازهاي دارد. او هم دارد اين كار را اصلاح ميكند كه انشاءالله بهزودي به زير چاپ ميرود. به هر حال دستاورد ما از اين جشنواره علاوه بر آن اطلاعرساني و ارزيابي ميداني صحنه، 3 عنوان رمان بود.
* اسامي رمانهاي زيرچاپ را ميگوييد؟
بله، رمانهاي «تالار پذيرايي پايتخت» نوشته محمدعلي گوديني و «اشك آخر» اثر سيدهاشم حسيني زيرچاپ هستند. كارشناسان و داوران با آقايان علياكبر والايي و محمدكاظم مزيناني هم در حال رايزني هستند تا كتابهاي آنها هم آماده چاپ شود. انشاءالله اين مراحل اگر تمام شود ما امسال 4 رمان در حوزه ادبيات انقلاب اسلامي به دست ميآوريم كه به نظرم به تمام سختيهاي برگزاري جشنواره داستان انقلاب ميارزد.
* حضور چهرههاي شاخص ادبيات داستاني معاصر كشورمان در جشنواره داستان انقلاب چگونه بود؟ آيا تنوع چهرهها در ميان شركتكنندگان ديده ميشد؟
همانطور كه گفتم چون سال نخست بود ما هم انتظار نداشتيم همه به فراخوان جشنواره پاسخ مثبت بدهند. شايد گفته بودند ببينيم چه اتفاقي دارد ميافتد، چه چيزي پيش ميآيد، سطح كارها چگونه است؟ حق هم دارند بالاخره ما هم در يك جشنوارهاي كه هنوز ناشناخته است شركت نميكنيم.
* سال گذشته در حوزه ادبيات داستاني انقلاب اتفاقات تقريبا بزرگي روي داد. 3 رمان قابل توجه، «اسماعيل» اثر شما «قطار 57» نوشته رضا رئيس و «طوفان ديگري در راه است» نوشته سيدمهدي شجاعي چاپ و منتشر شد و برگزاري نخستين جشنواره داستان انقلاب هم باعث شد اين موضوع بيش از پيش داغ شود. مجموع اين اتفاقات ظاهرا سال گذشته روي داد. اما ميتوان ريشههاي اين وقايع همسو را در سالهاي قبل جستوجو كرد. شما چه نظري در اينباره داريد؟ آيا معتقديد كه اين جريان از سالها قبل شروع شده بود كه سال گذشته نتيجه داد. يا محركهاي ديگري در كار بوده كه به يكباره اين جريان پويا شد؟
تقريبا حدود يك دهه دغدغه شخصي من موضوع ادبيات داستاني انقلاب بود. ميخواستم از خودم شروع كنم، چيزي را بنويسم. كمابيش با آقاي رئيسي ارتباط داشتيم و راجع به رماني كه با موضوع انقلاب مينوشتند، صحبت ميكرديم؛ يعني خبر داشتم كه ايشان درباره انقلاب داستان مينويسد.
من از ايشان دعوت كردم داستان خود را به كارگاه قصه و رمان بياورد تا توسط انتشارات سوره مهر به چاپ برسد كه اين كار انجام شد اما در مورد رمان آقاي شجاعي من اطلاعي نداشتم؛ يعني نميدانستم ايشان هم درباره انقلاب رماني در دست نوشتن دارند. با اين حال فقط رمان بنده و آقاي رئيسي جزو برنامههاي كارگاه قصه رمان بود ولي كار آقاي شجاعي هم همزمان با اين 2 كار چاپ و منتشر شد. تا سال 86 صاحب 3 رمان چاپ شده با موضوع انقلاب اسلامي باشد. همچنين در اين سال جشنواره داستان انقلاب هم برگزار شد كه همه اينها دست به دست هم داد تا آن موضوع كه به ظاهر داشت فراموش ميشد به يكباره سرزبانها بيفتد.
خوشبختانه به شكل گسترده نظر نويسندگان و محافل ادبي به موضوع انقلاب معطوف شد. البته صداي ما صداي بلندي بود. در سال گذشته كمتر كسي ممكن است آن صدا را نشنيده باشد. اين جزو برنامههاي ما بود كه با صداي بلند فراخوان را اعلام و اهالي ادبيات را متوجه اين موضوع كنيم. انشاءالله در سالهاي بعد اين كار را با جديت بيشتر پيگيري خواهيم كرد و من خوشحالم كه قدم اول با صلابت برداشته شد و ما بيش از اين هم توقع نداشتيم.
