تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816245187




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تحرك اجتماعي بر ضد انحراف قلم جامعه شناسي خودسانسوري


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تحرك اجتماعي بر ضد انحراف قلم جامعه شناسي خودسانسوري
دكتر ناصر خادم آ دم

اگر بپذيريم آزادي قلم از اركان دموكراسي و از متعلقات آزادي ذهن و انديشه است، بنابراين بايد زمينه گسترش آن در جامعه فراهم باشد.

انديشيدن و بيان آن، از جمله حقوق و آزادي هاي فردي است. انتقال آن در فضاي اجتماعي و در دسترس گذاشتن براي آگاهي ديگران، يكي از ضرورت هاي فرآيند توسعه پايدار و تامين كننده سلامت زندگي اجتماعي است.

از جهتي برخورد عقايد و نتايج حاصل از آن، مي تواند روشنگر واقعيت ها و عريان كننده نارسايي ها باشد. اين جريان از عوامل بازدارنده مسيرهاي انحرافي بوده و سدراه اعمال قدرت خارج از ضوابط قانوني و تصميم هاي غيردموكراتيك خواهد شد و نيز عامل سرعت بخشي توسعه پايدار است. رسانه ها رابط انتقال افكار هستند. اگر به جامعه، فرزانگان گوشه گير و حاشيه نشين تحميل شوند و انديشه هاي انسان هاي متفكر تنها براي خودشان تلنبار شده و محفوظ بمانند، يعني در محدوده حريم فردي محصور بوده و ناپيدا باشند، به هر حال به صورت ظرفيت هاي بالقوه روشن انديشي، منزوي هستند و فرصت تحرك روي جريان توسعه اجتماعي را نمي يابند. مسلم است اگر قلم براي پاسداري از حكومت قانون و ترقي جامعه روان مي شود، حركت و حرمت آن هم بايد در چارچوب قانون حفظ شود و به طور مستمر وظيفه تاثيرگذاري آن بر روشن انديشي و در خدمت بشريت، مدنظر بماند، رونق دهنده فرهنگ اجتماعي و تربيت مدني باشد، معترض به تاريك انديشي عمل كند و نقش پيش برنده و تاثيرگذار روي ساز و كار تمام ابعاد توسعه را به طور متعهدانه ايفا كند. فراتر از آن هر قلمزن مسوول و متعهد، جريان انتقال انديشه سازنده اش را از صافي فلسفه «بشكني اي قلم اي دست اگر، پيچي از خدمت محرومان سر» مي گذراند.

در كشورهاي در جريان توسعه كه فلسفه حكومت قانون از نظر اجرايي جا پاي محكمي باز نكرده و كاملاً نهادينه نشده است، جريان توليد و انتقال انديشه و به طور كلي روشن انديشي، در فضايي نامطمئن حركت مي كند، مسوولان كمتر تحمل انتقادپذيري دارند، رسانه ها آمادگي كافي براي خطرپذيري دريافت نظرات انتقادي و در دسترس افكار عمومي قرار دادن را نشان نمي دهند و در نهايت توليدكنندگان فكر و متخصصان اصلاحگر رشته هاي گوناگون يا تسليم فضاي حاكم مي شوند و به خط توليدي مصلحت انديشي و بعضاً در خلاف جهت توسعه پايدار مي پيوندند يا در فضاي هرج و مرج انديشه يي به روش خودسانسوري پناه مي برند. در حقيقت جوهره هاي رنگ پريده ذهن شان را در شكل نثرهاي لطمه ديده ارائه مي كنند و به موازات آن جريان فكري خود را از طريق خودسانسوري كه نمي تواند پاياني داشته باشد، به دست خويش در معرض خطر ترور انديشه و انتحار قرار مي دهند. تحت چنين شرايطي سنگ روي سنگ بند نمي شود و از حركت تكاملي هم خبري نخواهد شد.

درست است كه نوشته ها بايد در چارچوب قانون اساسي بري از طبيعت تخريبي و ضدملي باشند اما بايد فراتر از آن از امنيت ملي پاسداري كنند و به طور كلي متعهدانه و در راستاي تعالي بشريت و به خصوص در جهت بهبود رفاه اجتماعي و توسعه كشور عمل كنند، در عين حال در ساز و كار جريان فرهنگي، اجتماعي و سياسي، ظاهراً محدوده هر يك از واژه ها به طور مشخص تعريف شده نيست. در نتيجه بازار تفسير لغات و جملات رونق مي گيرد. راي نهايي در انتخاب و در دسترس افكار عمومي قرار دادن آثار، تحت تاثير ضعف و قدرت گروه هاي اجتماعي، اغلب با نتايج متفاوت، بعضاً متغير و حتي متضاد اتخاذ مي شود.

در سلسله مراتب هرم، ترتب نگراني، از قاعده به سوي راس حاكم است. چنين فرآيندي عامل تخريب ذهن و سركوب انديشه ها است. در نتيجه صاحب فكر به عوض پروراندن و قوام بخشيدن به انديشه هايش، گرفتار توهم انتخاب لغات، واژه سنجي و جمله سازي مي شود. اين روند اگر در ساختار تشكيلات رسانه يي، به شكل فرهنگ اجتماعي بدون مقاومت در فرآيند نهادينه شدن حركت كند از نتيجه آن جريان تخريبي و ضدتوسعه و محصوركننده آزادي هاي فردي تكامل مي يابد كه حاصلش عقب ماندگي و تضييع حقوق انساني است.

از نظر جامعه شناسي، خودسانسوري حاصل ترس بوده و از جهت روانشناسي محصول نگراني ها در تاريكي هاي اجتماعي و آشفتگي هاي ذهني منبعث از آن در دامنه يي وسيع و فراگير است. دلشوره ها شامل طيفي مي شوند كه از نگراني تخطي از قانون گرفته تا مهار كردن خطرپذيري و چگونگي بيمه اتهام در مقابل راي مفسران و مجريان قانون را دربر مي گيرد. در امتداد آن احتياط در تجاوز به حريم سليقه هاي شخصي كارفرمايان، در معرض تهديدات مجازات هاي احتمالي در كمين نشسته قرار گرفتن و لغزش و پرتاب به مسير انحرافي، فكر مبتكران را به دنبال خود خواهد كشيد. با اين تصوير حاصل كار انسان متفكر، اين ني شكننده، پژوهنده و نويسنده يا ارائه دهنده هر هنر فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي، چيزي نيست جز ستانده هاي چلانده شده و زهوار دررفته فكري كه نه به درد دنيا مي خورند و نه آخرت.

بحث ما در مقوله خودسانسوري ارتباط آن با دموكراسي و اثراتش روي جريان توسعه اجتماعي است. انسان متفكر اهل دانش و مصمم خدمت به جامعه اگر زير فشار فضاي آسيب زننده به آزادي هاي فردي اش قلم را كنار نگذارد و به اتحاديه گوشه نشينان نپيوندد تحت شرايط ناامن، به طور مستمر در عالم وسواس در ترديد، با تفكر خود كلنجار مي رود. نويسنده صاحب فكر دائم در حال خودآزاري براي اعمال خودسانسوري است؛ كوشش در پروراندن فرآورده هايي دارد كه ضمن نزديك بودن به ايده هاي خود علاوه بر اينكه در چارچوب قانون باشد به گوشه سليقه هيچ كس برنخورد و از كيفيت همه پسند و بدون معارض برخوردار باشد. چنين معجون هايي طبيعتاً سست مايه بوده و بعضاً تهي از نقد و تفسيرهاي سازنده و بدون طرح هاي اصلاحگرانه، فاقد قدرت ترقي اجتماعي خواهند بود. عملكرد آن چون ديگ هاي توسعه بدون بنشني مي ماند كه هر چقدر با ملاقه شعار درون شان را هم بزنند، باز خوراكي از آن تهيه نخواهد شد.

گفته شد دموكراسي به معناي اقتدار و قدرت قاطبه و جمهور يا به عبارتي حاكميت مردم بر مردم و مبتني بر آراي اكثريت است كه جملگي پاسدار دموكراسي و تامين كننده سلامت اجتماعي هستند اما در بستر تاريخ پرورش انديشه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي هم آموزش و تمرين مي خواهد. زمينه هايي بايد فراهم آيند تا افكار اشاعه يابند و در برش هاي زمان در گوشه و كنار، درون مرز محصور نمانند؛ از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته تكامل پيدا كنند و در برخورد با ديدگاه هاي بين المللي قرار گيرند. يعني بافت جديد پيشرفت در هر نسل پديدار شود، وسيله انديشه هاي نقاد افراد جامعه پرورانده شده تكامل يابند و حاصلش نقش آموزگاري را براي نسل هاي آينده ايفا كند. اين جريان بايد تداوم يابد و تحول، تكامل پيدا كند تا امكان برقراري دموكراسي متكي به قدرت قاطبه ملت فراهم و معني دار شود.

ضامن پاسداري از دموكراسي هم توليد و جريان مستمر انديشه ها، گسترش، وسيله رسانه ها يعني ايجاد بستر برخورد يافته هاي علمي و نظرات و عقيده هاست كه زمينه را براي انتخاب شقوق بهينه توسعه اجتماعي فراهم مي كند، پس فضاي تحميل كننده خودسانسوري از همان مبدأ، ريشه فكر را مي خشكاند و براي انسان زمينه شوره زار انديشه را تدارك مي بيند. در نتيجه انديشه ساز متعهد بايد از قوانين جاري در حد امكان آگاه باشد تا بتواند هنرش را آنچنان هنرمندانه ارائه دهد كه از گزند اتهامات مصون بماند. پس از گذر از مرحله خودسانسوري صاحب اثر، تازه آغاز كار سانسور گروهي است. اثر زخمي شده به مرحله ارزشيابي توسط زنجيره يي از افراد وارد مي شود كه متون و هنرهاي آموزنده را زير ذره بين تغيير و تفسير و مطابقت قانوني ولي آغشته به خردل سليقه هاي خود قرار مي دهند. در حقيقت اثر وارد مرحله گذر از مميزي موسسه هاي فرهنگي مي شود. پس در جريان خودسانسوري گروهي به جرح و تعديل واژه ها و جملات و حتي تنديس هاي فكري- هنري مي پردازند. در اين مرحله چه بسا كل فرآورده ناموجه تشخيص داده شده و از برنامه توليد خارج شود. اين جريان قبل از فراهم آمدن فرصت قضاوت مسوولان قانوني طي مي شود. پس از ارائه كار نوبت مي رسد به داوري بر سلامت يا مضر بودن آثار در ساختار ديواني كه مرحله رسمي اين فرآيند است. پس به راي داوراني گذاشته مي شود كه در صورت تشخيص خطا، تخلف كنندگان بايد انتظار مجازات را داشته باشند.

قابل توجه است كه خودسانسوري آنچنان لطمه بر فرآيند انديشه سازي وارد مي كند كه صاحب اثر احساس مولد بودن و انسان تاثيرگذار در جريانات توسعه اجتماعي را از دست مي دهد، خويش را در اسارت خودمميزي اجباري مي يابد، قبل از هر چيز با خود بيگانه شده و بيش از هر كس از آثار خود بيزار مي شود، معجون خودساخته ناخواسته را تحميلي بر جامعه مي داند، ضمن آنكه در اين رهگذر بوده اند آثاري كه در جايي رفوزه شده و از اشاعه آن جلوگيري كرده اند، در همان زمان در محل ديگري بدون دست اندازي به آن در دسترس قضاوت قرار گرفته، بافت آن مهر تاييد قانوني را دريافت كرده، قضاوت مثبت افكار عمومي را پشت سر گذاشته و آب از آب تكان نخورده است.

اين قبيل رويدادها موجه بودن اين توليدات فكري را در چارچوب قانون اثبات، و اعمال قدرت غيرضروري ناشي از سليقه و آراي شخصي را باطل مي كند. با اين همه، اشكال تنها در ارائه يا حذف پديده هاي علمي- هنري و فكري نيست. مساله اصلي در آسيب پذيري انديشه ها، مسدود بودن راه انتقال آنها و نبود ايجاد فرصت برخورد افكار است كه از ابزار استحكام دموكراسي، حفظ سلامت اجتماعي و شرط لازم توسعه پايدار است.

گذشته گواه است كه هر نهضت فكري مترقي در هر دوره تاريخ حاصل كار اقليت هوشمند صاحب دانش و فكر بوده است؛ مغزهاي نيرومند و خيرانديشي كه بي امان تلاش كرده اند و هر خطري را به جان خريده اند تا منشاء تحول افكار و حركت اجتماعي باشند. بدين سان تاثير نيكو بر تحولات تكاملي داشته اند. در گذشته تاريخي در بسياري از كشورهايي كه با دموكراسي الفت چنداني نداشته يا از نوع بدوي آن برخوردار بوده اند، تحت شرايط فقر امكانات ارتباطات حتي در اوج قدرت حاكمان نتوانسته اند به طور مطلق مانع انتقال فكر و پرورش دانش بشري شوند، گرچه آهنگ تحولات را با تاخير مواجه ساختند. بالطبع در عصر انقلاب تكنولوژي رسانه يي حبس ايده هاي خيرانديشان نوآور، عاشقان ترقي كشور و طرفداران عدم وابستگي در پستوي فكري شان قابل تصور نيست.

نخبگان وظيفه فرهنگ سازي را به عهده دارند. انجام چنين وظيفه يي كار افراد روشن انديش است. آنها گروهي هستند كه از تعهد اجتماعي برخوردارند. خير كشور را بر مصلحت منافع شخصي مقدم مي شمارند. بدون وجود آموزگاران فرهنگ ساز در صحنه توسعه اجتماعي، تربيت مدني رونق نمي گيرد. پس جامعه مدني قوام نمي يابد، ضمن آنكه تربيت جامعه از اداره ملت مشكل تر است. اين دليلي بر ضرورت تحمل مشقت و تلاش بي امان روشن انديشان در تاثيرگذاري بر تحرك اجتماعي كشور است.

پس به رغم فضاي حاكم خودمميزي اگر صحنه از پايداري كساني كه مي توانند منشاء تحول افكار و تحرك اجتماعي باشند، خالي شود، كشورها در سطوح عقب ماندگي درجا خواهند زد. حال سوال اين است كه وظيفه طبقه صاحب فكر، عالم و متعهد اجتماعي با هاله يي از مشكلات كه آن را احاطه كرده چيست؟ آيا بايد حاشيه نشين شد؟ فقط به فكر تنازع بقاي خود بود و منزوي ماند؟ اگر فردي چنين راهي را انتخاب كند، با حذف شاخص تعهد اجتماعي از ارزش هاي شخصي اش، ويژگي روشن انديشي را از دست خواهد داد.

هر كس ذهني نقاد و توان كارشناسي دارد، اگر مشكلات و كاستي ها را مي بيند و بر آن نقد و اعتراض دارد و براي رفع آنها راه حل مي شناسد، نبايد از پرداخت سهم خود براي اصلاح انحرافات شانه خالي كند. توسعه اجتماعي فرآيندي درازمدت است. به ميوه آن درجا نمي توان دست يافت. تربيت مدني بايد، تا جامعه مدني به بار نشيند و اين يكي، تقبل مسووليت مدني فردفرد جامعه را مي طلبد. براي ترقي جامعه بايد اعتقاد به ايدئولوژي اعتراض داشت؛ اعتراض به تاريك انديشي و عوامل بازدارنده توسعه انساني و مختل كننده قوانين تكامل بشري. سكوت و سرسپردگي جمعي تبديل به جامعه

تك انديشه يي مي شود كه تمام اعضاي آن صحه گذار بر تدابير خلاف سازندگي هستند. نقطه عطف آن اوج خودسانسوري است كه مانع از آزادگي انسان شده و او را برده خويش مي سازد.

كارشناس متعهد متخصص نبايد كار پژوهشي و نگاه نقادانه خود را ترك كند. كاركرد اتحاديه نقادان تحليلگر علمي بدون دستمزد تاريخي نخواهد ماند. آنها هستند كه مي توانند انديشه تغيير و تحول را در حركت مدنيت و بنيادهاي اجتماعي و سياسي به كار اندازند. درك علمي عاري از تعصب، دستيابي به معادلات اصلاحگر و آراي جمعي يكسان نقاد، انرژي لازم را براي تغييرات تامين خواهد كرد. اما نقد علمي با پرخاشگري و نفي بدون استدلال عملكرد ديگران متفاوت است. مجهز شدن به سلاح دانش و به كارگيري آن مناسب ترين حربه براي رهايي از خودسانسوري است. حذف فكر و متون نقاد و اصلاحگر كار سهل و مزاح پذيري نيست. فرآيند سانسور را مي توان زير بمباران استدلال علمي از پاي درآورد. سازوكار تاثيرگذاري آن، آزمايشگاهي را مي ماند با كنش ها و واكنش ها و معادله يي با جريان رفت و برگشت. نقدهاي تحليلي، خط هاي قرمز توهمي را كمرنگ مي كنند و جرات ارائه هنر را افزايش مي دهند. در حقيقت فكر رياضي اصلاحگر از عوامل سركوب كننده اپيدمي خودسانسوري است.

چون بحث در زمينه جامعه شناسي و روانشناسي خودسانسوري است، ضرورت دارد عكس العمل هاي رفتاري گروه هاي مختلف را بهتر بشناسيم. شرايط سخت اقتصادي، كمبود فرصت هاي اشتغال و نگراني از چگونگي تامين معاش از دغدغه هاي همه گروه ها است. آن كه نويسنده و تحليلگر است، اگر بخواهد استقلال فكر و تعهد روشن انديشي را با اصالت تحليل هاي علمي حفظ كند، تن به خودسانسوري بدون مرز ندهد، سفارش پذير نباشد و ضد مصلحت كشور دچار انحراف قلم در منعكس كردن واقعيت ها نشود، بايد آماده تحمل رياضت اقتصادي بوده، عواقب آن را بپذيرد و هزينه هاي جرائم گستاخي خود را بپردازد. همين تصوير در مورد تمام دست اندركاران زنجيره توليدات رسانه يي، گرچه به نسبت هاي مختلف، ولي صادق است. تحت چنين شرايطي قدرت اقتصادي مي تواند به عنوان شاخص فشار بر روشن انديشان و عامل سركوبگر تحولات عمل كند و به روش آمرانه سد راه آزادي انديشه، بيان و قلم كه از اركان اصلي دموكراسي است، شود، غافل از آنكه دموكراسي شيوه تفكر خاص و منظومه فكري مشخص است و تعقل را از ذلت قبول جبر، آزاد مي سازد. اگر فلسفه اين سازوكار در چارچوب قوانين حاكم عمل نكند، سلامت دموكراسي مورد سوال قرار مي گيرد و كشورها را تحول قهقرايي و تنزل جامعه مدني تهديد خواهد كرد.

نسل مولد كشور با مسائل عديده اجتماعي و اقتصادي دست به گريبان است. براي هر شاخه يي، تخصص خاص علمي و تا بخواهيم دانش آموختگان در تمامي رشته ها وجود دارد.

پس ايجاد سدهاي كوچك و بزرگ جلو راه حركت هاي اجتماعي، انگيزشي و انديشه يي داوطلبان خدمت براي توسعه پايدار، از موانع غيرقابل توجيه ترقي كشور است. از قضا ميدان دادن به مغزهاي نيرومند و خيرانديش متعهد، اورنگ آموزنده يي است كه به انديشه ها، رخصت مي دهد تا در فضاي تعاون متقابل در جريان برخورد با يكديگر رشد كنند، اقتصاد در حال زمينگير شدن را نفسي تازه بخشند و مشوق افراد جامعه به مشاركت در مسابقه سبقت جويي از يكديگر براي دستيابي به آرمان هاي ترقي خواهانه باشند. پس نيروهاي مولد پنهان، بايد فروزان و شكفته شوند.

حال هيولاي خودسانسوري را بايد در هم كوبيد. اين اقبال را براي خود فراهم آورد تا با فراغ بال بر فراز انديشه ها پرواز كرد و در پي الگوبرداري از هنر نحوه ارائه هنر بود تا بتوان در كارگرداني انتقال انديشه ها به صحنه هاي اجتماعي از آن بهره گرفت؛ الگويي علمي، كه تكنيك آن قادر به درهم كوبيدن خودسانسوري باشد. در نهايت مبارزه با خودسانسوري نياز به يك نهضت جمعي دارد؛ حركت اجتماعي كه عنصر آزادي را به طور مستمر زير پوشش دموكراسي پالايش كند و عصاره آن را خميرمايه رونق انديشه سازد. طبقه روشن انديش و معتقد به توسعه اجتماعي هم بايد به عنوان پيش شرط تحقق توسعه پايدار، آماده پرداخت هزينه جسارت هاي توسعه ساز خود باشد. آزادي به هر بهايي ارزشمند است. مگر نه اينكه در نهايت شاخص ترقي، تابعي از آزادي است؟
 دوشنبه 8 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 627]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن