واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: نگاهي به نمايش"روياي نيمه شب تابستان" نوشته ويليام شكسپير و كارگرداني محمدحسن معجوني توصيف عاشقانه خيال
مهدي نصيري
گروه فرهنگي" -روياي نيمه شب تابستان" يكي از جذابترين كمديهاي عاشقانه شكسپير است كه همه مولفهها و ويژگيآثار اين نمايشنامهنويس بزرگ انگليسي از جادو و عشق گرفته تا محملهاي نمايشي اسطورههاي يوناني را در خود به همراه دارد.
محمدحسن معجوني با آگاهي كامل نسبت به ويژگيها و مشخصات اين نمايشنامه دست به كار دراماتورژي و بازنويسي متن شكسپير شده و با كمك بهزادآقاجمالي، اجراي متفاوتي از آن دارد كه از طرفي متكي به محملهاي موضوعي متن اصلي است و از سوي ديگر به لحاظ برخورداري از مضامين تبديل شده و تغيير يافته در پرداخت امروزي و براساس توجه به حضور مخاطبان خاص آن مستقل و كامل نشان ميدهد.
محمدحسن معجوني در نمايشاش خط اصلي داستان را به عنوان چهارچوب و ساختار از متن شكسپير گرفته و براساس دراماتورژي خود آن را تبديل به اثر متفاوتي ساخته كه البته مشخصات كلي و جزئي مربوط و خاص خود را داراست. ضمن اين كه به طور مشخص ميتوان نمايش را عليرغم همه شناسههاي مربوط به اصل آن يك نمايش ايراني شده با سبك خاص آثار معجوني دانست كه اين از محاسن كار كارگردان و البته حاصل دراماتورژي درست و آگاهانه او از اصل متن است.
داستان عشق"هرميا" و"لايسندر" و فرار آنها به جنگل، محور اصلي ساختار نمايشنامه است كه اين داستان به طور موازي در كنار داستان دوم و ماجراهاي جادويي و البته اساطيري جنگل قرار ميگيرد و حوادث و رويدادهاي ميانه متن و علتها و عوامل رسيدن به پايان آن را نيز دربرميگيرد.
نكته قابل توجه در كار معجوني تقسيم كردن اين محدودهها و فضاها و خارج ساختن محدود سوم از دل داستان است كه هر يك از آنها در مقابل تماشاگر و در كليت كار، جايگاه متفاوت و فاصلههاي متفاوت دارند. در واقع داستان ازدواج شاه و شاهزادگان به عنوان خط اصلي داستان دورترين محدوده به دنياي تماشاگر در حوزه برقراري ارتباط است. كاري كه معجوني انجام داده اين است كه اين فاصله را با قرار دادن محدودههاي نزديكتر نسبت به تماشاگر و دنيايش از ميان برداشته و بيشترين نزديكي را ميان تماشاگر و نمايش ايجاد كند.
اين نتيجه با قرار دادن فضاي جادويي جنگل در ميان بخش مربوط به داستان گذشته و بخش امروزين ارتباط(نمايشگران و قرار آماده كردن يك كمدي براي روز جشن عروسي) حاصل آمده است. در واقع تماشاگر نمايش معجوني از آغاز نمايش با پايان فصل آغازين با سه محدوده گذشته، ميانه و نزديك به امروز خود مواجه است كه هر سه اين فضاها با ترفندي مناسب در هم تلفيق شده و منطق زماني و البته شرايط مكاني را نامحدود كرده و به شرايط و دنياي مخاطب نزديك ميكنند. همين ترفند هم هست كه باعث جذب مخاطب به رويدادهاي نمايشي شده و داستان و وقايع آشناي نمايش را برايش شيرين و دلچسب ميكند.
صحبت گروه نمايشگران درباره تئاتر، نمايش چولي، ريتم شش و هشت و.... تماشاگر را به راحتي با دنياي آنها و منطق نزديك به امروز حضور آنها نزديك ميكند. دنياي اين بازيگران بامزه كه همه چيز را از بازيگري و بازبيني و نمايش گرفته تا تماشاگر به سخره ميگيرند، به واسطه انگيزهشان از اجراي نمايش(عروسي شاه) به گذشته وصل ميشود و با كمك ارتباط به جادوي جنگل و ماجراهايش اين قدرت را دارد تا همه چيز را همراه خودش به دنياي امروز مخاطبانش نزديك كند.
اما نكته مهمتر درمورد كار معجوني اين است كه كارگردان با در نظر گرفتن جزئيات و مولفههاي مختلف اجرا توانسته به برقراري ارتباط و استمرار آن در مواجهه با مخاطب دامن بزند كه اگر اين ويژگيدر نمايش وجود نميداشت، مسلماً تماشاگر در مورد هر موقعيت و رويداد به دنبال معياري براي باورپذيري ميگشت و طبيعتاً به اين سادگي با اثر ارتباط برقرار نميكرد. منظور از سادگي ارتباط در اين محدوده منطقي است كه نمايش بايد در هم نشيني مولفههاي اجرا و موقعيتهاي داستاني و نمايشياش ايجاد كرده و از آن پيروي كند.
محمدحسن معجوني در نخستين تصويري كه به تماشاگرش ارائه ميدهد با شكستن همه قراردادها و مولفههاي آشناي ساختار، مقدمه خروج از محدودههاي موجود را فراهم ميكند. صحنه خالي و پوشيده شده با پارچههاي سفيد كه هيچ علامت و نشانهاي براي تعلق به فضا، تاريخ يا رويدادگاه مشخصي را در خود ندارد، ذهن را براي ارتباط با دنيايي كاملاً خيالي و بدون مشخصه و علامت آماده ميكند. تنها يك علامت و نشانه در همين صحنه اول كافي است كه تبديل به نشانهاي براي شناسنامهدار شدن فضا و وقايع پيرامون آن شود. در واقع يكرنگي و بيرنگي فضا و در كنار آن عدم تعلق نشانهها به مشخصهاي خاص نخستين مولفهاي است كه تقيد اجرا به محدوديت و چهارچوب را از بين برده و شرايط را براي ادامه خروج از قواعد فراهم كرده است. عنصر ديگري كه اين محدودهها را وسيع ميكند و قواعد را ميشكند، زبان است. معجوني و آقاجمالي با معاصرسازي زبان يا قرار دادن ساختار زباني معاصر در كنار ديگر ساختمايههاي زباني قادر به انجام اين كار شدهاند و به خوبي توانستهاند اين ويژگي را در حوزه انتقال و ارتباط با تماشاگر مورد پرداخت قرار دهند.
از سوي ديگر بايد توجه داشت كه مبنا و پايه روايت در"روياي شب نيمه تابستان" تلفيق واقعيت و خيال است و نمايش و روايت آن در طول مدت اجرا اصرار زيادي به تسلط خيالانگيزي و جادو بر فضاي كار دارند.عشق با چشم نگاه نميكند، با خيال ميبيند!
همچنان كه پاك در پايان نمايش با مخاطبان سخن ميگويد و همه وقايع اتفاق افتاده روي صحنه را خوابي عجيب تعبير ميكند كه تماشاگر يك شب با آن مواجه شده است.
خلاقيت و مهارت در خروج از قالبها و ساختار آشنا را بايد از مهمترين ويژگيهاي نمايش محمدحسن معجوني دانست. تقسيمبندي فضا و روايتهاي هم نشين نمايش در نتيجه دراماتورژي خوب اثر در مورد اين نمايش باعث شده تا دست كارگردان در مراحل بعدي براي به اجرا درآوردن ايدههاي خلاقه نسبت به متن باز باشد. قرار دادن فضاي جادويي جنگل در بالاي صحنه و امكان تصويرسازي دنيايي معكوس يكي از اين پرداختهاي خلاقه است كه در منطق نمايش تسلط هميشگي فضاي خيال و جادو بر وقايع داستان را فراهم كرده و شكل گيري موقعيتها را نيز آسان و جذاب كرده است.
از طرف ديگر لحن شيرين كمدي و معاصرسازي موقعيتهاي نمايشي و گفتار كميك نيز از نقاط قوت كار معجوني در حوزه ارتباط با مخاطب است. طنز زيبايگفتاري كه البته گهگاه سوءاستفاده از برخي واژهها و تعابير هم در آنها وجود دارد، در تمام مدت نمايش لحظات شيرين و جذابي را به وجود ميآورند كه در كنار موقعيتهاي نمايشي و آشناييزدايي از رويدادهاي مورد انتظار كمدي دلنشين و جذابي را نتيجه دادهاند.
بازيگران نمايش معجوني نيز به عنوان اصليترين ابزارهاي اجراي اين كمدي به خوبي از عهده انجام نقشهايشان برآمدهاند، چه آنها كه عهدهدار وظيفه خلق كمدي و طنز ساده بيروني هستند،چه بازيگراني كه موقعيتهاي آشناييزدايانه معلق در ميان واقعيت و خيال را ايجاد ميكنند و چه بازيگراني كه به صورت معلق و وارونه از بالاي صحنه به ايفاي نقش سخت و دشوارشان در فضاي جادويي جنگل ميپردازند.
"روياي شب نيمه تابستان" يك كمدي دوست داشتني و خيالانگيز است و هدف معجوني از اجراي نمايش در ارتباط قرار دادن همين خيال عاشقانه است كه با تلفيق درست و صحيح مولفههاي اجرايي و درك درست و منطقي ابزارهاي نمايشي به بار نشسته و در تمام مدت زمان اجرا تماشاگر را به خود مجذوب ميكند.
معجوني براي دستيابي به اين هدف بايد با عبور از محدوديتهاي موجود در متن منطق خاص نمايش خود را به وجود ميآورد و او اين كار را با از ميان برداشتن همه محدوديتها به گونهاي انجام داده كه هر رويداد و گفتاري بدون هيچ تعلقي در نمايش منطقي و باورپذير جلوه ميكند.
يکشنبه 7 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2060]