* چشمانداز آينده كار را چگونه ميبينيد؟ آيا موانع جدي سر راه هست كه بتواند خللي در روند كارها ايجاد كند؟
من مانعي نميبينم، يعني مانع جدي نميبينم. البته گاهي نقزدن بعضيها را ميبينيم كه اگر اينجوري بنويسيم به ما انگ مثلاً فلان و بهمان را ميزنند. از اين مشكلات هست. بهنظرم اينها هيچ ارزشي ندارد. ما به اين نگاهها كاري نداريم. كار خودمان را انجام ميدهيم. همانطور كه انقلاب كار خودش را كرد؛ آمد و الان بهعنوان يك واقعيت جهاني خود را تثبيت كرده است و انشاءالله ما هم جلوتر ميرويم.
* شما شخصاً آينده اين جشنواره را چگونه ميبينيد؟ بهنظر شما براي اينكه اين جريان به يك گفتمان فراگير و رسمي تبديل شود، چه مراحلي را بايد پشت سر بگذارد؟
من وقتي جريان بچههاي مسجد جوادالائمه را از سال 1355 شروع كردم كه هيچكس به آن فكر نميكرد. هميشه اميدوار بودم. به نظرم كاري كه براي خدا باشد شكستي در آن نيست. الان هم همينطور است. اي بسا ما دامنه كار را بكشانيم به جهان اسلام؛ به نويسندگان مسلمان. من فوقالعاده خوشبينم و اگر اشكالي هم پيش آمد، آن اشكال از خود ماست. ماجراي نويسندگان مسجد جوادالائمه در مقياس بهمراتب كوچكتري بود درحاليكه همين جريان داستان انقلاب شعاع گستردهاي دارد. انشاءالله اين جشنواره خيلي گستردهتر از برنامهها و جريانهاي پيشين برگزار شود. بهنظرم داستان انقلاب يك ظرفيت جهاني و اسلامي دارد؛ البته اگر ما بتوانيم زمينههاي لازم را خوب شناسايي كنيم و مطابق با پتانسيلهاي موجود برنامهريزي كنيم كه در آنصورت به نظرم در كمتر از يك دهه اين جريان به شكوفايي لازم دست خواهد يافت.
* با توجه به اينكه شما همزمان دبيري جشنواره شهيد غنيپور را هم بهعهده داريد، آيا در طول برگزاري دورههاي مختلف اين جشنواره به تغيير تركيب داوران هم توجه ميكنيد يا شما از تيم مشخصي از داوران در دورههاي متوالي استفاده ميكنيد؟
طبعاً اگر يك جريان ادبي دستخوش تغيير نشود، تازگي و طراوت به آن تزريق نشود، درون خودش چنبره ميزند و ميميرد؛ نابود ميشود. اگر ميبينيد 9-8 سال جشنواره شهيد غنيپور دوام آورده و خودش را تا اينجا رسانده است، قطعاً در آن هميشه نوآوري بوده. هميشه اصلاً خودش حاصل يك نوآوري است؛ يك ابتكار و خلاقيت و نوانديشي در جامعه است. البته من بارها گفتهام جشنواره شهيد غنيپور چون به اسم يك شهيد است براي خودش فضاي خاصي را تعريف كرده كه از آن فضا خارج نخواهد شد. هيچوقت اين جشنواره به طرف نوعي ادبيات بيبو و بيخاصيت و ادبيات هذيان و رخوت نخواهد رفت؛ نه ما قبول داريم و نه جامعه ايراني. آنها ماندگار هم نميشوند. شعاع نگاه ما مشخص است؛ خيلي آرمانگرا نه و خيلي انساني و با اعتمادبهنفس. البته در داوري من معتقدم تركيب داورها يكنواخت شود. چهرههاي تازهاي را معمولاً دعوت ميكنيم.
برداشت شخصي من اين است كه جامعه ادبي از انتخابهايي كه در جشنواره شهيد غنيپور صورت گرفته راضي هستند؛ يعني بوده كه در جشنوارهاي ديگر كسي جرأت نداشته فلان كتاب يا فلان نويسنده را معرفي كند ولي اين جشنواره آمده مطرح كرده است. جشنواره آزاد و مستقلي است و قرار نيست به كسي، مقامي يا رئيسي پاسخ بدهيم. اين جشنواره درواقع به شهيد، انقلاب و تاريخ انقلاب تعلق دارد. بهعبارت ديگر مال مردم است و از اين منظر محدوديتي نداريم. بههر حال، اهداف از قبل تعيين شده است ولي ممكن است يك جايي اشتباه كنيم يا يك جايي تند برويم. اصلاً نفس كار هم همين است.
