واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ایرانیان مسلمان بر علیه عباسیان
1- با روی کارآمدن عباسیان، سرزمین های ایرانی نه تنها آرامش نیافتند که- به عکس- شورش های بسیار فراوان خرد و کلان در آنها فزونی یافت. رهبران، گاه ایرانی و گاه عرب بودند و هدف شوش ها يشان نیز گاه دینی، گاه سیاسی، گاه اجتماعی و اقتصادی، و گاهی آمیخته ای از اینها بود. هویت رهبران همیشه به آسانی فهمیده نمی شد؛ گاه عرب پاک نژادی ست که به نام اسلام قیام می کند و سرانجام با فرقه های ضد اسلامی پیوند برقرار می کند؛ گاه مردی ایرانی ست که قیام ایرانی اش با سنت های اسلامی درمی آمیزد؛ گاه ایرانی عرب شده ای-ست که برای ترویج یک فرقه کاملاً اسلامی قیام می کند و ...
اما توده های مردم- که بیش تر مورد توجه مایند و باز در این شورش ها باید سراغشان را گرفت- اساساً ایرانیان، اندکی عرب ها و گروهی عرب نژاد ایرانی هستند. در جنبش هایی که شاید بتوان دینی (با انگیزه های اقتصادی) توصیف کرد، عمدتاً ایرانیان زردشتی و مزدکی (یا شبه مردکی) و احیاناً بارگه های مانوی حضور می-یابند. دشمن اصلی ایرانیان ، تنها حکومت نیست، زیرا ایشان با عرب و حتی گاه با اسلام نیز ستیز می کنند. در شورش هایی که رنگ دینی- اقتصادی دارند و ماهیتشان مبهم است، گاه پیروان آیین های ایرانی و اسلامی هر دو شرکت می کنند. برخی دیگر نیز آشکارا سیاسی- ایرانی هستند و ناچار تنها ایرانیان را جذب می کنند. در قیام-های سیاسی- اسلامی، مسلمانان، هم ایرانی و هم عرب حضور دارند.
نکته مهم در این دوران آن است که اسلام در ایران رواج گسترده ای یافته چندان که در برابر برخی از شورش ها، خود مسلمان به مقاومت می پرداختند. حتی در ارمنستان هم اسلام قدرتی داشت: هنگامی که حاتم بن هرثمه به امیری ارمنستان می رفت، با آَشوب بزرگی که در اثر نزاع میان معتزله و اهل سنت درگرفته بود مواجه شد (یعقوبی، تاریخ، 2/462، فارسی، 2/483).
ویژگی بسیار بارز بیشتر این جنبش ها، جنبه مردمی آنهاست ، به همین جهت غالباً ملاحظه می کنیم که شورشیان را توده هایی عظیم، اما با ساز و برگ نظامی ابتدایی تشکیل می دادند. این توده های عظیم، سرانجام در مقابل سپاه اندک اما مجهز حکومت عاجر می ماندند.
فهرستی که اینک از جنبش های درون ایران عرضه می کنیم و تا حدی گزینشی است، فراوانی و گستردگی آنها را طی یک سده (از زمان ابومسلم به بعد) نشان می دهد. در این فهرست کوشیده ایم ماهیت تقریبی جنبش ها را تعیین کنیم، تعداد و نقش مردم را نیز در برخی از آنها بیان خواهیم کرد:
• قیام ها در یک نگاه؛ 23 جنبش بزرگ در حول صد سال
این فهرست واره، شامل مهم ترین شورش هاست نه همه آنها، و مراد از آن، عرضه ي دورنمایی کلی از آَشوب های ایران طی این دوره است:
1- سال 127 عبدالله بن معاویه، عرب اصیل زاده؛ خروج در کوفه، فتح نهاوند، اصفهان، دینور، قم، کاشان؛ گرویدن خرمدینان اصفهان به او: شباهت به خرمیه (تناسخ).
2- سال 129 تا 131 به آفرید ؛ جنبش مردمی: آمیخته زردشتی/ اسلام.
3- سال 133 شریک بن شیخ ؛ عرب، عمدتاً قیامی عربی بود. چند چهره، سیاسی/ علوی.
4- سال 137، سنباذ ، مردمی بسیار گسترده: به نام ابومسلم، غیر اسلامی.
5- سال 140. قیام دسته های نظامی، دنباله شورش های سنباد: به نام ابومسلم.
6- سال 141. سرکشی عبدالجبارین عبدالرحمن، فرمانروای خراسان: سیاسی/ اسلامی.
7- سال 141 (یا 147)، سرکوبی راوندیه پیروان عبدالله راوندی: به نام ابومسلیم (پیغمبری یا خدایی او).
8- سال 142. سرکشی سپاهیان ابوداود خالد، حاکم خراسان: سیاسی اسلامی.
9- سال 142. ظهور اسحق ترک در ماورالنهر: به نام ابومسلم (اعتقاد به زنده بودن او) شباهت با سنباد.
10- سال 143 شورش دیلمیان زردشتی و کشتار عرب ها: زردشتی، ملی محلی.
11- سال 150 (یا 151) استاذ سیس ، ضد عرب و اسلام: مردمی با گرایش زردشتی، اجتماعی.
12- سال 159. یوسف البرم در مروالرود و جرجان و طالقان: دینی (ادعای پیغمبری).
13- سال .166 مقنع ؛ بسیار گسترده و 8 سال دوام: تقدیس ابومسلم، دینی/ سیاسی.
14- سال 168. ونداد هرمز و تقاضای مردم از او برای شورش. آغاز شورش در 160، کشتار شدید عرب ها جنگ در 167، صلح با هارون در 189: سیاسی/ اجتماعی، ضد اسلامی.
15- سال 157. رونق درباره خوارج و شورش ایشان: اسلامی/ اقتصادی.
16- سال 176. نخستین شورش علویان دیلم؛ کثرت مردم، دینی اسلامی.
17- سال 183 تا 186. شورش ابوخصیب در نسا با 10 هزار سپاهی، فتح ابیورد، طوس، نیشاپور، سرخس: سیاسی، عربی/ ایرانی.
18- سال 185. شورش مردم طبرستان و کشتن حاکم خود مهرویه رازی را: اجتماعی/ اقتصادی.
19- سال 190. رافع نواده نصر بن سیار در سمرقند خود را خلیفه خواند، قیام مردم نسف و همکاری با او ؛ کشتن عیسی بن علی بن ماهان؛ زنهار خواستن در 194: سیاسی.
20- سال 192. چیرگی حمزه خارجی پسر آذرک بر خراسان، حمله عبدالرحمن نیشاپوری با 20 هزار تن. قیام اول او در 185 بود: اسلامی، سیاسی، اجتماعی.
21- سال 201. سرکشی حاتم پسر هرئمه در آذربایجان و ارمینه و پیوند با خرمدیانان: سیاسی.
22- سال 201 تا 223. بابک ، بسیار مردمی. ملی، دینی.
23- سال حدود 200 تا 225، مازیار ، استقلال طلبانه در ناحیه طبرستان: سیاسی- اجتماعی.
• سرداران ایرانی خطر آفرین چه کسانی بودند؟
1. سُنباد
شورش سنباد نخستین شورش بزرگ و پرخطری بود که تنها دو ماه پس از قتل ابومسلم در نیشاپور و حوالی آن برپا شد. انگیزه رسمی این قیام، همانا خونخواهی ابومسلم بود (مقدسی، بده، 6/82، فارسی، 6/84، یعقوبی، 2/368، فارسی، 2/357؛ بلعمی، 2/1093 و بسیاری دیگر). درست نمی دانیم که آیا او دوست دیرین ابومسلم بود، با او در نیشاپور آَشنا شده، فرمانده سپاه او بوده و یا اصلاً یکدیگر را ندیده بودند. هرچه بود، وی همینکه سر به شورش برداشت، انبوه عظیمی از مردم پیرامونش جمع شدند. بعید نیست که با خرمدینان نیز پیوندداشته بوده (صدیقی، 172) و از آن طریق بوده که مردمان تنگدست و تحقیر شده به او پیوسته بودند. نخست مردم نیشاپور و کومش (قومس) و اطراف آن وارد سپاه او شدند. آن گاه وی توانست ری را بگشاید. از آنجا مالی کلان برای اسپهبذ خورشید فرستاد (ابن اسفندیار، 175) و از مردم آن دیار کمکی خواست. آنگاه مردم طبرستان و جبال هم به او پیوستند (مسعودی، مروج، 6/188). نظام الملک (ص 261) این پیوند را چنین بیان کرده: در ری «گبرکان طبرستان را بخواند و دانست که اهل کوهستان (= جبال) بیش تر را فضی و مشبهی و مزدکی اند ...» . سرانجام 100 هزار سپاهی (نظام الملک، همانجا؛ تاریخ الفی، 2/1282) یا 90 هزار (مقدسی، همانجا) یا 60 هزار (بلعمی، همانجا)گرد او فراهم آمدند. وی پس از فتح نیشاپور و کومش و ری، خود را فیروزاسپهبذ خواند.
آنچه در این ماجرا نظر را جلب می کند، آن است که در مقابل این جنبش بسیار مردمی، افرادي دیگر (که کسی جز مسلمانان ایرانی و شاید گروه هایی از اعراب ایران نمی توانند بود)، به جنگ می پرداختند؛ از آن جمله، مسلمانان دستبی و کومش بودند که حتی پیش از رسیدن سپاه خلیفه با سنباذ جنگیدند و شکست خوردند (بلاذری، انساب، در دانیل، 128). هنگامیکه سپاه 10 هزار نفری خلیفه رسید، داوطلبانی از قم و اصفهان و نیز اعراب قبائل عجلی همراه آن شدند. علاوه بر این، چند تن از دهقانان و نیز مردی به نام عمر بن علاء که در ری پیشه قصابی داشت و بعدها حاکم طبرستان نیز شد، داوطلبانه به راه افتادند (بلاذری، 332، فارسی، 96).
این سپاه در سال 137 ق. در جایی میان ری و همدان سپاه سنباد را در هم شکست و نزدیک به 60 هزار تن (مقدسی؛ طبری؛ مسعودی ... همانجاها) از آنان را کشت. ابن اسفندیار (همانجا) به تعداد کشتگان اشاره نمی کند، اما می نویسد «چندانی از اصحاب سنباذ و بوسلم بکشتند که تا سنه 300، آثار عظام ( استخوان هاي) کشتگان بدان مکان مانده بود.»
شورش سنباذ را در منابع متأخرتر (قرن 5 ق. به بعد) بیش از ضد عرب و ضد اسلام جلوه داده اند. از گفته نظام الملک، چنین می توان فهمید که ایشان ظاهراً قصد گرفتن سراسر قلمرو اسلام را داشته اند، زیرا می-خواستند کعبه را ویران سازند و خورشید را دوباره قبله مردمان گردانند. روایت تاریخ الفی (2/1281) نیز همین اندیشه را القا می کند: «2 هزار کس به مدد او تعیین نمود و سنباذ .... تمامی عربان را به قتل رسانید»(2) اما از همین دو منبع- و نیز تمام منابع دیگر- می توان در يافت که چنين نيست و سنباذ می کوشیده آیینی آمیخته از اسلام و زردشتی، نیز مزدکی (نومزدکی= خرمدینان) فراهم آورد و از غالیان آرام ناپذیر و سرکش نیز کمک گیرد. نظام الملک می نویسد: «خرم دینان را گفتی که مزدک شیعی بود و مر شما را می فرماید با شیعت دست یکی دارید». تاریخ الفی (2/1282) نیز می نویسد «به جماعتی از مسلمانان که با او می بودند، گفت: ... ابو مسلم .... مرغی سپید شده ... و آن جماعت ... به مزخرفات آن مجوسی فریفته شدند.»
ریشه های این جنبش- و بعدها جنبش بابک- را شاید بتوان در خاطراتی نسبتاً مبهم از نخستین شورش-های مزدکیان و کشتارها و ستم هایی که ساسانیان با ايشان روا می داشتند یازیافت، اما بايد گفت در قرن دوم ق. انگیزه آشکار آن، نارضایتی از حکومت نوپای عباسی، تنگدستی و فشارهای مالی و سرخوردگی و نومیدی شدید بوده است نه منحصراً آرمان های دینی و ساسانی.
شکست مجموعه ای 100 هزار نفری (یا 90، یا 60 هزا نفری)، از سپاهی 10 هزار نفری (یا کمی بیش تر) نشان از آن دارد که آن مجموعه را مردمان عادی کارناآزموده و فاقد تجربیات و تجهیزات لازم جنگی تشکیل می دادند و شکستشان از سپاهی اندک اما مجهز، البته طبیعی است. باز خواهیم دید که معادله 100 هزار (مردم عادی) = 10 یا 20 هزار (سپاهی) میان شکست خوردگان و پیروزمندان، تقریباً همیشه برقرار است هرچند که تا حدی زاده خیال مؤلفان باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]