واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: هميشه شنيدم خوشبختی نسبی هستش نه مطلق يعنی مقايسه
با این تعريف ما هميشه نسبت به عدّه ای خوشبخت و نسبت به عده ای بدبخت هستيم
امّا از نظر من در این تعريف مشکلات اساسی وجود داره چون وقتی از نسبيت صحبت ميشه بايد يک تعريف کلّی وجود داشته باشه تا اون رو مبنا قرار بديم تا این نسبت خوشبختی رو بسنجيم در حالی که از نظر من تعريف مشخصی نميتونيم از خوشبختی داشته باشيم بنابرين خود به خود این نسبی بودن خوشبختی دچار چالش ميشه
از طرفی چون هر کسی ديدگاه خودشو نسبت به خوشبختی داره نميشه خوشبختی رو مطلق دونست
اینجاست که يک تراژدی در تعريف خوشبختی رخ ميده
حالا چطور بايد این دليما رو حل کرد
من فکر می کنم درسته که هر کسی تعريف خودشو از خوشبختی داره; يکی خوشبختی رو در ماديات ميبينی يکی در معنويات يکی در خانواده ديگری در سلامتی و الی آخر
امّا انتهای همه این تعريف ها به يک نقطه نزديک ميشه و اون احساس آرامش و شادمانی درونی
خوشبختی یک مقوله ی درونی است و تعريفش با موفقيت فرق می کنه, اشتباهی که خيلی ها مرتکبش ميشن و ایندو رو يکی قلمداد می کنن
به نظر من خوشبختی در اولویت قرار دارد، تو میتوانی موفق باشی ولی خوشبختی را تجربه نکرده باشی
خوشبختی یعنی آسوده سر بر بالین گذاشتن، خوشبختی یعنی انسانی زیستن و صاحب وجدانی آسوده بودن، در سایه ی این خوشبختی موفق بودن می تونه ایده آل باشه
امّا اجازه بدين چندتا ديدگاه مختلف از خوشبختی رو نقل کنم
عدّه ای خوشبختی رو در ماديات مبينن يعنی هرکی پولدار تره خوشبختره
لرد ريچارد ليارد، اقتصاددان و پژوهشگر انگليسی در کتابی به نام "جامعه خوشبخت" نشون ميده که رفاه مادی نمی تونه خوشبختی آدمی را تضمين کنه. ليارد در رساله خود می کوشه ثابت کنه که رفاه روز افزون در جوامع پيشرفته، الزاما به احساس سعادت نمی انجامه
اقتصاددانان تا کنون بر اساس ميزان درآمد سرانه، خوشبختی را اندازه می گرفتن. اما هرچند درآمد سرانه ملی در جوامع صنعتی پيوسته افزايش يافته، اما بر خوشبختی شهروندان به اين ميزان افزوده نشده. ليارد از اينجا به اين نتيجه می رسه که رشد صنعتی نمی تونه ملاکی برای خوشبختی آدمی باشه. مردم در جوامع صنعتی به ظاهر سعادتمندتر از مردم جوامع عقب مانده يا در حال توسعه هستن، ولی اين را هم بايد در نظر داشت که در جوامع صنعتی در کنار رفاه مادی، آفت هايی مانند افسردگی و تبهکاری نيز رشد می کنه
به نظر ليارد عواملی وجود داره که بيش از رفاه در احساس خوشبختی مؤثره . به نظر اين پژوهشگر رابطه صميمانه با همسر و نزديکانه که آدمی را خوشبخت می سازه. او با آوردن شواهدی نشون می ده آنها که خوشبختی را در موفقيت شغلی و پيشرفت حرفه ای می جويند و از خانواده و دوستان غافل می شن، به رغم رفاه و کاميابی حرفه ای به شدت احساس بدبختی می کنن
بنابرين ميشه نتيجه گرفت ماديات محور مناسبی برای ارز يابی خوشبختی نيست
امّا بيايم خوشبختی رو از ديد معنوی نگاه کنيم
ابن رشد خوشبختی رو اینگونه تعريف ميکنه
هدف یک گیاه رشد کردن است و هدف یک اره بریدن، اما هدف یک موجود انسانی چیست؟ یکی از اهداف نهایی ما شاد بودن و خودداری از اقداماتی است که منجر به ناخوشی می شود
فضیلت اخلاقی منجر به خوشبختی می شود و در صورتی که ما مطابق ماهیتمان رفتار کنیم ، قادر به رسیدن به خوشبختی خواهیم بود. ممکن است برداشتهای زیادی از این خوشبختی صورت گیرد ، چه به عنوان ترکیبی از فعالیتهای دینی و اجتماعی ، چه به عنوان یک ایده آل فکری کامل
راستشو بخواين من تعريف ابن رشد رو خيلی قبول دارم نه به این خاطر که يک فيلسوف با گرايش اسلامی بود بلکه به این خاطر که تعريفش واقعا جامع بود
البته يجور هايی اینجا تفکّرات ارسطويش نمايانه
از نظر من بايد به آدم ها اجازه داد خودشون با توجه به علايق و روحياتشون تصميم بگيرن که
چطور خوشبخت بشن, چون خوشبختی رو نميشه به ديگران ديکته کرد
شما هم اگه دوست دارين تعريفتون رو از خوشبختی بگيد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]