تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826058709




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند ...


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند ...


ديدارهفته پيش شاعران با رهبر فرزانه انقلاب كه از زمان افطار آغاز شد و تا ساعت 30/22 دقيقه طول كشيد، حاشيه‌هاى جذاب و خواندنى بسيارى داشت، كه سرشار از نكته هاي نغز و پر مغز بود.

سالهاست كه رهبر انقلاب در شب ميلاد امام حسن مجتبى(ع) ميزبان جمع زيادى از شاعران كشور هستند. در اين برنامه، شاعران مختلف در گروههاى متفاوت سنى سروده‏هاى خود را قرائت مى‌كنند.

* مجرى برنامه، امسال هم مانند سالهاى اخير «ساعد باقرى» بود كه مديريت جلسه را به عهده داشت.

* برنامه پس از نماز و افطار از ساعت 30/20 دقيقه آغاز شد و رأس ساعت 30/22 دقيقه به پايان رسيد.

* در اين برنامه، ابتدا شاعران، سروده هاى خود را قرائت كردند و در پايان رهبر انقلاب، دقايقى را به نقش و كار ويژه شعر در تقويت اخلاق و اصلاحات اجتماعى سخن گفتند.

* دقايقى پيش از آغاز رسمى برنامه و دقايقى پس از پايان آن، تنى چند از شاعران خدمت «آقا» رسيدند و سروده‏ها، كتابها و ديدگاههاى خود را تقديم ايشان كردند.

* حدود 100 نفر از شاعران در اين جلسه حضور داشتند كه 30 تن از آنان را خانمها و حدود 10 نفر از آنها را پيشكسوتانى چون استادان على معلم، حميد سبزوارى، مشفق كاشانى، موسوى گرمارودى و ساعد باقرى تشكيل مى‌دادند.

* محمد حسين صفار هرندى وزير ارشاد، دكتر غلامعلى حداد عادل رئيس كميسيون فرهنگى مجلس، صادقى رشاد، حسن بنيانيان رئيس حوزه هنرى و گلپايگانى رئيس دفتر رهبر انقلاب در سمت راست آقا جاى گرفته بودند.

* اسم همه شاعران بر روى صندليها نوشته شده بود تا نظم بيشترى بر جلسه حاكم باشد.

* استكانهاى پى در پى چاى و بطريهاى آب معدنى كه البته نام شركتشان از روى آنها حذف شده بود، عطش حاضران را فرو مى‌نشاند.

* جلسه با تلاوت آياتى از كلام الله مجيد توسط دكتر سعيد رحمانى آغاز شد و سپس ساعد باقرى با ابياتى از مناجات جامى جلسه را آغاز كرد:

اى حيات دل هر زنده دلى / سرخ رويى ده هر جا خجلى / چاشنى بخش شكر گفتاران / كار شيرين كن شيرين كاران / مومن خلوت تنها شدگان / قبله وحدت يكتا شدگان

* ساعد سپس گفت كه با توجه به وقت جلسه بيش از 20 شاعر امكان قرائت شعرهاى خود را ندارند، اما چهره‏هايى را مى‏بينم كه در ذهن خودم سپرده‏ام كه آنها هم شعر بخوانند، اما وقت جلسه ما محدود است.

در اينجا رهبر انقلاب رو به باقرى فرمودند: شما نگران اين مسأله نباشيد؛ [پس از پايان وقت جلسه] من مى‌روم شما تا سحر شعرخوانى كنيد! كه همه حاضران از اين جمله آقا لبخند برلبهايشان نشست.

* ساعد البته از كسانى كه سالهاى پيش در اين محفل بودند وامسال نبودند به ويژه «قيصر امين‌پور» ياد كرد و از پيام محبت‏آميز و تسلابخش رهبرى در فقدان وى تشكر كرد و از همگان خواست دعاى خير خود را بدرقه «احمد عزيزى» كنند تا شفاى كامل خود را باز يابد.

