واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزارش جلسه نقد و بررسي انيميشن «وال اي» مصائب يك روبات عاشق
جام جم آنلاين: زمان؟ 800 سال بعد. مكان؟ جايي روي همين زمين خودمان، شايد همين جايي كه شما رويش ايستادهايد. آدمها؟ اگر منظورتان شخصيتهاي فيلم و كساني كه قصه فيلم را جلو ميبرند، باشد، 2 روبات كه چون اولي عاشق است و اسمش هم روي فيلم است، پس قاعدتا شخصيت اصلي است و دوميش يك روبات ديگر به اسم «ايو» كه او هم نقشش كمتر يا كماهميتتر از دوستش نيست.
اصلا كي گفته معشوقها - از نوع روبات يا غيرروبات يا انيميشن و غيرانيميشنش فرق نميكند دومند؟
منظور؟ كه گزارش جلسه نقد و بررسي انيميشن «وال اي» است در حوزه هنري با حضور حسين معززينيا، منتقد و نويسنده سينمايي و بزرگمهر حسينپور، كاريكاتوريست و انيماتور. خب حالا كه تيتراژ به اينجا رسيده، يك «با تشكر از خانواده محترم رجبي» هم بگذاريد تا برويم سراغ اصل ماجرا.
«وال اي» شخصيت اصلي قصه فيلم روباتي است كه در روي زمين تنها زندگي ميكند. سال 2700 است و بشر به دليل مشكلاتي كه زمين دارد، آن را ترك كرده است و در سفينههاي فضايي در دل كهكشان زندگي ميكند. زندگي روزمره و يكنواخت وال اي با حضور يك روبات ديگر به نام «ايو»، نشاط و تحرك تازهاي پيدا ميكند. او كه دلباخته ايو شده، تصميم ميگيرد راهي پيدا كند تا كره زمين به حالت اوليهاش برگردد و آدمها بتوانند براي ادامه زندگي به آن برگردند.
حسين معززينيا در ابتداي جلسه با تاكيد بر اين كه بدون پيشينه انيميشن نميشود درباره «وال اي» حرف زد، ميگويد: «پيكسار از دهه 80 لحن جديد و قواعد تازهاي را وارد انيميشنهاي سنتي كرد، يكيش اين بود كه انيميشنهاي سنتي، كودكان و نهايتا جوانها را به عنوان مخاطب در نظر ميگرفتند؛ ولي اين جور كه پيداست پيكسار مخصوصا بعد از «شيرشاه» مخاطب بزرگ سال را هدف گرفته.
نمونهاش همين است كه موضوع پيچيده و ثقيلي مثل فجايع زيستمحيطي و از بين رفتن كره زمين را به عنوان موضوع اصلي كارش انتخاب كرده. ويژگي ديگر كارهاي پيكسار، ارجاع به فيلمهاي مهم روز و شوخي و بهرهگيري از آنهاست.
اشاره معززينيا به تمام فيلمهاي بزرگ سينماي علمي تخيلي مثل 2001: يك اوديسه فضايي، جنگهاي ستارهاي، ئيتي، پيشتازان فضا و برخورد نزديك از نوع سوم است كه «وال اي» به عنوان اولين انيميشن فضايي به نحوي از هر كدام از آنها استفاده كرده و بهشان ارجاع داده است.
طبيعي است كه وقتي يك طراح و انيماتور قرار است يك انيميشن يا به زبان خودمانياش كارتون را نقد كند و دربارهاش حرف بزند، بيشتر به جنبههاي بصري و تكنيكي كار توجه ميكند تا چيزهاي ديگر. بزرگمهر حسينپور هم حرفهايش را با اين توضيح شروع ميكند كه حالا انيميشن سهبعدي دنياي انيميشن را قبضه كرده و قابليت اين را دارد كه هر چيزي را به تصوير بكشد.
ظهور نرمافزارهاي جديد اين توانايي را به دستاندركاران انيميشن سهبعدي داده كه هر كاري دلشان ميخواهند، بكنند؛ آن هم جوري كه دنياي انيميشن دوبعدي هيچ وقت تصورش را نميكرد. حالا فقط دوبعديها را در زمانها و جاهاي خاصي مثل جشنوارهها ميبينيم.
حسين پور با اين توضيح كه «وال اي» از نظر تكنيكي، قويترين انيميشني است كه تا حالا توليد شده، ادامه ميدهد: «اين انيميشن بخوبي جدايي انسان از خودش، طبيعت و خدا را نشان داده. تمام دستاورد انسان در زميني كه از او بجا مانده، چيزي نيست جز زباله و آهن. او در اين شرايط در غفلت كامل است و راه نجاتش فقط و فقط بازگشت به عشق است.»
از نظر او، طراحي كاراكتر، يكي از اصليترين و مهمترين بخشهاي توليد انيميشن است و اگر كاراكترها خوب طراحي نشوند، به يك ايده و فيلمنامه خوب و درخشان هم لطمه ميزنند. كاراكترهاي انيميشن در حقيقت مثل بازيگران يك فيلم زنده هستند كه اگر طراحي گريم و لباس خوبي نداشته باشند، حضور قوي و تاثيرگذاري ندارند.
قويترين نكته «وال اي» هم همين طراحي كاراكترهاي آن است. جالب اينجاست كه با اين كه آنها موجوداتي ناشناخته و غيرملموسند، آنقدر دقيق و درست طراحي شدهاند كه غم و شادي و همه حالتهايشان از طريق چشمها و ميميك صورتشان به بيننده منتقل ميشود، حتي عاشقانهترين نگاهها را در صورت كاراكتر والاي ميبينيم، بدون اين كه فرم عضلات صورت آهنينش به هم بريزد.
شايد يكي از دلايل ارتباط خوب تماشاگران با فيلم همين كاراكتر «وال اي» باشد كه با چشمهاي دوربينوار و گردن باريكش به ئي تي شبيه است كه با گذشت سالها، صفات انساني به خودش گرفته.
اين البته اولين باري نيست كه پيكسار با كارهايش ملت را شوكه كرده. معززينيا هم با اشاره به چندتا از محصولات قبلي اين شركت، «كمپاني لولوها» را مثال ميزند و ميگويد: «در اين فيلم هم لولوها هويت مشخصي ندارند؛ ولي طراحيشان خيلي خوب و متنوع است.
«وال اي» هم روباتي است كه مدام خودش را بازآفريني ميكند. برخلاف لولوها كه مثل آدمها حرف ميزنند، از «وال اي» فقط يك سري اصوات نامفهوم ميشنويم كه كاراكترش را تكميل ميكند. ميبينيم كه همه آدمها مثل هم شدهاند و ديگر اصلا كار نميكنند؛ ولي او تا آخر كار، يك روبات سختكوش وظيفهشناس كه از آدمها هم بيشتر كار ميكند، باقي ميماند.»
به عقيده او، داستان «وال اي» علاوه بر اين كه خود پيكسار به دنياي انيميشنها اضافه كرده، هم ويژگيهاي ژانر اكشن را دارد و ميشود قواعد رومانس يا كمدي رومانتيك را درش پيدا كرد؛ چون اين روبات ميخواهد توجه طرف مقابلش را جلب كند و او با خشونت جوابش را ميدهد. نيروهاي بيروني هم مدام سعي ميكنند رابطه آنها را قطع كنند، در نهايت هم داستان، مثل همه كمدي رومانتيكها پايان خوشي دارد.
اين بار وقتي دوباره نوبت به بزرگمهر حسينپور ميرسد، با طرح اين سوال كه انيميشن ايران در كجا قرار دارد، سر درددلش حسابي باز ميشود: «مشكل ما اين است كه مدام نبش قبر ميكنيم و به گذشته برميگرديم. اولين چيزي كه براي انيميشن به ذهن خلاقمان ميرسد، رستم و سهراب و بقيه كاراكترهاي تكراري شاهنامه و مثنوي است كه همه بچهها هم آنها را ميشناسند و چون ميدانند چه ميكنند، هيچ جذابيتي برايشان ندارند.
ما به خودمان زحمت نميدهيم كه نگاه جديدي به اين داستانها داشته باشيم. براي همين وقتي كاراكتري مثل بتمن يا سوپرمن خلق ميشود، بچهها كنجكاو ميشوند بدانند آنها كي هستند و چه ميكنند.»
حسينپور سعي ميكند توضيح بدهد با تاريخ و پشتوانه فرهنگيمان مخالف نيست و فقط بايد نوع نگاهمان را به ماجرا عوض كنيم. بايد تعارف را با خودمان كنار بگذاريم و از تجربه آن ور آبيها استفاده كنيم: «گذشته، نگاه به آينده را ازمان گرفته، تاريخمان برايمان شده دردسر؛ ولي انيميشني مثل «وال اي» فضايي خلق ميكند كه حتي تصورش را هم نميتوانيم بكنيم، چون چيزي را ساختهاند كه تا حالا وجود نداشته.»
اگر مطالبي را كه درباره اين انيميشن به فارسي ترجمه شده، در اينترنت جستجو كنيد، به مصاحبهاي با كارگردانش اندرواستانتن برميخوريد كه در آن گفته، موقع ساخت فيلمهايش اصلا به واكنش تماشاگران فكر نميكند و فقط تلاش ميكند يك فيلم خوب بسازد؛ چون فكر كردن به اين كه تماشاچي چي ميخواهد، نقطه شروع ساخت يك فيلم بد است. بايد كاري را انجام بدهي كه فكر ميكني درست است.
حسينپور با اشاره به همين جمله ميگويد كه همين ديدگاه نسبت به انيميشن است كه باعث پيشرفت آنها شده، اگر جسارت و خلاقيت داشته باشيم، ممكن است بتوانيم كارهاي جديدي بكنيم. حتي اگر نتيجه اش هم مزخزف از كار دربيايد، ارزشش را دارد، بايد ازش بگذريم و به مراحل بعدي فكر كنيم.
معلوم است كه منظور حسينپور، دشمني با تاريخ و فرهنگ و تمدن خودمان نيست. با اين حال، حرفهايش كم و بيش ثقيل و برخورنده است؛ جوري كه حسين معززينيا سعي ميكند سوءتفاهمهاي احتمالي را برطرف كند: «كساني كه ذات قصهگويي و روايت را نشناسند، ممكن است با اين حرفها دچار سوءتفاهم بشوند. به نظرم، بايد داستانهاي خودمان را به عنوان كهن الگوهاي داستانگويي بازشناسي كنيم. «وال اي» هم براساس همان الگوها ساخته شده.»
او از طرف ديگر هم با اشاره به چند فيلم و سريال خاص روي بحث كاربرد خلاقيت موقع برخورد با اين داستانها تاكيد ميكند و ميگويد: «وقتي به سراغ قصههاي كهن و مذهبي و قرآني ميرويم، خيال ميكنيم همه چيز آماده است. فكر ميكنيم علاقه مردم به ديدن اين داستانها بس است و ما فقط بايد آنها را به صورت خام اجرا كنيم. در صورتي كه بايد آنها را خلاقانه بازآفريني كرد، وگرنه فاجعهاي كه بارها شاهدش بودهايم، دوباره تكرار ميشود.»
بزرگمهر حسينپور در پايان به يكي ديگر از مشكلات ما براي توليد انيميشني مثل «وال اي» اشاره ميكند و ميگويد: «ما نميتوانيم به صورت گروهي با هم كار كنيم. نميتوانيم ستارههاي ادبيات و سينما و انيميشن را دور هم جمع كنيم و يك فيلم قوي بسازيم. همه ما به صورت فردي آدمهاي قوي و بااستعدادي هستيم؛ ولي نميتوانيم اين پتانسيل را در جمع به كار بگيريم. اگر اين طوري نبود، حتما تا حالا اتفاقات بهتري افتاده بود.»
جابر تواضعي
يکشنبه 7 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]