واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مبانى نظرى طرح هاى اسلامى - ايرانى در اجلاس نيويورك
خبرگزاري جمهوري اسلامي(ايرنا)-مجتبي زارعي*:نسبت ايرانيان با اجلاس شصت وسوم كشورهاى جهان در نيويورك چيست؟ آيا ملت ايران چيزى براى عرضه در بازار سياست جهانى دارد؟
اساساً آيا ساختمان و كاخ شيشه اى ظرفيت وسعه وجودى پيام ها و گفتارهاى اسلامى - ايرانى را در خويش به وجود آورده است به راستى رئيس جمهور ملى ايران حامل چگونه گفتارى براى مجمع عمومى دنياست ؟
اجمالاً بايد گفت مبانى نظرى سفر دكتر احمدى نژاد از عمق و غنا و انسجام خاصى برخوردار بوده كه حاصل آن تبلور نظريات گوناگونى در ساحات متنوع براى اداره بهتر جهان مى باشد. اگر چه حول مبانى نظرى و چگونگى قدرت تبيين نظريات ادعايى بايد به تفصيل سخن گفت، اما اكنون مى توان به كليات اين نظريات به شرح زير اشاره كرد:
يكم: نظريه فطرت: رئيس جمهور بيش از ديگر گفتارها از طرح و نظريه فطرت استفاده مى كند. فطرت شالوده طرح ها و برنامه هاى جهانى وى به شمار مى آيد. حكم فطرت آن است كه حنيفيت و رستگارى يكتاپرستانه مرز مشترك انسان ها و اديان مى باشد. نژاد، فرقه، مذهب و زبان در اين طرح رنگ مى بازد. علاوه بر اين مقربترين دين و رسالت به فطرت همانا اسلام راستين است.
زبان گوياى حضرت امام خمينى (ره) نيز همانا زبان و گفتارهاى فطرت گرا بود. براين اساس اگرچه مجمع عمومى جهانيان مشحون از قراردادهاى ملى و فراملى زبانى و جغرافيايى مى باشد، اما خداى بزرگ طينت و سرشت آدميان را با همبستگى براى صلح و عدل و دشمنى با ظلم و ستم تخمير كرده است و اين ظرفيت عظيم مبناى ديپلماسى جهانى دولت نهم به شمار مى رود.
دوم: نظريه عدالت: نظريه عدالت جهانى، هسته مركزى ديپلماسى فطرت مى باشد. عدالت پيش فرض بنيادين جامعيت و شموليت فطرت است. اگر در فطرت، «مهندسى» زيست بوم بشريت در جهان باشد و چنانچه اين طرح نقشه راه جهانى به شمار آيد، عدالت همانا وسيله اى براى «معمارى» اين آرمان خواهد بود. به واقع آرمان شهر فطرت، شهرى است كه اركان آن با عدالت تجلى يافته و به نظام تبديل مى شود. از نظر احمدى نژاد، نظام جهانى اكنون، نظامى تبعيض آميز و ستمگر است، اين سخن، حرف جديدى نيست، سرشت طرح و برنامه تمامى اديان توحيدى و آسمانى و نيز آحاد انبيا، علما و صلحا نظريه عدالت مى باشد. آرمانى كه در كاخ شيشه اى سازمان ملل متحد سراغى از آن نيست.چه اين كه خاستگاه اين سازمان و بازوى اجرايى آن با عدل و داد ناسازگار است. علاوه بر اين بايد دانست سازوكار صلح جهانى و منطقه اى بى مدد عدالت امرى بى اساس و پوشالى است.
سوم: نظريه حكمت: نيك مى دانيم كه فقدان عقل قدسى در سازوكارهاى جهانى، بشريت را با بن بست در اداره خويش مواجه ساخته است. «عقل ابزارى» رهاورد بنيادين عصر جديد مى باشد كه تبلوريافته سكولاريته عقل و دولت مدرن است. در اين صورت تجلى تمام عيار صنعت و تكنولوژى، اركان اين آرمان شهر خواهد بود، يعنى همان سوغاتى كه به تشويش، ناآرامى و بى قرارى بشر در عصر جديد منتهى شده است و به رغم اين آشفتگى ها، اين وضع و مقام در سياست را «پايان تاريخ» اعلام كرده اند. ادعاى فوكوياما با طرح احمدى نژاد اما ناسازگار است، چه اين كه نظريه احمدى نژاد در تعقيب خط و جريان «حكمت» گوياى آن است كه دوران كاربست عقلانيت ابزارى در اداره جهان به سر آمده و بشريت بيش از اين تحمل هبوط از عالم عقل قدسى و عقل متافيزيكى را ندارد. غرب براى برون رفت از اين موضع و مقام بايد به سوى شهودهاى عقلانى افلاطونى و ارسطويى رجعت كرده و از شهودات بيكن و دريافت هاى دكارتى عبور كند. احمدى نژاد اما اين تلاش و جد و جهد احتمالى را ناكافى دانسته و از طريق دالان هاى ميان بر، چاره ساز اين خلأ ويران ساز و آشوب گر را بازگشت بشريت و به خصوص سياستمداران به حكمت اعلام كرد.حكم حكمت درسنت اسلامى- ايرانى آن است كه عالم، بى اذن قيومى حق تعالى و ولايت تكوينى مدبر جامع و مانعى ندارد. زبان و سعه وجودى سياست و بازار مكاره آن قادر به حل وفصل نزاع ها و مناقشه هاى جهانى نخواهد بود. از اين رو اداره جهان بى مدد حكما و علماى اعلام اديان توحيدى آب در هاون كوبيدن است. كار جهان، بدون حكمت به جنگ وخشونت مى انجامد. مهندسى ديپلماسى احمدى نژاد براساس «حكمت» و «كلام» گوياى چنين نيازى در بشريت مى باشد.
چهارم: نظريه ديالكتيك و تمدن گفت وگوها: كارجهان با سفسطه سامان نمى يابد.
با سفسطه مى توان براى مدتى تبعيض، زور وستمگرى را استتار كرد، اما اين اختفا ديرى نمى پايد. پل فولكيه در باب معنى لغوى ديالكتيك، به دومعنى بنيادين آن يعنى «گفتار يا كلمه» و «دليل» ارجاع مى دهد، از اين رو ديالكتيك از نظر صفت به رد و بدل كردن گفتارها و دلايل مباحثه بازگشت دارد. اما شگفت اين كه در ديالكتيك قديم اجتماع ضدين امرى ناسازگار و در منطق غرب، امريكا و يا شوراى امنيت مى توان از امور واحدى سخن گفت كه هم وجود دارد و هم ندارد احمدى نژاد و ملت ايران، اما «امتناع اجتماع ضدين» را از طريق اقامه هزاران برهان و دليل درآيند و روند گفتارها و مباحثات در فرايند ظهور نهضت ملى هسته اى ايران به جهانيان عرضه كرد. در تفكر ديالكتيكى احمدى نژاد بود كه دريافتيم مغرب زمين خواستار تعريف امورى «عدمى» به عنوان ملاك و مناط راستى آزمايى در نهضت هسته اى ايران است. اما پاسخ رئيس جمهور مؤيد دستورهاى زبانى منطق بود، مگر مى شود عدم را تعريف كرد!! نگارنده بر آن است كه ديالكتيك احمدى نژاد، تمامى سازو كارهاى سنتى زبان و ادبيات نظام سلطه جهانى را با ترديد مواجه كرد. از اين رو ساخت و ساختار دموكراسى ها، شالوده هاى قدرت و سياست نظام جهانى و ماجراهاى دوگانه سازى هاى خير و شر در برابر گفتمان هاى متعالى ملت ايران از سلطه و غلبه تهى گرديد. لذا معلوم شد كه انتخاب گفت و گوى تمدن ها در عصر سيطره سياستمداران راهبرد دقيق و عالمانه اى نبوده و در برابر ژنرال هاى نظامى كه دستشان تا مرفق به خون بشريت آلوده است، بايد از تمدن گفت و گوها سخن گفت، چه اين كه به قول شهيد حكيم مرتضى آوينى، در زمانه اى زيست مى كنيم كه ژنرال ها فلسفه مى بافند و فيلسوفان به اداره جنگ مى پردازند.
احمدى نژاد از اين منظر چيره دست تر از سياستمداران دنيا عمل كرده است. گو اين كه اطلاق رئيس جمهور مشتاق در سياست هاى مناظره اى و پرسش و پاسخ و نيز احياگر ديپلماسى نامه ها به دليل چيرگى وى در اتخاذ راهبرد ديالكتيكى براى ظهور حقيقت و محو سفسطه در اداره جهان به چنين صفاتى بازگشت دارد.
____________________________________
* مشاور فرهنگى و رئيس مركز پژوهش و اسناد رياست جمهورى
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]