* حميد سبزوارى نخستين كسى بود كه شعر خواند. او قصد داشت بايستد و سروده‌اش را قرائت كند، اما رهبرى فرمودند: بفرماييد بنشينيد، نشسته بخوانيد.

وى بعد از قرائت شعرش هم خدمت رهبرى رسيد و قصد داشت دست رهبر را ببوسد، اما ايشان او را در آغوش كشيده و گفت: مى خواهم صورتتان را ببوسم.

* «مرتضى بى غم» در ابتدا گفت: كه از روزى كه آگاه شدم مى‌توانم در اين برنامه شعر بخوانم، سروده‏اى را آماده كردم، اما از من خواستند كه آن را نخوانم و من نمى‌فهمم چرا. ساعد باقرى از اين موضوع اظهار بى‏اطلاعى كرد و آقا فرمودند: همان شعر مورد نظرتان را بخوانيد؛ حل مسأله اين جورى است. و بى‏غم قصيده‌اش را خواند:

اى حور بهشتى بر تو چاكر / اى روح تغزل تو را مسخر / ماه تو يك تمام ناظر / تا شاه رخت سر زند زمنظر ...

پس از پايان قصيده بلند وى، رهبر انقلاب در اظهاراتى فرمودند: علت مخالفت معلوم شد [به دليل اين كه شعر درباره رهبرى بود]. سپس افزودند: من برادرانه به شما تذكر مى‌دهم با اين زبان فاخر به اين مقولات نپردازيد بخصوص كه در آن مبالغه هم هست و ما هم اگر به آن گوش نكنيم كه هيچ و اگر گوش كنيم شرمنده مى‏شويم.

* استاد مشفق كاشانى سومين نفرى بود كه شعر خواند و سروده وى، غزلى بود كه مطلع و مقطع آن، چنين بود:

براى مرغ گرفتار، تا قفس باقى است / هزار بغض گلوگير در نفس باقى است

«بر اين رواق زبرجد نوشته اند به زر»: / خليج فارس در آيينه ارس باقى است

* حامد عسكرى هم يك غزل مثنوى خواند كه بسيار مورد توجه رهبرى واقع شد. شعر وى درباره حادثه زلزله بم و پس از آن بود كه در آن دوبار از زنده ياد «ايرج بسطامى» ذكر خير شده بود. آقا استفاده اين شاعر جوان را از تضمين، غالباً قشنگ و جا افتاده توصيف كردند:

داغ داريم نه داغى كه بر آن اخم كنيم / مرگمان باد اگر شكوه‏اى از زخم كنيم / مرگ آن است كه از نسل سياوش باشد / «عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد»...

* استاد سيدعلى موسوى گرمارودى از ساعد خواست كه وقت او را به جوانترها بدهد، اما او نپذيرفت. گرمارودى هم گفت: امسال به لطف حق خيلى شعر گفته‏ام كه يكى از آنها تركيب‏بندى 15 بندى است كه چون وقتم را به جوانان ندادند، بند ششم آن را كه درباره كوچكترين شهيد واقعه كربلا حضرت على اصغر(ع) است، تقديم مى‌كنم:

چون موج روى دست پدر پيچ و تاب داشت / وز نازكى، تنى به صفاى حباب داشت / چون سوره‌هاى كوچك قرآن، ظريف بود / هر چند او فضيلت ام الكتاب داشت / چون ساقه‌هاى تازه ريواس، ترد بود / از تشنگى اگر چه بسى التهاب داشت

* مجرى برنامه «محمدحسين نعمتى» را شاعرى ارسنجانى و البته ساكن تهران معرفى كرد كه بيشتر، غزل و گاهى شعر سپيد مى‏گويد. نعمتى هم سلام ارسنجانيها را خدمت رهبر انقلاب ابلاغ وغزلش را كه تقديم شده بود به «روح پاك يوسف شعر ايران زنده ياد قيصر امين پور»، چنين آغاز كرد:

مى‌شد بگويم «نه»، ولى آخر ... / چيزى عوض مى‌شد آيا با «نه»؟ / سيلى زدم بر صورتم صد بار / شايد خيالى باشد اما، نه ...

