واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: ويژگي هاي حاكم در فقه سياسي شيعه
دليل اينكه مرجع و زمامدار مسلمين بايد عادل باشد، روايات معصومين و اجماع فقها» است. از سوي ديگر به لحاظ عقلا ني نيز روشن است كه رهبر يا حاكم جامعه اسلا مي نيز، مانند هر انساني، منافع و خواسته هاي شخصي دارد كه ممكن است با اهداف نظام اسلا مي تنافي و تضاد پيدا كنند. از اين رو، اگر تهذيب نفس و تطهير اخلا ق نكرده باشد و خود را چنان نساخته باشد كه در موارد تزاحم خواسته هاي دنيوي و وظايف حكومتي جانب اين يكي را بگيرد و تمايلا ت فردي خويش را فروگذارد، موجب آسيب ها و صدماتي گاه جبران ناپذير خواهد شد.
ازنظر عقل سليم سپردن امور مسلمانان بدست شخصي كه توانايي پرهيز از گناه و ستم را ندارد و ممكن است به كارهاي زشت و ناپسند دست بزند محكوم و نادرست است. از طرف ديگر يكي از وظايف مهم حاكم اسلا مي گسترش عدالت در جامعه است و اگر خود او فاقد عدالت باشد از نظر عقلي محال است بتواند اين وظيفه خطير را انجام دهد زيرا فاقد كمال نمي تواند كمال آفرين باشد.
خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:«و اذابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين»(سوره بقره، آيه 124) هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او به خوبي از عهده اين آزمايشات بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم. ابراهيم عرض كرد: از دودمان من ]نيز اماماني قرار بده[ خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمي رسد]و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته مقام امامت و رهبري هستند[.
يكي از اصولي كه از اين آيه استنباط مي شود اين است كه امامت و رهبري به فرد ظالم نمي رسد و فقط افراد عادل، وارسته و با تقوا مي توانند عهده دار آن شوند. از اين رو يك ويژگي اصلي منضم به عدالت ولي فقيه يا حاكمان جامعه اسلا مي، داشتن تقوا است. حاكمي كه در راس جامعه اي دينمدار قرار مي گيرد بايد آراسته به اخلا ق اسلا مي و متقي باشد. در اين صورت هم حقوق مردم را نقض نمي كند، هم از قدرت خويش سو» استفاده نمي كند، و هم در انتخاب دستياران و مقامات حكومتي از مديران متقي و پاكدامن بهره مي گيرد، و در نتيجه جامعه را نيز به سوي اخلا ق و معنويت و درستكاري سوق مي دهد. تاثيري كه دولتمردان بويژه شخص رهبر و حاكم اسلا مي بر اخلا ق مردم دارد بيش از هركس ديگري است، تا آن جا كه رسول گرامي اسلا م(ص) مي فرمايد:،«الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم» مردم به رهبرانشان شبيه ترند تا به پدرانشان. چنان كه اين واقعيت در روايت مشهور ديگري اين گونه بيان شده است:«الناس علي دين ملوكهم» مردم بر دين و سلوك حاكمان خويشند.
تقوا و پاكدامني و اطاعت از فرامين الهي از مهمترين صفات حاكم اسلا مي و كارگزاران او است. اميرالمومنين عليه السلا م در آغاز عهدنامه خود به مالك اشتر، پس از اشاره به اصول وظايف و ماموريت هاي او، وي را به پرهيزگاري و پيروي از اوامر الهي دستور داده و فرموده است:«امره بتقوي الله و ايثار طاعته، اتباع ما امر به في كتابه من فرائضه و سننه التي لا يسعد احد الا باتباعها، و لا يشقي الا مع جحودها و اضاعتها».]مالك اشتر[ را به پرهيزگاري و برگزيدگان طاعت و فرمانبرداري خداوند امر نموده، و دستور داده است كه اوامر الهي را كه در كتابش(قرآن) آمده است پيروي كند، اعم از واجبات و مستحبات، او امري كه جز با پيروي از آنها كسي به سعادت نخواهد رسيد، و جز با انكار و ضايع ساختن آنها كسي نگون بخت نخواهد شد.
«وامره ان يكسر نفسه من الشهوات ويزعها عند الجمحات، فان النفس اماره بالسو» الا مارحم الله». و او را دستور داده تا مقاومت نفس خود را از گرايش به شهوات درهم شكند، و از سركشي باز دارد، زيرا نفس بسياري به بدي فرمان مي دهد، مگر آن كه رحمت الهي مانع آن گردد.
يكي از مواردي كه در فقه شيعه به عنوان شرايط رهبري و مرجعيت ذكر شده است آن است كه مجتهد در صدد طلب مال و ثروت و جاه دنيا نباشد، علا قه مند آن نباشد و در جمع آوري و تحصيلش نكوشد.
اگر كسي از نظر علمي به درجه اجتهاد برسد و شرايط ديگر مرجعيت نيز در او جمع باشد اما اين شرط اخير را نداشته باشد و دنيا زده و عاشق جاه و جلا ل آن باشد و در جمع آوري پول و ثروت بكوشد نمي توان از چنين كسي تقليد كرد چنان كه حديث روايت شده از امام يازدهم نيز به اين واقعيت تصريح دارد.امام ضمن حديث مفصلي كه در آن از توده هاي يهودي انتقاد كرده و آنان را به خاطر تقليد آگاهانه اي كه از علماي منحرفشان مي كنند مذمت نموده، به مردم و عموم توده هاي مسلمان نيز راه صحيح را نشان داده كه از فقه و عالمي كه دنيا زده و عاشق اندوختن مال و ثروت نباشد و تنها در راه اعتلا ي كلمه توحيد و دين اسلا م تلا ش و كوشش نمايد پيروي و تقليد كنند و او را به رهبري برگزينند.
