واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تورق شناسنامه درون
راهي را كه صاحبان شريعت، انبياي الهي، ائمه معصومين (ع) به ما نشان دادند؛ اين است كه انسان به سمتي مي رود كه به آن معتقد باشد و همان را بفهمد و برابر همان عمل كند. يعني اگر خواستيم بفهميم كجا مي رويم، به كدام سمت حركت مي كنيم، كجائي هستيم؛ بايد شناسنامه درون را ورق بزنيم، از خودمان بپرسيم كه به چه معتقديم و چه چيزي را باور داريم و به چه عمل مي كنيم. « عمل» راهي است كه آن مفهوم را مشهود كند، آن يافته هاي ذهني را عيني كند، آن ذهن را عين كند، آن حصول را حضور كند. بيان مطلب اين است كه ما مسافريم و با مرگ اين پيكر را رها مي كنيم و پيكر مناسب با برزخ را مي پوشيم تا دوباره در قيامت كبرا به بدن اوّلي مان برگرديم. امّا كجا مي رويم، به كدام سمت حركت مي كنيم؛ اين را بايد از خودمان بپرسيم، نه از ديگري!
الآن وقتي انسان وارد درون اين سرزمين شد، درون باغ شد، اگر بخواهد بفهمد اين بذرها، اين هسته ها كجا مي روند؛ گرچه باغبان مي داند، ولي از ديگران لازم نيست بپرسد. از خود اين حبّه ها و هسته ها كه بپرسد، جواب مي دهند. يعني اگر كسي از دانه گندم بپرسد كجا مي روي، مي گويد: من مي خواهم خوشه گندم بشوم؛ چون درونش همين است. از هسته خرما بپرسند كه چه مي كني، مي گويد: من مي خواهم درخت خرما بشوم. ديگران نمي دانند، اما خودش مي داند. هر چه در درون ماست، همان شكوفا مي شود و بيرون مي آيد. يعني باران، تقويت هاي كشاورزي، تابش آفتاب، نسيم ملايم؛ همه اينها كاري مي كند كه از سنخ يثيروا لهم دفائ ن العقول (1) بشود. يعني باطنش را ظاهر مي كنند. اينچنين نيست كه باران يا بارش برف و تگرگ يا تابش آفتاب؛ گندم را جو بكند، جو را گندم!
انسان در طليعه خلقتش فطرتي دارد كه او به سمت شجره طوبي مي رود. همه انسانها مثل آن هسته خرما يا سيب هستند كه مي توانند درخت تنومند و برومندي بشوند و ميوه شاداب بدهند؛ همه اينطور هستند. يعني خداي سبحان همه را اينطور آفريد. البتّه بعضي ها خيلي شيرين اند، بعضي ها متوسط اند. اينچنين نيست كه يك درخت بي ثمري را، يك هسته يا حبّه بي ثمري را خدا خلق كرده باشد. اين همان آيات سوره مباركه روم است، آيات سوره شمس است كه از آنها به عنوان آيات فطرت ياد مي شود. فأق م وجهك ل لدّين حنيفاً ف طره الله الّت ي فطر النّاس عل يها (2) يا فألهمها فجورها و تقواها (3)... پس در درون همه ما شجره طوبي شدن هست. از درون هر كسي سؤال بكني به كدام سمت مي روي، مي گويد مي خواهم شجره طوبي بشوم، شجره طيّب بشوم، سايه داشته باشم، ميوه خوب داشته باشم. همه براي اين خلق شده اند. منتها گاهي اين وسوسه هاي درون و بيرون باعث مي شود كه يك حبّه گندم را تخليه مي كنند، شستشوي مغزي مي كنند؛ آن خصوصيت هاي تلخ و بي ثمر را درونش مي گذارند، همان پوست گندم را حفظ مي كنند؛ دوخت و دوز مي كنند، مي گويند: اين گندم است. اين كار فقط از شيطان بر مي آيد، از هيچ كسي ساخته نيست.
اين تخليه كردن، اين شستشوي مغزي، اين جابجا كردن، اين بدلي ساختن، اين شبيه سازي؛ اين از او ساخته است. كه آن فطرت و نور را زنده به گور مي كند، كه قد خاب من دسّاها (4). اين اغراض و غرائض را روي آن مي ريزد، آن را دفن مي كند، يك سلسله خواسته هاي وهمي و شهوت و غضبي بدلي را روي آنها مي نشاند، مي گويد: اين خواسته توست، اين تمدّن است، اين واقعيّت است؛ بعد آن پوست را روي اين مي دوزد، مي گويد: تو ايني! آنوقت اين شخص كه حرف مي زند؛ در حقيقت گوينده اصلي شيطان است. وقتي شيطان آمد، تخليه كرد ، آن فطرت و اينها را تضعيف كرد، خودش در درون جاسازي كرد و تخم گذاري كرد و بچّه در آورد و آشيانه كرد و همه را درست كرد، از آن به بعد؛ نظر ب أعين ه م ، نطق ب ألس نت ه م (5).
اين هم در اوائل نهج البلاغه هم هست كه با چشم اينها نگاه مي كند، با زبان اينها حرف مي زند. اگر بخواهد نامحرم را نگاه كند، با چشم اين جماعت نگاه مي كند. اين خيال مي كند كه چون آزاد است، دارد نامحرم را نگاه مي كند؛ يا آزاد است، دروغ مي گويد؛ يا آزاد است، غيبت مي كند. در حالي كه گوينده ديگري است، اين بيچاره بلندگو شده است... نطق ب ألس نت ه م، نظر ب أعين ه م . اين بلندگو كه هيچ اراده اي از خود ندارد هر طوري كه بگويند او منتشر مي كند؛ انسان مي شود بلندگوي شيطان. چه طور مي شود انسان در برابر خدا و قيامت و پيغمبر و ائمه (ع) اينطور مقاومت كند، بايستد؛ بگويد: من نظرم اين است؟! ما اگر خداي ناكرده در برابر دين قرار گرفتيم، گفتيم ما نظرمان اين است؛ اين معلوم مي شود گوينده ديگري است. زيرا تنها كسي كه در برابر دين اظهار نظر مي كند، مي گويد: من نظرم اين است، غير از شيطان كسي را نمي شناسيم.
در بخش هاي ديگر نهج البلاغه هست گاهي بعضي ها كه به حضرت امير (ع) اعتراض مي كردند، مي گفتند : شما پس چه طور اينطور ... در برابر امام زمانشان اعتراض مي كردند، حضرت مي فرمود: اين شيطان است كه نطق ب ل سان ك يا نفت علي ل سان ك (6). اين تو نيستي كه اين حرف را مي زني. وگرنه چه طور مي شود انسان در برابر امام زمانش اينطور موضع بگيرد و بگويد كه نه، نبايد باشد! فرمود: اين شيطان است كه به زبان تو دارد حرف مي زند.
مطلب ديگر اين است كه آن شناسنامه واقعي را خودمان بايد پر كنيم. آن پرسش نامه را خودمان بايد تكميل بكنيم. ما يك شناسنامه عادي داريم كه پدر و مادر ما براي ما آن شناسنامه را پر كردند. پدر ما مشخّص است، مادر ما مشخّص است و همين زندگي عادي است. امّا يك شناسنامه اي است كه ما فرزند چه كسي هستيم؛ اين را خودمان بايد انتخاب بكنيم. وجود مبارك رسول گرامي (ص) اعلان عمومي كرد، وجود مبارك حضرت امير هم همين طور است. امروز وجود مبارك ولي عصر هم همان اعلام را دارد. مي فرمود: بيائيد، بچّه هاي ما باشيد. ما شما را به عنوان فرزندي قبول كرديم؛ أنا و عل يأ ابوا هذ ه الامّه (7). خب، از اين بهتر؟! فرمود: بيائيد، بچّه ما بشويد؛ ما شما را به عنوان فرزندي قبول داريم. اين را خودمان بايد انتخاب بكنيم. امروز بيان نوراني امام زمان (أرواحنا فداه) هم همين است...
¤ سخنراني آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته)
در جلسه درس اخلاق ؛ قم - زمستان 1383
(1) نهج البلاغه . خطبه 1 (2) روم . 30
(3) شمس . 8 (4) شمس . 10
(5) نهج البلاغه . خطبه 7 (6) الكافي . ج2 . ص 230
(7) بحار الأنوار . ج16 . ص95
¤ خوان حكمت در ماه مبارك رمضان روزهاي زوج منتشر مي شود.
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]