تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835124572
نويسنده: حسين هاشمي رابطه حجاب و عفاف (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: حسين هاشمي رابطه حجاب و عفاف (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: اهميت و كاركردهاي مثبت و منفي غريزه جنسي آن را به عنوان يكي از كانوني ترين مباحث در دانش هاي مختلف در آورده است. يكي از مسائلي كه در اين زمينه به صورت مستقل واكاوي نشده رابطه و عرصه هاي پيوست حجاب و عفاف است كه اين نوشتار بدان پرداخته است.
چكيده:
اهميت و كاركردهاي مثبت و منفي غريزه جنسي آن را به عنوان يكي از كانوني ترين مباحث در دانش هاي مختلف در آورده است. يكي از مسائلي كه در اين زمينه به صورت مستقل واكاوي نشده رابطه و عرصه هاي پيوست حجاب و عفاف است كه اين نوشتار بدان پرداخته است. تبيين مفاهيم و تعاريف حجاب و عفاف، بررسي ديدگاه ها و نگره هاي افراطي تفريطي و اعتدالي اسلامي درباره غريزه جنسي بحث ها و مطالب درآمدي اين نوشتار را صورت مي دهد.
بررسي و رهيافت به گونه هاي رفتاري، گفتاري و پوششي حجاب، پيوست هاي مفهومي بيروني و آثار و كاركردهاي مشترك عفاف و حجاب همچون كاركرد اقتصادي رواني، اجتماعي رواني، خانوادگي رواني و نيز راه هاي احيا و دست يابي به حجاب و عفاف، ارزش و جايگاه ديني حجاب و عفاف، گسست ها و تفاوت هاي حجاب و عفاف در ساحت مفهوم، مصاديق بيروني و راه كارهاي اجرايي دست يازيدن فرد و جامعه به عفاف و حجاب از محورهاي اصلي و محوري اين پژوهش به شمار مي روند.
كليد واژهها: عفاف، غريزه جنسي، اعتدال جنسي، افراط جنسي، تفريط جنسي، حجاب پژوششي، حجاب گفتاري، كاركردهاي حجاب، كاركردهاي عفاف، ارزش حجاب، ارزش عفاف، امنيت اجتماعي، امنيت خانوادگي، امنيت اقتصادي، امنيت فردي.
ميل و غريزة جنسي، سرمنشأ بسياري از رخدادهاي تاريخي بوده است. تا جايي كه برخي آن را به عنوان فرمانرواي گمنام همة ملت ها وجوامع دانسته اند.بر پاي بست همين اهميت وكاركردهاي ويرانگر و نيز سازندة غريزة جنسي است كه اخلاق جنسي، يكي از مهم ترين مباحث اخلاقي در طول روزگاران گذشته بوده است و كنون نيز از مهم ترين مباحث اخلاقي به شمار مي آيد و در دانش هاي مختلفي چون روا ن شناسي، جامعه شناسي، فقه، حقوق، عرفان، تصوف وحتي علم كلام از منظر هاي مختلف به موضوع كشش جنسي آدميان نگريسته شده است. در تقسيمات جديد علوم، شاخه اي مستقل با نام و عنوان «اخلاق جنسي» پديد آمده است.
مسائلي چون فلسفة وجودي غريزة جنسي در انسان، كنترل و قانونمند ساختن و يا آزاد گذاردن غريزة جنسي، خوبي و بدي حياي زن، غيرت مرد، وفاداري همسران، پوشش، حجاب، عفت زنان و مردان، زنا، ازدواج، همجنس بازي (= لواط و سحق) از مهم ترين مسائل اخلاق جنسي به حساب مي آيند.
ارتباط ميان حجاب وعفاف، ازجمله محورهايي است كه هرچند در ميان مباحث اخلاق جنسي و به گونه اي گذرا مطرح شده، اما تصور بر آن است، كه ظرفيت واكاوي و پژوهش مستقل را دارد، چه رهيافت، به زواياي مختلف و ناپيداي ارتباط اين دو موضوع، گسست ها و پيوست ها، جايگاه، اصالت و فرعي بودن و نقش بنيادين و رويين هر يك - كه گمان مي رود در عرف جوامع بشري واسلامي، دچار نوعي تغيير و جا به جايي شده باشد- از جمله مي تواند در راهبرد هاي فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي براي سالم سازي و پاكدامني جامعه و نيز داوري ها و ارزش يابي هايي كه دربارة ميزان پاي بندي جوامع و افراد، نسبت به مسايل و ارزش هاي اخلاقي و عرف جامعة اسلامي انجام مي شود اثر گذار باشد.
