واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: آيا ميتوان به «تكفا 2» اميد بست؟
ايتنا - بايد پرسيد چه عاملي تاكنون مانع از برقراري تعاملي سازنده بين شوراي عالي اطلاعرساني و شوراي عالي فناوري اطلاعات در انجام اين پروژه ملي گشته و در نتيجه، باعث گرديده كه هر يك از آنها بهصورت جداگانهاي راه خود را بپيمايند؟
آيا ميتوان به تكفا2 اميد بست؟
در پي انتشار گفتوگوي هوشنگ بشارتيان، ناظر پروژه «تكفا 2» پس از مدتها قفل بسته اظهارنظر در خصوص اين پروژه مهم شكست، و به نظر ميرسد با توجه به تاريخ اعلام شده از سوي وي جهت اتمام اين پروژه فرساينده، مرور مجددي بر سوابق و مراحل آن از سوي رسانهها ميتواند در شفاف شدن لايه مديريت صنعت IT كشورمان موثر باشد.
به گزارش ايتنا در زماني كه مسئوليت تدوين «سند راهبردي نظام جامع فناوري اطلاعات كشور» توسط رئيسجمهور محترم به شوراي عالي فناوري اطلاعات واگذار گرديد، در حدود يكسال از شروع پروژه ديگري - تحت عنوان «تدوين برنامه جامع فناوري اطلاعات ايران» - ميگذشت كه متولي اصلي آن (شورايعالي انقلاب فرهنگي) شوراي عالي اطلاعرساني را مسئول آنجام آن نموده بود.
اين پروژه كه قرارداد مربوط به آن در اواخر سال 1383، يعني در زمان مديريت پيشين شوراي عالي اطلاعرساني و در ادامه راه «طرح تكفا»، مابين آن شورا و شركت پرورش دادهها منعقد گرديده بود، اصطلاحا «تكفا 2» نام گرفت.
مشاورين خارجي اين پروژه متعاقبا آن را “Information Technology Strategy Master-planning for Iran” (يا ITSMI) نام نهادند؛ به عبارتي، كلمه از قلم افتاده «راهبردي» را به آن افزودند.
با اين توصيف، موضوع يك بام و دو هواي حاكم بر فضاي IT كشور كه امروزه به آن اشاره ميشود، يعني تهيه دوسند ملي بهصورت موازي، نشات گرفته از اين مطلب است.
همانگونه كه ناظر محترم پروژه به درستي اظهار داشتهاند، به رغم شباهت اسمي، تفاوتهايي بين اين دو پروژه وجود دارد كه براي پيبردن به چند و چون هر يك از آنها، ميتوان به قراردادهاي منعقده رجوع نمود.
عليالاصول مهمترين وجه تمايز بين اين دو پروژه، دو ويژگي اساسي منسوب به پروژه تكفا 2 است:
اول: مشخص نمودن زمينههاي سرمايهگذاري دولت در خصوص راهاندازي پروژههاي متحول كننده و «پيشتاز» (Flagship)
دوم: تعين ساختار تشكيلاتي و محل اسقرار نهاد بالادستي صنعت فناوري اطلاعات كشور و نوع ارتباط آن با ديگر دستگاهها(خاطر نشان ميدارد كه طبق تحقيق بهعمل آمده در اين رابطه، اينگونه نهادها در كشورهاي موفق عمدتا جنبه شورايي ندارد، بلكه سازمانهايي عهدهدار اين نوع مسئوليتها هستند كه از اختيارات مشخصي برخوردارند. ناگفته نماند كه مركز پژوهشهاي محلس شوراي اسلامي در پي بررسي اين موضوع در كشورهاي مختلف، گزارش مفيدي را در اين باره منتشر نموده است.)
اما در خصوص ديگر اظهارات ناظر محترم پروژه نكات زير شايان توجه است:
1. ايشان افزوده است: «با تاخير در پروژه، بين شركت مجري و طرف هلندي اختلاف نظر پيش آمد و چون انتظارات هلنديها برآورده نشد، رابطه با آنها قطع گرديد.» آيا بهتر نبود گفته ميشد: خودداري مجري پروژه از پرداخت ديون متعلقه نه تنها به مشاوران خارجي، بلكه به جمعي از دستاندركاران داخلي، عامل توقف پروژه و نهايتا حذف يكجانبه همگي آنها بوده است؟
2. سخن در باره مشاوران جايگزين از كشور ايرلند نيز سؤالهاي زير را مطرح ميسازد:
• آيا انتخاب مشاوران خارجي صرفا به مليت آنها بستگي دارد و يا به پيشينه عملكردشان در زمينه هدايت و پيادهسازي موفقيتآميز آندسته از رهيافتهاي بينالمللي كه خود و كشورشان متولي و صاحبامتياز آن نيستند؟
• با عنايت به نكته فوق، بايد پرسيد عملكرد مشاوران ايرلندي تاكنون چگونه ارزيابي شده است؟ بهتر از قبليها، همتراز با آنها، و يا بدتر از آنها؟ شايان ذكر است كه مديريت مشاوران قبلي پروژه را همان كسي به عهده داشت كه پيش از آن از جانب شركت چند مليتي PriceWaterhouseCoopers (يا PWC)، رهبري پروژه تدوين استراتژي ICT اتحاديه اروپا را براي سالهاي 2005 الي 2010 در دست داشته است؟
• آيا ايرلنديها هنوز هم در اين پروژه دخيل هستند و يا اينكه به دليل برآورده نشدن خواستههاي ماليشان توسط مجري، مشكلي مشابهي بروز نموده است؟
3. به چه دليل هيچكس در باره بهكنار نهادن شركت PWC، از جمله شركتهاي تراز اول جهان كه به عنوان ناظر خارجي پروژه تكفا 2 عمل مينموده و پرداخت حقالزحمه آنها به عهده مجري پروژه بوده، توضيحي ارائه نميدهد؟ حذف آنها به نفع چه كس و يا ارگاني بوده است؟
4. آيا اساسا اين امكان وجود دارد كه بشود نتايج حاصل از انجام اين پروژه را در مطابقت با رهيافتهاي جهاني در اين خصوص بررسي نمود، و يا اينكه بايد به كثرت مشاوران داخلي درگير در اين پروژه بسنده كرد و آن را ملاك قرار داد؟
5. صرفنظر از تمايزات مورد اشاره، شكي نيست كه همپوشانيهاي متعددي بين اين دو پروژه وجود داشته و دارد، و اين حاكي از اسراف است. به هر حال، بايد پرسيد چه عاملي تاكنون مانع از برقراري تعاملي سازنده بين شورايعالي اطلاعرساني و شورايعالي فناوري اطلاعات در انجام اين پروژه ملي گشته و در نتيجه، باعث گرديده كه هر يك از آنها بهصورت جداگانهاي راه خود را بپيمايند؟ به خصوص اينكه حكم بالاترين مقام اجرايي مملكت نيز در اين باره ناديده گرفته شده است.
6. آيا اساسا ميشود به ارگان و يا ارگانهايي كه به هر دليلي نميتوانند يك پروژه شش ماهه، آنهم با ماهيت «برنامهريزي» را با گذشت سه سال به اتمام برسانند، اميدوار بود كه برنامه جامع مملكت را ارائه نموده و آن را با موفقيت به اجرا درآورند؟
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]