رهبرى از اين شعر با آفرين‌هاى پى‌در‌پى تشكر كردند و گفتند: «چه زبان شيرين گوياى خوبى».

* خانم سيميندخت وحيدى هم نوبت خود را به «كوهمال جهرمى» داد كه رهبرى از اين كار وى قدردانى كردند و گفتند: خوب كرديد خانم وحيدى، جوانها را بايد تشويق كرد و خطاب به شاعر جوان جهرمى هم گفتند: پارتى خوبى داريد، معلوم مى‏شود اينجا هم پارتى كار مى‏كند! كوهمال هم گفت: آقا! استاد خوبى داريم.

پس از قرائت شعر كوهمال جهرمى، آقا فرمودند: افسوس كه وقت نيست [تا درباره هر شعر نكاتى مطرح شود] ولى [اجمالاً اين كه] شعرهاى شما برجستگى دارد و فقط بايد پرداختهاى مختصرى روى آنها صورت گيرد تا ارزش هنرى آنها بيشتر شود.

رهبرى سپس از استادان نقد شعر خواستند تا «اين طلاها و شعرهاى قيمتى جوانان را كه سرشار از تركيبات و مضمونهاى نو و بى‌سابقه است با اظهار نظرهاى كارشناسانه خود پردازش كنند، مثل يك انگشترى كه وقتى پرداخت مىشود، چيز ديگرى مىشود.»

* سيد مهدى موسوى شاعر جوان قمى هم نفر بعدى بود كه سروده خود چنين آغاز كرد: اى تيغ! پا برهنه بيا رو به روى من / حاجت به استخاره ندارد گلوى من / خون مرا بريز و مرا سربلند كن / دامن مزن به ريختن آبروى من / ... / فرق مرا تو مسح بكش با اشاره اى / مگذار ناتمام بماند وضوى من

* ساعد نفر بعدى را ،«استاد محمود دست پيش» معرفى كرد و او هم دو شعر به آذرى قرائت كرد كه اولى در بزرگداشت «معمار زندگى؛ مادر» بود و دومى پاسخى به نوشته‏هاى يك ماهنامه در سالهاى پيش، كه قصد داشت ميان اقوام ايرانى تفرقه ايجاد كند.

رهبرى از شعر دوم بسيار تمجيد كردند و بخصوص خواستار آن شدند كه بر روى اين شعر، آهنگى گذاشته شود و از صدا و سيما پخش شود.

* فريبا يوسفى شاعر بعدى، ترانه‌اى را تقديم حاضران كرد كه با اين ابيات آغاز مىشد:

چى بهتر از زمزمه‌هاى عاشقانه با تو / قسم به لحظه‏هاى اذون كه دوست دارم صداتو

* «محمدرضا طاهرى» از تهران سروده خود را چنين آغاز كرد:

نگاه مىكنم از نو، به راه طى شده تا خاك از بهشت برين / گناه مى‏كنم از نو، مرا دوباره همان گونه عاشقانه ببين / من از سلاله كوهم، شكسته‏هاى شكوهم به پاى تو ريخت / تو از قبيله ماهى، هميشه چشم به راهى از آسمان به زمين ...

آقا پس از پايان شعر، از شعر طاهرى بسيار تعريف كردند و گفتند: «خيلى خوب است؛ با اين طبع روان همه كار مى‌توانيد بكنيد بخصوص دراين وزن غريب كه خيلى قشنگ شده و مفاهيم خوبى هم در اين قالب ريخته ايد».