قسمتي از متن حديث حضرت امام حسن عسگري(ع) چنين است:«فاما من كان من الفقها» صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا علي هواه، مطيعا لا مر مولا ه، فللعوام ان يقلدوه و ذلك لا يكون الا بعض فقها»الشيعه لا كلهم» آن دسته از فقها كه برنفس خود مسلط و پاسدار باشند و دين خود را حفاظت نمايند و با هوي و هوس خود مخالفت كنند، مطيع امر مولا ي خود باشند بر عموم مردم و عوام لا زم است كه از او تقليد كنند واين چنين كسي بعضي از فقهاي شيعه مي توانند باشند و نه همه آنان.
اين حديث يكي از روشن ترين، عميق ترين و زيباترين احاديثي است كه صفات مرجع تقليد و فقيهي را كه مي تواند رهبر و ولي جامعه اسلا مي باشد تصوير نموده است.صريحا دوستداران و عاشقان دنيا و بندگان جاه و هوي و هوس را از مسووليت مرجعيت ديني و بالطبع ولايت و زمامداري مسلمين دور ساخته است.
مولا امام علي(ع) در سخني خطاب به اشعث بن قيس (استاندار آذربايجان) مسووليت و حكمراني را، نوعي امانتداري تفسير كرده، چنين فرموده است:
«و ان عملك ليس لك بطعمه و لكنه في عنقك امانه وانت مسترعي لمن فوقك... و في يديك مال من مال الله تعالي و انت من خزانه...» (نهج البلاغه، نامه 5) همانا، وظيفه ات ]پست استانداري[، براي تو، طعمه اي ]وسيله بهره برداري شخصي[ نبوده، بلكه امانتي در گردن توست. بايد كه از فرمانده و امام خويش پيروي كني... در دست تو، مالي از ثروت هاي خداي بزرگ و عزيز است و تو از خزانه داران آني...
اميرالمومنين (ع) اين معيار و ملاك در حكمراني را در نامه اي خطاب به مخنف بن سليم (استاندار اصفهان) درباره قبح خيانت در امانت داري اينگونه بيان مي فرمايد:
«و من استهان بالامانه و رتع في الخيانه و لم ينزه نفسه و دينه عنها، فقد احل بنفسه الذل و الخزي في الدنيا و هو في الاخره اذل و اخزي. و ان اعظم الخيانه خيانه الامنه و افظع الغش غش الائمه» (نهج البلاغه، نامه 26) كسي كه امانت الهي را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند و خود و دين خود را نسبت به آن، پاك نسازد درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود. همانا بزرگ ترين خيانت، خيانت امينان و رسواترين دغلكاري، دغلبازي رهبران است.
از نگاه مكتب مقدس اسلام، مسووليت پذيري، رياست پذيري نيست، بلكه امانت پذيري است، از اين رو، حاكم و ساير مديران، بايد بدانند قبل از هر چيز، بار امانتي را بر دوش مي كشند و براي حفظ اين امانت، بايد نهايت تلاش و كوشش خويش را به كار گيرند.
براي روشن ساختن ابعاد و مصاديق عملي تقوا و پرهيزكاري زمامدار اسلامي در منابع فقه سياسي شيعه به ويژگي هاي سلبي نيز تصريح شده است. چگونگي و موارد پاك و مزه بودن از صفات ناپسند براي رهبر يا حاكم اسلامي به طرق مختلف آمده است. از قبيل اينكه ولي فقيه و حاكم مسلمين بايد از صفات رذيله اي همچون بخل - حسد - خشونت - طمع و سازشكاري پاك و منزه باشد. زيرا اين صفات پيامدهاي منفي و سوئي در پي دارد كه در كلام گهر بار حضرت علي(ع) به آنها اشاره شده است: «لاينبغي ان يكون الوالي علي الفروج، و الدما» و المغانم و الاحكام و امامه المسلمين البخيل، فتكون في اموالهم نهمته و لاالجاهل فيضلهم بجهله، و لاالجافي فيقطعهم بجفائه و لاالخائف و لاالخائف للدول فيتخذ قوما دون قوم ولاالمرتشي في الحكم فيذهب بالحقوق و يقف بها دون المقاطع و لاالمعطل للسنه فيهلك الامه» (نهج البلاغه، خطبه 131) سزاوار نيست براي كسي كه حكم بر ناموس و جان و مال مردم است و اموال مردم عمومي و پيشوايي ]ولايت و حكومت[ بر مسلمانان را در دست دارد «بخيل» باشد كه در آن صورت به اموال آنان چشم طمع مي دوزد و نه «ناآگاه و جاهل» كه با ناداني خود آنها را به گمراهي سوق دهد و نه «جفاكار و تندخوي» كه رشته مهر و محبت خود را از آنان بگسلد و نه «ستم پيشه در تقسيم اموال» تا كساني را برگزيند و كساني را محروم سازدو نه «رشوه خوار در قضاوت» كه حقوق را پايمال سازدو حكم شرع را بيان ننمايد و نه «تعطيل كننده سنت ]نبوي[» باشد كه امت را به سوي هلاكت بكشاند.
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]