* شما بهطور همزمان دبير دو جشنواره ادبي در سطح كشوري و سردبير يك نشريه (كيهان بچهها) هستيد؛ از چهرههاي فعال ادبي نيز محسوب ميشويد؛ آيا انجام همزمان اين فعاليتها مشكلي در كارتان ايجاد نميكند؟
من از زماني كه خدا توفيق داد كه وارد عرصه انقلاب شدم تقريباً همه زندگيام را بدون استثنا براي اين آرمان گذاشتم لذا هر كاري كه براي انقلاب ميكنم برايم لذتبخش است. من لذت ميبرم از اينكه احساس ميكنم ما داريم پايه تمدني را ميگذاريم كه اين تمدن ميتواند پناهگاهي باشد براي ميلياردها انسان. كار بزرگي را داريم انجام ميدهيم؛ در اين نقطه جغرافيايي زمين. اين عبادت و آخرت ماست، هويت ماست. من هيچ نگاه مادي به هيچيك از اين كارها ندارم؛ نه قبل از انقلاب داشتم و نه بعد از انقلاب دارم. لذا آنچه را كه خودم تشخيص ميدهم درست است انجام ميدهم. خب تقسيم كردهام زندگي خودم را؛ اينكه به كارهايم چگونه برسم و به وظايفي كه بهعهده گرفتهام. البته من آدم تنهايي نيستم. دوستان بسيار خوب و نازنيني دارم. عدهاي از آنها از قبل از انقلاب با من بودند. براي همين من احساس نميكنم خيلي كار روي دوش من است. همه كارها تقسيم شده.
دوستان صحبت ميكنند، ميبينند و شاهدند كه ما در پي آن نيستيم كه از اين نمد براي خود كلاهي درست كنيم، به آلافاولوفي برسيم، به پولي برسيم، به موقعيت اداري برسيم؛ مثلاً برويم نماينده مجلس بشويم يا استاندار باشيم؛ هيچچي. همه نويسندگان و آثارشان را دوست داريم و به آنها علاقه داريم. آرزو ميكنيم اينها آنچه را كه دوست است انجام دهند؛ آنچه كه ماندگار است براي تاريخ كشورمان. براي همين گمان ميكنم من آدم خيلي خوشبختي هستم.
* سال گذشته در كنار كارهاي اجرايي شما در زمينههاي ادبي به خصوص حوزه ادبيات داستاني، رمان «اسماعيل»به قلم شما هم منتشر شد كه يكي از آثار مطرح در حوزه ادبيات داستاني انقلاب محسوب ميشود؛ از پيدايش و شكلگيري اين رمان برايمان بگوييد؛ اينكه اسماعيل چگونه متولد شد؟
من اسماعيل را قبل از انقلاب پيدا كردم. اسماعيل در واقع جوان ايدهآل من است كه ميخواهد شرافتمندانه زندگي كند؛ در جامعهاي كه فوقالعاده آلوده است و البته به بيراهه ميرود.
اسماعيل كه مثل ميليونها جوان به يك نوع خودآگاهي ميرسد، جوان ايراني ايدهآل من است. او خودش را از اين منجلاب بيرون ميكشد. صداي انقلاب را ميشنود. از دور اين صدا دارد ميآيد؛ آن رايحه بهاري، زندگي ميكند. نه از روي آگاهي علمي و مطالعه و اينچيزها. مثل ميليونها جوان ايراني با فطرت پاك موج انقلاب ميآيد و بلافاصله آن حكومت آلوده، وابسته، فاسد و حقارتآميز شاهنشاهي را متلاشي ميكند و طومارش را درمينوردد. درواقع آن حكومت، ننگ هر ايراني بود. افرادي مثل اسماعيل از ذلت، خودشان را به قله آزادي ميرسانند. وقتي يك انسان به قله برسد در آن تشنگي، بيخوابي و گرسنگي هست، اما وقتي از آن قله نگاه ميكند احساس ميكند چقدر آسمان نزديك است. از اينكه زحمت كشيده و همت كرده و خودش را به آنجا رسانده احساس شوق و شعف ميكند. در واقع اسماعيل اين مراحل را طي ميكند.
* براي نوشتن اين رمان چقدر وقت گذاشتيد؟ اصلاً اين كتاب محصول چه دورهاي از نويسندگي شما محسوب ميشود؟
اوايل سال 1370 نوشتن اسماعيل را شروع كردم. كار نوشته شد اما همينطوري ماند؛ تا اينكه 2سال پيش شروع كردم به بازنويسي و آمادهكردن آن براي چاپ و اين همزمان شد با دغدغههاي من درخصوص برپايي جشنواره داستان انقلاب كه تقريباً هر دو سال گذشته با هم به نتيجه رسيدند.
* چندي پيش در رسانهها اعلام شد شما جلد دوم رمان اسماعيل را هم در دست نوشتن داريد؛ آيا اين كتاب ادامه همان رمان قبلي است يا ماجراهاي جداگانهاي دارد؟
اين دو تا هم به هم وابستهاند و هم مستقلند. اگر كسي رمان اسماعيل را بخواند احساس نميكند كار ناتمام است؛ درعين حال هم ميتواند ادامه داشته باشد. جلد دوم هم چنين حالتي دارد. اگر كسي جلد اول را نخوانده باشد، احساس نخواهد كرد كه چيزي كم دارد چون موقعيتها و جغرافياي محل وقوع حوادث داستانها با هم فرق ميكند. رمان جديد يك فضاي تازه با آدمهاي جديد است. حوادث تازهاي هم اتفاق ميافتد. البته شخصيت محوري همان اسماعيل است، منتها در يك موقعيت و شرايط جديد.
* فكر ميكنيد اين داستان ميتواند جلدهاي بعدي هم داشته باشد؟
نه. در همين جلد دوم تمام ميشود. خيلي علاقه ندارم كه فقط با يك شخصيت زندگي كنم. حتماً تمام ميشود.
* با توجه به ساختار معيني كه براي روايت داستان انتخاب كردهايد، آيا تابهحال با محدوديتهايي از لحاظ ساختاري براي انتقال پيام داستان نداشتهايد؟
چون زاويه داناي كل محدود را انتخاب كردهام، نميخواهم از محدوده شخصيت اولم خارج شوم ولي بعضي مواقع فكر ميكنم عجب مايههاي داستاني در آن گوشه و كنارها هست ولي قهرمان داستان من نميتواند به آن نقاط اشراف داشته باشد. براي همين صرفنظر ميكنم چون چارهاي ندارم. البته اگر توانستم به نوعي وارد ميكنم بهشرطي كه به ساختار كار من لطمهاي وارد نشود و اگر هم نتوانستم بهناچار از آن ميگذرم.
* قبل از چاپ، دستنوشتههايتان را براي دوستان يا افراد خاصي ميخوانيد؟
نه، احساس ميكنم حريم خصوصي من است براي همين بهشدت رعايت ميكنم. اصلاً دوست ندارم قبل از چاپ كسي نوشتههايم را بخواند. البته كارشناسان بايد بخوانند كه ميخوانند چون به ميل خودم نيست؛ يعني نميخواهم مزاحم كسي بشوم و وقت كسي را بگيرم. بالاخره يا من از عهده كاري كه شروع كردهام برميآيم يا نميآيم.
* عنوان كتاب بعدي هم همان اسماعيل است؟
هنوز نميدانم. يعني در اين خصوص هنوز تصميمي نگرفتهام.
* راجع به طرح جلد رمان اسماعيل چه نظري داريد؟
فكر ميكنم خيلي بيحال است. يعني برعكس زندگي خود اسماعيل يا فضاي داستان كه خيلي فراز و فرود دارد، طراحي روي جلد اين فضا را منتقل نميكند.
* مگر قبل از چاپ طراحي روي جلد را نديده بوديد؟
چرا، اتفاقاً خيلي نظرخواهي ميكردند. اصلاً شرمندهام كردند. بنابراين براي اينكه مزاحم كارشان نشوم هرچه آوردند گفتم خوب است ولي حالا كه چاپ شده احساس ميكنم ميتواند تغيير كند.
در مجموع من عادت ندارم در كار ناشر دخالت كنم. احترام ميگذارم به كار ناشر، اما اگر نظري هم داشته باشم ميگويم.
* ناشر جلد دوم رمان اسماعيل هم همان انتشارات سوره مهر است؟
بله، باز هم قرار است انتشارات سوره مهر كار كند.
* غير از اين كار داستان ديگري در دست نوشتن يا زير چاپ داريد؟
فعلاً نه. بازنويسي جلد دوم اسماعيل را حالا انجام ميدهم و تقريباً تمام وقتم را اين روزها براي اتمام اين كار گذاشتهام. (باخنده) بالاخره بايد اين اسماعيل را به مقصد برسانم.
سه شنبه 9 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]
-
گوناگون
پربازدیدترینها