* «خدابخش صفا دل» از نيشابور هم كه سن و سالى بر او گذشته بود، غزل «آلبوم» را قرائت كرد:

رفته بوديم شبى سمت حرم، يادت هست؟ / خواستم مثل كبوتر بپرم، يادت هست؟ / توى اين عكس به جا مانده، عصا دستم نيست / پيش از اين حادثه، پاى دگرم يادت هست؟

پس از پايان غزل، رهبرى خطاب به صفادل فرمودند: با اين كه موى سر و صورت را سفيد كرده ايد، اما شعرتان كاملاً سبك جوان است. شاعر هم كه اين تعريف آقا را شنيد از ايشان تقاضاى توجه كرد كه رهبرى فرمودند: حرفى نيست، نامه‌اى را كه داده‌ايد، مىخوانم.

* نفر بعدى «محمد كاظم كاظمى» شاعر پرآوازه معاصر افغان بود كه درخواست كرد وقتش را به ديگران بدهد، اما قبل از واكنش ساعد، آقا فرمودند: آقاى كاظمى! چند سال است از شعر افغانستان چيزى نشنيده‏ام و شما حتماً شعرتان را بخوانيد.دكتر حداد هم مى‌گويند اشاره‏اى به كتاب بيدل كه به تازگى منتشر كرده‌ايد بكنيد.

كاظمى هم در امتثال امر آقا، «شهر من» را با صدايى بغض آلود خواند كه وصف حال شرايط امروز مردم افغانستان در كشورشان است:

شام و آبگينه رؤياست شهر من / دلخواه و دلفريب و دلاراست شهر من / از اشكهاى يخ زده آينه ساخته / از خون ديده و دل خود، خينه [حمام] ساخته

شعر كاظمى در حالى خوانده مى‌شد كه بيشترين همراهيها و احسنتهاى جمع را با خود داشت و نشان مىداد كه به دلها نشسته بود.

رهبرى هم در پايان، آفرينى گفت و افزود: چه توصيف گريه آورى.

* وقتى باقرى، جمشيد شيبانى را با عنوان «باياتى سرا» معرفى كرد، رهبرى وى را شناخت و ابراز خوشحالى كرد. باقرى افزود: ايشان علاوه بر اين كه پدر بزرگوار شهيد هستند، بچه محل ما در نازى آباد هم هستند. رهبرى فرمودند: نازى آباد تهران يا تبريز؟!

سپس شيبانى گفت: شعر من آذرى است، ضمن اين كه از ترجمه آن به زبان فارسى عاجزم! جالب اين كه پس از دو سه بيت، آقا دنباله شعر شيبانى را پيش از خودش مىخواندند و سپس به ساعد اشاره كردند كه شعر او را براى جمع ترجمه كند و شيبانى سروده‌اش را دوباره از ابتدا خواند كه اولى در وصف شهيد و دومى باز هم در بزرگداشت مقام مادر بود.

* جلسه كه تا اين لحظه از تنوع خوبى برخوردار بود و اشعار فارسى و آذرى، جوانانه و جاافتاده، مقفا و آزاد، عاشقانه وانقلابى را به خود ديده بود، ظاهراً شعر طنز را كم داشت و حالا نوبت «قاسم رفيعا» بود كه جاى خالى آن را پركند.

باقرى، رفيعا را اهل مشهد اعلام كرد، اما شاعر، خودش را اهل طرقبه معرفى كرد. رهبرى هم فرمودند: پس شعر را با لهجه طرقبه‏اى بخوانيد كه ما مشهديها هم نفهميم!

شعر، «بچه محله امام رضا» نام داشت و شاعر كه آن را با لهجه غليظ مى‏خواند، توى حرم چشمش دنبال كفترها و طلاهاى گنبد بوده است!

شعر كه تمام شد، رهبرى فرمودند: احتمالاً خوب بود! و به شوخى افزودند: همين، شرح حال طرقبه‏اى‏ها بود!