مفهوم حجاب
«حجاب» واژة عربي است و زبان شناسان عرب، براي آن، دو معناي اصلي بر شمرده اند:
1- حجاب، به مفهوم مانع وحايل ميان دو چيز است، خواه آن دو چيز از امور مادي واشياي محسوس باشد ويا از امور معنوي و غير محسوس.
راغب چنين مي گويد:
«الحجب والحجاب المنع من الوصول»(راغب اصفهاني،/219)
«حجب و حجاب به معناي منع از وصول و رسيدن دو چيز به همديگر است.»
صاحب مقاييس اللغه نيز مي آورد:
«حجب اصل واحد وهو المنع،يقال حجبته عن كذا اي منعته»(ابن فارس، 2/143)
«حجب داراي يك معناي اصلي است وآن منع است. گفته مي شود: حجبته ،يعني؛ منع كردم اورا.»
همچنين در «مصباح» آمده است:
«حجبة حجبا من باب قتل: منعه ومنه قيل للستر حجاب لانه يمنع المشاهده وقيل للبواب حاجب لانه يمنع من الدخول و الاصل في الحجاب، جسم حائل بين جسدين وقد استعمل في المعاني فقيل:« العجزحجاب بين الانسان و مراده» و«المعصية حجاب بين العبد و ربّه.»( فيّومي،/ 47)
«حَجَبَ به معناي منع است و از همين رو به پوشش حجاب گفته مي شود زيرا پوشش مانع از مشاهده مي شود و به دربان حاجب گفته مي شود چون مانع و بازدارندة از ورود ديگران است. اصل معناي حجاب، جسمي است كه بين دوجسد حائل مي شود و گاه بر امور معنوي نيز به كار مي رود؛ از اين رو گفته شده است: «عجز» حجاب ميان انسان و مراد اوست و «معصيت» حجاب بين بنده و پرورد گار اوست.»
2- حجاب به معناي ستر و پوشش
صحاح اللغه معناي پوشش را براي حجاب ياد آور شده وگفته است:
«الحجاب الستر وحجاب الجوف ما يحجب بين الفوأد و سايره»(جوهري،1/107)
«حجاب يعني پوشش وحجاب درون انسان، يعني آن چه كه بين قلب وسايرآن حائل مي شود.»
چنان كه ابن منظور نيز در لسان العرب، حجاب را به معناي ستر دانسته وگفته است:
«الحجاب الستر ...حجبه: ستره وامرأه محجوبه قد سترت بستر»(ابن منظور،1/298)
«حجاب به معناي ستر و پوشش است؛ «حجبه» يعني آن را پوشانيد، زن محجوب، زني است كه پوشيده باشد.»
درتعيين اين كه از ميان اين دو معنا كدام يك اصلي ويا هر دو معنا در عرض يكديگر معاني اصلي به شمار مي آيد، نظرمؤلف «التحقيق في كلمات القرآن» نزديكتر به صواب و نيز جامع ترين ديدگاه ها در بيان ساير خصوصيات معناي حجاب مي باشد:
«ان الحجاب هوالحائل الحاجز المانع عن تلاقي شيئين او أثرهما سواء كانا ماديين او معنويين او مختلفين و سواء كان الحاجب ماديا او معنويا» (مصطفوي، 2/177)
«حجاب در اصل به معناي مانع از تلاقي دو چيز يا اثرآن دو است؛ چه هر دو چيز مادي باشند يا معنوي، يا يكي مادي و ديگري معنوي و نيز بدون تفاوت از اين ناحيه كه آن مانع وحجاب، شيء مادي باشد يا امر معنوي»
كاربرد قرآني حجاب نيز دلالت بر آن دارد كه اصل معناي حجاب منع است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته مي شود، از آن رو است كه پوشش، مانع از ديدن و از مصداق هاي حجاب است. چنان كه خصوصيات پيش گفته معنايي دربارة حجاب را نيز مي توان در كاربردهاي قرآني سراغ گرفت مانند:
1- « وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ...»(احزاب/53)
«و هنگامي كه چيزي از وسايل زندگي را(به عنوان عاريت) از آنان [=همسران پيامبر] مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد.»
دراين آية شريفه، حجاب به معناي مانع(مانع ديدن) است وحجاب خود و هر دو طرف آن جملگي امور مادي و محسوس اند.
2- « وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ...»(اعراف/46)
«و در ميان آن دو[= بهشتيان و دوزخيان]حجابي است.»
حجاب در اين آية نيز به معناي مانع رسيدن دو گروه به يكديگر است و همچنين نوع حجاب ميان بهشتيان و دوزخيان و دو طرف آن، هر دو گونه مادي و معنوي را(براساس معاد جسماني و يا روحاني) بر مي تابد.
3- «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ...»(شوري/51)
«وچنين نبوده است كه خدا با انساني سخن بگويد، مگر از راه وحي يا از پشت حجاب.»
حجاب ميان انسان و خداوند به مفهوم وجود مانع ديدن خداوند از سوي انسان و بي ترديد، امر معنوي است چنان كه دو طرف حجاب- خدا و انسان- يكي مادي و ديگري معنوي است.
بدين سان مي توان نتيجه گرفت كه اصل معناي حجاب، منع است و پسوند و خصوصيت مادي و يا معنوي بودن حجاب و يا اطراف آن، در مفهوم اين واژه نهفته نيست بلكه متناسب با مقام و قرائن بيروني مي توان به مادي و يا معنوي بودن حجاب و اطراف آن راه يافت.
مفهوم اصطلاحي حجاب
حجاب دركاربرد فقهي و اصطلاح فقيهان، قلمرو كوچكتر و معناي محدودتري دارد و مقصود از آن پوشش ويژه اي براي زنان است كه مانع و بازدارندة نگاه نامحرمان به او و يا مانع انگيزش تمايل جنسي مردان باشد. پيدايش و كاربرد اين اصطلاح به جاي ستر كه در گذشته، ميان فقيهان رايج و معمول بوده است، به باور برخي از محققان چون شهيد مطهري، پيشينة چنداني ندارد و«يك اصطلاح نسبتاً جديد است».(مطهري، مجموعه آثار، 19/430 )
منشأ پيدايش و خاستگاه اين اصطلاح و معنا، (چنان كه پيشتر اشاره شد)شماري از نصوص روايي و آيات قرآني است كه دربرخي از آن نصوص، واژة حجاب در معناي پرده و چيزي كه مانع ازديده شدن مي شود به كار رفته است و در برخي نيز هرچند واژة حجاب به كار نرفته است. اما مضمون و محتواي آن، حجاب به معناي پيش گفته را مي رساند.
گونه هاي حجاب
خداوند در سوره مباركة احزاب- كه بر اساس نظر برخي از قرآن پژوهان و تاريخ نگاران مسلمان چهارمين يا پنجمين سورة مدني و نخستين سوره اي است كه از موضوع حجاب سخن گفته است. (سيوطي، 1/41و43)- سه فرمان دربارة حجاب داده است كه گونه هاي مختلف حجاب را بيان مي كند و دو فرمان آن پيش از همه متوجه شخص پيامبر(ص) و خانوادة آن حضرت و درگام بعدي، متوجة مؤمنان و جامعة اسلامي است.
يك.حجاب پوششي
در يك فرمان از اين دستورهاي سه گانه، خدا ازپيامبر(ص) خواسته است تا همسران و دختران خود و نيز همسران اهل ايمان را، به رعايت وحفظ نوعي از پوشش دعوت كند تا از اين رهگذر مورد اذيّت قرار نگيرند:
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ...»(احزاب/59)
«اي پيامبر به همسر و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب ها[=روسري هاي بلند]خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براي آن كه شناخته شوند و مورد اذيت وآزار قرار نگيرند مناسب تراست.»
در اين آية شريفه- بي آن كه خداوند، حد و اندازه و ريز مسايل حجاب و پوشش را بيان كند- دستور مي دهد كه پوشش و فرو انداختن چادر و يا روسري هاي خانوادة پيامبر(ص) و ساير بانوان مؤمنين به گونه اي باشد كه مانع جلب نگاه ها و آزارها شود.
گرچه شماري از فقيهان و مفسران در تبيين شيوه پوشيدن جلباب گفته اند به گونه اي باشد كه زير گلو، روي سينه و بنا گوش آنان را كه - درعرف زنان عرب آن روزگار برهنه بود- بپوشاند. تا ناپاكان بيماردل با ديدن اين شيوه از پوشش وحجاب، حيا و پاكدامني آنان را دريابند و در پي آزار و اذيت و تعقيب آنان برنيايند. و لكن شايد بتوان گفت، ازياد كرد علت حجاب پوششي، در آخرين فراز آية مباركة مي توان چنين دريافت كه نوع حجاب، به تناسب عرف جوامع متفاوت خواهد بود، چه در برخي از جوامع يك نوع پوشش و در جامعه ديگري پوشش با اسلوب و سبك ديگر به امنيت و باز دارندگي از آزار و اذيت مي انجامد و حجاب شرعي در هر مورد، همان است كه اين كاركرد را داشته باشد. به هر روي، موضوع آية مباركة حجاب به مفهوم پوششي است كه كاركرد مصونيت بخشي و بازدارندگي از آلايش ها و مزاحمت ها را دارد.
درسورة مباركة نور، بخش ديگري از پوشش و حجاب را براي بانوان مسلمان ياد آور شده است:
«وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ »(نور/31)
«و زينت خود را – جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسري هاي خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن وسينه آن ها پوشانده شود).»
در معنا و مراد «زينت» در آية شريفه، مفسران و فقيهان، ديدگاه ها و آراي مختلف ارائه داشته اند؛ برخي آن را به معناي موضع زينت، پاره اي نيز به معناي زيورهاي مي دانند كه زنان برخود مي بندند و گروهي نيز اين هر دو را، در حوزة معناي زينت و مقصود شارع جاي مي دهند، آثار اين تفاوت نظر و ديدگاه ها، گو اين كه در شيوه و مقدار پوشش و نيز در اين ساحت پديدار مي شود كه بر اساس يك معنا، تمامي جسم و تن زنان، زينت و داراي ويژگي أثر گذاري و جلب توجه و نگاه ديگران شناخته مي شود- كه خود، بر آيندهاي افزون رواني، اجتماعي، فقهي و... در پي خواهد داشت- اما به هر روي، زينت، چه به معناي مواضع زينت و جسم و تن باشد و يا زيورهاي كه زنان استفاده مي كنند و يا هر دوي آنان، در اين نتيجه تفاوت ندارد كه بايد بخش هايي از بدن زنان كه موضع زينت و زيور است از ديد و منظر نامحرمان، پوشيده باشد. چه حتي اگر مراد از زينت زيورهاي زنان باشد، پوشيده داشتن زيورها، بدون پوشاندن مواضع زينت در بدن، ميسّر نيست. و بدين سان آية شريفه گونه اي از حجاب پوششي را فرمان مي دهد.
دو. حجاب گفتاري
دستور دوم خداوند دربارة حجاب، به شيوة مخصوصي از سخن گفتن و كاركرد آن در تعامل اجتماعي زنان، نظردارد و بي آن كه از واژة حجاب استفاده كند :
«يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا» (احزاب/32)
«اي همسران پيامبر، شما همچون يكي از زنان معمولي نيستيد، اگرتقوا پيشه كنيد، پس به گونه اي هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد.»
آية شريفه - با پيش فرض مشروعيت و روا بودن اصل سخن گفتن زن با مرد نامحرم، - سخن گفتن زنان با مردان نامحرم را بر دوگونه تقسيم كرده است؛ قسم نخست، سخن گفتن معمولي و متعارف است كه درآن هيچ تغييري در آهنگ و طنين صداي زن، رخ نمي دهد و نيز واژه هاي مورد استفاده، از واژة هاي معمول و متعارف فراتر نمي رود و قسم دوم؛ اينكه سخن گفتني كه درآن واژه ها به گونه خاصي لطيف وتحريك آميز انتخاب شده ويا با لحن و طنين خاصي ادا مي شود. قرآن كريم، از شيوة دوم، نهي كرده است و دليل آن را چنين بيان كرده است كه سخن متعارف و معمولي از طمع و انگيزش هوس افراد مريض و بيماردلي كه با احساس هر نشانه و زمينه اي، در پي بهره جويي وكامجويي بر مي آيند، جلوگيري مي كند.
اين كه چرا در آيه عنوان زنان و دختران پيامبر(ص) به ويژه ياد شده است گذشته از- شأن نزول- مي تواند به اين جهت باشد كه خانوادة پيامبر(ص) مي بايست دراجراي آموزه هاي دين، مسؤليت بيشتري را احساس كنند. و با پيشگامي در اين عرصه همانند ساير عرصه ها، الگوي عيني و عملي براي جامعه ايماني ارائه دهد، تا ديگران با سهولت و رغبت بيشتر انجام دهند.
سه.حجاب رفتاري
پاره اي از رفتارها در تعامل و معاشرت زنان و مردان چنان است كه پيام هاي ويژه اي را در دو سوي طهارت و پاكي و يا انحراف و آلودگي، براي طرف مقابل به همراه دارد.
در قرآن كريم نمونه هاي از اين گونه رفتارها ياد شده و مسلمانان به ويژه بانوان مسلمان- كه ساختار جسماني، اندامي و شيوه هاي رفتاري آنان حساسيت بيشتري را سبب مي شود و باعث جلب توجه مردان مي گردد- دستور داده شده است كه ازچنان شيوه هاي رفتاري بپرهيزند و بر حذر باشند.
1- تبرّج= خودنمايي
قرآن نوع خاصي از رفتار وحضور اجتماعي زنان را «تبرّج» ناميده و از آن نهي كرده است:
«وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى»(احزاب/33)
« هم چون دوران جاهليت نخستين در ميان مردم ظاهر نشويد.»
علامه طباطبايي در مقصود از «تبرّج جاهلي» مي نويسد:
«تبرّج، خود ر ا نشان دادن براي مردم است، بدان سان كه ساختمان هاي رفيع در چشم بينندگان، خود نمايي مي كنند» (طباطبايي،16/309)
2- غض بصر(= فروكاستن نگاه)
درسورة مباركة نور، نوع ديگري از حجاب رفتاري، به زنان و مردان مؤمن توصيه شده و آن فرو هشتن چشم از نگاه آلوده زنان به مردان و مردان به زناني است كه نامحرم شمرده مي شوند:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ (30)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...»(نور/30و31)
«به مؤمنان بگو چشم هاي خود را (ازنگاه به نامحرمان) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند، اين براي شان پاكيزه تراست، خداوند از آن چه انجام مي دهند، آگاه است... و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را (ازنامحرمان فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند.»
واژة «غض» را برخي به معناي بر هم نهادن پلك چشم دانسته اند؛ علامه طباطبايي در الميزان مي گويد:
«الغض اطباق الجفن علي الجفن»(طباطبايي، 15/110و111)
«غض، بر روي هم نهادن پلك چشم است».
بر اساس اين معنا، برهم نهادن پلك چشمان، كنايه از نگاه نكردن وچشم پوشي مردان از زنان و زنان از مردان نامحرم است.
شماري ديگر از قرآن پژوهان و زبان شناسان عرب، غض را، فرو كاستن نگاه يعني «خيره نشدن» معنا كرده اند. راغب در مفردات آورده است:
«الغض النقصان من الطرف والصوت وما في الاناء.»(راغب اصفهاني، ماده غض)
« غض؛ فروكاستن ازنگاه يا صدا است ونيز به معناي كم كردن چيزي است كه درظرف وجود دارد.»
شيخ طبرسي در مجمع البيان در تفسير همين آيه مي نويسد:
«اصل الغض النقصان يقال غض من صوته و من بصره اي نقص.(طبرسي، 4/137)
«اصل معناي «غض» كاستن وكم كردن است، از همين روي گفته مي شود از نگاه و صوت خويش كاست.»
همو در تفسيرآية سوم سورة حجرات مي گويد:
«غض بصره اذا ضعفه عن حده النظر.»(همان، 5/129)
«غض بصر يعني از شدت نگاه خود كاست.»
شهيد مطهري با در نظر داشت همين مفهوم آية شريفه را چنين معنا مي كند:
«معناي «يغضوا من ابصارهم» اين است كه نگاه را كاهش بدهند يعني خيره نگاه نكنند.»
سبب نزول آية شريفه و ديگر نصوص روايي بيانگر درستي همين معنا و دريافت از آيه است.
سبب نزول آية در روايتي از امام باقر(ع)چنين آمده است:
«جواني از انصار در يكي از كوچه هاي مدينه با زني روبرو شد زن (براساس سنت وعرف) روسري خويش را پشت گوش انداخته بود و صورت، جلو سر و گردنش پيدا بود، چشم جوان به زن افتاد، زن گذشت اما جوان چشم از او برنداشت، همچنان كه راه مي رفت، پشت سر، به آن زن نگاه مي كرد تا اين كه، صورتش به ديوار خورد و بر اثر شيء تيزي كه در ديوار بود، پوست صورتش آسيب ديد، به خود آمد و ديد كه خون از صورتش سرازير است، با خود گفت: به خدا سوگند، مي روم و ماجرا را به پيامبر(ص) مي گويم. آمد و قصه را باز گفت. بدين سبب آية[غض بصر] نازل شد.»(حر عاملي، 14/139)
در روايتي از امام صادق(ع)آمده است:
«النظره بعد النظرتزرع في القلب الشهوة»(همان)
«نگاه پشت سرنگاه،بذرشهوت را در دل انسان مي كارد»
در روايت ديگر از آن حضرت ميان نگاه اول تا سوم تفاوت قائل شده و فرموده است:
«اول نظرة لك والثاني عليك و لالك والثالثةفيها الهلاك»(همان)
«نگاه اول را باكي نيست، نگاه دوم ماية ضرر و نگاه سوم، باعث هلاكت است.»
بدان سان كه پيداست اين دسته از نصوص با سبب نزول آية مباركة، دركمال سازگاري است و مراد و مفهوم آيه را روشن مي كند كه مراد از آن استمرار نگاه و يا نظر دوختن و خيره شدن است.
3- عشوه گري در راه رفتن
راه رفتن انسان، گونه هاي مختلف مي تواند داشته باشد كه سه نوع آن در قرآن كريم ياد شده است: اول: راه رفتن طبيعي و به گونه اي كه مطابق ساختار فيزيكي و متناسب طبع و آفرينش هر فرد و راه رفتن به هنجار است. (= هون) دوم: راه رفتن متكبرانه( = مرح)كه نشان گر حالت غرور و خودبيني فرد است و شخص متكبر از سر عمد و انتخاب چنان راه رفتني را بر مي گزيند. سوم: راه رفتني است كه زنان ازسر عشوه گري، جلب توجه ديگران و نماياندن خود و زيورهاي خويش به بينندگان چنان راه مي روند:
« وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ »(نور/31)
«و هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود (و صداي خلخالي كه بر پا دارند به گوش برسد).»
شاخصة برجستة اين نوع راه رفتن- كه علت حرمت آن نيز شناخته شده- پاي كوبيدن برزمين، هنگام راه رفتن است. چه اينكه قبل از اسلام، در ميان عرب جاهلي، زينت و خلخال بستن بر پاي زنان، رايج و مرسوم بوده است. هنگام راه رفتن و محكم خوردن پا بر زمين، بر اثر صداي زيورها و خلخال، به طور طبيعي، نگاه ها به طرف بانواني كه چنين راه مي رفته اند جلب مي شده است وچه بسا زنان هرزه براي جلب نگاه مر دان از سر عمد، چنين راه مي رفته اند. از اين روي، قرآن، بانوان مسلمان را از اين گونه راه رفتن منع مي كند. يادكرد علت تحريم اين شيوه راه رفتن در فراز آخر آية «ليعلم مايخفين من زينتهن» نشان دهندة آن است كه ملاك حرمت و ممنوع شدن، راه رفتني است كه نگاه ديگران را جلب كند و زمينة مزاحمت و يا فساد را فراهم آورد، هرچند، كوبيدن پا بر زمين نباشد و يا زيور و خلخالي بر پانداشته باشد.
مفهوم عفاف
عفاف نيز واژه اي عربي است كه با فرهنگ اسلامي و ديني وارد زبان فارسي شده است. عفاف را به معناي خود نگهداري و باز داشتن نفس انساني از محرمات و خواهش هاي شهواني، دانسته اند. راغب در مفردات مي گويد:
«العفة حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوة والمتعفف المتعاطي لذالك بضرب من الممارسه والقهر» (راغب اصفهاني، ماده عفّ)
«عفّت حالت نفساني است كه مانع تسلّط شهوت بر انسان مي گردد و انسان عفيف كسي است كه با تمرين وتلاش مستمر و پيروزي بر شهوت، به اين حالت دست يافته باشد.»
ابن منظور در لسان العرب مي گويد:
«العفة الكف عما لايحل كف عن المحارم والاطماع الدنية وعف اي كف.» (ابن منظور، ماده عفّ)
«عفّت خود نگهداري از غير حلال، كار هاي حرام و طمع هاي پست است، عفت پيشگي يعني خود نگهداري.»
در قاموس قرآن آمده است:
«عفّت به معناي مناعت است در شرح آن گفته اند: حالت نفساني است كه از غلبة شهوت باز دارد. پس بايد عفيف به معناي خود نگهدار و با مناعت باشد.»(قرشي، 5/18)
عفاف در اصطلاح
عفاف اصطلاحي اخلاقي است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترين فضايل اخلاقي جاي داده اند و فيلسوفان درحكمت عملي به آن پرداخته اند. ملا صدرا در «اسفار» عفاف را چنين تعريف مي كند:
«هي الخلق الذي يصدر عنه الافعال المتوسط بين الفجور والخمود.»(شيرازي،2/38)
«عفاف، منشي است كه منشأ صدور كارهاي معتدل مي شود نه پرده دري مي كند و نه گرفتار خمودي مي شود.»
خواجه نصير الدين طوسي در تعريف آن مي نويسد:
«عفاف آن است كه نيروي شهوت مطيع عقل باشد تا تصرف او به اقتضاي رأي او بود و اثر خيريت در او ظاهر شود و از تعبد هواي نفس و استخدام لذات فارغ » (طوسي،/74 به نقل از سجادي، 3/296)
علامه سيد محمد حسين طباطبايي، عفاف را از اصول سه گانه فضيلت هاي اخلاقي مي داند كه صبر، حيا، ايثار، سخاوت، و... برشاخه آن مي رويد. او پس از آن كه قواي شهواني، غضبي و فكري را منشأ و خاستگاه تمامي اخلاق انساني بر مي شمرد، مي گويد:
« حد اعتدال در قوة شهواني«عفاف» وافراط و تفريط در آن«شره» و «خمود» ناميده مي شود» (طباطبايي،1/137)
بر اساس آن چه گفته شد، عفاف معنايي فراخ تر از پاكدامني و پالودگي از فحشاء و زنا دارد. قرآن كريم و نصوص رواي نيز، عفاف را در معناي وسيع تر از عفاف و پاكي جنسي بكار برده و آن را به معناي در پيش گرفتن رو يه اعتدال، خود نگهداري، تسلط بر خويشتن، صبوري و ايستادگي در برابركام جويي ناروا مي داند كه در حوزه تمايلات جسمي وجنسي مي گنجد، و نفس انساني خواهان برآورده شدن بي قيد و حصر آن نيازهاست.
در شمار شواهد قرآني كه بيان گر اين معناست، مي توان به نمونه هاي زيراشاره كرد:
1-در سورة مباركة « نور» پس از ان كه خداوند مسلمانان را ترغيب به ازدواج وهمسر گزيني مي كندو به مؤمنان دستور مي دهد زنان ومردان بي همسر را ،همسر دهند، مي فرمايد:
«وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نور/33)
«وكساني كه زمينه اي براي ازدواج نمي يابند، بايد پاكدامني پيشه كنندتا خداوند از فضل خود آنان را بي نياز گرداند.»
چنان كه دراين آيه عفاف به معناي خويشتن داري از گناه وشكيبايي در برابر كمبودهاي زندگي ونيازهاي جنسي آمده است.
2- در سورة مباركة بقره، گروهي از نياز مندان و فقيران، به عفاف و خويشتن داري توصيف و ستايش شده اند. آنان كساني هستند كه ازيك سوي توان و نيروي براي كار و كسب معاش ندارند و از سوي ديگر، در عين نيازمندي و تهي دستي، از گدايي و اظهار نياز پرهيز مي كنند، چندان كه اگر كسي از نزديك به حال ايشان آگاهي نداشته باشد، آنان را بي نياز مي انگارند.
«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا...»(بقره/273)
« (انفاق شما،مخصوصاًبايد) براي نيازمنداني باشد كه در تنگنا قرارگرفته اند، نمي توانند مسافرتي كنند(و سرمايه اي به دست آورند) و از شدت خويشتن داري، افراد نا آگاه، آنان را بي نياز مي پندارند اما آن ها را ازچهره هايشان مي شناسي و هرگز با اصرار چيزي از مردم نمي خواهند » ، در اين آيه واژة عفاف در معنايي فراتر از عفاف جنسي به كار رفته است، كه عبارت است از عفاف معيشتي و اقتصادي.
ادامه دارد/
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]
-
گوناگون
پربازدیدترینها