واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: روزانه بسیاری از واژه ها ولغات زبان پارسیرا استفاده کرده در صورتی که از معنی وریشه آن بی خبریم متن زیر را بخوانید تا با بعضی از لغات واصطلاحات زبان پارسی آشنا شوید .
- آیا مي*دانستید برخی*ها واژه*هاي زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی مي*دانند؟
آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژه*هاي دیگر.
- آیا مي*دانستید که بسیاری از واژه*هاي عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آن*ها را به معنایی که خود مي*دانند در نمي*یابند؟ این واژه*ها را ساختگی (جعلی) مي*نامند و بیشترشان ساختة ترکان عثمانی است. از آن زمره*اند:
ابتدایی (عرب مي*گوید: بدائی)، انقلاب (عرب مي*گوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژه*هاي دیگر.
- بسیاری از واژه*هاي عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری مي*فهمند، از آن زمره*اند:
رقیب (عرب مي*فهمد: نگهبان)، شمایل (عرب مي*فهمد: طبع*ها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژه*هاي دیگر.
- آیا مي*دانستید که ما بسیاری از واژه*هاي فارسی*مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) مي*کنیم؟ این واژه*هاي فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کرده*اند و دوباره به ما پس داده*اند و یا از زبان*هاي فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته*اند، دوباره به ما داده*اند و از آن زمره*اند:
از عربی:
فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژه*هاي دیگر.
از روسی:
استکان: این واژه در اصل همان «دوستگاني» فارسي است که در فارسي قديم به معناي جام شراب بزرگ و يا نوشيدن شراب از يك جام به افتخار دوست بوده است که از سدة ١۶ ميلادي از راه زبان* تركي وارد زبان روسي شده و به شكل استكان درآمده است و اکنون در واژه*نامه*هاي فارسي آن را وام*واژه*اي روسي مي*دانند.
سارافون: اين واژه در اصل «سراپا» ی فارسي بوده است كه از راه زبان تركي وارد زبان روسي شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعي جامة ملي زنانة روسي گفته مي*شود كه بلند و بدون آستين است.
پیژامه: همان « پای*جامه» فارسی است که اکنون در زبان*هاي انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار مي*رود و آن*ها مدعی وام دادن آن به ما هستند.
واژه*هاي فراوانی در زبان*هاي عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمي*دانند. از آن جمله*اند:
کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریباً همة زبان*هاي اروپایی هست.
شغال که در روسی shakal، در فرانسوی chakal، در انگلیسی jackal و در آلمانیSchakal نوشته مي*شود.
کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravan و در آلمانی Karawane نوشته مي*شود.
کاروانسرا که در روسی karvansarai، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسی caravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته مي*شود.
پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته مي*شود.
مشک که در فرانسوی musc، در انگلیسی musk و در آلمانی Moschus نوشته مي*شود.
شربت که در فرانسوی sorbet، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته مي*شود.
بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته مي*شود و در این زبان*ها معنی رشوه هم مي*دهد.
لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته مي*شود و در این زبان*ها به معنی ملوان هندی نیز هست.
خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبان*هاي انگلیسی و آلمانی khaki نوشته مي*شود.
کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته مي*شود.
ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته مي*شود. Esther نیز که نام زن در این کشورهاست به همان معنی ستاره است.
برخی دیگر از نام*هاي زنان در این کشور*ها نیز فارسی است، مانند:
Roxane که از واژة فارسی رخشان به معنی درخشنده است و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان روشنک وجود دارد.
Jasmine که از واژة فارسی یاسمن و نام گلی است.
Lila که از واژة فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
Ava که از واژة فارسی آوا به معنی صدا یا آب است. مانند آوا گاردنر.
واژه*هاي فارسی موجود در زبان*هاي عربی، ترکی و روسی را به دلیل فراوانی جداگانه خواهیم آورد.
ü آیا مي*دانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهی*کنندة خود «ن» نفی را به جای «م» نهی به کار مي*برند از دیدگاه دستور زبان فارسی نادرست است؟
امروز ایرانیان هنگامی که مي*خواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن! یا مگو! (یعنی به جای کاربرد م نهی) به نادرستی مي*گویند: نکن! یا نگو! (یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار مي*برند).
در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلاً باید گفت: مترس!، میازار!، مده!، مبادا! (نه نترس!، نیازار!، نده!، نبادا!) و تنها برای نفی کردن (یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفتة او را باور نمي*کنم، چند روزی است که رامین را ندیده*ام. او در این باره چیزی نگفت.
- آیا مي*دانستید که اصل و نسب برخی از واژه*ها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژ*ه*ها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدة آن وارد زبان عامة ما شده است؟ به نمونه*هاي زیر توجه کنید:
هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژه*ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه مي*تواند نازیبا و نچسب باشد، جملة انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خوانده*اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژة مسخره آمیز را برای هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار مي*برند.
چُسان فُسان: از واژة روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
زِپرتی: واژة روسی Zeperti به معنی زتدانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق*های روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان مي*افتاد دیگران مي*گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
شِر و وِر: از واژة فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی مي*گفته*اند.
اسکناس: از واژة روسی Assignatsia که خود از واژة فرانسوی Assignat به معنی برگة دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی: از واژة روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
لگوری ( دگوری هم مي*گویند): یادگار سربازخانه*هاي ایران در دوران تصدی سوئدی*ها است که به زبان آلمانی به فاحشة کم*بها یا فاحشة نظامی مي*گفتند: Lagerhure.
نخاله: یادگار سربازخانه*هاي قزاق*هاي روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ مي*گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده*اند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]