* مرتضى اميرى اسفندقه نفر بعدى بود كه شعرش را تقديم كرده بود به «محمدعلى عجمى» شاعر تاجيك كه سالها در ايران زندگى كرده بود و شعرهاى زيادى در تجليل از ايران و مردمش سروده بود. رهبرى پس از شنيدن شعر، از اميرى حسابى تمجيد كردند و گفتند: آفرين! چه شسته و رُفته و شيوا. شعرتان را قبلاً هم شنيده بودم، خوب بود، اما الان خيلى جلو رفته‌ايد. البته اين را هم بگويم كه سمرقند و بخارا، الان هم دست آنها نيست!

اميرى هم جلو رفت و شعرش را تقديم رهبرى كرد.

* حميدرضا حامدى، فرزند شهيد از قم شعرش را براى شهداى تفحص گفته بود:

ديد در معرض تهديد، دل و دينش را / رفت با مرگ خود احيا كند آيينش را / رفت و يك قاصدك سوخته، تنها آورد / مشتى از خاكستر حادثه مينش را ...

* بيژن ارژن از كرمانشاه هم اشعارش را قرائت كرد تا جلسه شاعران، بىرباعى نماند:

جنگل، صحرا شد و به صحرا خفته است / هيزم شكن پير كه تنها خفته است / يك كيسه زغال، گوشه ديوار است / شايد كه سپيدار من آنجا خفته است.

قطره قطره آب شد آدم برفى / شد آب در آفتاب، آدم برفى / آب از سر او گذشت، اما هرگز / بيدار نشد ز خواب، آدم برفى

در خواب هم انتظار من پيوسته است / چشمى باز است و چشم ديگر بسته است / با 15 آمدى، مبارك عددى است / زيرا كه شبيه گنبد و گلدسته است

زهرا، از هر چه گفته آمد بود / ما ديگر گفته‏ايم و او ديگر بود / پيوند گل محمدى، با سيب است / او سيب گلاب باغ پيغمبر بود

رهبرى از رباعيهاى ارژن حسابى تعريف كردند و گفتند: خيلى خوب بود، انصافاً گزيده، شُسته رفته و مضمون‏دار بود و حق رباعى هم همين است.

بعد فرمودند: «بعد از انقلاب، رباعى خيلى خوب رواج پيدا كرده است» و سپس از مرحوم حسن حسينى و مرحوم قيصرامين پور در اين زمينه ياد كردند و افزودند: چند سال پيش هم كه جلسه‏مان را در آن ساختمان برگزار كرديم، يك نفر چند رباعى خيلى خوب خواند. در اينجا برخى حاضران گفتند محمدرضا سهرابى نژاد بود و برخى گفتند: همين آقاى ارژن بود.

* محمد سليمان پور از اروميه هم با شعرى كه خواند، تعداد اشعار طنز جلسه را به 2 تا رساند؛ شعرى كه البته در گوشه و كنار اينترنت آن را زياد شنيده و خوانده بوديم: زى ذى نامه يا همان «زن ذليل نامه»:

الهى به مردان در خانه‌ات / به آن زن ذليلان فرزانه‌ات / به آنان كه با امر «روحى فداك» / نشينند و سبزى نمايند پاك / به آن شير مردان با پيشبند / كه در ظرف شستن به تاب و تبند / به آنان كه در بچه دارى تك‌اند / يلان عوض كردن پوشك‌اند...

پس از اين شعر رهبرى فرمودند: خيلى خوب، تجربه شده ظاهراً!

سليمان پور هم گفت: خصوصى عرض مى‌كنم آقا! و همه خنديدند.

* زهرا محدثى خراسانى غزلش را با اين ابيات آغاز كرد:

سرشار كن از عشق، افقهاى جهان را / در خلوت جانم بنشان شور اذان را / چندى است دچار تبم اى يار نشان ده / سرچشمه آرام شدن از هيجان را...

