واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: حرفه ما بزرگ نمايي است يا زيبانمايي؟
حسين معززي نيا
1- آقاي مهدي كرم پور، سلام عرض شد. چرا دلخور شده يي برادر؟ از يادداشت من و اينكه گفته ام «كوچك زيباست» ناراحت شده يي و مي خواهي بگويي كه نه خير، از اين خبرها نيست، بزرگي و گندگي و ازدحام است كه زيباست و «نتيجه آن ميني مال كردن ها» اين است كه برويم در «سالن هاي كوچك زيرزميني» و من حرف مفت زده ام؟ خب، باشد. اگر نظر تو اين است، در عالم رفاقت با هم كنار مي آييم و به خاطر مجاورت و هم ستوني مان در اين صفحه هم كه شده من كوتاه مي آيم. قبول. اين جشن به هم ريخته درب و داغان و بدون جذابيت خيلي هم خوب بود و مخلص تو و همه كساني هستم كه سر از پا نشناخته به آنجا هجوم آورده بودند تا وسط آن همه خاك و خل از هنرپيشه هاي محبوب شان امضا بگيرند.
اصلاً از سال ديگر خبرم كن، خودم مي آيم كمك تا راهي پيدا كنيم براي گسترش دادن اين جشن؛ مثلاً چطور است كل اتوبان همت را از سر تا ته ببنديم و وسط بزرگراه ميز و صندلي بگذاريم و همه خلايق را دعوت كنيم و سفره يي بيندازيم از اين سر اتوبان تا جاده كرج و در تمام طول مسير برايشان ژانگولر اجرا كنيم و چند تا چترباز هم بفرستيم بالاي برج ميلاد، به قول مهران مديري فرت و فرت بپرند پايين تا همه حالش را ببرند. هان، چطور است؟ با توربين و دم و دستگاه، اتوبان را هم حسابي خاك آلود مي كنيم تا چشم چشم را نبيند، خوب است؟ بيجا كرده آن منتقد از خود متشكري كه گفته كفش هايش خاكي شده، شده كه شده، آدم مي آيد جشن كه كفش هايش خاكي شود ديگر، بي خودي رفته خودش را شيك و پيك كرده، فكر كرده چه خبر است، نفهميده كه بايد با لباس كارگري بيايد در جشن و خودش را بيندازد زير دست و پاي اين همه جمعيت مشتاقي كه به «عشق» سينماي ايران به آنجا هجوم آورده اند، تا بلكه قرباني بدهيم و بخت سينماي مان باز شود. عقلش نرسيده كه سر و جان همه ما در مقابل قد و بالاي سينماي برناي ايران ارزشي ندارد. فكرش را بكن چه آدم بي شرمي است كه در اين تجمع مقدس، به فكر خاك روي كفش اش بوده. عجب آدم هايي پيدا مي شوند در اين دوره و زمانه.
2- خب، حالا راضي شدي؟ مهم دوستي و رفاقت است، اين جور اختلاف ها كه ارزش جدل و دعوا و دلخوري ندارد. اين علي ميرفتاح يك عقيده عجيب و غريبي دارد كه حتماً تا الان چند بار براي تو هم شرح داده؛ مي گويد نقد فيلم نوشتن و اصولاً هر نوع نقد هنري و سياسي و اجتماعي در مملكت ما بيهوده است و آدم ها بهتر است به جاي اين جور كارها هواي همديگر را داشته باشند و رفاقت شان را حفظ كنند. هميشه به من سركوفت مي زند كه تو قضايا را بي خودي جدي مي گيري و به خاطر يك فيلم بد، رابطه ات را با مردم خراب مي كني و هر دفعه حاتمي كيا را مثال مي زند كه بعد از سال ها مراوده، به خاطر نقدي كه من درباره ارتفاع پست نوشتم ديگر جواب سلام مرا هم نمي دهد. البته اين حرف هاي علي ارژينال نيست و كپي رايت قضيه متعلق به جناب خسروي دهقان است كه هميشه مي گويد در سينماي ايران زيبايي شناسي و مباني منطقي نقد فيلم جواب نمي دهد و فقط از راه دل مي شود پيش رفت. و مي گويد اگر منتقد، فيلمساز را دوست داشته باشد و فيلمساز هم منتقد را دوست داشته باشد يك جوري با هم وارد ديالوگ مي شوند كه حرف همديگر را مي فهمند، در غيراين صورت، چون مبناي اين سينما بر عقل و منطق و پايه هاي زيبايي شناسانه بنا نشده، بحث جدي و منطقي راه به جايي نمي برد. نمي دانم، شايد هم اينها راست مي گويند. وقتي ما دو تا بر سر مسائلي اين قدر واضح دچار اختلاف كامل مي شويم، ديگر تكليف بقيه كه روشن است. به هر حال قبول، من توصيه ديگران را گوش مي كنم و كوتاه مي آيم. حق با توست.
3- مي گويم مهدي، من كوتاه آمدم و تمام شد و رفت، اما خدا وكيلي اين حرف ها چيست كه زده اي؟ واقعاً به اينها اعتقاد داري؟ خب، امير پوريا راست مي گويد ديگر، اگر به چنين ازدحام هايي اصالت بدهيم كه پر شدن استاديوم آزادي هم هر دفعه يك حادثه شكوهمند است. آخر اين چه حرفي است كه مي گويي اين جماعت به خاطر جادو و عظمت سينما به آنجا آمده اند؟ اين جادو و عظمت كه در وهله اول از آن طرف دنيا به ما سوغات رسيده و سينما مال آنهاست، پس چرا آنها در مراسم به خاكسپاري بازيگران شان اين فضاحتي را به پا نمي كنند كه ما در مراسم تدفين خسرو شكيبايي ديديم؟ اين جماعت عاشق امضا و عكس يادگاري اند، براي آنكه ببرند به پسرخاله شان نشان دهند و پز بدهند كه ببين ما چه زرنگيم كه رفته ايم از شريفي نيا امضا گرفته ايم. اينها اگر اين قدر مشتاق اند چرا نمي روند سالن هاي نمايش را پر كنند و به جايش سي دي هاي قاچاق را براي همديگر كپي مي كنند؟ بله، درست مي گويي كه «بزرگ نمايي جزء حرفه ماست» اما آن قدر كه روي پرده جا شود، اگر زيادي بزرگش كني مي افتد روي ديوار برادر. وقتي اندازه پرده سينماي ايران هشت ميليمتر است، نبايد فيلم هفتاد ميليمتري روي آن نشان دهي. اگر دوست داري فيلم هفتاد ميليمتري بسازي و نمايش دهي، اول بايد ياد بگيري و بعد هم پرده بزرگ بخري، آن وقت نمايش به راه بيندازي. به زور كه نمي شود مهدي جان. از تو بعيد است به خدا. حرفه ما در وهله اول توليد زيبايي است و بعد، بزرگ نمايي. چيزي را كه زشت است، هر چه بزرگ تر كني، دل به هم زن تر مي شود. وقتي يك جشن كوچك را بد برگزار مي كني، بزرگش كني بدتر مي شود. نمي شود؟
4- من مي دانم مشكل تو چيست؛ تو از جاي ديگر دلخوري. مي بيني بعد از سي سال عده يي آمده اند و دارند اصل وجود اين سينما را مورد ترديد قرار مي دهند و مي پرسند اصلاً سينما مي خواهيم يا نه. مي گويند اگر مطلوب نيست، پس تعطيلش كنيم. حق داري. اين وضعيت تراژيك است. اما خب، به همان ها بد و بيراه بگو، چرا مي آيي اين جشن شلخته و محافظه كار و جماعت الكي خوشي را ستايش مي كني كه دغدغه هاي تو را ندارند؟ همان ها را مخاطب قرار بده و حرفت را مستقيم بگو. چرا از ازدحام و خاك و خل دفاع مي كني، به جاي آنكه بگويي اين سينما هر چه كه هست دسترنج عده يي آدم پاكباخته است كه جواني شان را صرف كرده اند تا به اينجا رسيده و كسي حق ندارد از راه نرسيده چوب حراج به آن بزند. چرا به جاي اينكه اينها را بگويي، آدرس عوضي مي دهي؟
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]