واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: مصائبي از جنس اشك و لبخند - ايمان ملكا
سال تحصيلي جديد دانشگاهها از هفته آينده آغاز ميشود. سال جديد تحصيلي، وروديهاي جديد، احتمالا كتابها و كلاسهاي جديد، و آيا آرمانهاي جديد؟ اين مسالهاي است كه در ذهن، همه فعالان به دنبال پاسخ آن ميگردند. ولي مساله اصلي ما، به گمانم، خود مساله است نه جواب مساله.ساليان درازي است كه ما به دنبال جوابهاي نو و بديع و خلاقانهتر ميگرديم، پس با اين همه استعداد چرا آن را نمييابيم؟ آيا حل اين معضل از تكميل سيكل فرآوري اورانيوم يا كشف سلولهاي بنيادين سختتر است؟ چرا ساليان سال است قوانين همان قوانين، رويهها همان رويهها و دستورالعملها همان دستورالعملها است؟ چه اينكه ظاهر بسياري از آنان تغيير يافته اما روح و زيربناي ناآباديهاي بسياري پابرجا است.چرا چندين سال است ميخواهيم ارتباط و و ... را مستحكمتر كنيم، جايگاه دانشگاه در تصميم سازيهاي فرهنگي و سياسي و ... را مشخص كنيم، اما به واقع موفق نبودهايم؟
حتما ميپرسيد با وجود شكلگيري دهها نهاد و سازمان و كارگروه و برگزاري صدها همايش، كارگاه آموزشي و ... چرا چنين ميگويم؟! اولين شاهد اين مدعا است، زدن چرخي در ميان اهل بازار سياست و فرهنگ و انديشه نشان ميدهد كه بسياري از فعاليتهاي انجامشده بينتيجه و تنها اتلاف وقت و هزينه بوده است، چه اينكه اين بازار عليل است و از هيچ آستيني توان بيرون آمدن ندارد چون اهالي آن از ترس آبرو جرأت ابراز اين معلوليت را ندارند.دومين شاهد اين مدعا نداشتن شاخصهاي كمي مشخص و مكانيسمهاي سنجش دقيق در ردگيري اهداف است. اين واقعيتي تلخ و ناگوار است اما بايد پذيرفت كه بسياري از كارها از سر رفع مسووليت و باري به هر جهت بوده است و البته بحثي در تعدد آن نيست كه بهواقع بسيار زياد بوده است.باز ميگرديم به حرف اول و آن اينكه ما دنبال جوابهاي نو ميگرديم در حالي كه هنوز سوالهاي مربوط به آن مشخص نشدهاند؛ به عبارت ديگر سوال نويي مطرح نيست كه جواب نو بخواهد! سالهاي سال است كه كتب درسي و متون آموزشي دانشگاههاي ما در بسياري از رشتهها بيتغيير مانده و در برخي كلاسها به طرز شرمآوري به جزوات پوسيده از محتوا تبديل گشته است. باز ميپرسيد: چرا؟! چون هنوز مساله، مساله ما نيست! فرقي هم در حوزه آن اعم از علوم انساني، فني يا پزشكي نميكند؛ درواقع مسائل مورد بحث ما، همان مسائل بسيار قديميتر كشورهاي اروپايي و آمريكا است. به نظر شما با كنكاش در مسائل (آن هم كهنه)! كشورهاي غربي ميتوان در پي جوابهايي بومي بود؟ و فرض اگر يافتيم، مرهم درد كدامين زخم اين وطن ميگردد؟ ميخواهيم دانشجو سياسي باشد، آرمانگرا باشد، عدالتطلب باشد، آزاديخواه باشد، ...باشد... !باشد! و... ميخواهيم دانشجو بازيچه نباشد، روزمره نباشد، مرعوب نباشد، ...نباشد... !نباشد! و... نبايد پرسيد چرا باشد؟ چرا نباشد؟ وقتي كه برخي مسوولان برخلاف نظر مشخص مقام معظم رهبري صراحتا دانشجويان را از هرگونه جريانسازي اعم از سياسي يا ... نهي ميكنند، در شرايطي كه برخي آقايان هرگونه انتقاد مشتمل بر سازنده يا غيرسازنده را حمل بر تخريب و تضعيف نظام ميكنند؛ با اين حال چه ضرورتي دارد دانشجو حساس باشد؟ اساسا نسبت به چه چيز حساس باشد؟ و مهمتر، چگونه اين حساسيت خود را نشان دهد؟! در وجه كميك، مساله همانند فردي شده است كه او را ميدهند و ميگويند و در وجه تراژيك همان فرد است كه اش ميگيرند و ميگويند
بارها شنيدهايد كه عدهاي به نيابت از تمام دانشگاه و دانشگاهيان ميگفتند و ميگويند كه فلان شد بهمان شد اينگونه ميخواهد آنگونه ميگويد! باز بايد پرسيد اين كه ميگويد و ميخواهد و ميكوبد و... چيست؟! مگر از منظر ويژگيهاي كلاسيك، جنبش، ايدئولوژي غالب ندارد؟ رهبر و راس ندارد؟ سازماندهي بدنه ندارد؟ هدفگذاري مشخص و قابل ارزيابي ندارد؟ شرط پيوستگي و جوشش تا حصول اهداف ندارد؟ پشتوانه مردمي ندارد؟ اساسا در همراهي با يكديگر صبغه جنبشي پيدا نميكنند؟ و دهها سوال و ويژگي ديگر. حال كدام يك از اينها موجود است كه به واسطه آن از واژه جنبش استفاده ميكنيم؟! با كمي واقعنگري بايد گفت اين نيست، طنزواره است. معضل آفتي مزمن است كه سالها در جان دانشگاه ما لانه كرده است و در بعد سياسي- اجتماعي، چه در زمان اصلاحات و چه در حال حاضر باعث ايجاد آسيبهاي فراوان بر پيكر دانشگاه شده است و به طور مشخص، اولين نتيجه اين آفت هم بزرگانگاري كارويژهها و تواناييهاي دانشگاه و دانشجو است. هر چند در دوره اصلاحات و به دليل پويايي قابلملاحظه فعاليتهاي دانشجويي در آن نسبت به دوران اخير- كه هر عقل سليمي ميتواند آن را تاييد كند- تحليلهايي در سطح بالاتر (به اندازه ابعاد جريان اصلاحات) و آسيبشناسي با جنسي متفاوت لازم است چرا كه مساله آن روز مساله امروز نيست! مشكل نه از دانشگاه ما است، نه از دانشجويان ما و نه از صنعت و... مشكل از هاي ما است؛ جور ديگر بايد ديد. پس لطفا به جوانان ما را بياموزيد، آنان خود را خواهند آموخت.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 612]