* خانم قائدى از شيراز هم شعر خود را تقديم كرد به برادر همسرش شهيد حسنعلى رحمانيان:

اسم شناسنامه‌اى ات جابه جا شده / يك گوشه، چسب خورده و جايى جدا شده / اصلاً درست نيست كه تو دست برده‏اى / اصلاً چطور سن تو اين گوشه جدا شده؟! / حالا بلند قدى و زيبايى و بزرگ / مردى جسور، جاى تو از عكس پا شده ...

* عباس كيقبادى شاعر جوان اصفهانى هم غزلى را با صداى پرشور و با رديف بلند «تو در رقص آمد» در وصف حضرت ابوالفضل «ع» خواند: قلم اينك به تمناى تو در رقص آمد / اين چه نى بود كه با ناى تو در رقص آمد / اين چه نى بود كه بر صفحه بجز «لا» ننوشت / تا كه بر كرسى الاى تو بر رقص آمد / قلم است اين به كفم شعله آتش شده است / يا به دست يد بيضاى تو در رقص آمد / شبنمى هستم؛ همسايه خورشيدم كن / با همان جذبه كه عيساى تو در رقص آمد / مستى‏ام سلسله هستى‏ام از پاى گسست / تا كه در سلسله، ميناى تو در رقص آمد...

پس از اين شعر، رهبرى با تشويق شاعر جوان آن، فرمودند: [شعر] اصفهان الحمدلله خيلى خوب شده، پارسال هم دو نفر از شاعران جوان اصفهان شعر خواندند كه خيلى خوب بود. اين نسل فعلى شاعران اصفهان از آن نسل شاعرانى كه ما ديديم شاعرتر هستند و معلوم است كه اصفهان دارد خودش را نشان مى‌دهد.

بعد رهبرى به انجمن ادبى مرحوم صغير اصفهانى و آقاى متين اشاره كردند و خواستار تلاش بيشتر شاعران جوان اصفهانى در ارتقاى اين موفقيت شدند.

* ساعد باقرى اعلام كرد كه وقت جلسه تمام شده و ضمن عذرخواهى از شاعرانى كه اسمشان خوانده شد و قرار بود سروده‏هاى خود را قرائت كنند، از «اميد مهدى نژاد» خواست به عنوان آخرين شاعر اين جلسه، شعرش را بخواند.

البته رهبرى از دكتر حداد عادل خواستند كه شعرش را بخواند اما وى گفت: ما كه زياد در خدمت شما هستيم.

مهدى نژاد گفت اين غزل بلند يا قصيده كوتاه تقديم به حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) است: رود از جناب دريا فرمان گرفته است / يعنى دوباره راه بيابان گرفته است / تا حرف آب را برساند به گوش خاك / در عين وصل، رخصت هجران گرفته است.رهبرى پس از اين شعر فرمودند: مضامين خوب، لفظ هم خوب، بسيار خوب. بعد پرسيدند: شما خودتان اهل رى هستيد؟ مهدى نژاد هم گفت: نه، اهل همين تهرانم و زير سايه آقا.

* پس از پايان مراسم، همه شاعران دور آقا حلقه زدند و هر كس شعر و كتاب و درخواست خودش را تقديم ايشان كرد.

* يكى از خبرنگاران حاضر در مجلس هم خودش را به رهبر انقلاب رساند و گفت: ما روزنامه نگارها هم خيلى آرزو داريم كه در چنين مجلسى خدمت شما برسيم كه آقا تأكيد كردند: حتماً، من هم خيلى مايلم چنين جلسه‏اى داشته باشيم.

* بازار روبوسى و مصافحه شاعرانى كه شايد پس از سالها همديگر را مى‏ديدند، حسابى گرم بود و پس از جلسه، سالن تبديل شده بود به ده دوازده گعده جداگانه كه در هر كدام چند تن از شاعران همديگر را پيدا كرده و خوش و بش مى‌كردند.




 شنبه 6 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن