واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ - در کتاب نیمقرن خاطره و تجربه، خاطرات مهندس عرتالله سحابی آمده است: در جریان حوادث سالهای 1320، فدائیان اسلام پر سروصداترین و فعالترین گروه مذهبی بود. رهبر فدائیان اسلام و مؤسس آن، سیدمجتبی نواب صفوی بود. وی در سال 1321 و به هنگام تظاهرات 17 آذر در آن سال هنرجوی هنرستان صنعتی تهران بود. گرچه تظاهرات 17 آذر توطئه دربار علیه قوام بود، ولی تعداد زیادی از مردم به دلیل فشارهای اقتصادی که با آن مواجه بودند و به ویژه کمبود نان و مواد غذایی، در آن شرکت کردند و به دلیل دخالت نیروهای نظامی و انتظامی چندین نفر کشته و مجروح شدند. در آن روز نواب صفوی هنرجویان هنرستان را برای شرکت در تظاهرات به راه انداخت. و بدین ترتیب مرحوم نواب وارد کارهای سیاسی شد. نواب پس از مدتی فارغالتحصیلی از هنرستان به آبادان رفت و در شرکت نفت مشغول به کار شد ولی مدت اقامت وی در آبادان زیاد طولانی نشد و پس از یکی دو سال به نجف رفت و در آنجا طلبه علوم دینی شد. در همین دوران در تهران احمد کسروی سخت به فعالیت مشغول بود. کسروی با نگارش مقالات و کتاب و همچنین برگزاری سخنرانی پیرامون ادیان و مذاهب به انتقاد میپرداخت و به تدریج حوزه کار وی گسترده شد. از جمله کتابهای کسروی کتابی بود به نام «شیعهگری» که در آن کتاب نسبت به مذهب شیعه و به خصوص حضرت امام جعفر صادق (ع) توهین شده بود. البته وی کتابهای دیگری هم داشت که یکی از آنها بهاییگری بود. در زمینه تاریخ ایران هم تحقیقات و تألیفات متعددی داست که «تاریخ مشروطه ایران» از آن جمله بود. کسروی یک تشکیلات هم به راه انداخته بود به نام انجمن یا حزب آزادگان. منتها چون سعی داشت که از لغات و کلمات فارسی استفاده کند، واژههایی را نیز جایگزین واژههای غیرفارسی کرده بود و نام تشکیلات خود را گذاشته بود «باهماد آزادگان» که همان معنی حزب و انجمن را میداد. کسروی از اول سیاسی نبود ولی به تدریج سیاسی شد. با این حال فعالیت اساسی وی، نقد مسائل مذهبی و سنتهای مذهبی بود و با اینکه نسبت به اصل اسلام و اصول توحید و معاد و نبوت چیزی نمیگفت و از پیامبر اکرم (ص) هم با عنوان پاکمرد عرب ذکر میکرد ولی به دلیل همان انتقادها و مواضع ضدشیعی خود روحانیت را علیه خود برانگیخت. نواب هم که در آن دوران در نجف بود کسروی را خطری برای شیعه میدانست و از همان جا مکاتباتی را با وی شروع کرد. بعد هم تحصیل در حوزه نجف را رها کرد و به ایران آمد و در جلسات کسروی حاضر میشد و با او به بحث میپرداخت.پس از مدتی کسروی دیگر حاضر به بحث با او نشد. طرز بحث و برخوردهای نواب بسیار داغ و پرهیجان و پراحساس بود. سالها بعد آقای محیالدین انواری در زندان به ما میگفت که به نواب نمیشد نزدیک شد و نواب هیچ روحانی دیگری را قبول نداشت و یکی از روحانیون برجسته و مراجع که با نواب و فدائیان مخالف بود و فدائیان هم با ایشان مشکل داشتند، مرحوم آیتالله بروجردی بود. ولی نواب صفوی فردی به واقع مؤمن و داغ و متعصب بود و لحن گیرا و جذابی داشت و با هر سخنرانی عدهای را جذب میکرد و به واقع فدایی تربیت میکرد. او در بحث و گفتگو بسیار پرحرارت بود و خشونت به خرج میداد.به هر صورت پس از این که نواب دید کسروی از انتقادهایش نسبت به اسلام و شیعه دست برنمیدارد و فکر کرد او برای اسلام خطرناک است، فدائیان اسلام کسروی را ترور کردند و کشتند. دو دفعه هم او را ترور کردند. دفعه اول در خیابان پاستور که کسروی مجروح شد ولی کشته نشد و دفعه دوم در اتاق بازپرسی کاخ دادگستری در حالی که داشتند از کسروی به عنوان شاکی بازجویی میکردند، به وی حمله کردند که او کشته شد. /62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 446]