تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):خدا را بسيار ياد كنيد و هميشه به ياد مرگ باشيد و قرآن زياد بخوانيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820648645




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرصت هاي ايران براي بهره برداري از اختلافات1+ 5


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فرصت هاي ايران براي بهره برداري از اختلافات1+ 5 گفت وگو با کارشناس سياسي سابق وزارت خارجه  روابط دوجانبه و چندجانبه بين کشورها در عرصه روابط بين الملل همواره از چالش ها، تنش ها و حتي فرصت هاي خاصي برخوردار است. چنانچه هر کشوري در عرصه سياست خارجي خود از توانمندي هاي لازم برخوردار باشد، قادر است که چالش ها و تنش ها را به فرصتي براي خود تبديل کرده يا حتي از فرصت ها براي ايجاد تنش براي رقباي خود بهره برداري سياسي- اقتصادي کند. ايران نيز به عنوان قدرتي منطقه يي که مي تواند از نقش و جايگاه ويژه يي براي ساير کشورهاي همسايه و همچنين رقباي اقتصادي- سياسي خود در عرصه روابط بين الملل برخوردار باشد، از اين ويژگي نمي تواند به دور ماند. چنانچه پس از حدود چهار سال از رفتن پرونده هسته يي به سازمان بين المللي انرژي اتمي، شوراي حکام آژانس و همچنين شوراي امنيت سازمان ملل متحد تاکنون مبادرت به صدور يک بيانيه و تصويب دو قطعنامه عليه ايران کرده است؛ کشورهاي ذي نفع در گروه 1«5 و همچنين ساير کشورها در اتحاديه اروپايي و حاشيه خليج فارس توانسته اند امتيازهاي خاصي را در اين عرصه رقابت براي منافع ملي خود به دست آورند و گاه هم منافع ملي آنان در اين پرونده با مخاطرات ويژه يي روبه رو شود. از جمله اين کشورها مي توان به آلمان اشاره کرد که با توجه به روابط تاريخي- تجاري اين کشور با ايران، چندي است به دليل به خطر افتادن منافعش در تحريم هاي شوراي امنيت عليه ايران از مواضع نرم تري به خصوص در قبال فرانسه عليه ايران استفاده مي کند. اما چرايي اين مواضع نرم تر به گفته کارشناساني که در خصوص روابط دوجانبه ايران و آلمان و همچنين جايگاه آلمان در اتحاديه اروپا و نقش اين کشور در گروه 1«5 مي پردازند؛ مي تواند مورد توجه مسوولان سياست خارجي قرار گيرد تا از فرصت ها و تهديدهاي به وجود آمده در روابط دوجانبه ايران- آلمان به نحو موثرتري بهره برداري کنند. به همين منظور با علي رحماني، بازنشسته کادر سياسي وزارت امور خارجه و محقق و پژوهشگر در زمينه مسائل سياسي- بين المللي و به خصوص در مورد مسائل مربوط به آلمان در اتحاديه اروپايي به گفت وگو پرداخته ايم. دولت آلمان در ارتباط با روابط تجاري اش با ايران دچار چه معضلات و خساراتي شده که خواهان اعمال تحريم هاي کمتري عليه ايران شده است؟ در اينجا دو نکته وجود دارد. در ارتباط با شرکت هاي آلماني که بيمه «هرمس» به عنوان يک بيمه دولتي بايد در خصوص خسارت هاي وارده به آنان تعهد کند تا فروش يک کالا در کشور ديگري را تضمين کند؛ دولت آلمان در اينجا سقفي را تعيين مي کند. به عنوان مثال دولت آلمان در اوايل انقلاب اسلامي ايران مي گفت که در خصوص تجارت با ايران سقف 20 ميليون مارک را تعيين کرده بود. به مرور زمان اين سقف تجاري به 100 ميليون مارک و پس از بهبود روابط سياسي بين آلمان و ايران اين سقف مالي به 500 تا يک ميليارد مارک افزايش يافت. حتي به شرکت ها و صنايع آلماني اين اجازه را دادند که با ايران کار کنند. در سال 1994 که ايران دچار مشکلات مالي شده بود، دولت آلمان به بانک هاي آلمان مثل دويچه بانک و کامرس بانک اجازه داد که 5/4 ميليون مارک به ايران اعتبار دهند و ايران را از معضلات اقتصادي نجات دادند. در واقع ما ديديم که آلمان تا اين حد هم در اقتصاد ايران کارساز بوده است. اما اگر فشارها بر ايران زياد شود يا روابط تيره شود و مشکلاتي به وجود آيد، آنگاه دولت آلمان اين تضمين صادراتي را پس مي گيرد. و در پي آن شرکت هاي آلماني هم عقب نشيني مي کنند. چرا؟ به دليل اينکه «هرمس» به عنوان يک شرکت بيمه دولتي آلمان ديگر نمي تواند تعهداتش را انجام دهد و در نتيجه يک مقدار روابط اقتصادي بين ايران و آلمان سرد خواهد شد. ولي به هر حال، به رغم تمامي اين مشکلات، آلمان طرف اول اقتصاد ايران بوده، هرچند که اخيراً معاون اقتصادي وزارت امور خارجه ايران، آلمان را به عنوان يک شريک از دست رفته تلقي کرد. به دليل اينکه آلمان در رفع عدم توازن بازرگاني آن طور که بايد اقدام نکرده است. ضمن اينکه يکسري تحريم ها را هم انجام داده اند و هم اينکه برخي از بانک هاي آلماني نه تنها فعاليت هايشان را کم کرده اند بلکه برخي از آنان از کار با ايران به طور کلي دست کشيده اند. مثل دويچه بانک و کامرس بانک که نقش منفي ايفا کردند و سبب شدند مقام هاي ايراني از آلمان ها به عنوان شريک سنتي خود نااميد شوند. اما اين امر مي تواند به صورت تاکتيکي و موقت باشد و با رفع مشکلات، دوباره اوضاع به دوران شکوفايي روابط دو طرف برگردد. به غير از بحث «بيمه هرمس» در روابط تجاري ايران و آلمان و تاثير تحريم ها بر آن، نکته ديگري که شما مي خواستيد به آن اشاره کنيد، چيست؟ در ارتباط با بحث تحريم هاي ايران در شوراي امنيت سازمان ملل متحد و اينکه اختلافاتي بين آلمان با ساير کشورها در شوراي امنيت براي اعمال تحريم هاي بيشتر عليه ايران وجود دارد، مي توان به علت تقاضاي آلمان در خصوص به عضويت دائم درآمدن در شوراي امنيت به عنوان يک کشور دارنده حق وتو که با مخالفت شديد برخي دولت ها از جمله ايتاليا روبه رو شده است، اشاره کرد. بسياري از کشورهاي ديگر نيز با اين امر مخالف هستند. اما آلمان مي خواهد در مجمع عمومي سازمان ملل متحد از برخي دولت ها به منظور دريافت حق عضويت در شوراي امنيت، حمايت بگيرد. در واقع اگر آلمان اين حق را بگيرد، کشورهاي ديگر مانند ژاپن، هند و برزيل هم اين حق را مي خواهند و بنابراين تعداد اين کشورها براي عضويت در شوراي امنيت زياد خواهد شد. البته اخيراً بحث جديدي در اين خصوص مطرح شده است و اينکه دو کشور انگلستان و فرانسه که دارنده دو حق وتو از بين کشورهاي اتحاديه اروپايي هستند، خواستار اين حق براي آلمان به عنوان يکي از اعضاي اتحاديه اروپا شده اند تا اين امر گسترش يابد. يک نکته فني در اينجا ناگفته باقي مانده است و آن اينکه، در چارچوب سياست خارجي اتحاديه اروپا، تمام اعضاي اتحاديه اروپايي در سازمان ملل متحد راي مشترک مي دهند. حداقل آنان اين مساله را بين خودشان حفظ کرده اند يعني به عنوان موافق يا مخالف، تمام نمايندگان اتحاديه اروپا در سازمان ملل متحد يکسان راي مي دهند. پس شما موضع هماهنگ اتحاديه اروپايي در خصوص پرونده هسته يي ايران در شوراي امنيت را در اين راستا ارزيابي مي کنيد؟ همين طور است. حتي سفراي اتحاديه اروپايي در تهران هفته يي يک بار ناهار را با يکديگر مي خورند. آنان اغلب در مهماني ها و ضيافت هاي شبانه و برنامه هاي استقبال، خداحافظي و توديع مواضع مشترک شان را نسبت به جمهوري اسلامي ايران بررسي مي کنند. در واقع اين نکته يي است که به صورت اجبار انجام مي شود. يعني دست دولت هايي مثل آلمان که بخواهند در روابط خود به صورت يکجانبه اقدام کنند، باز نيست. در واقع آلمان در قضيه هسته يي ايران مجبور است به خاطر متحدان خودش در اتحاديه اروپايي و همبستگي اش با امريکا و فشارهاي صهيونيسم بين المللي، در برخي زمينه ها دوپهلو بازي کند و از اعمال فشارهاي شديدتر به جمهوري اسلامي ايران خودداري کند. در واقع آنان مجبور هستند که سياست خارجي مشترک اتحاديه اروپايي را به رغم اختلاف هاي بالايي که در برخي از زمينه ها با يکديگر دارند؛ مثل مساله عراق که بين اعضاي اتحاديه شکاف به وجود آمد و دولت انگلستان به همراه ايالات متحده امريکا به عراق نيرو فرستاد، اما دولت هاي فرانسه و آلمان از فرستادن هرگونه نيرو و پول به عراق خودداري کردند؛ اجرا کنند. به عبارت ديگر اين مسائل نشان مي دهد که آنان داراي چه اختلافاتي بين خودشان هستند که سعي در پوشاندن آن دارند ولي در برخي موارد اين اختلافات آشکار مي شود. با اين وجود، پيش بيني مي شود که سياست خارجي مشترک اتحاديه اروپايي ديگر نتواند با موفقيت ادامه يابد. به چه دليلي پيش بيني مي شود که ديگر سياست خارجي مشترک اتحاديه اروپا نتواند با موفقيت ادامه يابد؟ به دليل سياست هاي مختلفي که درباره پرونده هسته يي ايران، بحران لبنان، عراق و مساله کوزوو وجود دارد. ضمن اينکه روسيه را هم بايد در نظر گرفت و نبايد از نقش آن غافل بود زيرا روسيه يک دولت بزرگ دارنده حق وتو در شوراي امنيت است و روابط بسيار خوبي هم با آلمان دارد زيرا ماموريت پوتين در دوره يي که در سازمان کاگ ب روسيه بود در آلمان شرقي سپري شد. وي به راحتي با شرودر صدراعظم آلمان قبل از مرکل به آلماني صحبت مي کرد. ضمن اينکه مرکل صدراعظم فعلي آلمان نيز در آلمان شرقي زندگي مي کرد و به زبان روسي آشنايي دارد. بنابراين روابط گرم و دوستانه يي بين رهبران روسيه و آلمان وجود دارد و همين امر به بهبود روابط اين دو کشور کمک مي کند. پس اين مساله مي تواند به شدت موجب ناراحتي مقام هاي امريکايي و فرانسوي شود. به همين منظور امريکايي ها به آلمان فشار وارد مي کنند که تا اين حد به همکاري با روسيه گرايش پيدا نکند زيرا امريکايي ها نمي خواهند که روسيه دوباره احيا شده و اقتصاد سالمي داشته باشد. يعني امريکا همزمان نگران احياي روسيه و احياي مجدد قدرت آلمان در اروپاست؟ امريکا و فرانسه از اينکه نفوذ آلمان در روسيه و اروپاي شرقي دارد گسترش پيدا مي کند، ناراحت هستند و کاري هم از آنان ساخته نيست. از طرف ديگر اين امر به خصوص براي جمهوري اسلامي ايران وضعيت بسيار جالبي است يعني در حال حاضر چند قدرت روبه روي ايران قرار دارند که با يکديگر درگير هستند. در واقع روسيه دارد با کارت ايران با غرب بازي مي کند و از آن طرف ما ملاحظات روسيه را در رابطه اش با اروپا داريم، آلمان هم ملاحظات روسيه را با امريکا دارد. يعني الان مجموعه پيچيده يي به وجود آمده است که تازه بايد چين را هم به آن اضافه کرد. هر چند که چين اعلام کرده است تا 10 الي 15 سال آينده نمي خواهد نقش فعالي در سياست خارجي دنيا داشته باشد و فعلاً مي خواهد تنها خودش را بسازد. يعني شما دليل فعال نبودن چين در پرونده هسته يي ايران و موضع نسبي سکوت آن را در اين خصوص در چارچوب سياست خارجي نيمه فعالش مي دانيد؟ تقريباً همين طور است. يعني با اينکه حجم کل تجارت ايران با چين 10 ميليارد دلار است و چين با امريکا 500 ميليارد دلار، ولي چيني ها زياد کاري به اين موضوع ندارند و مي گويند که ما در حال حاضر خود را در سياست خارجي دخيل نمي کنيم.به دليل اينکه فعلاً مي خواهيم با اين دولت ها کار کنيم تا خودمان را براي آينده بسازيم. از زماني که وارد سياست جهاني شويم، تصميم مي گيريم که چه کار کنيم. شايد اين مساله به ما کمک کند تا بتوانيم با چيني ها صحبت کنيم و نظر آنان را در رايي که جهت مخالفت با ما در قطعنامه سازمان ملل متحد نباشد جلب کنيم. در حين اينکه ايران تمايل دارد در پرونده هسته يي خود از حمايت بيشتر اتحاديه اروپايي برخوردار باشد و بيشتر به اين سمت گرايش دارد، ولي شما عنوان کرديد که پيش بيني مي شود سياست خارجي مشترک اتحاديه اروپايي با شکست مواجه شود. به عقيده شما الان با وضعيت کنوني چه فرصت ها يا چالش هايي براي ايران وجود دارد؟ اين فقط مشکل غرب نيست. بلکه شايد مشکل روسيه هم باشد که با کشوري مثل ايران طرف هستند که يک حالت استثنايي در جهان دارد. يعني آنان نمي توانند ايران را از لحاظ موقعيت ژئوپولتيک در منطقه، دارنده دومين منابع گاز و چهارمين منابع نفت در جهان، بازار 70 ميليون نفري، ملتي باهوش و مبتکر را به حال خود بگذارند تا به تکنيک هسته يي دست يابد زيرا به نظر آنان با توجه به موقعيت ايران ديگر حريفش نخواهند شد و به همين دليل آنان ايران را تحت فشار قرار مي دهند. ضمن اينکه قدرت جمهوري اسلامي ايران الان از منطقه فراتر رفته و در بالکان، لبنان، عراق، افغانستان، خليج فارس و... داراي نقش و نفوذ است و مجبورند که نظرش را رعايت کنند. در واقع ايران توانسته است يک مقدار مرزهايش را جلو بکشد. ضمن اينکه غرب با ايران دچار تضاد ايدئولوژيک است و در واقع از نظر آنان اسلام و مسيحيت در مقابل يکديگر قرار گرفته اند. به اين معنا که بودايي ها، برهمايي ها، يهوديان و... اين ادعا را به آن صورت ندارند و توانايي اش را هم ندارند که مبارزه مذهبي را در دنيا راه بيندازند. در واقع الان دو قدرت ديني در دنيا وجود دارد که در مقابل يکديگر با هم شاخ شده اند؛ يکي اسلام و ديگري مسيحيت است. جهان مسيحيت نيز به دليل سفر پاپ از سال 1980 به آلمان که به دليل اختلافات پاپ با مارتين