واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: غربت قرآن در زندگي اجتماعي ما
قرآن در خانه ما هست اما در خون ما نيست و همه مشكلات هم از همين جا آغاز مي شود و دردها و مشكلات شكل مي گيرد چه وقتي قرآن شفاست اگر شفا در جان ما جاري شود، جايي براي دردها و مشكلات و گره ها نمي ماند. مگر در جريان زلال آب، جايي براي عرض اندام تشنگي هست؟ نيست اما مسئله اين است كه گاه مثل ما و قرآن مثل آن كس است كه در كنار درياست اما قدر آب نمي داند و درست گفته اند كه
تو قدر آب چه داني كه در كنار فراتي...
و ما هم در كنار قرآني كه هر آيه اش هزار فرات است براي رفع عطش از جان ها قدر نمي دانيم كه اگر مي دانستيم در گذر از اولين شب قدر زندگي، تقدير خود و جامعه خود و جهان خود را جور ديگري رقم مي زديم.قرآن در خانه ما هست ولي در خون ما نيست كه اگر بود قلب ما جز بر مدار قبله نبود و در آن هزار راه به تركستان باز نمي شد و راه بر كعبه به هزار سنگلاخ گرفتار نمي آمد. اگر بود آن ره كه به تركستان است را به سوي كعبه تغيير مسير مي داديم و اصلاح راه و روش مي كرديم همان دم كه در اشارت هاي قرآن فهميديم و از زبان اهل نظر به هشدار شنيديم كه
ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي
اين ره كه تو مي روي به تركستان است...
پس هشدار هوشيارمان مي كرد و به راهمان مي آورد اما چون در خون ما نيست، به قلب راه ندارد و قلب را به پايتختي خدا نمي دهد.
قرآن در خانه ما هست اما در خون ما نيست كه اگر بود در خيابان هم ظهور و بروز عملي اش را مي ديديم و رفتارمان مفسر پندارمان بود كه با قرآن شكل يافته بود اما رفتار ما تجسم چيز ديگري است كه گاه ما را به دروغ مي كشاند و گاه دشنام، گاه فسق و گاه فجور و معمولي ترين آن همين رفتارهاي هنجارشكنانه در خيابان است حتي همين خيابان هاي شهرهاي خودمان، از بدحجابي گرفته تا بدرفتاري و بدگفتاري، از قانون شكني در رانندگي گرفته تا تصاحب پياده رو و راه مردم، از فقر مطالعه و دانش و معرفت گرفته تا فقر اقتصادي و تا خيلي چيزهاي ديگر.قرآن در خانه ما هست اما در خون ما نيست و اين درد بزرگي است كه قرآن را از زندگي خود تبعيد كرده ايم و اين جز سكولار كردن زندگي چه معنايي مي تواند داشته باشد؛ ديگران آن را از سياست و حكومت داري خود حذف كرده اند و ما آنان را به هزار لعن و نفرين مي نوازيم اما ما كه اندك اندك قرآن را از جان و جامعه خود دور مي كنيم به رسم تبعيد اعلام نشده، چه نامي مي توانيم داشته باشيم؟ حال آن كه چنانكه براي زندگاني جسم به آب و هوا نيازمنديم براي زندگاني جان هم به قرآن محتاجيم و براي داشتن جامعه زنده نيز هم.
و اين احتياج را نمي شود با داروهاي مشابه برطرف كرد. شايد بشود به جاي آب چندي نوشابه نوشيد و رفع عطش كرد اما فردا روز نياز به آب با نوشيدني هاي ديگر رفع نخواهد شد اما ماجراي ما و قرآن اين است كه هيچ بديلي ندارد و جان براي زندگاني هر لحظه بدان محتاج است و براي رفع اين نياز بايد با همه جان به قرآن رو كنيم و همراه بزرگاني شويم كه بزرگي در قرآن يافته اند و در جامعه ما از اين قبيل كم نيستند و قوام جامعه هم به بركت دعا و حضور آنان است. ما هم چنين شويم.
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]