واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: قطبى اينگونه بود يا اينگونه شد؟
قانون سوم نيوتون مى گويد: هر عملى را عكس العملى است با همان اندازه نيرو و در جهت عكس آن. چنين قانونى را كه ذاتاً برگرفته از واقعيت هاى فيزيكى است، چگونه مى توان در مناسبات اجتماعى گنجاند و از آن به عنوان دليلى براى توجيه برخى رفتارها استفاده كرد؟ آيا چون در بچگى به محمد بيجه «تجاوز» مى شده او حق داشته تا به هنگام بزرگى از بچه هاى بى گناه انتقام بگيرد؟ و آيا كسى «خفاش شب» را بعد از آنكه فهميديم از مشكلات عديده روانى و روحى رنج مى كشيده است، بخشيد؟ در پاسخ به سؤالات فوق است كه فرق اعتداليون با مردمان احساساتى مشخص مى شود. مردمان احساساتى معمولاً به يك نيمه كار توجه دارند و گاهى متأثر از جامعه شناسى غربى ما مجرم را به دليل سابقه اش قابل ترحم يا گذشت مى شمرند. اعتداليون اما بر اين باورند كه چون عكس العمل مجرم به اعمال گذشته جرمى بوده كه مرتكب آن شده لذا با توجه به اينكه خود جرم نيز عملى است در حق سايرين، پس عكس العملش بايد اجراى قانون باشد تا آسيب ديدگان جديد تبديل به آسيب رسانان چند سال بعد نشوند، بنابراين قانون با وجود ظاهر خشن و زمختى كه دارد، وجه الضمان برقرارى امنيت اجتماعى و در واقع پناهگاهى براى ماهى هاى كوچك تر بركه است؛ در مقابل ماهى هاى بزرگ.
***
مقدمه اى كه نوشته شد براى ورود به اين بحث كه قطبى همين طورى كه الان مى بينيمش بوده و يا بر اثر معاشرت با ما تبديل به حالايش شده است «لازم» بود. آرى! برخى ادعاى استيلى را پذيرفته اند كه چند ماه قبل مى گفت: افشين پشت و جلوى دوربين دو شخصيت متضاد را بروز مى دهد اما عده اى كه نمى خواهند قهرمان ادبياتى اين فوتبال را از قله الگو شدن پايين بكشند بر اين باورند كه هر كسى كه تاكنون به كشورمان آمده است متأثر از فشار رسانه ها، افكار عمومى و نيز بازيكنان و مربيان به مرور تغيير كرده و مثل برانكو و بلاژ... و همين قطبى تبديل به يك نفر مثل ما شده است. بى شك ديدگاه دوم ناشى از نوعى «خودباختگى» است كه رواجى فراگير دارد. ما ايرانى ها اغلب عادت كرده ايم به اينكه فكر كنيم هر آدم، تفكر و وسيله اى كه صرفاً از آن سوى آبها مى آيد از تقدس فرهنگى- اجتماعى برخوردار است. به همين خاطر حتى وقتى خلافش به اثبات مى رسد هم داخل خودمان دنبال مقصر مى گرديم و مى كوشيم تا به بهانه «ميهمان بودن طرف»... و اينكه ميهمان در ضرب المثل هاى ما «حبيب خداست» لى لى به لالايش بگذاريم اما كسى كه ظرف يكسال و چند ماه ۲ ميليارد تومان از پول اين مملكت را به حساب خود واريز كرده و براى اولين بار در زندگى كارى اش موقعيت قرار گرفتن در سمت سرمربى يك تيم بزرگ پرطرفدار را به دست آورده است، آيا «ميهمان» است يا همكار؟ ميهمان است يا تكنسينى كه به او براى ايرانگردى و سير و سياحت پول داده شده است؟ بدون شك شما هم با ما موافقيد كه وقتى ذوب آهن هزينه مى كند تا از ايتاليا تكنسين بياورد و يا در مترو از چينى ها استفاده مى شود اين به خاطر آن نيست كه آنها بيايند اينجا و صرفاً بخورند و بخوابند و با خبرنگاران جوان به پارتى بروند و...
البته تفريح هم از ملزومات زندگى است، ليكن دليل اصلى چنين همكارى هايى نه نمايش ميهمان نوازى كه كار است و بهره گيرى از دانش و تجربه اى كه براى آن هزينه شده است، بنابراين حتى اگر كرده ها و گفته هاى قطبى عكس العملى به فشار رسانه ها باشند هم باز او تبرئه نمى شود، زيرا در همه جاى دنيا تيم هاى بزرگ زير ذره بين اند و مربيان اين تيم ها به اندازه پولى كه مى گيرند اذيت مى شوند و بايد تحمل كنند چون كه اين شرايط جزو مقتضيات حرفه شان است.
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]