لوتر موسس مذهب پروتستان در اروپا موجب شد 400 سال هيچ پاپي به آلمان سفر نکند، الان زير سلطه آلمان قرار گرفته است. پاپ بنديکت شانزدهم با نام اصلي «يوزف راتزينگر» آلماني است. در آلمان نيز با وجود اينکه اکنون حکومت ائتلافي از دو حزب دموکرات مسيحي و سوسيال دموکرات تشکيل شده است، ولي بايد به اين امر توجه کرد که شخص مرکل صدراعظم آلمان از حزب دموکرات مسيحي، گرايش ديني مسيحي دارد. چنانچه وي از طريق پدرش به عنوان کشيشي که موفق شد به وحدت دو آلمان کمک کند، نظر صدراعظم وقت آلمان، هلموت کهل را به خود جلب کرد و وي به منظور تقدير از پدر خانم مرکل، ايشان را به کابينه خود دعوت کرد؛ در عين حال که نبايد از شايستگي هاي شخصي آنگلا مرکل هم غافل ماند. با توجه به اين سابقه تاريخي مذهبي، بايد گفت هر چند موضع گيري هاي خانم مرکل عليه پرونده هسته يي ايران و اظهارنظرهاي تند وي در گوشه و کنار صورت مي گيرد، اما در اينجا نبايد از اختلافات در ميان حکومت ائتلافي آلمان و به خصوص والتر اشتاين ماير وزير امور خارجه اين کشور که از حزب سوسيال دموکرات است، غافل شد. چنان که مي توان مشاهده کرد که ايشان به تعديل موضع گيري هاي تند مرکل عليه ايران مبادرت مي کند. حتي وزير امور خارجه آلمان هنگامي که فرانسوي ها عليه ايران تندروي مي کنند و مي گويند ما کاري به شوراي امنيت نداريم و خودمان به صورت اتحاديه اروپايي در مقابل ايران قطعنامه وضع مي کنيم و تحريم هايي به کار مي بريم، به نماينده جمهوري اسلامي ايران مي گويد من با فرانسوي ها صحبت و موضع آنان را تعديل مي کنم. در واقع با کمک وزير امور خارجه آلمان به ايران اين مساله روشن مي شود که بين وزارت امور خارجه اين کشور که از حزب سوسيال دموکرات است و صدراعظم آلمان که از حزب دموکرات مسيحي است، اختلاف نظر وجود دارد. البته بايد به اين نکته اشاره کرد که در آلمان، اين شخص صدراعظم است که تعيين کننده ديپلماسي و سياست خارجي آلمان است و وزير امور خارجه تنها مجري سياست خارجي کشور است. پس اين اختلاف نظر بين وزارت امور خارجه آلمان و صدراعظم آن چگونه مي تواند براي منافع ملي ايران مفيد واقع شود؟ به دليل اينکه در اينجا بحث ائتلاف مطرح است، يعني خانم مرکل فقط تا دوراني مي تواند صدراعظم آلمان باقي بماند که رعايت ملاحظات هم پيمانان خودش را با سوسيال دموکرات ها بکند. بنابراين گزارشات کارشناسي که از طرف وزارت امور خارجه آلمان به صدراعظم داده مي شود، ناشي از اين است که ايران کشور بسيار مهمي در منطقه است و نبايد نظرش را ناديده بگيريم و نبايد به دلايلي خاص با جمهوري اسلامي ايران ضديت پيدا کنيم. اگر آلمان يا هر کشور ديگري بخواهد سياست جهاني اتخاذ کند، اين سياست جهاني نمي تواند همراه با موفقيت پيش برود، مگر اينکه نظر موافق جمهوري اسلامي ايران را بتواند جلب کند.روسيه نظر ايران را مي خواهد به دليل اينکه آرامش در مرزهاي جنوبي اش يعني جمهوري آذربايجان، ارمنستان، ترکمنستان، گرجستان و منطقه آسياي مرکزي وجود داشته باشد. حتي امريکايي ها در مورد افغانستان با ايران در ژنو مذاکره کردند و آلمان ها نيز با کمک ايران توانستند کنفرانس بن را برگزار کنند تا اقوام افغان در آنجا گرد هم بيايند و حکومت انتقالي افغانستان را تشکيل دهند و کرزي رئيس جمهور افغانستان شود وبنابراين به عنوان نتيجه گيري مي توان گفت که اتمي شدن يک کشور برمي گردد به سياست قدرت زيرا غرب از ابتدا در مقابل جمهوري اسلامي ايران جبهه گرفته و نمي خواهد اين حکومت قوي شود و قدرت پيدا کند. البته به غير از عواملي که تاکنون نام برده ام بايد به منابع نفتي خليج فارس که بيشتر در مناطق شيعه نشين است يعني از بصره گرفته تا رميله عراق، عربستان و بحرين اشاره کرد. بنابراين مي توان از اينجا نتيجه گرفت که هدف کلي حمله امريکا به عراق فقط مساله نفت بوده است. در واقع امريکايي ها براي رقابت با ژاپن و اتحاديه اروپايي و با به دست گرفتن چاه هاي نفت عراق و استخراج و فروش آن، توانسته اند اقتصاد خودشان را بهبود بخشند و با اروپا رقابت کنند. بنابراين آنها به همين سادگي اجازه نمي دهند که رقبايي مثل آلمان و فرانسه که از بازي خود بيرون کرده اند، دوباره به عراق بازگردند. بنابراين اختلافات و دعواهاي غرب ادامه دار خواهد بود، يعني تا روزي که امريکايي ها در عراق هستند، مجادلات به طور پايان ناپذير ادامه خواهد يافت و موضوع مورد دعوا بين قدرت هاي بزرگ جهان خواهد بود. به عنوان آخرين سوال آيا شما به تاخير افتادن اعمال تحريم هاي بيشتر عليه ايران تا حدود سه ماه را که مطرح شده است، در چارچوب اختلاف هاي موجود بين قدرت هاي بزرگ مي دانيد يا خير؟ و ايران چگونه مي تواند از اين فرصت استفاده کند؟ عدم ارجاع پرونده هسته يي جمهوري اسلامي ايران به شوراي امنيت بهتر از آن است که پرونده به شوراي امنيت برود ولي کاري در آنجا صورت نگيرد يا قطعنامه يي تصويب شود که اجرا نشود يا اينکه برخي از اعضاي شوراي امنيت با آن مخالف باشند يا حتي اقدام به وتوي آن کنند. حتي اگر اقدام به وتو هم نکنند، برخي از دولت ها مثل امريکا اگر خودشان بخواهند آن را به تنهايي اجرا مي کنند. يعني آنها مي گويند چه فايده يي دارد که ما قطعنامه يي را صادر کنيم و تصميمي بگيريم که برخي آن را قبول نداشته باشند و تحريم ها را اجرا نکنند و جمهوري اسلامي ايران بتواند از اين اختلاف نظري که بين ما وجود دارد، بهره برداري و مشکلات اقتصادي خودش را رفع کند. آنان سعي مي کنند کاري را انجام دهند که مطابق نظر ما هم بود. يعني اين مساله از طريق آژانس بين المللي انرژي اتمي حل شود تا در شوراي امنيت که بيشتر دچار اختلاف است. پس اين موفقيتي براي ما بود که تصويب قطعنامه ديگري سه ماه عقب افتد. براي اينکه البرادعي هم که دبيرکل آژانس بين المللي انرژي اتمي در وين است با نظر امريکايي ها و غرب مخالفت کرده و حتي از اجلاس مجمع عمومي هم خارج شده است و گفته که ما خود بر آن نظارت مي کنيم. ولي مواضع البرادعي نسبت به پرونده هسته يي ايران همواره دوپهلو بوده و صراحت چنداني در آن وجود ندارد. درست است. البرادعي گهگاه دوپهلو حرف مي زند و مي گويد که ما هنوز دقيقاً با اينکه ناظر مي فرستيم و با اينکه بازرسان مان حضور دارند، اما کاملاً از ادامه غني سازي در ايران يا ساخت سانتريفوژ که روزبه روز افزايش مي يابد، ناراضي هستيم و اينها يک نوع حالت بي اعتمادي را نسبت به جمهوري اسلامي ايران اتخاذ کرده اند. ضمن اينکه آنان حاضر نمي شوند سياست کشوري را که رسماً اعلام مي کند خواهان ساخت بمب هسته يي نيست و آن را اصلاً غيرانساني مي داند و معتقد نيست که عليه بشر از آن استفاده کند، بپذيرند. ولي در عين حال کشوري مثل آلمان وجود دارد که به موجب معاهدات پوتسدام در 1946 و مسکو در 1990 اجازه ساخت سلاح اتمي را ندارد، ولي هم مي تواند اورانيوم را غني سازي کند و هم با داشتن دانشمندان مي تواند مبادرت به ساخت و راه اندازي سانتريفوژ هم بکند. اما در عين حال آلمان را «جامعه انرژي اتمي اروپا» کنترل مي کند. يعني ناظرانش آن را بازرسي مي کنند و آژانس بين المللي انرژي اتمي هم مبادرت به بازرسي دستگاه هاي آن مي کنند. در عين حال بازرسان سازمان انرژي اتمي هم مي آيند و دستگاه هاي ما را مورد نظارت و بازرسي قرار مي دهند، ولي آنان نمي توانند مانع از اين بشوند که ما به عنوان کشوري که اطراف مان همسايگاني مثل چين، هند، پاکستان، روسيه و اسرائيل از قدرت هسته يي برخوردار باشند خودمان را به دست حوادث آينده بسپاريم. ضمن اينکه هم اورانيوم داريم و هم دانشمندان هسته يي که توانايي غني سازي آن را دارند. در واقع ما دچار يک شکاف بزرگ در زمينه توسعه يافتگي با غرب هستيم. يعني آنان خيلي پيشرفت کرده اند، اما ما همچنان در زمينه اقتصادي عقب هستيم. با راه هاي معمولي و سنتي هم نمي توانيم اين شکاف را پر کنيم. پس براي اينکه زمان را بکشيم و بتوانيم سريع تر به آنان برسيم، يعني تا حدي اين شکاف را پر کنيم، بايد از تکنولوژي هاي جديد مثل نانوتکنولوژي و همين طور تکنولوژي هسته يي در زمينه هاي کشاورزي و پزشکي و... بهره برداري کنيم تا يک مقدار از عقب ماندگي خودمان را جبران کنيم. ولي در عين حال اين پيشرفت ما براي آنان هم قانع کننده نيست. ضمن اينکه ايران براي پيشرفت هسته يي بايد اقدامات موازي را در سه زمينه غني سازي اورانيوم، تربيت تکنسين، دانشمند هسته يي و ساخت تجهيزاتي مثل سانتريفوژ انجام دهد تا عقب نماند زيرا اگر خداي نکرده در روز نياز، امنيت ملي کشور به خطر بيفتد، ما نمي توانيم برگرديم و دوباره از صفر شروع کنيم زيرا دسترسي به علم و تکنولوژي هسته يي سال ها طول مي کشد و روندي خيلي زمانبر است، ما بايد خودمان را به آن مرحله برسانيم و بتوانيم دست به اقداماتي بزنيم که ايران را به يک کشور هسته يي تبديل کنيم. خب، اين کارها از سال ها قبل صورت گرفته است و الان هم مراحل خودش را طي مي کند. ضمن اينکه اجازه داده مي شود که بازرسان سازمان انرژي اتمي به ايران بيايند و از نزديک شاهد اقدامات ما باشند تا چنانچه براي امنيت ملي کشور وضع بسيار نامساعدي در آينده غيرقابل پيش بيني،روي دهد، در آن زمان ما با اراده سياسي حاکم بر کشور تصميم گيري کنيم.ضمن اينکه تهديدات اخير امريکا عليه جمهوري اسلامي ايران بيشتر به خاطر محروم ساختن اروپا از حضور در اقتصاد ايران است. از آنجا که امريکا در بازار ايران حضور ندارد، نمي خواهد اتحاديه اروپايي به عنوان يک قدرت رقيب با ايران همکاري کند.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن